روزنامه خراسان نوشت: واژه «مشاعره» را که میشنویم، ناخودآگاه به یادش میافتیم و تصویرش در ذهنمان تداعی میشود. دکتر اسماعیل آذر سالهاست که با صدای گرمش در تلویزیون، برنامههای ادبی و به ویژه مشاعرهها را اجرا میکند.
اما شاید برایتان جالب باشد که بدانید این استاد ادبیات و مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی تهران، دانشآموخته هنرستان موسیقی است و از سیزده سالگی با ویولنِ اهدایی پدرش، وارد عالمِ ساز و صدا شد و بعدها سر از ارکستر برنامه «گلها» در رادیو درآورد و به عنوان نوازنده ویولن فعالیت کرد.
اسماعیل آذر در کنار موسیقی، شیفته ادبیات فارسی هم بود و در دانشگاه به سراغ رشته زبان و ادبیات فارسی رفت. این استاد دانشگاه هفته گذشته در برنامه «شبگرد» شبکه دوم سیما، بهمناسبت روز بزرگداشت فردوسی، از کسانی که میخواهند وامواژههای عربی را از زبان فارسی پاک کنند و آن را به دورانِ جوانیاش برگردانند، انتقاد کرد؛ موضوعی که موجب گفتوگوی ما با ایشان شد.
در یک برنامه تلویزیونی گفتید ما نباید زبان فارسی را به دوران جوانیاش برگردانیم و واژههای عربی را از آن پاک کنیم. در این باره بیشتر توضیح میدهید؟
سخن من این است که زبان کنونی ما ساخته و پرداخته شده است. یعنی اگر بخواهیم این زبان را تغییر بدهیم، باید تمام ادبیات هزارسالهمان را تغییر بدهیم و چنین چیزی مقدور نیست. اگر بخواهید زبان را عربیزدایی کنید، سعدی را چه میکنید؟ خاقانی را چه خواهید کرد؟ اینها همه با این زبان تلفیق پیدا کردهاند. منتها این زبان را به طور مستقیم استفاده نکرده و در زبان و واژگان تغییر اساسی و مفهومی ایجاد کردهاند و بعد آنها را به کار بردهاند. یک مثالش واژه «زحمت» است. ما با این شیوه مفهومی از آن استفاده میکنیم و میگوییم: «آدم زحمتکشی است»، «بیزحمت یک لیوان آب بده» و…، ولی در زبان عربی «زحمت» یعنی ازدحام، شلوغی و جمعیت. ما به این واژه مفهومِ فارسی داده و به کار بردهایم. اگر این جا بیفتد هیچکس اینطور فکر نمیکند که باید عربی را از زبان برداریم. این اصلاً علمی نیست.
از طرفی کسانی هم هستند که در متن و گفتارشان به طور افراطی از واژههای عربی استفاده میکنند.
خودتان میگویید افراط میکنند. کسانی که در هر چیزی افراط میکنند، جانب توازن و تعادل را رعایت نمیکنند و این یک فضای منفی ایجاد میکند. به قول شیخ محمود شبستری: «جهان چون زلف و خط و خال و ابروست/ که هر چیزی به جای خویش نیکوست».
به عنوان کسی که در عالم موسیقی هم دستی دارید، وضعیت ترانههای پاپ را چطور ارزیابی میکنید؟
بارها گفتهام که چرا موسیقی پاپ جای موسیقی اصیل ما را گرفت. جز اقلیتی که در این حوزه فعالیت میکنند، اکثریت از سر بیکاری خواننده پاپ شدهاند. اگر چند نمونه از این ترانههای پاپ را بررسی کنید، شرمنده میشوید. در کشوری که چنین زبانی دارد و از نظر ادبیات در اوج هستیم، تمام شعرها با این مضمون است که: «وقتی تو نیستی پیشم، میمیرم و زنده میشم! چشمت قهوهایه و…»! اشعاری که هیچ گرهی را از گرههای ذهن انسان باز نمیکند. چرا؟ برای این که موسیقیدانهای اصلی ما میدان را خالی کردهاند. اگر ما میدان را پر کنیم، جای آنها خالی خواهد شد. شاید اگر امروز بنانی باشد، دیگر بلیتهایش فروش نرود، ولی اگر فلان خواننده با آب و رنگی که دارد، بیاید، چنان شلوغ میشود که بلیتها ظرف چند دقیقه فروش میرود. کسی با اینها سرِ غرض ندارد، مشروط بر این که آگاهانه بخوانند، موسیقی درست باشد، شعر درست باشد. نظرگاهِ تمام حرفهایم درباره موسیقی پاپ، کسانی است که موسیقی را نمیشناسند، صداهای ناهماهنگ و چهچه الکترونیک دارند و در استودیو صدایشان را با دستگاه میسازند. اگر اینها بدون ساز و در فضای آزاد بخوانند، صدایشان سبب آزار گوش میشود. خوشبختانه با تأکیدهای رهبر عزیز درباره زبان فارسی و ترانهها، حداقل این است که بدتر نشده، ولی اگر توصیه ایشان نبود، معلوم نبود به کجا میرفتیم. توجه و تذکر بجایی بود درباره زبان فارسی. چرا؟ چون اگر به زبان بیتوجهی شود، فرهنگ و پیشینه ما از بین میرود.
نظرتان درباره معادلسازیهای اخیر فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای اصطلاحات پزشکی چیست؟ مثلاً برای واژه «تله مدیسین» معادل «دور پزشکی» و برای واژه «ویدئو کنفرانس»، معادل «دور سخنی» ساخته شده است. از نظر شما چقدر این واژهها کاربردی هستند؟
فرهنگستان زحمت خودش را میکشد و برای واژگان معادل ساختن از وظایف این نهاد است، ولی واژههایی هستند که معادلپذیر نیست. یک شخصی بیماریای را تشخیص داده و نام خودش هم به نام آن بیماری است. ما نمیتوانیم این را عوض کنیم. ولی واژگانی که میتوانند ساختار درست و مشابهی داشته باشند، فرهنگستان میسازد و اشکالی هم ندارد.
دیدگاهتان را بنویسید