×
×

قره‌باغی: می‌خواهند بگویند من خودفروخته‌ام

  • کد نوشته: 342598
  • 06 بهمن 1398
  • ۰
  • روزنامه ایران با اسفندیار قره باغی خواننده معروف ۷۸ ساله کشورمان درباره موضوعات مختلف حرفه او مصاحبه کرده است.

    قره‌باغی: می‌خواهند بگویند من خودفروخته‌ام
  • روزنامه ایران با اسفندیار قره باغی خواننده معروف ۷۸ ساله کشورمان درباره موضوعات مختلف حرفه او مصاحبه کرده است.

    بخشی از مصاحبه را می خوانید:

    شما اثری درباره سردار شهید قاسم سلیمانی ساخته‌اید که در ادامه سایر کارهای انقلابی‌تان است.

    در مورد اثری که برای سردار شهید قاسم سلیمانی ساخته‌ام باید بگویم این کار با صدای دو خواننده  و آماده انتشاراست. حتی کلیپی هم برای آن ساخته شده اما در آن برهه زمانی به دلایل فضای نامناسب در کشور از تلویزیون پخش نشد و ان‌شاءالله در یک موقعیت خوب و مناسب از شبکه‌های مختلف ایران پخش می‌شود. البته  پیش از این هم کارهایی ساخته‌ام، به عنوان مثال اثری به نام «یا الهی» که مضمون آن نیایش به درگاه الهی است و با صدای من و یک خواننده دیگر است. این اثر با همراهی گروه کر و یک ارکستر بزرگ به سفارش مؤسسه اوج ساخته شد و آن را به سه  زبان فارسی، آذری و عربی خواندیم.  کار دیگرم به نام «آذربایجان» در مراحل پایانی است که پخش آن هم به صورت درون مرزی و بیرون مرزی خواهد بود. قطعه دیگر «ایران» نام دارد و با زبان فارسی است  که در دست تولید داریم و هدف از ساخت آن بیان یکپارچگی ملت ایران است. در این کار به قومیت‌های مختلف  کشور اشاره شده و در کلیپ  تصویری آن نیز قومیت‌ها با لباس‌های کردی، لری، آذری، خراسانی، ترکمن، بلوچی و… نمایش داده می‌شوند.

     چرا امروز کمتر به نقش سیاسی و اجتماعی موسیقی توجه می‌شود؟

    این موضوع از اشتباهات و خطاهای سازمان صداوسیما و همچنین مسئولان، وزرا و مدیران فرهنگی است، خطاهای آنها باعث خواننده‌پروری شده و  دلال‌بازی را  مد کرده‌اند. در حال حاضر جوان‌هایی با ظاهر نامتعارف وارد میدان موسیقی شده‌اند. این تصمیم مسئولان است که جامعه را به گونه‌ای تربیت کرده‌اند که هر کسی کنسرتی برپا می‌کند، جوان‌ها آن‌قدر فریاد می‌کشند که از هوش می‌روند. عجیب هم نیست، به هر حال ما دلیل این اتفاقات را می‌دانیم. حتی از انگیزه‌ای که در پس ترانه‌های آنهاست باخبریم، شعرهای سخیف و لباس‌های سبک! وقتی این جوانان در سالن اجرای کنسرت می‌نشینند، تنها چیزی که می‌بینید رقص نور و دود فراوانی است که در سالن وجود دارد. در چنین فضایی هم چشم و مغز از موسیقی و ترانه آزارمی‌بیند و هم دود و فضایی که مخاطبان را دربرگرفته موجب آسیب به ریه و چشم‌ها می‌شود. نکته عجیب اینجاست که حتی ملودی‌ها هم مشخص نیست.این قبیل خطاها باعث شده تا موسیقی اصیل به حاشیه برود.مسأله‌ای که فقط موسیقی سنتی و فولکلور را تحت تاثیر قرار نداده، بلکه درباره موسیقی کلاسیک و مفهوم جهانی‌اش هم صدق می‌کند. در نتیجه امروز، حتی متولیان فرهنگی هم به جایی رسیده‌اند که نمی‌دانند برای بهبود این شرایط چه کاری باید انجام دهند. ارزیابی‌تان از سطح آموزشگاه‌های موسیقی چیست؟

    سطح آموزشگاه‌های موسیقی آن‌قدر پایین است که جای تأسف بسیار دارد.

    به تخصص خودتان بازگردیم، این روزها به تدریس آواز در آموزشگاه‌های موسیقی مشغول هستید؟

    در هیچ آموزشگاهی تدریس نمی‌کنم، خودم اداره آموزشگاهی را برعهده دارم که البته هم اکنون تعطیل است.

    چرا تعطیل؟

    فعالیت آن چندان به صرفه نیست، بویژه که من برخلاف برخی به دنبال سرکیسه کردن مردم نیستم.  متأسفانه سلیقه جوانان‌مان تحت تأثیر همین مزخرفاتی که به اسم موسیقی به خورد جوانان می‌دهند، از میان رفته است. از همین رو با کمتر داوطلبی برای یادگیری آوازهای کلاسیک و علمی اصولی روبه‌رو هستیم چرا که همه به یادگیری همین موسیقی‌های سخیف علاقه‌مند شده‌اند. به همین خاطر این روزها به آهنگسازی و ضبط کارهای شخصی خودم مشغول هستم.

    یعنی خسته شده‌اید و دیگر امیدی به بهبود اوضاع ندارید؟

    هر فردی آستانه تحمل مشخصی دارد. اگر مجبور باشید هر روز ۱۰ کیلو بار را حمل کنید، تا وقتی مسیر عادی است به راه خودتان ادامه می‌دهید اما وقتی به مسیر کوهستانی برسید، به ناچار از ادامه کار بازمی‌مانید چرا که دیگر توانی برایتان باقی نمی‌ماند.

    طی سه دهه اخیر، تعداد خوانندگان موسیقی آوازی آن‌قدر کم شده که شاید به انگشتان دو دست هم نرسد، فعالیت همین تعداد اندک را چقدر تأثیرگذار می‌دانید؟

    برخی از این افراد با من کار کرده‌اند، از حمید حامی گرفته تا امیرتاجیک، حمید غلامعلی و  نیما مسیحا، حمید خندان و … برخی از این خواننده‌ها در زمره دوستان خوب من بوده‌اند و به اجراهای قابل قبولی هم دست یافته‌اند. هم کارکرد خوبی دارند و هم صداهای مقبولی که نمی‌توان منکرشان شد؛ با این حال معتقدم که محیط حتی برای کار این افراد هم بسته است. چرا؟ چون این‌ها به دنبال موسیقی و اجرای کم‌مایه نرفته‌اند. شما به اجرای این افراد نگاه کنید؛ حتی در انتخاب نوع پوشش خود هم به اصولی مقید هستند که خوانندگان امروز پاپ به راحتی آن را زیرپا گذاشته‌اند. شما به چهره و پوشش اغلب خوانندگان پاپ که توجه کنید حتی متوجه نمی‌شوید که لباس زنانه پوشیده‌اند یا مردانه! قصدم توهین به جنسیت افراد نیست منتها معتقدم هر یک از ما باید حواسمان به هنجارهای اجتماعی و فرهنگی هم باشد.

    ‌عملکرد فعالان بخش موسیقی اصیل و سنتی را چه‌طور می‌بینید؟

    از آن‌جایی که در موسیقی اصیل و سنتی دخالت‌ کمتری صورت گرفته، شرایط در این بخش بهتر است. با این حال پرچمداران موسیقی سنتی‌مان هم علاقه چندانی به ارتقای دانش خود نشان نمی‌دهند و تأکید می‌کنند که داشته‌های آنان به شکل موروثی‌ است و به‌همین شکل هم باید به نسل‌های بعدی انتقال پیدا کند. افرادی که با نگاه بسته مشغول فعالیت درموسیقی سنتی هستند هم به گمانم راه به
    جایی نمی‌برند چراکه با علم همسو نیستند.
    آثار افرادی مثل همایون شجریان و علیرضا قربانی را دنبال می‌کنید؟

    نه، علاقه‌ای ندارم و دنبال هم نمی‌کنم.

    آثار موسیقی پاپ را هم پیگیر نیستید؟

    موسیقی پاپ جایگاه مشخصی در عرصه جهانی دارد که در ایران قابل مشاهده نیست.

    تعریف شخص شما از موسیقی پاپ چیست؟

    سازبندی موسیقی پاپ با دیگر گونه‌های موسیقایی تفاوت بسیاری دارد، حتی ارکستراسیون آن هم متفاوت از دیگر سبک‌هاست، افزون بر این نوع خواندن، اشعار آن هم سبک و سیاق خاص خود را دارد. با این حال هیچ کدام از استانداردهای موجود در موسیقی پاپ در کشور ما رعایت نمی‌شود. آن نوع از موسیقی که به اسم موسیقی پاپ در کشور ما رواج دارد، اصلاً موسیقی پاپ نیست. اینها بدون توجه به رعایت قوانین این سبک موسیقی مخاطبان را فریب داده‌اند و سلیقه آنان را به سمت و سویی سوق داده‌اند که با موسیقی پاپ واقعی تفاوت زیادی دارد.

    شما در موسیقی اپرا هم تخصص دارید، ژانری از موسیقی که چندان شاهد حضور آن در کشور خودمان نیستیم. از جایگاه موسیقی اپرا در کشور خودمان هم بگویید.

    اپرا در کشور ما نه وجود خارجی دارد و نه حتی جایگاهی! تنها چند تا پیرمرد همچون من از بازماندگان این سبک باقی مانده‌اند. اتفاقاً به تازگی با خانم «اریا زند» و آقای رشید وطن‌دوست صحبت می‌کردم؛ اینها از معدود بازماندگان موسیقی اپرای ما هستند. حسین سرشار که از دنیا رفته، چند نفر دیگر هم بودند که مهاجرت کرده‌اند. نه! واقعاً دیگر کسی باقی نمانده.

    چرا اپرا در ایران از میان رفت؟ بحث کمبود فضای لازم برای اجرای آن در میان است یا نبود افراد متخصص در این زمینه؟

    اپرا بخشی از موسیقی است که دو خواننده زن و مرد باید به طور مشترک دست به اجرا بزنند؛ اتفاقی که از ابتدای انقلاب به‌دلیل محدودیت‌های دینی متوقف شده است.

    صحبت در این باره  به‌دلیل پیوستگی‌اش با مسائل مذهبی دشوار است که ترجیح می‌دهم به آن ورود نکنم. با این حال امیدوارم موسیقی‌مان روزی به دست فرزندان‌مان نجات پیدا کند و به راه صحیح خود برود.

    برگردیم به ساخت سرودهای انقلابی چون «امریکا امریکا» و… که بی‌مناسبت به فضای بهمن ماه نیست. چه انگیزه‌ای سبب شد به ساخت کارهای ارزشی، ملی – میهنی و انقلابی روی آورید؟ آیا پیش از این هم چنین آثاری تولید کرده‌اید؟

    زمانی که حرفه موسیقی را انتخاب کردم تلاش کردم دررسیدن به هدفم مسیر درست و سلامتی را طی کنم و هیچ گاه به‌دنبال موسیقی‌های بازاری و پول‌ســـاز نرفتم. در همان زمان که کار را شــــــروع کردم، مــــی‌تــــــوانستم در کافـــه، کاباره و جشــــــــن‌ها و عروسی‌ها بخوانم اما هرگز به چنین چیزهایی فکر نکردم و معتقد بودم صدا نعمتی از سوی خدا است که باید از آن بهره درست را ببرم و سرانجام توانستم در این مسیر موفق شوم و به هنرستان موسیقی بروم. در این رشته تحصیل کردم و مدرک گرفتم و به تهران آمدم و در گروه کر اپرای تهران مشغول خوانندگی شدم. بعد از انقلاب هم رهبری گروه کر تالار رودکی را برعهده گرفتم، گروه‌های کر مدارس و چند گروه در دانشگاه را راه‌اندازی کردم و در گروه کر فولکلوریک رادیو تلویزیون و گروه کر ملّی به سرپرستی« اِولین باغچه‌بان» فعالیت می‌کردم و در تبریز نیز گروه کر بزرگی تأسیس کردم. درواقع تمرکز کاری‌ام را علاوه بر مسائل علمی روی آموزش هم قرار دادم. من‌زاده تبریز هستم و در یک خانواده انقلابی به دنیا آمدم و از نوادگان ستارخان، سردار ملی ایران هستیم. درواقع مادربزرگ من همسرستارخان است، بنابراین نگاه ملی – میهنی و حماسی همیشه در ذهن و قلب ما وجود داشته است و از این بابت نه مطلقاً پشیمان هستم و نه به حرف‌های دیگران توجه می‌کنم. شاید در نگاه عده‌ای منفور باشم و از من خوششان نیاید، اما من مملکتم را دوست دارم و عاشق کشورم هستم.

    چرا از نگاه عده‌ای انجام کارهای ملی و میهنی، هنرمند را به یک فرد سفارشی‌ساز تبدیل می‌کند؟ تا آنجا که به گفته شما در نگاه دیگران منفور تلقی می‌شوند؟

    عده‌ای می‌خواهند مرا یک هنرمند خود فروخته یا امثال آن رقم بزنند. بسیارخوشحالم که در زندگی‌ام هیچ‌گاه دغدغه مالی نداشته‌ام. پدر بسیار ثروتمندی داشتم که در آذربایجان شهره است، بنابراین هیچ‌گاه برای پول کار نکردم و از تعداد زیادی از هنرجویانم که شاید تا به امروز بیش از هزارنفر باشند، حق‌الزحمه‌ مالی دریافت نکردم.

    آیا تا به حال تلاش کرده‌اید که هنرجویان یا همان نسل امروزموسیقی، به ساخت یا خواندن موسیقی‌هایی با مضمون اجتماعی، تاریخی یا ارزشی گرایش پیدا کنند؟

    این موضوع خواسته قلبی من است و همیشه مشوق هنرجویانم بوده‌ام و بارها و بارها تأکید کردم برای کاری که می‌خوانید ارزش قائل باشید، چون که این کار در ادبیات، موسیقی و اجتماع تأثیرگذار است. آهنگ‌هایی که امروز مد شده، برای یک مقطع خاص جذاب است. در دوره‌ای خاص گل می‌کند و بعد تب آن فروکش می‌کند و به فراموشی سپرده خواهد شد. من سال ۱۳۵۰ سرود «ای ایران» را خواندم، سرودی که خیلی قبل‌تر از من با صدای مرحوم زنده یاد غلامحسین بنان خوانده شده بود. من در آن سال این کار را با ارکستر به رهبری فرهاد فخرالدینی بازخوانی کردم. این سرود درهرجای دنیا برای هر ایرانی موافق و مخالف، چپ یا راست یا میانه‌رو مورد تأیید و مقبول است. یا وقتی با شعرهای بسیار بسیار پرمعنای مرحوم سبزواری سرود «امریکا امریکا» خواندم، در آن سرود چهار ناسزا از قبیل دزد جهان خواره، روبه مکاره، دیو ستم‌باره و عقرب جراره به سیستم امریکایی داده می‌شود که معتقدم بحق گفته می‌شود. این سرود سال ۶۱ -۶۰ خوانده شده اما آیا تا به امروز خلاف یکی از همین چهار ناسزا ثابت شده است؟

    سرود «ای ایران» به نوعی اثر ملی محسوب می‌شود و مانند کارهایی چون «مرغ سحر»، «تو ای پری کجایی» و… قطعاتی نوستالژی به حساب می‌آید که همچنان به گوش می‌رسد اما کارهای ارزشی و انقلابی که در آن برهه از تاریخ ساخته شد، فقط در روزهایی خاص از سال شنیده می‌شود و درواقع می‌توان گفت این نوع آثار برای برهه‌ای خاص از تاریخ ایران است.

    خیر، این‌گونه نیست می‌تواند تاریخ مصرف دائم داشته باشد اما در رأس دولت افرادی هستند که مانع پخش کارهای ارزشی می‌شوند.

    چند ماه گذشته در شبکه‌های اجتماعی کاری پخش شد با صدای فریدون فرهی با ملودی سرود «ای ایران» اما با بازخوانی جدید و یک شعر تازه که کاملاً توهین به وطن است، این خواننده پیش از انقلاب این سرود را با همان فرم اصلی «ای ایران ای مرز پر گهر» خوانده بود. نظر شما در مورد کار ایشان چیست؟

    فریدون همکار من در گروه کرتالار رودکی بود اما به‌دلیل آنکه به رادیو رفت و قطعه‌ای به‌نام «بادبادک‌ها» را خواند از تالار بیرونش کردند و موسیقی دیگری را پیش گرفت. البته یک بار ایشان را در کانادا ملاقات کردم، آن روز آقای حسن یوسف زمانی و سلیمان واثقی هم بودند. فریدون فرهی به‌دلیل اینکه در آن سوی آب ساکن شده است بالطبع برای خودنمایی در آنجا علیه کشورش کاری خوانده است که شاید به تصور خودش به شهرتی دست پیدا کند اما خیلی راحت بگویم خاک برسر آن ایرانی که به ضرر مملکت خودش در یک کشور دیگر چنین فعالیتی داشته باشد. این افراد فکر می‌کنند هنر کرده‌اند.

     اغلب کارهایی که به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی شنیده و پخش می‌شود مربوط به همان سال‌های ابتدایی انقلاب است و بعد از آن کمتر شاهد تولید چنین آثاری بوده‌ایم. با این حساب برای ساخت آثاری از این دست چه پیشنهادی دارید؟ وظیفه جشنواره‌هایی چون موسیقی فجر که با عنوان پیروزی انقلاب اسلامی راه‌اندازی شده‌اند چیست؟

    تولید اندک این نوع آثارمربوط به مراکز متولی موسیقی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا سازمان صداوسیما است. نمی‌خواهم بگویم به تنهایی سنگ انقلاب را به سینه می‌زنم، درموسیقی کشورمان کسانی را می‌شناسم که یاوران بسیار بسیار خوبی برای این هدف بوده‌اند، چه بسا بیشتر این افراد با خود من همکاری داشتند ولی به هرحال این افراد برای ادامه زندگی و امرار معاش خود نیاز به حمایت دارند. یک جشنواره آن هم در روزهای خاص برگزار می‌کنند که در ۲۵ سال گذشته چند نفر به‌صورت ثابت یا دبیر جشنواره بوده‌اند یا رئیس جشنواره و جشنواره را به انحصار خودشان درآورده‌اند و کار خاصی هم انجام نمی‌دهند.

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *