موسیقی ایرانیان: کنسرت رویش به همت موسسه «باربد آمل» طی سه شب در سالن رودکی به آهنگسازی علی قمصری برگزار شد، در ادامه می توانید مصاحبه سما بابایی با قمصری آهنگساز جوان موسیقی ایران را بخوانید و در پایان نیز عکسهای پرستو سلیمانی از کنسرت رویش را مشاهده نمایید.
علی قمصری: نُت را براساس کاراکتر نوازنده مینویسم
سما بابایی: «علی قمصری» این بار در کنسرت جدید خود که با نام «رویش» انجام شد، تلاش کرده است تا بار دیگر چون کارهای گذشته خویش، ایدهآلهایش را در ظرفیتهای آهنگسازی، فرم و هنر بداهه نوین موسیقی ایرانی نشان دهد.
او در این کنسرت البته برخلاف روش معمولش از یک سازبندی کوچک با سازهای متعارف، بهره گرفته است. رپرتواری که سنتی به نظر میآید، اما نیست. قطعاتی به هم پیوسته اجرا خواهد شد و آنطورکه خودش میگوید سازها هیچگاه تعیینکننده بافت اثر نیستند. حالا انگار میخواهد با این سازبندی کوچک این موضوع را ثابت کند. قمصری نیز چون بسیاری دیگر از آهنگسازان از فاصله میان اهالی موسیقی گلایهمند است.
فاصلهای که از نسل قبل شروع شده است و حالا انگار به جوانترها هم منتقل شده است. او میگوید که باید برای از بین رفتن این فاصلهها تلاش کرد تا شاید نسلهای بعدی دچار همان آسیبهایی نشوند که اهالی موسیقی هماکنون با آن درگیرند.
به نظر میرسد که کنسرت رویش تا حدی متفاوت از برنامههایی است که ما در این سالها از شما دیدهایم. این مسئله را هم در سازبندی و ارکستراسیون میتوان مشاهده کرد و هم در محتوای موسیقایی اثر. از آن طرف کنسرت در سالن جمع و جوری چون تالار رودکی به اجرا در میآید. کار نیز به شکل بیکلام است. چطور بعد از برگزاری کنسرتهای متعددی که سال گذشته به همراه خوانندگان داشتید، این برنامه را به صورت بیکلام اجرا کردید؟
در این سالها فعالیتهایم در حوزه آهنگسازی آثار بیکلام و باکلام، به طور موازی انجام شده است. طبیعی است که من نیز مانند بسیاری از آهنگسازان، خلأ موسیقی بیکلام را در موسیقی امروز ایران احساس کرده و دغدغه آن را دارم.
البته آهنگسازان معمولا موسیقی بیکلام را بیشتر دوست دارند، چون مخاطب تمرکز بیشتری روی قطعهای که ساخته میشود، دارد.
نمیشود این مسئله را به صورت قطعی بیان کرد. البته خود من تمایلی ندارم، موسیقی را به دو بخش بیکلام و با کلام تقسیمبندی کنم، خوشبختانه با تمام مهجوریتی که موسیقی بیکلام داشته است، در این سالها توانسته تا حدودی مخاطب خودش را در ژانرهای مختلف به دست آورده و گسترش پیدا کند. بهخصوص در چند سال اخیر، گروههای زیادی به سمت این نوع موسیقی گرایش پیدا کردهاند و موفق هم هستند.
این کنسرت به صورت بداهه اجرا میشود؟
هنر بداهه نیز در این کنسرت جریان دارد. اما نوع بداهه ما به این شکل نیست که بیچارچوب انجام شود. ما در این کنسرت مرز میان بداهه و قالب طرحریزی شده را شکستهایم. به این معنا که خط فکری از ابتدا تا انتهای کنسرت وجود دارد و بداههها در لابهلای قطعات گنجانده شده است و قطعات به شکلی است که برای مخاطب این چالش ایجاد میشود که کدام بخش بداهه است و کدام بخش نیست.
شما در حوزه کارهای با کلامتان از حضور خوانندههای متفاوتی بهره گرفتهاید. از چهرههای شناخته شدهای چون علیرضا قربانی، همایون شجریان و… گرفته تا خوانندگان جوان. انتخاب خواننده همواره نقش مهمی در یک اثر ایفا میکند و درست انتخاب شدنش نیز اهمیت بسیاری دارد، میشود ملاک انتخاب مشخصی را به کار برد؟
من یک اثر را نه تنها برای صدای یک خواننده مینویسم که حتی این مسئله را در ساز نیز لحاظ میکنم، یعنی نتها را برای ساز نمینویسم، بلکه برای کسی مینویسم که آن نت را اجرا میکند، بالای نتها هم مثلا به جای کمانچه، نام نوازندهاش چون شروین مهاجر را مینویسم. کاراکتر آن نوازنده و خواننده در یک اثر اهمیت بسیاری دارد. برای همین طبیعتا اگر بخواهم شوخطبعی همایون را در موسیقی جاری کنم، نمیتوانم آن کار را برای خواننده دیگر بنویسم. اگر وقار صدای علیرضا قربانی را در کارم جاری کنم نمیتوانم به خواننده دیگری فکر کنم. گاهی مجبور میشوم کاری را که برای خوانندهای نوشتهام و به دلیل یک سری مسائل امکان این همکاری شکل نمیگیرد، دوباره ضبط کنم. چون موسیقی ما موسیقی شکنندهای است، نه در قدرت که در ظرافت و به همین خاطر تمام حالات کسی که میخواند یا مینوازد، باید در آن لحاظ شود. شما اگر در این ۱۰سال کارنامه مرا ببینید، مشاهده خواهید کرد که با هر نوازندهای که کار کردهام، در عین حال که او چیزهای بسیاری به من یاد داده است، من نیز به عنوان آهنگساز تلاش کردم که نقشی موثر در نشان دادن قابلیتها و حرکت رو به جلویش ایفا کنم. این تعاملی که میان ما وجود دارد، باعث میشود که در کنار یکدیگر بقا پیدا کنیم. برای مثال در همین کنسرت، نوازندهها از بهترینها در ساز خودشان هستند. ضمن اینکه ما از روز اول تمرین، با یکدیگر پیمان بستیم تا کار را نه به شکل میرا و مقطعی که به بهترین صورت ممکن انجام دهیم.
فکر میکنید که این همکاری ادامه خواهد داشت؟ هر چند که به نظر میرسد نمیشود چندان به بقای گروه در موسیقی ایران امیدوار بود.
من تمام تلاشم را برای دوام گروههایی که با هم کار میکنیم، انجام میدهم. اما گاه مسائلی رخ میدهد که چندان ربطی به من یا هر سرپرست گروه دیگری ندارد. در کشور ما این یک مسئله فرهنگی است که کار گروهی در هیچ ژانری از تئاتر گرفته تا موسیقی معنا و مفهوم منسجمی ندارد.
البته مشکل اقتصادی همواره یکی از موانع بزرگ در این میان است.
سعی کردم قبل از اینکه گروه تشکیل شود فکر مسائلی از این دست را بکنم. خوشبختانه تاکنون برگزارکنندههای خوبی داشتهایم و درباره مسائل حرفه هنری سعی شده است که همه چیز درست باشد. این مشکل را من هنوز تجربه نکردهام.
سازبندی موسیقی در این برنامه کوچک و متشکل از سازهایی چون تار، کمانچه، نی، تنبک و دف است. این ارکستراسیون در محتوای اثر چه نقشی ایفا کرده است؟
محتوایی که در این کنسرت شنیده میشود، موسیقیای است که براساس ایدهآلهای من در موسیقی شکل گرفته است و نمیشود گفت در آن موسیقی سنتی اجرا میشود. ما در این برنامه با فرمهای رایجی که در موسیقی ایرانی میبینیم، سر و کار نداریم. این طور نیست که از یک پیش درآمد شروع کنیم و بعد از آن رنگی زده شود و یک ضربیای در ریتمهای متفاوت به دنبال آن بیاید، کار به شکل پیوسته اجرا میشود. این کنسرت یک تم اصلی دارد و این تم در زمانهای مختلف شکل جدیدتری به خود میگیرد. برنامه در سه بخش اجرا میشود. بخش اول سه نوازی دف، کمانچه و نی است. بخش دوم تار و عود و تنبک نواخته میشود. در بخش سوم هم همه با یکدیگر روی صحنه میآییم.
چه اصراری است که با ارکستر کاملا سنتی این نوآوری را ایجاد کرد. در این برنامه از سازهای غربی استفاده شده و در عین حال سازهای بمی که شما همواره تاکید به اجرای آن داشتید؟
من همیشه تاکید کردهام که سازها ابزار هستند و تعیینکننده بافت یک قطعه نیستند. قرار نیست که چون در یک ارکستر ایرانی از سازی نامتعارف چون گیتار استفاده میشود، حتما کار جدیدی در آن دیده شود. استفاده از این ساز نبود که پروژه قبلی من را متفاوت کرده بود. هر اتفاقی تنها در محتواست که میتواند رخ دهد. این برنامه، عرصهای است که میتوانم این حرف را ثابت کنم. ضمن آنکه تاکید من در استفاده از سازهای بم چون بمکمان و… به این دلیل بود که بسیاری از اهالی موسیقی به این مسئله صحه میگذارند که ما در سازبندی ایرانی این ضعف را داریم و تلاشهایی نیز در این زمینه انجام شده است. به اعتقاد من باید این پتانسیل را داشته باشیم که سازبندیمان بافت عمودی را تقویت کند، اما این لزوم آن نیست که ما همواره و در تمام کنسرتها باید از این سازها استفاده کنیم. من همواره دغدغه تلفیق داشتهام، اما در این برنامه دیده نمیشود.
این به معنای آن است که دیگر در این زمینه فعالیتی انجام نخواهید داد؟
یکی، دو سال در کارنامه یک هنرمند چندان تعیینکننده نیست که بخواهیم درباره مشی او قضاوت کنیم. ما پارسال یک کار تلفیقی انجام دادیم. کنسرت گفتوگو که تقریبا بیکلام بود نیز دغدغه تلفیق داشت. گفتوگوی موسیقی ایرانی با موسیقی ملل دیگر همواره برایم اهمیتی ویژه داشته است. به طور کلی دلم میخواهد در آهنگسازی آزادی عمل داشته باشم، گاه اثری در فرم سمفونیک بسازم و گاه فرمهای دیگر را امتحان کنم. ایده ابزار کار را برای من میسازد و اینکه باید از چه سازی استفاده کرد. ذهن یک آهنگساز همواره در حال تراوش است و آزادانه میتواند تصمیم بگیرد که چه کاری انجام دهد. ضمن اینکه من اگر درباره موسیقی چندصدایی و همچنین محدوده باس موسیقی ایرانی صحبت میکنم، تنها به این معنا نیست که خودم باید فقط از این سازها استفاده کنم. با وجود این سازها و نگرشها بستر موسیقی غنیتر میشود و امکان انتخاب بیشتر.
با همه این دغدغهها، هماکنون راهتان را در موسیقی پیدا کردهاید؟ اینکه کدام راه را ادامه خواهید داد؟
اگر کارنامه من را بررسی کنید، مشاهده خواهید کرد که در این یک دهه من چندان از این شاخه به آن شاخه نپریدهام. اگر معیار سازبندی باشد، دست به تجربههای متفاوتی زدهام؛ ولی اگر سیر و خط اصلی را در فلسفه کار در نظر بگیرید، خطم همیشه مشخص بوده و بعد از این نیز آن را ادامه خواهم داد. لازمه این خط فکری این است که تجربههای متفاوتی را انجام دهم.
این خط فکری چیست؟
گسترش چند صدایی شدن موسیقی با روش ایرانی- البته این به معنای نفی چند صدایی غربی و همچنین موسیقی ملودیک نیست – اهمیت بسیاری دارد. علاوه بر آن گسترش بستر سازبندی و محدوده صدایی و توجه به بافت و ساختار عمودی موسیقی ایرانی و همچنین نگاه به ریتم و اصول موسیقایی ایرانی که سعی کردهام به اینها وفادار باشم.
بالاخره گمان میکنید که این چالش چند صدایی شدن در موسیقی ایران به اتمام خواهد رسید و سرانجام همه اهالی موسیقی روی آن وفاق خواهند داشت؟
تا چند سال قبل این چالش بزرگی بود؛ اما در این مدت مشاهده میشود که بسیاری از اهالی موسیقی در اینباره صحبت میکنند. برای مثال آقای لطفی که موسیقیدانی سنتگراست و همواره اعتقاد دارد که بافت موسیقی ایرانی مانند بنایی چون «تاج محل» است و هرگونه دخل و تصرف در آن به هویت اثر خدشه وارد میکند، در کنسرتهای اخیر خود تلاشهایی در زمینه موسیقی چند صدایی انجام داده است. گسترش این تفکر یک موفقیت برای جامعه موسیقی است و در این میان مهم نیست که کدام آهنگساز سهم بیشتری را ایفا کرده است. اگرچه نامهایی در این میان بسیار موثر بودهاند که از جمله آنان میتوان به آقای حمید متبسم اشاره کرد که آثار باارزش بسیاری در این زمینه خلق کردهاند. به اعتقاد من نمیتوان جلوی این حرکت ایستاد، چون موسیقی راه خودش را میرود و در این میان، اگر کسی بایستد، عقب مانده و فراموش میشود.
شما درباره این کنسرت گفتهاید که فاصله میان اهالی موسیقی به شدت وجود دارد، با این حال خودتان هم همکاریای با پیشکسوتان نداشتهاید.
دلیل این موضوع آن بوده که میخواستم استقلالم را حفظ کنم. فرهنگ تقدسگرایی که در کشور ماست، خود به خود شکل همکاری با پیشکسوتان را تنزل میدهد. من دوست دارم به آنها احترام بگذارم و اگر روزی با آنها همکاری میکنم، جنبههای رایج در آن دیده نشود. اما اگر زمانی با پیشکسوتی فعالیت سالمی داشته باشم، حتما خودم این پیشنهاد را مطرح میکنم. اما این ایده، ایده موسیقایی این کنسرت نیست، بلکه یک پیام است که ترجیح دادم برای خود موسیقی هم قدم برداریم و بهترین چیزی که فکر کردم میتواند در این زمان اتفاق بیفتد، همین مسئله است. متاسفانه هرچه موزیسینهای ما بیشتر به سمت حرفهای شدن پیش میروند از هم دورتر میشود و هر روز مصاحبههایی علیه یکدیگر انجام میدهند. در عصر ارتباطات حیف است به این فکر نکنیم که این کم شدن فاصله کمک میکند تا هر زمان که خواستیم کنار هم بایستیم و برای هدف مشترکی که داریم، گام برداریم. مانند اتفاقی که در زمینه ثبت تار در یونسکو رخ داد، اما هرکس برای خودش حرفی زد که نتوانست به اتفاق خاصی منجر شود. بزرگترین هدفی که گروه ما دارد، این است که نسل ما اگر موفق نشد، به نسل بعد فکر کند.
اینکه به عنوان موسیقیدان جوان شناخته شدهاید، مانعی برای کارتان نیست؟
این در شروع کار مانع بزرگی بود، ولی از زمانی به بعد سعی کردم با آن کنار بیایم و الان که تقریبا پا به سن گذاشتهام، بدم هم نمیآید که با این خصوصیت شناخته شوم.
درباره آلبوم «برفخوانی» هم توضیح میدهید؟
این اثر اولین تجربه همکاری من و آقای وحید تاج بوده است. قبل از اینکه با او آشنا شوم دنبال خوانندهای بودم که اثری را منتشر نکرده باشد، ولی موفق نشدم خوانندهای با آن کیفیت پیدا کنم تا به ایشان رسیدم. «برف میبارید» یکی از بخشهای سهگانه آلبوم است که یک داستان دارد و به همین دلیل میخواستم تا راوی صدای پختهای داشته باشد. آلبوم ۱۱ ترک دارد که به هم متصل و دارای سه اپیزود است. رضایت و تحول از جمله اپیزودهای این اثر است و ایپزود سوم به شکل مینیمالی اجرا شده است. بخش اول این اثر یک ارکستر بزرگ ایرانی است که ۴۰ ساز در آن وجود دارد و بخش دوم کوارتت سازهای کوبهای و تار است و بخش سوم برای سه تار و بمکمان و سازهای کوبهای است. آلبوم دیگری نیز با نام «نه گریهای، نه خندهای» با خوانندگی همایون شجریان منتشر میشود و علاوه بر آن یک کنسرت تصویری با علیرضا قربانی را ضبط کردهایم.
مصاحبه منتشر شده در روزنامه بهار و بازنشر از موسیقی ایرانیان
دیدگاهتان را بنویسید