×
×

تجربه مرگ‌بار در ساخت یک سریال!

  • کد نوشته: 245943
  • خبرنگار موسیقی ایرانیان
  • پنجشنبه, ۲۲ام فروردین ۱۳۹۸
  • ۰
  • تجربه مرگ‌بار در ساخت یک سریال!

  • خبرگزاری فارس- گروه رادیو و تلویزیون: تلویزیون برای اولین بار امسال یک سریال ملودرام با نام «بر سر دوراهی» را در بین سریال‌های نوروزی خود قرار داد. اثری به تهیه‌کنندگی «حامد عنقا» و کارگردانی «بهرنگ توفیقی» که داستانی پرکشش را با ایفای نقش حمید گودرزی، بهرنگ علوی، میترا حجار، مهراوه شریفی‌نیا، افسانه چهره‌آزاد، مجید مشیری و … روایت کرد. 

    «بر سر دوراهی» در مدت زمان پخش خود که تجربه‌ای تازه برای تلویزیون به شمار می‌رود، توانست مخاطبان بسیاری را جذب کند و همین موضوع دلیلی شد تا نشست سریال با حضور حامد عنقا نویسنده و تهیه کننده، بهرنگ توفیقی کارگردان، عنایت بخشی و افسانه چهره آزاد از بازیگران این سریال در خبرگزاری فارس برگزار شود که متن کامل آن را در ادامه می‌خوانید: 

    **آقای توفیقی سریال «بر سر دوراهی» در مدت زمان کوتاهی تولید شد، آیا فیلمنامه این اثر پیش‌تر آماده بود و فقط تصویربرداری را آغاز کردید یا همان زمان تولید برای فیلمنامه‌ هم تصمیم گرفتید؟

    توفیقی: شرایطی که حاک بر این کار بود به لحاظ زمان اجرایی خیلی سخت‌تر از کارهای دیگر ما بود. شرایط طوری بود که امکان خیلی اتفاقات در کار بود و من بیشتر جای اینکه نگران این باشم که کار در باکس نوروز موفق خواهدبود یا نه بیشتر به لحاظ اجرایی نگران بودم و در شرایطی قرار گرفته بودیم که امکان تکرار حتی یک سکانس برای ما وجود نداشت. ما در سریال «پدر» ریسکی کردیم و برای برخی نقش‌ها چهره‌های جدیدی آوردیم و حتی یکی از کارکترها را پس از چهار یا پنج جلسه فیلمبرداری عوض کردیم چون به این نتیجه رسیدیم که این بازیگر برای نقش مناسب نیست و آن روزها را با بازیگر جدید ادامه دادیم. یا حتی در انتخاب عوامل پشت صحنه اشتباهی صورت گرفته و باید تغییر ایجاد شود. اما در این کار ما حتی امکان همین تغییر را هم نداشتیم. به همین دلیل سعی کردیم هوشمندانه تر انتخاب کنیم و درجه ریسکمان را پایین‌تر آوردیم و انتخاب‌هایی کردیم که به آنها مطمئن‌تر بودیم و می‌دانستیم که بهترین انتخاب است و خوشبختانه در طول کار هم با اتفاق خاصی روبرو نشدیم وگرنه به لحاظ زمانی نمی‌توانستیم کار را برسانیم.

    در آن شرایط باز هم ما فیلمنامه کامل نداشتیم. جدای از تصمیم‌گیری‌های سازمانی و … یک اشتراک برای من با حامد عنقا و سعید نعمت‌اله به وجود آمده که وقتی به نویسنده فیلمنامه اعتماد داری، در طول کار پا به پای قصه پیش می‌روم و خودم را شگفت‌زده می‌کنم. اولین بار یادم هست که در سریال «انقلاب زیبا» و حدود قسمت ۱۶ این تجربه را کردم. قصه از ابتدا به صورت خطی روایت می‌شد و ما از قسمت ۱۶ یکباره بازگشت به عقب داشتیم. آنجا به قدری شگفت زده شدم که ۲ پلان را برای یک سکانس گرفتم و علیرضا کمالی را دوباره در همان موقعیت قرار دادیم و تصویربرداری کردیم با تدوینی دیگر. از آن موقع این ماجرا برایم جذاب شد که پا به پای قصه بخواهم پیش بروم. قبل از هرچیز در کارگردانی سریال مهم این است که به لحن درست برسی و اتفاقات بعدی را در چیدمان درست می‌کنی. «بر سر دوراهی» را با ۲ قسمت فیلمنامه کلید زدیم.

    **همان‌طور که اشاره کردید، زمان برای مسائل جانبی نداشتید، این موضوع اول از همه انتخاب بازیگران را دشوار می‌کند. چطور به این کست از بازیگران رسیدید و مطئن بودید که اشتباهی رخ نمی‌دهد؟

    توفیقی: اتفاقا خیلی‌جاها به ما می‌گفتند که در انتخاب بازیگران ریسک کرده‌اید و مثلا به ما می‌گفتند که آقای بخشی مدتهاست که نقش منفی بازی نکرده‌اند اما برای ما ریسک نبود چون مطمئن بودیم که کار درستی انجام می‌دهیم.

    **در حقیقت به کارنامه آقای بخشی در ایفای نقش‌های این چنینی اطمینان داشتید که ایشان را انتخاب کردید.

    توفیقی: بله. ضمن اینکه راضی کردن استاد برای ما خیلی زمان برد. ما قبلا با ایشان کار نکرده بودیم از قبل و کمی طول کشید تا بتوانیم اعتماد استاد را جلب کنیم. با بقیه دوستان نیز سابقه همکاری و یا سابقه دوستانه داشتیم و به کار هم آشنایی داشتیم. این ریسک بیشتر از بیرون به چشم می‌آمد وگرنه برای ما در دل کار ریسک محسوب نمی‌شد.

    **بله. اما شما مثلا از خانم بختیاری هم در یک نقش جدی استفاده کردید در حالی که مخاطبان بیشتر ایشان را به واسطه آثار طنز می‌شناسند. 

    توفیقی: نقش خانم بختیاری علی رغم اینکه قبلا بیشتر کار طنز انجام داده‌اند، اصلا برای ما ریسک نبود چون ما کاملا به نتیجه کار اعتماد داشتیم و می‌دانستیم که چه اتفاقی خواهد افتاد.

    **با خانم حجار، شریفی‌نیا و آقای گودرزی چطور؟

    توفیقی: خود من با این عزیزان همکاری نداشتم ولی آقای عنقا با این دوستان کار کرده بودند. ما ۴۰ روز قبل از آغاز فیلمبرداری فقط مرحله پیش تولید و فکر کردن را داشتیم که خیلی به کمک ما آمد. در حقیقت اتفاق خیلی خوبی برای ما افتاد و روزهایی که نشستیم و با هم فکر کردیم و حرف زدیم تکلیفمان را با کار روشن کردیم و به این نتیجه رسیدیم که می‌دانستیم نتیجه چه خواهد بود. تکلیفمان را با کلیت کار روشن کردیم و بعد فیلمبرداری را آغاز کردیم.

    **این نکته البته بسیار مهم است که ایفاگر نقش حامد باید بازیگری باشد که بتواند ۲ وجه خیر و شر را به خوبی ایفا کند. هم آن حامد خوش ذات و مهربان و درستکار را و هم حامدی که تحمل ظرف جدید خود را نداشت و به بسیاری از مسائلی که به آنها اعتقاد داشت، پشت پا زد.

    توفیقی: این موضوع خیلی مهم است که کدام وجه نقش برایتان از اهمیت بیشتری برخوردار است. ما کارهای دیگری از آقای گودرزی دیده بودیم و یکی از محاسن فیلمنامه کامل نشده همین قضیه است. معتقدم اگر بازیگر دیگری غیر از گودرزی نقش حامد را بازی می‌کرد شاید بُعدهای دیگری پیدا می‌کرد و سرنوشت دیگری پیدا می‌کرد. ما سعی کردیم بر اساس توانایی‌های فیزیکی و چهره بازیگر سر و شکلی به کاراکتر بدهیم که با این شخصیت هماهنگ باشد.

    **پس او این توانایی را داشت؟

    توفیقی: بله به نظرم این اتفاق افتاده است. حمید سال‌ها بازی کرده و خوشبختانه علاوه بر نقش‌های مثبتی که تجربه کرد در ایفای نقش منفی حامد هم موفق بوده است.

    **انتخاب آقای بخشی به عنوان یک بازیگر پیشکسوت چطور اتفاق افتاد؟ 

    توفیقی: نکته‌ای برایم خیلی مهم است. اینکه روز اول حرفی را بزنم و روز آخر بتوانم هنوز در چشمان کسی که با او حرف زدم نگاه کنم. روز اول می دانستم که با چه بازیگر حرفه‌ای روبرو هستم و به ایشان هم گفتم که سالهاست دلم می‌خواهد با شما کار کنم ولی موقعیت جذاب برایم پیش نیامده بود. روز اول که ایشان آمدند فقط با هم حرف زدیم. مدت‌ها بود که دوست داشتم با آقای بخشی همکاری کنم که خوشبختانه در این کار این همکاری میسر شد.بعد از اینکه درباره نقش صحبت کردیم و تمام جلساتی که داشتیم تکلیف ما را روشن کرد که یک آدم حرفه‌ای که تا تکلیف حتی عصای دستش روشن نشود، جلوی دوربین نخواهد رفت و این چیزی بود که خود ما هم دنبال آن بودیم.

    **درباره سایر بازیگرها هم این اتفاق افتاد؟

    توفیقی: خوشبختانه نتیحه کار خوب بود و همان بود. الان دغدغه اصلی من بازی بازیگر است. از یک دوره‌ای فکر کردم که تکنیک برای من در جایگاه دوم قرار می‌گیرد و آن حسی که باید القاء شود در مرحله نخست قرار دارد که توسط بازیگر القاء می‌شود. حالا بازیگر می‌تواند خودش را خام و صفر در اختیار تو قرار دهد که شکل خوبی است و یا با بازیگری طرفی که به جزئیات فکر می‌کند و سر کار می‌آید. شما در مقابل آقای بخشی تکلیفتان روشن است وقتی کلاهش را برمی‌دارد و می‌تکاند عنایت بخشی نیست و همان جلال است. برای اینکه شناسنامه نقش خود را به درستی ساخته است و شما نمی‌توانید بگویید که چقدر عنایت بخشی در این نقش بد بود. حالا در این میان کارگردان می‌تواند این نقش را بهتر کند ولی نمی‌تواند بد کند چون این بازیگر اصلا بد نمی‌شود.

    در چنین شرایط سختی حضور چنین بازیگرهایی خیال کارگردان را راحت می‌کند و حتی وقتی من درگیر کارگردانی هستم می‌دانم که آقای بخشی حتی از یک دیالوگش هم نمی‌گذرد. او هیچ‌وقت سابقه خود را برای یک کار از بین نمی‌برد و ذاتا نمی‌تواند بد بازی کند. همکاری با آقای بخشی اتفاق خوشایندی برایم بود که از آن واقعا رضایت دارم و این بازیگر در چنین سطحی نمی‌تواند بد بازی کند.

    **استاد بخشی؛ آقای توفیقی در کار خیلی از شما رضایت داشتند، آیا شما هم به همین میزان از حضور در سریال «بر سر دوراهی» و همکاری با ایشان رضایت داشتید؟

    بخشی: در کارهای نمایشی یک مسئله خیلی مهم است و آن این است که بازیگر و کارگردان باید نگاه‌هایشان با هم برخورد کند. نه اینکه از کنار هم رد شود. کارگردان و بازیگر باید مکمل هم باشند تا آنچه دلخواه است بوجود بیاید و کار موفقی شود. بارها برایم پیش آمده در کارهایی بازی کردم که کارگردان حتی یکبار هم به نقش‌هایش فکر نکرده است و اصلا نمی‌دانسته که می‌خواهد چه چیزی بسازد. این دو شخصیت باید همدیگر را بفهمند که حاصل کار خوب باشد.  من با کارگردان‌های بسیاری کار کردم اما نیازی به تعارف نیست که از همکاری با آقای توفیقی لذت بردم، او اصلا اهل خودنمایی نیست. بعضی از کارگردان‌ها به جای کارگردانی،‌خودنمایی می‌کنند. من از ابراهیم گلستان و مسعود کیمیایی و … کار کرده‌ام. برخی به جای کارگردانی خودنمایی می‌کنند.

    اگر کاری خوب می‌ود و مردم از برخی کارها استقبال خوبی می‌کنند این بی دلیل نیست. اگر این کار هم موفق شده حتما دلیلی داشته و آن هم همین صمیمیت‌ها و درک متقابل است. این کار، کار جمعی است و فردی به ثمر نرسیده است. از پایین‌ترین شخص تا بالاترین فرد در یک پروژه روی کار تاثیر دارد و من برای حضور در این سریال خیلی راحت بودم.

    **این اتفاق درباره بازیگران مقابل شما هم افتاد؟ آنها در همین سطحی که به آن اشاره کردید بودند؟

    بخشی: این موضوع از همان نکات با اهمیت ماجراست. وقتی دو بازیگر مقابل هم قرار می‌گیرند باید یکدیگر را درک کرده و مکمل هم باشند. نه اینکه هرکدام راه خود را بروند. تماشاگر آگاهانه به این مسائل فکر نمی‌کند، اما این موضوع در ناخودآگاهش نقش می‌بندد. اگر بازیگرهای نقش‌های مقابل همدیگر را دوست نداشته باشند، نگاه‌هایشان با هم برخورد نمی‌کند و از کنار هم سُر می‌خورد. خوشبختانه حمید گودرزی که من بیشتر با ایشان همکاری داشتم، از جمله بازیگرهایی است که سال‌ها کار کرده و کار خود را بلد است.

    **خانم چهره آزاد شما تا میانه راه مشخص نبود که نقشتان مثبت است یا منفی. چقدر خودتان به بحث تعلیق مسلط بودید؟

    چهره آزاد: خوشحالم که در این کار حضور داشتم. همکاری در کنار آقای بخشی سعادت بزرگی بود که در این کار شامل حالم شد. شرایط سختی برای تولید این سریال داشتیم اما از آنجایی که همه به این همکاری دلگرم بودیم، این شرایط راحت‌تر شد. نمی‌شود از زحمت‌ بچه‌های پشت صحنه غافل شد که شبانه‌روزی فعالیت می‌کردند و ما این اتفاق را گروهی پیش بردیم.

    ابتدا کار شرایط سختی داشت اما بعد از آن احساس کردم که آن اتفاق خوب در حال افتادن است و خوشحالم از این موضوع. درست است که ما مدت‌ها با آقای عنقا روابط خانوادگی داریم، اما تا به حال همکاری مشترکی نداشتیم. از طرفی قلم حامد عنقا را به عنوان نویسنده دوست داشتم. او دیالوگ‌های نقش جلال را خیلی خاص نوشته بود. از طرفی دیالوگ‌هایی که برای سایر بازیگرها می‌نوشت طوری بود که انگار همه بازیگران را با ویژگی‌های رفتاری‌شان را می‌شناسند.

    درباره تعلیقی هم که اشاره کردید، روند قصه و داستان به این شکل بود. زمانی که با تهیه‌کننده و کارگردان در مورد این نقش صحبت کردم، نکته‌ای که برایم مهم و جالب بود این بود که او از خارج از کشور آمده بود. ما آدمهایی در این زمینه برخورد می‌کنیم که خیلی موفق هستند اما برخی دیگر موفق نیستند اما دوست دارند وانمود کنند که خیلی موفق هستند و سیمین از آن دسته بود.

    **شخصیتی که البته ما عقبه او را فقط از روی دیالوگ‌ها متوجه می‌شویم. 

    چهره آزاد: بله.  چون شرایط قصه بیشتر از این به ما اجازه نمی‌دهد. اما با این‌که از خارج آمده و ظاهر متمولی از او می‌بینیم، ولی او آدمی است که به ظاهر می‌گوید احتیاجی ندارم، ولی واقعا به پول نیاز دارد و همان ریزه‌کاری‌هایی است که باید به آن توجه می‌شد. این نقش می‌توانست به سمت نقش منفی برود، اما این اتفاق برایش نیفتاد.

    این تعلیقی هم که به آن اشاره کردید از حسن‌ها و نقاط قوت سریال است که البته به دلیل فشردگی زمان خیلی به آن پرداخته نشد.

    بخشی: قصه بر سر دوراهی، دست‌کم ۱۰ قسمت جا داشت که بیشتر به آن پرداخته شود.

    **آقای عنقا شما به عنوان نویسنده در این باره توضیح بدهید. فکر نمی‌کنید که سریال پتانسیل بیشتر شدن داشت؟

    عنقا: واقعیت این است که روزی که کار را شروع کردیم، خدا خدا می‌کردیم که ۶ تا ۷ قسمت خوب از این سریال دربیاید. ما اول کار فقط به سه قسمت ابتدایی فکر کرده بودیم و بعد از آن حین تولید همه گروه ایده دادند و قصه در دل کار به این سمت رفت. وگرنه در ابتدا قصه ما ۲ خط بود. وقتی هم که کلید زدیم همان ۲ خط بود.

    **یعنی قصه شکل و شمایلی که روی آنتن رفت را نداشت؟

    توفیقی: نه نداشت. ماجراها و قصه‌ دلار و .. بعد به کار اضافه شد.

    عنقا: یکسری اتفاقات در طول کار اضافه شد. مثلا اعتیاد و دلار و … نبود. همان طور که گفتم ابتدا ما دو خط قصه داشتیم که ربطی هم به آنچه که ساختیم نداشت. قصه ما قصه پیرزنی بود که عاشق یک پسر جوان میشد.

    واقعیت این است که ما اول با بازیگرها قرارداد بستیم بعد قصه را جلو بردیم. مثلا برای آقای بخشی. اول قصه را برای ایشان تعریف کردم و گفتم اگر شما بیایید این نقش وجود خواهد داشت، در غیر این صورت ایشان به هر دلیلی نیایند نقش حذف خواهد شد و آخر هم فکر می‌کنم از ایشان از اصرارهای ما خسته شدند و قرارداد را امضا کردند. (خنده)

    بخشی: مساله این است که برایم نقش خیلی اهمیت دارد و فکرم را مشغول کرده بود.

    عنقا: سایر بازیگران همه به همین منوال بودند و گودرزی و شریفی‌نیا هم که قبلا با من کار کرده بودند، جنس کارهایم را می‌شناختند. ما کارمان را از آخر به اول شروع کردیم. اول با بازیگران به توافق رسیدیم و دو روز پس از قطعی شدن کار با بهرنگ توفیقی نشستیم و لحن کار را درآوردیم. به این دلیل که این قصه می‌توانست به شدت لوس و بی نمک دربیاید.

    **شما در این کار هم زمانه امروز را دارید و قصه در این زمانه روایت می شود اما المان‌ها و محتوا مربوط به گذشته است. این موضوع هم در تیتراژ کار دیده می شود و هم در محتوا که یک جورهایی به فیلم‌فارسی‌های قدیم طعنه می زند. 

    عنقا: من دوست داشتم یک بار دیگر حال و هوای پاورقی‌های مجلات قدیمی را تجربه کنم. البته موضوع ما این قدیمی بودن نیست. وقتی شما در جهان مدرن زندگی می‌کنید و می‌بینید که جوان‌هایش صفحه اول روزنامه اطلاعات در ۵۰ سال پیش را تصویر روی تی‌شرت‌هایشان می‌کنند و یا پیکسل شعرا و آدم‌های بزرگ درگذشته را به کیف‌هایشان وصل کنند؛ یعنی که آن‌ها دوست دارند در گذشته سیر کنند و این زاده روزگار مدرن است که ما با یک نگاه پستیک و یک نگاه پسا دوران مدرن برمی‌گردیم به مؤلفه‌هایی که روزگاری به آنها عامه‌پسند می‌گفتیم. این اتفاق در غرب در اواسط قرن بیستم رخ داد و یک نویسنده گردن کلفت به نام اومبرتو اکو به وجود آمد که گفت من می‌خواهم یک قصه مدل الکساندر دومایی که کمی هم پلیسی طور است بنویسم و از دل آن رمان نام گل سرخ درآمد. وقتی شما یک کار می‌نویسید و یا می سازید که ته آن می‌شود یک کار عامه‌پسند که ته آن می‌بینیم یک دختر و پسری عاشق هم می‌شوند اما وقتی می‌شود که با ناگه به آن مؤلفه‌ها یک چیزی را تولید می‌کنید. و برای اینکه به شمای روزنامه‌نگار و منتقد از اول بگویم که تصور نکنید یک‌باره کار ما یک کار عامه‌پسندی از کار درآمد، اسم آن را بر سر دوراهی می‌گذارم.

    **نام سریال هم با توجه به همین فاکتورها انتخاب شد؟

    عنقا: نام سریال برگرفته از همان ستون معروف «بر سر دوراهی» مجله زن روز است که مردم خاطرات واقعی زندگی‌هایشان را در آن می‌نوشتند و مخاطبان بسیاری هم داشت. نه اینکه حمید گودرزی بر سر دوراهی انتخاب پریناز و مریم مانده است.

    **این نگاه در ادامه به تیتراژ هم سرایت می کند.

    عنقا: بله. و تیتراژ کار هم با حروف گارسه قدیم می‌سازم که مخاطب را دهه ۳۰ می‌برد. قبل از دوران موج نوی سینمای ایران که کیمیایی و امیر نادری و … بودند. می‌روید به زمانه دکتر کاووسی و … البته این موضوع را آقای بخشی بیشتر درک می‌کند. موسیقی‌ای که به کار رفته نیز ناخوداگاه جنس موسیقی‌های بابک بیات را به خاطر می‌آورد. یا امامزاده یحیی، کوچه آبشار، کوچه در دار و سقاخانه معروف فیلم‌های مسعود کیمیایی را در سریال می‌بینیم، این‌ها مواردی است که رویش فکر شده و لحن کار را درآورده‌ایم. از این لحاظ کار مدرنی کرده‌ای ولی امده‌ای بر اساس المان‌های پست مدرن کار کرده‌ای. این به دلیل نیازی است که نسل جوان یک خاطراتی از نسل قدیم شنیده، ندیده و آن دوره هم زندگی نمی‌کند. اما دوست دارد که این فضاها را تجربه کند. به همین دلیل بود که تصاویر مربوط به رسانه‌ها را هم ما سیاه و سفید می‌دادیم.

    مخاطب این سریال از ۲ منظر لذت می‌برد یکی این است که یک قصه عاشقانه می‌بیند و ماجرای پسری که یک شبه پولدار شده و وقتی این را شناخت یک لایه دیگر برای لذت بردن می‌بیند و اگر هم نه یک قصه به روال خود را دیده است.

    **فکر می‌کنید تلاشی که برای این شیوه از روایت داستان داشته‌اید، موفق بوده؟

    عنقا: بله. طیف مخاطب‌های نخبه نه به معنای اساتید و دانشمندان بلکه جریان مطبوعاتی، سایت‌ها و خبرگزاری‌ها با همه نگاه‌های سیاسی که دارند، به این سریال می‌پردازند و آن را متفاوت از سایر آثار عاشقانه می‌دانند و به ما ثابت می‌کند که حتماً تفاوتی با سایر سریال‌ها داشتیم. ممکن است این سریال بدون ایراد هم نباشد؛ چراکه وقتی کاری که باید ظرف مدت ۴ ماه ساخته شود را در ۵۰ روز ضبط می‌کنید، ممکن است نقاط ضعفی هم داشته باشد، اما چون از قبل به این موضوع آگاهی، چیزهایی که می‌تواند ایراد کار باشد را به عنوان شاخص کار قرار می‌دهی. مثلا میدانید که به فصل باران خورده‌اید و نمی‌توانید عملا بسیاری از سکانس‌های خارجی را بگیرید هستید. در این شرایط از مؤلفه میان‌نویس‌های فیلم‌های قدیمی استفاده می‌کنید.

    **تکمله‌ای برای فضای کلی سریال. 

    عنقا: دقیقا. و از این طریق کدهای زمانی را به مخاطب می‌دهیم. درست است که این موضوع تکنیک کار می‌شود اما شاید کمی تیزهوشی است که از شرایط بهره بهتر را ببریم. مثلا حجم باران به قدری بود که ما نمی‌توانستیم خارجی بگیریم و این گناه مخاطب نیست.

    **از همین میان نویس هم برای ابتدا و انتهای هر قسمت بهره بردید. 

    عنقا: بله. از روزی که موتور قصه به راه افتاد فهمیدیم که باید پرشتاب پیش برویم و از روی خیلی موارد بپریم و امکان جزئی‌نگری در شخصیت‌هایمان را نداشتیم. برای همین زمانی که به سکانس پایانی که مثلا با بازی پریناز است، این کد را به مخاطب می‌دهیم که قسمت بعد آغاز قصه پریناز است و مخاطب دیگر سراغ بقیه کارکترها را نمی‌گیرد.

    چهره‌آزاد: اتفاقا شکل خاصی بود که پیش از آن ندیده بودیم.

    عنقا: البته این شکل خاص نبوده و ما پیش از این هم در همان پاورقی‌هایی که گفتم این شکل را داشته‌ایم. به نظرم از آنچه خواهید دید بهتر است.

    بخشی: این سیستم مردم و تماشاگر را به حال و هوای قصه‌هایی نظیر امیرارسلان نامدار، حسین کرد شبستری و… می‌برد که مردم هنوز عاشق آن قصه‌ها هستند. مردم ما به قصه علاقه دارند و اهمیت خاصی می‌دهند. ۲ فاکتور برای موفقیت یک اثر بسیار مهم است یکی قصه و دیگری کسی که قصه را روایت می‌کند.

    **مخاطب این شیوه را پذیرفت و با آن ارتباط برقرار کرد؟

    عنقا: این‌که بازخوردها خوب است، باید از کف جامعه آمده باشد، نه این‌که عوامل سریال پست‌هایی را در صفحه‌های شخصی‌شان گذاشته و از خود و کارشان تعریف کنند. زمانی هست که در اینستاگرام شما را لایک می‌کنند و زمانی هم به شما فحش می‌دهند، ولی واکنش اصلی برای ما بازخوردی است که از روزنامه‌نگارها می‌گیریم. وقتی شما حرف دارید، می‌توانید سراغ همه چیز بروید. شما درباره بازی عنایت بخشی، افسانه چهره‌آزاد و سایر بازیگران حرف نمی‌زنید بلکه درباره قصه سریال حرف می‌زنید. من و بهرنگ آدم‌های ساده‌ای هستیم که کارهای ساده می‌سازیم و کارهای خوب را می‌گذاریم بقیه بسازند.

    بخشی: به نظر من اصلی‌ترین فاکتور برای اجرای کار تهیه‌کننده آن کار است. تهیه‌کننده در اصل سرمایه را به پروژه تزریق کرده و گروه را مدیریت می‌کند. یادم هست سال‌های پیش فیلمی بازی می‌کردم و در اواسط پروژه تهیه‌کننده به مشکل مالی خورد و من از آنجایی که آن فیلم در یکی از شهرستان‌ها ضبط می‌شد شنیده بودم که یک فرد خیری در آن شهر حضور دارد که هر سال روز عاشورا و سایر مناسبت‌های مذهبی غذای نذری می‌دهد. من هم که دیدم با مشکل مالی مواجه شدیم، آدرس منزل او را گرفته و به خانه‌اش رفتم. به او گفتم یک آدمی در شهر شما دارد برای مردم کار فرهنگی می‌سازد. شما او را کمک کن و همان‌جا در لحظه او یک چک ۱۰ میلیون تومانی برای تهیه‌کننده ما کشید و مشکل مالی پروژه برطرف شد. می‌خواهم بگویم اگر الان می‌بینید سریال بر سر دوراهی در مدت زمان دو ماه بدون درگیری و حاشیه‌ای تمام شده، حتماً فاکتوری پشت سرش وجود داشته است.

    **آقای توفیقی کار کردن با نویسنده‌ای که خودش هم تهیه‌کننده است، کار راحتی است؟

    توفیقی: وقتی با تهیه‌کننده‌ای طرف هستید که خودش نویسنده هم هست، شرایط خیلی متفاوت است. مثلا در فیلمنامه نوشته حامد با یک ماشین مدل بالا می‌آید. او می‌داند چیزی که در متن نوشته همان باید اجرا شود. برای مثال وقتی در متن نوشته شده حامد با ماشین آخرین مدلش در خیابان تردد می‌کند، تهیه‌کننده خود به این فکر کرده که ماشین آخرین مدل برای اجرای پروژه در نظر بگیرد.

    **آقای عنقا سریال پدر و بر سر دوراهی هر دو با فاصله زمانی کمی از هم ساخته شده‌اند، شرایط تولید برای هر دو سریال یکسان بود؟

    عنقا: یادم هست سه هفته که از شروع تصویربرداری بر سر دوراهی گذشته بود، با دیدن اولین راف‌کات‌ها از سریال خوشمان آمد، اما سر سریال پدر این‌طور نبود و از همان اول همه ما می‌دانستیم که سریالی داریم می‌سازیم که شهر را بهم می‌ریزد، مطمئن بودیم و این اتفاق هم افتاد. اما در بر سر دوراهی این اتفاق نیافتاد و ما با ترس و لرز کار را آغاز کردیم.اما خدا را شکر جنس این کار طوری بود که با هم آن را ساختیم.

    **اما نداشتن فیلمنامه کامل هم می‌تواند به شخصیت‌ها لطمه بزند و هم اینکه بازیگر را دچار سردرگمی می‌کند. 

    عنقا: شاید ۹۰ درصد از بازیگرهای این سریال نمی‌دانستند سکانس‌هایشان برای کجای قصه است. مثلا آقای بخشی تنها سکانسی که نسبت به آن مطمئن بود، سکانس مرگ جلال بود. چون دیگر می‌مرد و تمام می‌شد و آن هم روز آخر تصویربرداری بود.

    در همین کارهای نوروزی که چند ماه زودتر آغاز کردند و بودجه بهتری هم داشتند، تمرکزشان روی دو الی سه دکور و لوکیشن است و این با ما که بدون قصه شروع کردیم بسیار متفاوت است و امیدوارم که دیگر چنین تجربه‌ای را نداشته باشیم. چون تجربه بسیار مرگباری بود. ما مدام نگران رسیدن قسمت‌هایمان به آنتن شبکه بودیم و آن بارانی که در تهران آمد چند روز کارمان را مختل کرد. از طرفی زمانی که تعداد بازیگر حرفه‌ای در کار بیشتر می‌شوند، حجم توقع شما به عنوان تهیه‌کننده بالا می‌رود.

    **همکاری بازیگرها در این مسیر با شما چطور بود؟

    عنقا: ما برای اولین بار سریالی جدی را در باکس نوروزی سیما ساختیم. همه بازیگرها استرس داشتند و می‌پرسیدند سرنوشت نقش ما به کجا می‌رسد. حتی بازیگرهایی داشتیم که ۳۰ ثانیه یک‌بار این سوال را می پرسیدند و بازیگرهای صبوری هم در کنار آن‌ها حضور داشتند که از همان ابتدا اعتماد کرده بودند. برای مثال آقای بخشی همان اول گفت من راجع به حجم نقشم و این‌که اسمم باید کجای تیتراژ بخورد، صحبت نمی‌کنم؛ چراکه از همان ابتدا تکلیف خودشان را با پروژه و نقش مشخص کرده بودند و او حتی یک‌بار هم در طول تولید نپرسید که مسیر قصه به کجا می‌رود و من سعی کردم از اعتمادی که شده بود، سوءاستفاده نکنم.

    **این شرایط باعث نشد از کار بزنید؟

    توفیقی: با این‌که زمان محدودی برای اجرای این کار داشتیم، از هیچ سکانسی فاکتور نگرفتیم. حتی برای تصویربرداری برخی سکانس‌ها به منطقه شلوغ شهر تهران مثل سه راه امین‌حضور یا کنار دلارفروش‌ها و… رفتیم. همه این سکانس‌ها را در جای واقعی خود ضبط کردیم و مثل خیلی‌ها به لوکیشن‌های خیابانی و خلوت نرفتیم.

    **یکی دیگر از نکاتی که برخی مخاطبان نسبت به آن واکنش داشتند، لحن حرف زدن میترا حجار بود که اغواکنندگی آن خیلی رو بود. 

    توفیقی: صرف این‌که بخواهیم میترا حجار متفاوتی را به تصویر بکشانیم این کار را انجام ندادیم و راجع به کاراکتر حرف زدیم و به توافق رسیدیم که با توجه به شناسنامه‌ای که این شخصیت داشت و اتفاقاتی که در مسیر قصه برایش افتاد، به این لحن رسیدیم.

    عنقا: ما لحن اصلی و جدی میترا حجار را در صحبت‌ با سایر شخصیت‌ها به غیر از حامد دیده بودیم و این کاملا مشخص بود که او برای صحبت با حامد و اهدافی که پشت سرش دارد این گونه صحبت می‌کند.

    توفیقی: کما اینکه در موقعیت‌های دیگر می‌بینیم که او لحن دیگری دارد.

    **در ابتدای قصه، مخاطب با موضوع جدیدی که خواستگاری یک پیرزن از پسر جوانی بود، روبرو شدیم. ماجرایی که مخاطب را شوکه کرد اما خیلی زود از آن گذشتید و از این ماجرا برای تعلیق بیشتر بهره نبردید.

    توفیقی: دلیلش این است که آقای عنقا قصه‌های زیادی در ذهنش دارد که می‌تواند هر کدام از آن‌ها را تا ۶۰ قسمت پیش ببرد.

    عنقا: همیشه نقش‌های منفی سریال‌هایم را خیلی دوست دارم. اما هیچ آدمی به ذات منفی نیست. شخصیت جلال در این سن و سال حتماً با نوه‌هایش طور دیگری صحبت می‌کند که هیچ وقت با آن لحن با حامد صحبت نکرده و باید گفت هر کدام از ما در موقعیت‌های خاص وجوه انسانی‌مان متفاوت است.

    **نکته دیگری که سریال به خوبی به آن پرداخت جاگیری آدم‌ها در موقعیت‌های مختلف زندگی بود. حامد نشان داد که آدم‌ها در موقعیت‌های مختلف همان آدم سابق باقی نمی‌مانند و تغییر می‌کنند.

    عنقا: بعد از سریال پدر خیلی‌ها گفتند که من درباره پولدارها سریال می‌سازم، اما در آنجا شخصیت متمول قصه ما حاج علی تهرانی بود که شخصیتی مثبت بود و با همت خود به این مال و منال رسیده بود، اما در بر سر دوراهی حامد شخصیت پولداری بود که منفی شد. من درباره پولداری و بی‌پولی حرف نمی‌زنم، ما شخصیت‌های پولداری داریم که آدم‌های بسیار خوبی هستند و شخصیت‌های بی‌پولی داریم که آدم‌های خوبی نیستند و پولداری آدم‌ها ربطی به خوب یا بد بودن آن‌ها ندارد. منش پولداری مهم است. همه ائمه ما متمکن بودند و این را از اماکن تاریخی ـ مذهبی که از آن‌ها به یادگار مانده متوجه می‌شویم.

    **آقای توفیقی فکر نمی‌کنید پایان بندی خیلی شیرین بود؟

    توفیقی: دلیل آن ماهیت قصه است وگرنه من در کارهای دیگرم همه را شیرین به پایان نبرده‌ام.

    عنقا: اتفاقا این همان موضوعی است که به ماهیت همان پاورقی‌ها برمی‌گردد. بدترین شکل فینال برای این سریال این بود که حامد در پایان به خانه پدرش بیاید و پشت پا به همه آن ثروتی که عزت‌الملوک برای او به جا گذاشته بود، بزند.

    https://musiceiranian.ir/?p=245943
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *