دیوید لینچ کارگردان برجسته و نامآشنا درباره زندگی در انزوا که پس از شیوع کرونا به اجبار تبدیل شده است، نظرات جالبی دارد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، دیوید لینچ فیلمساز مشهوری است. آثارش شاید در گیشه چندان درخشان نبودهاند اما به نظر بسیاری منتقدان برترین فیلمساز زنده جهان است. او هنرمندی چند وجهی است و در رشتههای دیگر مثل مجسمهسازی هم دستی بر آتش دارد. او که با فیلم «از ته دل وحشی» نخل طلایی جشنواره فیلم کن را برد، «مخمل آبی» و «جاده مالهالند» را هم در کارنامه دارد. از دیگر آثار مشهور او سریال تلویزیونی محبوب «تویینپیکس» است که فصل جدید آن با عنوان «بازگشت» سال ۲۰۱۷ پخش شد.
حالا که با شیوع کرونا عملا صنعت ساخت و اکران فیلم زمینگیر شده است و فیلمسازان خانهنشین هستند، فرصتی پیش آمده تا نظر آنها را درباره شرایط زندگی پیش و پس از کرونا بدانیم. نشریه هالیوودریپورتر در همین رابطه سراغ دیود لینچ رفته است که اصولا با زندگی در انزوا بیگانه نیست.
چطور خودت را با شرایط جاری وفق دادی؟
خیلی خوب. من انزوا را دوست دارم.
قرنطینه چندان تفاوتی با زندگی معمولیت ندارد؟
نه. خیلی خوب است و من پروژههای گوناگی دارم که میتوان به تنهایی انجام داد. بنابراین برای من مشکلی نیست.
با چالشی هم روبهرو شدهای؟
نه. تا اینجا که همه چیز واقعا خوب است.
خیابانهای خالی هیچکدام از فیلمهایت را به خاطرت نمیآورد؟
میتوانم در ذهنم تصورش کنم، اما بیرون نبودهام که بدانم. خانه را ترک نکردهام و در خانه مشغول کار روی پروژههایم هستم.
اگر کسی با انزوای خودخواسته مشکلی داشته باشد، چه میتواند بکند تا بهتر از عهدهاش برآید؟
ما دنیایی درونی داریم که مملو از ترس و تنش و اضطراب است، اگر واقعاً میخواهند این ماشین را از چیزهای منفی پاک کنیم و بهترینش را بیرون بکشیم. میتوانیم از مراقبه استفاده کنیم. این کار به شما اجازه میدهد که گنج درون هر انسان را تجربه کنید که این گنج خرد، خلاقیت، صلح، عشق، انرژی و شادی است.
انسان پس از بحران کرونا را چطور میبینی؟
نمیدانم چه خواهد شد، اما فکر میکنم مادر طبیعت نقش بزرگی در آنچه روی خواهد داد بازی میکند. میگویند از عکسهای ماهوارهای معلوم است که جهان بسیار تمیزتر شده است، چون مردم دیگر آنقدری بیرون نیستند که آلودگی ایجاد کنند. و جهان شاهد آرامش، سکوت، تمیزی و دوستی بیشتری است. به نظرمن مردمی که از این بحران بیرون میآیند با مردمی که به بحران وارد شدند، تفاوت خواهند داشت. خیلی مردم میخواهند به سر کارشان برگردند، و من من فکر نمیکنم به این راحتیها باشد. فکر میکنم این ماجرا آنقدری طول میکشد که تغییر ذره ذره در وجود مردم جا خوش کند.
آیا قرنطینه بر پروژههای شما تأثیر گذاشته است؟
قرنطینه تمام کارهایی که با حضور دیگران صورت میگرفت را متوقف کرد. مجبورمان کرد که سراغ چیزهایی برویم که میتوانیم به تنهایی انجامشان دهیم. مثلاً من الان موسیقی را امتحان میکنم. میتوانم هر مدل کار سینمایی که میشود با کامپیوتر انجام داد را تجربه کنم. میتوانم در کارگاه نجاری کار کنم و چیزهای چوبی بسازم. میتوانم به استودیوی نقاشی بروم و نقاشی بکشم. الان نمیشود فیلم ساخت و فکر کنم برای مدتی طولانی قادر به کار کردن با گروه بزرگ به شیوه معمول فیلمسازی نخواهیم شد. الان خیلی خطرناک است. باید جدی به این موضوع اندیشید. واقعاً فکر نمیکنم تا زمانی که واکسنی در کار نباشد، بتوانم فیلم بسازم.
زمزمههایی به گوش میرسد که روی برنامهای تلویزیونی برای نتفلیکس کار میکنی؟
شایعات گوناگونی هست. الان برنامهای به نام «جک چه کرد؟» در نتفلیکس دارم. برنامهای عالی در باره یک میمون است. باید ببینیدش. در قرنطینه واقعا به شما کمک میکند.
و برنامههای دیگر؟
شایعات زیادی وجود دارد، اما بدانید رویدادی مطابق با آنچه ادعا میکنند، در جریان نیست.
پس شایعات نادرست هستند.
شایعهاند، حتی اگر درست باشند. خبری نیست.
این هفته عکسهای اقتباس سینمایی تازه از رمان «تلماسه» به کارگردانی دنیس ویلنو منتشر شد. عکسها را دیدهای؟
من هیچ علاقهای به «تلماسه» ندارم.
چرا؟
چون ناراحتم میکند. «تلماسه» شکست بود و تدوین نهایی مورد تأیید من به دست نیامد. بارها این داستان را گفتهام. فیلمی نشد که میخواستم بسازم. برخی بخشهایش را خیلی دوست دارم اما در کل برای من شکست بود.
احتمال ندارد که به تماشای اقتباس سینمایی دیگری از «تلماسه» بنشینید؟
گفتم که هیچ علاقهای ندارم.
اگر حق انتخاب داشته باشی، ترجیح میدهی فیلم سینمایی بسازی یا سریال تلویزیونی؟
الان، سریال تلویزیونی. به نظر من فیلمهای سینمایی با مشکل بزرگی روبهرو هستند، البته به جز بلاکباسترها. فیلمهای هنری هیچ شانسی ندارند. ممکن است یک هفتهای روی پرده بروند که اگر در یک پردیس سینمایی باشد در کوچکترین سالن نمایش داده میشوند و پس از آن روی دیویدی یا در سرویسهای استریم ویدئو عرضه میشوند. تجربه پرده بزرگ از میان رفته است. از میان رفته، اما فراموش نشده است.
از جشنواره فیلم کن بگو. بردن «جاده مالهالند» به آنجا و روبهروی عکاسان ایستادن.
کن زیباست. میدانی کن محل فوقالعادهای است. البته تیری فرمو (دبیر کن) به من گفت که الان پرده نمایش کوچکتر از سابق است. به گمانم «جاده مالهالند» روی این پردههای کوچکتر نمایش داده شد. اما «از ته دل وحشی» که سال ۱۹۹۰ برایش نخل طلا گرفتم، روی پرده بزرگتری رفت در سالنی که برای صدای آنالوگ ساخته شده بود. تجربهای خیالانگیز بود. پردهای عظیم با صدایی نرم و قدرتمند. صدا و تصویر در بهترین حالت بود.
پس کلاً بیخیال ساخت فیلم سینمایی شدهای؟
نه. اما واقعاً داستانهای ادامهدار را دوست دارم، و تلویزیون به گمانم محل تازهای برای اکران فیلمهای هنری است. اینجا آزادی کامل دارید. صدا به خوبی سالنهای خوب سینِما نیست، تصویر به آن بزرگی نیست، اما روز به روز بزرگتر و بهتر میشوند پس امید هست. و البته این شانس را داری که داستانی ادامهدار را تعریف کنی.
حالا که مدتی از پخش «تویینپیکس: بازگشت» میگذرد، چه نظری دربارهاش داری؟
«تویینپیکس: بازگشت» طلای ناب است.
دیدگاهتان را بنویسید