موسیقی ایرانیان – مرجان صائبی: شهرام شکوهی، «صدای خاص» لقب گرفته است. فاصله بین مطرح شدن او و برپایی کنسرت و انتشار آلبوم دومش آنقدر زیاد بود که مطابق با روال معمول موسیقی پاپ، همگان منتظر بودند کمکم این صدای خاص فراموش شود. اما آنچه اتفاق افتاد خلاف تصور بود. در روزهای آخر اسفندماه گذشته شکوهی برای اولینبار روی صحنه رفت و مورد استقبال قرار گرفت. شکوهی برای شکل اجرا و خواندنش حرف و ایده دارد و به نظر میرسد آمده که بماند. این خواننده پاپ که روزهای ۱۰، ۱۸و ۲۰ اردیبهشت روی صحنه رفت، سوم خرداد هم در دو نوبت ۱۸:۳۰ و ۲۱:۳۰ در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران روی صحنه خواهد رفت. با او درباره جنس موسیقیاش و آلبوم جدید وی به گفتوگو نشستیم.
بین انتشار اولین آلبومتان تا اجرای اولین کنسرت شما وقفه طولانی وجود داشت و شما زمان زیادی منتظر مجوز کنسرت بودید. آیا بالاخره مشخص شد چرا به شما مجوز نمیدادند؟
مصلحت نبوده…
دوست ندارید راجع به این موضوع صحبت کنید؟
قاعدتا نه.
پس بهتر است درباره نکات مثبت این وقفه در اجرای کنسرتتان بگوییم…
بله، بحث تصمیمگیری درباره اینکه چه کسی کار کند و یا نه در حیطه اختیارات من نیست. این مساله نکات مثبت زیادی داشت و حداقلش این بود که این اشتیاق باعث شد ما بیشتر کار کنیم.
این باعث شد زمان زیادی هم برای تمرین داشته باشید و این مساله در اولین کنسرت شما کاملا مشهود بود…
بله یک سالوخردهای تمرین کردیم.
قرار شد از نکات مثبت بگوییم اما موضوع مهمی وجود دارد که باید گفت. در موسیقی پاپ یک خواننده که مطرح میشود ممکن است مدت زیادی مطرح نماند و قاعدتا وقفه بین انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت اصلا برای خواننده خوب نیست. ممکن است در این فاصله…
بله خواننده نابود میشود…
اما شما از این چرخه بیرون نرفتید. شاید چون سیاست درستی را در پیش گرفتید…
اسمش را سیاست نمیگذارم. یکی از دوستانم که مدیر برنامه کنسرت است به من میگفت: مدیر برنامههایت چه کسی است؟
گفتم چطور؟ گفت: خیلی خوب برنامهریزی کرده.
شما مدیر برنامه نداشتید؟
داشتم، اما منظور ایشان چیز دیگری بود. فکر میکرد سیر اتفاقاتی که در مورد موسیقی من افتاده توسط کسی برنامهریزی شده، در صورتی که چنین چیزی نبود و همه اتفاقات به دنبال هم افتاد. حتی در بعضی مواقع با خدا حرف میزدم و میگفتم چرا اینگونه است و الان بعد از گذشت زمان میفهمم چرا یکسری اتفاقات افتاد. مثلا جریان پخش آلبومم خیلی مرا ناراحت کرد. آلبوم من در بدترین زمان ممکن یعنی ۱۰ روز مانده به محرم منتشر شد. شما قبل از ماه رمضان اگر آلبوم بدهید اشکالی ندارد چون در ماه رمضان گوش دادن به موسیقی ممنوعیت و حرمتی ندارد ولی در دهه اول محرم هیچکس دنبال موسیقی نمیرود و آلبوم نمیخرد. این اتفاق برای من خیلی ناراحتکننده بود ولی باز در نهایت بهنفع من شد، چون وقتی محرم تمام شد فقط آلبوم من در بازار بود. منیجرم خیلی قویتر از چیزی بود که دیگران تصور میکردند!
در حال حاضر ما نوازنده خوب کم داریم و معمولا یکسری نوازنده هستند که در بیشتر کنسرتها حضور دارند و با وجود اینکه کار هر خوانندهای رنگ و بوی متفاوتی دارد اما بالاخره نوازندههای ثابت باعث یکسری شباهت بین موسیقیها شدهاند، اما شما گروه خودتان را تشکیل دادید؟
کلا استفاده از نوازندههایی که در گروههای دیگر هم مینوازند به شخصیت موسیقایی گروه لطمه میزند. درحال حاضر گروه ما ثابت است و نوازندهها در گروه دیگری نیستند. البته غیر از یکی از دوستان یعنی آقای لاریجانی که سرپرست ارکستر روزبه نعمتالهی است و در گروه ما کیبورد مینوازد. البته از نظر سبک کاری، من و روزبه خیلی با هم متفاوتیم.
قرار است این گروه همچنان به همین شکل باقی بماند؟
ببینید، هرکس در گروهش یکسری سازهای تعیینکننده دارد مثلا امیرحسین کاشانیان نمیتواند هم در گروه من باشد و هم در گروه دیگری…
چرا؟
چون نقشش در گروه ما خیلی محوری است و این نقش عملا در گروه دیگری برایش تعریف نشده. گیتاریست سلوی فلامنکو در خیلی از گروهها نیست و اکثر ارکسترها پاپ هستند. من دیدگاهم راجع به گروه از ابتدا به این شکل بود. بعد از آلبوم اولم وقتی به فکر گروه افتادم خیلی از رهبر ارکسترها به من پیشنهاد همکاری دادند و گفتند گروه ما آماده است و با ۱۰ یا ۱۵ جلسه تمرین میتوانیم موسیقی کارهای تو را اجرا کنیم، منتها مساله این بود که دوست داشتم کار رنگوبویی که دوست دارم را داشته باشد.
الان ترکیب گروهتان همان ترکیب ایدهآلی است که مدنظرتان بود؟
۳۰درصد از چیزی است که میخواستم.
پس خیلی با چیزی که مدنظرتان است فاصله دارد. این پیشرفت قرار است با تمرین اتفاق بیفتد یا در اضافهشدن سازها و نوازندههای دیگر؟
هر چیزی که به کار کمک کند. میتواند سازبندی جدید باشد یا استفاده از استادان موسیقی. اینها تا به مرحله عمل در بیاید طول میکشد. البته یکسری صحبتها انجام شده. حتی یکبار دیدید یکی از نوازندگان بزرگ گیتار جهان را به گروه دعوت کردیم تا مثلا دو اجرا با او داشته باشیم.
البته این ترکیب اصلی گروه که نیست.
بله. ما بستری در این موسیقی فراهم کردیم که قابلیت انعطاف زیادی دارد. مثلا ما برای اجرای تهران در نظر داشتیم سکشن بادی اضافه کنیم اما چون استیج سالن میلاد کوچک است نتوانستیم.
یعنی سازبندی شما براساس اندازه استیج است؟
بله. الان گروه ما ۱۰ نفر است. اگر قرار بود سه نفر هم برای سکشن بادی اضافه کنیم نمیشد.
اما مثلا گروه چهلدف هم اینجا کنسرت داشته با آن همه نوازنده.
بله اما همه گروه چهلدف میکروفن ندارند و گروهی از آنها صدا میگیرند و مثلا هر پنج دف یک میکروفن دارد. در گروه ما هر نوازنده باید یک میکروفن داشته باشد.
شما گفته بودید از تنبور و قیچک به جای تار و سهتار استفاده میکنید. رفتن به سمت سازهای فولک به جای سازهای سنتی با چه رویکردی بود؟
چه اشکالی دارد مخاطبان یکسری صداهای جدید بشنوند.
اشکالی که ندارد. میخواهم بدانم این استفاده برای معرفی این سازها بود یا با موسیقی شما هماهنگ است؟
میتواند برای معرفی سازها هم باشد. من که قایل به این نیستم که مبدع سبک یا موسیقی خاصی هستم.
به هر حال موسیقی شما متفاوت از جنس موسیقی پاپ رایج اینروزهاست…
خب در اصل اگر من بخواهم به رنگ و بوی موسیقی خودم توجه کنم بیشتر باید نقش گیتار را در آن پررنگ کنم و به آن سمت بروم.
البته موسیقی شما تلفیقی است، با توجه به تحریرهایی هم که در خواندنتان دارید به موسیقی سنتی هم متمایل است…
بله ولی صدای من خودش سنتی است و با توجه به اینکه صدایم پیرتر از سنم است، وقتی سنتی میخوانم، خیلی به طرف موسیقی سنتی میرود. در آلبوم، آهنگها را به سمت سازهای سنتی نبردم چون نمیخواستم وجه سنتی موسیقی پررنگ شود و از حالت پاپ خارج شود ولی حالا شاید در آلبوم جدیدم در یکی، دو آهنگ این کار را انجام دهم.
میتوان از سازهای سنتی هم با دیدگاه مدرنتری استفاده کرد.
بله ما هم همین ایده را داریم و نمیخواهیم مثلا از فلان گوشه موسیقی سنتی استفاده کنیم.
بیس موسیقی شما بیشتر از اینکه پاپ باشد فلامنکو است که بهنوعی موسیقی فولکلور اسپانیایی است و شما میآیید موسیقی فولک ایرانی را با فولک اسپانیا تلفیق میکنید.
در صحبت قبلی هم گفتم احتمالا آلبوم سومم را خیلی خاص جمع میکنم. یعنی یکسری ایدهها دارم. آلبوم دومم مثل آلبوم اول، پاپ است و کارهایی که همه دوست دارند را اجرا میکنم، البته خدا را شکر یکسری از شنوندههای حرفهای موسیقی هم جذب آلبوم اول شدند ولی آلبوم سومم کاملا یک کار دلی است و اگر فروش هم نرود برایم خیلی اهمیت ندارد. شاید حتی به نام خودم منتشر نکنم و به نام یک گروه این کار را انجام دهم چون خیلی دوست دارم روی تصنیفهای قدیمی ایرانی کار کنم.
این کار که مغایرتی با فراگیر شدن ندارد.
بله یک وقتی هم دیدید فراگیر شد. منظورم این است که دید تجاری ندارم.
حالا که بحث موسیقی سنتی شد، اینکه شما چند سال آموزش آواز سنتی دیدهاید چه تاثیری در موسیقی حال حاضر شما داشت؟
هر چیزی که الان از خواندن بلد هستم تحتتاثیر همان آموزشهاست. من هیچوقت شنونده پیگیر موسیقی پاپ ایرانی نبودم. چه موسیقی پاپ ایرانی که از آن طرف مرز میآمد و چه در داخل. به خاطر همین هم شاید یکی از دلایلی که صدای من شبیه هیچ خوانندهای نیست همین باشد، چون علاقه خاصی به هیچ خوانندهای نداشتم که بخواهم آهنگهایش را بخوانم و صدایم شبیه آن خواننده شود.
یعنی شباهت صدای خوانندههای پاپ به دلیل علاقه آنان به خواننده خاصی است؟
بله. میگویند طرف میآید راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش هم یادش میرود. این اتفاق در ناخودآگاه میافتد. بعضی از دوستان هم هستند که وقتی با هم صحبت میکنیم میگویم صدای حرفزدنت با صدایی که میخوانی متفاوت است اما هر کاری کند نمیتواند با صدای خودش بخواند چون عادت کرده و وقتی شروع به خواندن میکند بخشی از مغزش که دستور میدهد حنجرهاش را به سمت دیگری هدایت میکند. این واقعی است و دوستانی که میبینید، صدایشان خیلی واضح تقلید از خواننده دیگری است اما اصرار دارند که صدای خودشان است به همین دلیل است. علاقه شما به گیتار اسپانیش از یک طرف و شباهت صدای شما به جیپسی کینگ هم از طرف دیگر باعث شده یک سابقه شنیداری در ذهن مخاطبتان تداعی شود و وجه فلامنکو را در موسیقی شما پررنگ کند.
من هیچوقت منکر این شباهت نشدم. یک مسالهای را باید در این مورد بگویم و آن اینکه صدای خوانندههای فلامنکو، یعنی یک صدای خشدار بالاخوان را معمولا نمیتوان تقلید کرد و شما نمیتوانید در صدایتان خش به وجود بیاورید. شما میتوانید صدایتان را شبیه کسی کنید اما یکسری خصوصیتهای صدایی را نمیتوانید تولید کنید. من شنیده بودم بعضی از خوانندههای فلامنکو قبل از اجراهایشان میروند آنقدر داد میزنند تا صدایشان بگیرد و این بهدلیل نوع کارشان است. منتها صدای من از زمانی که یادم میآید همین بوده است.
اشراف به این قضیه باعث شد به سمت موسیقی فلامنکو بروید.
نه، به خاطر این نبود…
البته تحریرهای ایرانی، صدای شما را از خوانندههای فلامنکو متمایز میکند و این ترکیبی است که شما به وجود آوردید، حالا نمیگویم سبک، چون اصولا در ایران جز چند سبک موسیقی شناخته شده نیست و معمولا هم بیشتر سبکها را در یکی، دو کتهگوری قرار میدهند، مثل فیوژن که خیلی گسترده است…
ببینید، من وقتی میتوانم مدعی سبک فیوژن شوم که بگویم سبکی مابین موسیقی دستگاهی فلامنکو و موسیقی دستگاهی ایران خلق کردهام و این کار مستلزم این است که کاملا به موسیقی دستگاهی فلامنکو و موسیقی دستگاهی ایران اشراف داشته باشم. مثلا شما موسیقی دستگاهی ایران را میشناسید و تمام گوشههایش را بلدید: درآمد و فرود و از آن طرف هم همینطور چون موسیقی فلامنکو هم مثل موسیقی ما دستگاهی است و بعد بیایید آگاهانه بین این دو موسیقی یک ارتباط منطقی برقرار کنید. در صورتی که من اصلا چنین کاری نکردم.
مدت زیادی منتظر کنسرت بودید چرا از آهنگهای جدیدترتان استفاده نکردید؟
ما الان یک برنامهریزی کردیم و قرار است حداقل در هشت کنسرت همین برنامه را اجرا کنیم، مثلا کلیپ درگذشتگان را حذف کنیم اما دیدم دوستانی که تازه به کنسرت آمدهاند این کلیپ را ندیدند. چون معمولا در چند کنسرت اول خیلی مخاطبان تکراری نیستند. حالا در آینده تصمیم دارم در هر هشت اجرا تغییراتی در کنداکتور بدهم.
این هشت اجرا منظورتان در تهران است.
من در این مدت هشت اجرا در تهران داشتم، دو اجرا در کیش و دو اجرا در بندرعباس و چهار اجرا در شیراز و فکر میکنم در هر شهر چهار سانس جا دارد که با یک رپرتوار روی صحنه برویم.
استقبال در شهرستانها چگونه بود؟
ریا میشود تعریف کنم (خنده) فیدبکها عالی بود. من در شیراز در یک روز سه سانس را پر کردم، چون یکسری ناهماهنگی به وجود آمد و مجوز، یک روز قبل از اجرا صادر شد. در بندرعباس هم همین اتفاق افتاد. چون دو سانس به دلیل یکسری مسایل کنسل شد ولی در دو سانس باقیمانده بلیتها به بازار سیاه هم کشیده شد.
در یادداشتی که در مجله ترانه ماه نوشتید گفته بودید که به مردم مدیونید. آیا این شعار بود یا واقعا حرف دلتان را گفتید؟
نه واقعا گفتم. همه اهالی موسیقی ایران به مردم مدیونند. ما مثل کاسبی هستیم که از یک کیلو گوشت ۲۰۰ گرم را آن هم با چربی و استخوان میفروشد، اما پول یک کیلو را کامل میگیرد. ما موسیقی سالم و خوب، خیلی کم داریم.
حالا که باب کنسرت دادنتان باز شد چه برنامهریزیای برای آینده دارید؟
برای آلبوم دوم خیلی دیر شده و سعی میکنم تا آخر تابستان منتشر شود.
این به سعی شما بستگی دارد یا مجوز؟
من هنوز کارهای آلبوم را انجام ندادهام. در مورد مجوز هم فکر نکنم دیگر مشکلی وجود داشته باشد، انشاالله دوستان اعتمادشان جلب شده.
الان در مرحله انتخاب آهنگها هستید؟
نه، آهنگها انتخاب شده اما شعرها باید ادیت شود.
شعرها از خودتان است؟
بیشتر شعرها از خودم است.
به فکر کار روی اشعار قدما نیستید. بهنظرم با موسیقی شما میتواند هماهنگ باشد…
اتفاقا روی چند شعر کار کردم مثل شعر: «مسلمانان مرا وقتی دلی بود» خواجه حافظ یا مثلا یک موسیقی تازه برای مرغ سحر ساختهام منتها هیچوقت آن را منتشر نمیکنم.
جایی اشاره کرده بودید که محور کار شما بیشتر موسیقی است تا کلام پس چرا اینقدر روی روایتگونگی اشعار تاکید دارید؟
شما وقتی داستانی گوش میدهید تصاویرش در ذهنتان مجزا نیست. یکی از دوستانم میگفت چرا من با فلان ترانهسرا کار نمیکنم. گفتم من ترانههای ایشان را خیلی دوست دارم اما وقتی ترانههای او را میشنوم مثل این است که وارد یک گالری میشوم و هر تابلویی را میبینم ساعتی محوش میشوم ولی وقتی از گالری بیرون میآیم هیچکدام از تابلوها در ذهنم نمانده است.
بعد از کنسرت و ارتباط مستقیم با مخاطب چقدر در نگاهتان به موسیقی تفاوت ایجاد شده؟
شاید اگر ۱۰ سال کوچکتر بودم اتفاقات بدی برایم میافتاد. شاید از جایم در میرفتم. الان چنین نگاهی ندارم که قرار است سالها مشهور بمانم.
دیدگاهتان را بنویسید