×
×

موسیقی خراسان یک سنت روستایی نیست

  • کد نوشته: 21246
  • موسیقی ایرانیان
  • یکشنبه, ۸ام مرداد ۱۳۹۱
  • ۳ دیدگاه
  • دکتر آمنه یوسف‌زاده در زمینه موسیقی شمال خراسان به ویژه درباره موسیقی بخشی‌ها کار تحقیقی انجام داده است وحاصلش کتابی است تحت عنوان «رامشگران شمال خراسان، بخشی و رپرتوار او». کتاب در اصل به زبان فرانسه منتشر و سپس به فارسی ترجمه شده است (انتشارات ماهور۱۳۳۸). در سال گذشته این کتاب از طرف خانه موسیقی […]

  • دکتر آمنه یوسف‌زاده در زمینه موسیقی شمال خراسان به ویژه درباره موسیقی بخشی‌ها کار تحقیقی انجام داده است وحاصلش کتابی است تحت عنوان «رامشگران شمال خراسان، بخشی و رپرتوار او». کتاب در اصل به زبان فرانسه منتشر و سپس به فارسی ترجمه شده است (انتشارات ماهور۱۳۳۸). در سال گذشته این کتاب از طرف خانه موسیقی کتاب برتر پژوهش موسیقی شناخته شد. دکتر یوسف‌زاده از سال ۱۹۹۸ میلادی پژوهشگر وابسته به مرکز ملی پژوهش‌های علمی فرانسه است.وی از سال ۲۰۰۹ در نیویورک ساکن شده و از آن تاریخ، عضو سمینار مطالعات ایرانی دانشگاه کلمبیاست. در سال تحصیلی ۲۰۱۰-۲۰۰۹ استاد ‌میهمان در دانشگاه کلمبیا بوده و از سال ۲۰۱۰در دانشگاه شهر نیویورک (CUNY) و اکنون در همان نهاد دانشگاهی با پروفسور استفن بلام در چارچوب یک پروژه مشترک تحقیقاتی همکاری می‌کند. یوسف‌زاده برای ادامه کار پژوهشی‌اش به ایران آمده و به خراسان سفر کرده است.

    در رپرتوار بخشی‌های شمال خراسان تاثیر حماسه‌های پهلوانی، منظومه‌های عاشقانه و مایه‌های دینی و عرفانی ادبیات فارسی بسیار چشمگیر است. رپرتوار آنها دو گونه اصلی را دربرمی‌گیرد؛ گونه روایتگرانه شامل داستان‌هایی است که از قطعات منظوم و پاره‌های منثور تشکیل شده ‌است. قطعات منظوم را همراه با دوتار می‌خوانند و پاره‌های منثور یعنی بخش روایتی داستان‌ها را بازگو می‌کنند

    تحقیق شما درباره موسیقی خراسان است، به نظر شما چه ویژگی‌هایی موسیقی این حوزه فرهنگی را از دیگر حوزه‌های فرهنگ موسیقایی در ایران مانند کردها و… متمایز می‌کند؟

    ایران سرزمین پهناوری است با اقوام، زبا‌ن‌ها و فرهنگ‌های موسیقایی گوناگون که هرکدام ویژگی‌های خاص خود را دارند. اقوام فارسی‌زبان بیشتر در مرکز ایران مستقر هستند. موسیقی کلاسیک یا سنتی ما در میان این اقوام در مراکز فرهنگی ـ سیاسی مانند قزوین، شیراز، اصفهان و تهران رشد کرده است. در حالی که اقوام دیگر مثل ترک‌ها، کردها، بلوچ‌ها، لرها و عرب‌ها که بیشتر در حاشیه ایران مستقر هستند، هر کدام فرهنگ موسیقایی خودشان را دارند.

    آیا در خود خراسان هم حوزه‌های متفاوت فرهنگ موسیقایی وجود دارد؟ برای مثال موسیقی جنوب خراسان با شمال آن تا چه حد تفاوت دارد و آیا می‌توان آنها را از یکدیگر جدا دانست؟

    موسیقی خراسان بسیار غنی است و دامنه موسیقایی آن، بسیار گسترده است. فرهنگ موسیقایی آن، از شمال به جنوب و از شرق به غرب فرق می‌کند. علت اصلی این غنا و گوناگونی این است که خراسان طی قرن‌ها سرزمین اقوام گوناگون بوده است. در این سرزمین پهناور که به آن خراسان بزرگ می‌گفتند و قسمتی از افغانستان امروز و آسیای میانه را دربرمی‌گرفته، زبان‌ها، فرهنگ‌ها، موسیقی‌ها و مذاهب گوناگون در کنار هم زندگی می‌کردند. از سوی دیگر خراسان از گذشته‌های دور چهارراه فرهنگی بوده و همواره عناصری از فرهنگ‌های همجوار را در خود جذب کرده. موسیقی خراسان امروز دو مرکز اصلی دارد؛ یکی در شمال و دیگری در شرق. موسیقی شمال خراسان از موسیقی ترکمن‌ها اثر پذیرفته و موسیقی شرق خراسان از موسیقی غرب افغانستان.

    شما در جایی غنای موسیقی خراسان را بیش از آنچه بتوان در نظر آورد، ارزیابی کرده‌اید. لطفا برای ما از عواملی که این غنای بسیار را می‌سازند، توضیح بدهید.

    من خودم در شمال خراسان کار پژوهشی‌ام را آغاز کردم. زندگی موسیقایی شمال خراسان را می‌توانیم به دو دسته اصلی تقسیم کنیم؛ از یک سو بخشی‌ها هستند که ادامه‌دهندگان سنت رامشگری‌اند که از دیرباز در ایران وجود داشت. بخشی‌های خراسان از اقوام فارس، ترک و کرد تشکیل شده‌اند و به سه زبان فارسی، ترکی خراسانی (که خود به عقیده دورفر، زبان خاصی است بین آذربایجانی و ترکمنی، اما نزدیک‌تر به ترکی آذربایجانی است) و کردی کرمانجی می‌خوانند و دوتار می‌نوازند. دسته دیگر عاشق‌ها (واژه عاشق در آذربایجان به همان معنی بخشی است) هستند که در خراسان اغلب کرد هستند و سازهای مختلف مثل دهل، سرنا، قشمه و کمانچه می‌نوازند. این عناصر زبانی و فرهنگی و موسیقایی نشان‌دهنده غنای چشمگیر این منطقه است.

    آیا به نظر شما موسیقی خراسان، آنچنان که امروز به دست ما رسیده است، یک سنت روستایی است یا شما هم مانند برخی دیگر اعتقاد دارید که عناصری از یک فرهنگ رسمی قدیمی، برای مثال زمانی که خراسان بزرگ بازیگر اصلی حیات فکری جهان ایرانی بود، به آن راه یافته و در جای‌جای آن پراکنده شده است؟ یعنی در حقیقت این نوعی فرهنگ موسیقایی خواص است که امروز با از سر گذراندن دورانی طولانی در رپرتوار دیگری به شکل پراکنده متجلی شده است.

    موسیقی خراسان یک سنت روستایی نیست. خراسان مهد شعر، زبان و عرفان ما بوده و تاثیر آن در موسیقی خراسان بسیار آشکار است. مثلا در شرق خراسان در منطقه تربت جام اشعار عطار یا مناجات‌های خواجه عبدالله انصاری را همراه دوتار می‌خوانند. در رپرتوار بخشی‌های شمال خراسان تاثیر حماسه‌های پهلوانی، منظومه‌های عاشقانه و مایه‌های دینی و عرفانی ادبیات فارسی بسیار چشمگیر است. رپرتوار آنها دو گونه اصلی را دربرمی‌گیرد؛ گونه روایتگرانه شامل داستان‌هایی است که از قطعات منظوم و پاره‌های منثور تشکیل شده‌ است. قطعات منظوم را همراه با دوتار می‌خوانند و پاره‌های منثور یعنی بخش روایتی داستان‌ها را بازگو می‌کنند. مضمون‌های این داستان‌ها را به سه گروه اصلی می‌توان تقسیم کرد: ۱- مضمون عاشقانه ۲- مضمون مذهبی و عرفانی ۳- مضمون قهرمانانه. گونه دوم که گونه غنایی است، دربرگیرنده شعرهایی است که ممکن است سروده خود بخشی‌ها باشند یا سروده شاعران محلی و منطقه‌‌یی. این شعرها مضمون‌هایی گوناگون دارند. برای مثال، ممکن است آنها را به مناسبت رویدادهای سیاسی، نظامی و اجتماعی سروده باشند، مانند کارهای قهرمانانه فرماندهی جنگاور یا شورشگری دلاور.

    بارها از زبان شما و دیگران شنیده‌ایم که فرهنگ موسیقایی نواحی شمال شرقی ایران وامدار تداوم سنت خنیاگری و شمن‌هایی است که در نقاط دیگر آسیای میانه هم رد پایشان باقی است. ابتدا کمی درباره آن سنت‌ها توضیح دهید و برایمان بگویید آیا این مشابهت تنها یک حدس تاریخی است یا مطالعات شما جزییات بیشتری را از این رابطه آشکار کرده است؟

    بخشی‌ها وارث سنت کوچ‌نشینی و شمنی هستند که در سراسر آسیای میانه پراکنده‌اند. واژه بخشی در ادبیات فارسی و ترکی با آمدن مغول‌ها به ایران ظاهر می‌شود. بخشی‌ها در آن روزگار هم وظیفه شمن شفابخش را عهده‌دار بودند و هم وظیفه راهب بودایی را. جایگاه بخشی را در دوره‌های گوناگون تاریخ ایران پس از آمدن مغول‌ها می‌توان ردیابی کرد. بر پایه مطالعات معتبر علمی و اسناد تاریخی، بخشی‌ها در دوره‌های گوناگون چه در میان مردم و چه در دربار پادشاهان عهده‌دار وظایفی بودند. یکی از کارهای اصلی آنان از آغاز رامشگری بوده که هرگز آن را رها نکرده‌اند. به عقیده سپکتور، هنگامی که آیین شمنی جای خود را به اسلام داد و پرسوناژ دینی جایگزین شمن شد، بخشی تنها حرفه کهن رامشگری را حفظ کرد. از آن زمان واژه بخشی را به جای رامشگر به کار می‌برند. این واژه امروز نیز نزد برخی از اقوام ترک مانند اویغوران و قزاقان و قرقیزان به معنای شمن به کار می‌رود. در خراسان، بخشی‌ها وارثان سنت خنیاگری ایران پیش از اسلام نیز هستند. در شمال خراسان و در میان ترکمنان شمال شرقی مازندران، واژه بخشی عنوانی محترمانه است و معمولا خواننده و روایتگر داستان و شاعر و نوازنده دوتار را (که بیشتر وقت‌ها دوتارش را خود می‌سازد) به این نام می‌خوانند.

    شما در کتاب‌تان اشاره کرده‌اید که نمونه‌های مکتوبی از متن‌های مورد استفاده در رپرتوار رامشگران وجود دارد. قدیمی‌ترین این نمونه‌ها مربوط به چه دوره‌یی است و با توجه به ردیابی چنین نمونه‌هایی آیا می‌توان قدمتی برای شکل‌های امروزی موسیقی خراسان تخمین زد؟ برای مثال آیا می‌توان روشن کرد که مناسبات بخشی‌گری که شما مورد بررسی قرار داده‌اید تا چه اندازه دیرینه‌اند؟

    بخش بزرگی از رپرتوار رامشگران از سنت شفاهی سرچشمه می‌گیرد، با این حال در طی زمان برخی از این داستان‌ها و اشعار را روی کاغذ آورده‌اند که اکنون به صورت دستنوشته یا چاپی با فرم عامیانه در دست داریم که بیشتر آنها در تبریز و گنبدکاووس در سال‌های اخیر به چاپ رسیده‌اند. در آذربایجان نمونه‌هایی از این داستان‌ها از قرن ?? و ?? میلادی به دست آمده. ولی همانطور که قبلا گفتم سنت رامشگری در ایران قبل از اسلام وجود داشته. در دوران ساسانیان رامشگران جایگاه والایی درکنار کاتبان و پزشکان و منجمان داشتند.

    امروزه در برخی نوشته‌ها سنت بخشی‌گری یا رامشگری را که به ویژه شما مورد بررسی قرار داده‌اید، در خطر انقراض ارزیابی می‌کنند یا حتی هنگام اشاره به نام برخی از میراث‌داران از عنوان‌هایی که بازتاب چنین انقراضی است، بهره می‌جویند (مانند آخرین بخشی و… ) به نظر شما این حوزه فرهنگی تا چه حد در خطر قرار دارد؟ آیا هنوز رامشگرانی به جمع نام‌های گذشته اضافه می‌شوند؟

    امروز بخشی‌های بزرگ همه درگذشته‌اند. من شانس آن را داشتم که با برخی از آنها مثل شادروان محمدحسین یگانه یا حاج قربان سلیمانی کار کنم. نشانه‌های زیادی حکایت از آن دارد که خطر نابودی این فرم کهنسال بیان هنری را نیز همچون فرم‌های کهن دیگر تهدید می‌کند. با این حال، کسانی مانند روشن گل‌افروز، پسر حمرا گل‌افروز و علی غلامرضایی، شاگرد محمدحسین یگانه یا سهراب محمدی که انگشت‌شمارند هنوز از این سنت پاسداری می‌کنند. به هر حال، با توسعه شهرنشینی و همه‌گیرشدن رسانه‌های مدرن مانند تلویزیون، از مخاطبان این موسیقی و از علاقه‌مندان به این سنت کهن روز به روز کاسته می‌شود. در ضمن رایج شدن ارگ کیبورد را نباید نادیده گرفت. در گذشته در عروسی‌ها با دهل و سرنای عاشق‌ها رقص و پایکوبی می‌کردند و شب‌ها ساعت‌ها به داستانسرایی بخشی‌ها گوش می‌کردند ولی امروز ارگ جای همه را گرفته است. با این حال، دیدن اینکه مصطفی پسر روشن گل‌افروز راه پدر و اجدادش را دنبال می‌کند مایه دلگرمی است.

    در روند بررسی‌هایتان، آیا به تغییرات تاریخی قابل لمس (البته با در نظر گرفتن فقدان مدارک اجرایی) برخورده‌اید که نشانه‌یی از تغییرات موسیقایی پیش از زمان مطالعه شما باشد؟

    وقتی من کار پژوهشی‌ام را شروع کردم، این موسیقی کم و بیش دست نخورده بود. برخی استادان بزرگ زنده بودند و از این سنت پاسداری می‌کردند. اما در طی این سال‌ها متوجه شدم که با اثرپذیری از موسیقی شهری و استفاده از سازهای مدرن یا غیربومی، دگرگونی‌هایی در این موسیقی راه یافته و آن را از سرچشمه‌های اصلی‌اش دور می‌کند.

    تغییراتی که امروزه در موسیقی این حوزه در حال رخ دادن است، چگونه‌اند؟ آیا به نظر شما تنها با از دست دادن میراث‌داران اصلی‌شان دارند به فراموشی سپرده می‌شوند یا ردی از تغییرات زاینده نیز در آنها مشهود است؟

    یکی از تغییراتی که مشاهده می‌شود، چه از نظر فرم وچه از نظر سازهایی که به کار می‌رود، گروه‌نوازی است. به قول زنده‌یاد حاج قربان سلیمانی در گذشته همنوازی معنایی نداشت. امروز گروه‌هایی می‌بینیم که در آنها ۱۰ تا ۱۵ دوتارنواز با هم می‌نوازند. یا در کنار ساز زهی مثل دوتار، سازهایی مانند دف یا دهل می‌نوازند. اما شاید شناسایی رسمی موسیقی بخشی‌ها از طرف سازمان جهانی یونسکو به عنوان میراث معنوی جهان در سال ۲۰۱۰میلادی، سبب شود یونسکو و مسوولان فرهنگی کشور تدابیری برای حفظ آن بیندیشند. برای حفاظت از این سنت کهن ملی باید از کارشناسان این موسیقی و پژوهشگرانی که در این زمینه کار جدی کرده‌اند دعوت کرد تا برای بقا و بازتولید آن برنامه‌ریزی کنند.

    به نظر شما قرار گرفتن در کانون توجه برخی مراکز فرهنگی شهرنشینی امروز، مثل جشنواره‌ها و شرکت‌های نشر، روابط درونی حاکم بر حوزه فرهنگی را چه اندازه تحت تاثیر قرار می‌دهند؟ آیا مواردی از تغییرات موسیقایی خالص مشاهده کرده‌اید که بتوان به چنین موضوعاتی ربط‌شان داد؟

    الان موسیقی خراسان جزو میراث فرهنگی ما به حساب می‌آید. در سه دهه اخیر جشنواره‌هایی که نهادهایی رسمی دولتی مانند وزارت ارشاد اسلامی، سازمان هنری تبلیغات اسلامی و سازمان میراث فرهنگی برگزار می‌کنند به این موسیقی جایگاه ارجمندی داده‌اند. ولی این جشنوارها هر از گاهی برگزار می‌شوند و در ثانی زمان اجرای این موسیقی معمولا بسیار کوتاه است. برای بقای این موسیقی باید از آن بیشتر حمایت شود. انتشارات نقش مهمی دارند. برای مثال انتشارات فرهنگی – هنری ماهور تاکنون خدمت شایانی در شناساندن موسیقی مناطق مختلف ایران کرده است.

    درباره موسیقی نواحی غربی ایران به ویژه نمونه‌هایی از کردستان و کرمانشاه، می‌توان درآمیختگی‌هایی را نشان داد که در چند دهه گذشته میان آن سنت‌ها و موسیقی شهری نواحی مرکزی ایران رخ داده است، آیا شما با چنین درهم‌آمیختگی‌هایی در سنت خراسانی هم برخورد کرده‌اید؟

    در واقع می‌شود گفت موسیقی سنتی از موسیقی نواحی اثر پذیرفته است. مثلا اکنون در این موسیقی از سازهایی مانند تنبور و دف استفاده می‌کنند که بیشتر در موسیقی کردی آنها را می‌نوازند. اما این حقیقت را نباید نادیده گرفت که میان موسیقی دستگاهی یا سنتی ما و موسیقی‌های مناطق گوناگون کشور همواره رابطه تنگاتنگ وجود داشته است. چنان که عنوان بعضی از گوشه‌های ردیف از نام اقوام گوناگون گرفته شده است. مانند بیات ترک، بیات کرد، افشاری و جزو اینها. همیشه میان موسیقی سنتی ما و موسیقی مناطق مختلف ایران داد و ستد وجود داشته است.

    مطالعه میراث موسیقی نواحی تا چه اندازه بر روند تغییرات در آن حوزه‌ها اثر می‌گذارد؟

    مطالعه علمی موسیقی نواحی در درجه اول این حس بزرگ را دارد که آنها را از جنبه‌های گوناگون تاریخی، ادبی و موسیقایی بررسی می‌کند و کم و بیش همه ویژگی‌های اساسی آنها را ثبت می‌کند و به نوعی از نابودی قطعی آنها جلوگیری می‌کند. اما نکته‌یی را نباید فراموش کرد و آن اینکه تغییر در موسیقی امری است ناگزیر. چنان که در گذشته نیز این موسیقی‌ها، هرچند نه با شتاب کنونی، تغییر کرده‌اند. اقوام در موسیقی‌های یکدیگر همواره اثر گذاشته‌اند و نمی‌توان جلوی این اثرگذاری را گرفت. مطالعه علمی این موسیقی از این نظر مهم است که هم چند و چون این تغییرها را روشن می‌کند و هم در جهت حفظ اصالت این موسیقی‌ها گام برمی‌دارد.

    آثار خانم یوسف زاده به زبان انگلیسی

    Doerfer, Gerhard. 1992. “Central Asia, xiv. Turkish-Iranian Language Contacts. “ Encyclopaedia Iranica 5: 226-35.

    Spector J. 1967: “ Musical Tradition and Innovation “, Central Asia: A Century of Russian Rule, Ed. Edward Allworth, New-York: Colombia University Press: 434-484.

    https://musiceiranian.ir/?p=21246
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *