×
×

جایزه ام را از مردم گرفته ام

  • کد نوشته: 20442
  • موسیقی ایرانیان
  • چهارشنبه, ۱۴ام تیر ۱۳۹۱
  • ۴۲ دیدگاه
  • در روزهایی که خبر درگذشت هنرمندان کشورمان دوستداران هنر ایران زمین را ماتم زده می کند خبری در سایت های خبری و تلویزیون اکثر کشورهای جهان پخش شد که سبب خوشحالی و تا حدی امیدواری در میان هنردوستان بود

  • در روزهایی که خبر درگذشت هنرمندان کشورمان دوستداران هنر ایران زمین را ماتم زده می کند خبری در سایت های خبری و تلویزیون اکثر کشورهای جهان پخش شد که سبب خوشحالی و تا حدی امیدواری در میان هنردوستان بود. هر چند که در کشورمان کمتر به آن پرداخته شد. مرد حنجره طلایی آواز ایران در مراسم رزطلایی (Golden Rose) که جایزه مهمی در موسیقی محسوب می شود این جایزه را نصیب هنر موسیقی کشور کرد. در این مراسم که در همان سالن اسکار سینمایی برگزار می شود به دو هنرمند ایرانی این جایزه اهدا می شود که در بخش موسیقی علی اکبر گلپایگانی و در بخش هنرپیشگی فخری خوروش پا روی فرش قرمز سالن گذاشتند تا افتخار دیگری نصیب هنر این مرز و بوم کنند، تاکنون ۵ آلبوم ترانه و شماره از گل های رنگارنگ با صدای این خواننده و با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده است پس به بهانه جایزه ای ارزشمند سری به منزل او زدیم. حاصل گفت وگوی دوساعته با علی اکبر گلپایگانی را در ادامه می خوانید.

    •     با توجه به اینکه از سراسر جهان خواننده ها و نوازنده های زیادی کاندیدای جایزه رزطلایی بودند مهمترین دلیل انتخاب شما در چه بود؟

         کارنامه اصلی من در گل های جاویدان و رنگارنگ است. در آن آکادمی خانمی به نام جنی است که متولد کشور انگلیس و به همراه همسر روسی اش که پژوهشگر است در شهر لندن زندگی می کنند. کار ایشان تحقیق و پژوهش بر روی برنامه گل هاست، یا افراد دیگر مانند دکتر عالمی و جناب آقای پازوکی که از آهنگسازان بنام هستند و خیلی از موسیقیدان های برجسته از سراسر جهان که به عنوان داور حق رای دارند. ولی یکی از مهمترین دلایل انتخاب من مدرک دکترای موسیقی بود که در سال ۱۹۶۱ از دانشگاه نیویورک گرفتم که به همراه استاد فرهنگ شریف در آنجا تحصیل می کردیم. از طرف دیگر تندیس شیرطلایی را از ژاک شیراک رئیس جمهور اسبق فرانسه دریافت کردم و البته من در یونسکو نیز مدتی تدریس کرده ام. در آن زمان دکتر دانیلارئیس آنجا بود و به همراه استاد «نورعلی خان برومند» (که استاد خود من بود)، فرامرز پایور و علی اصغر بهاری در قالب یک گروه برای تدریس به یونسکو دعوت شدیم. این ها نمونه هایی از فعالیت های من بود.پس آنها از من و امثال من شناخت کافی دارند و کارهای ما را دنبال می کنند. ولی با این اوصاف فکر می کنم کار آخر من (من تو را آسان نیاوردم به دست) روی رای آنها تاثیر بسیاری گذاشت و به پاس یکصدسال هنر موسیقی ایرانی به نمایندگی از تمام اساتید گذشته جایزه را گرفتم. ولی این رزطلایی را من ۴۰ سال پیش از مردم ایران گرفته ام. شادی آنها باعث خوشحالی من است.

    •      برای همین مردم که قدردان هنر شما هستند، آیا این روزها کار تازه ای در دست دارید؟

         به تازگی یک کتاب با برادرم و بچه هایش در مورد ردیف موسیقی ایرانی به نام فراز و نشیب نوشته ایم، که بیش از ۹۰۰ ردیف، دستگاه، آواز، مقام و … در آن موجود است و تا چند هفته دیگر به دست مردم می رسد.

    •      شما تاکید بسیار بر نت و ردیف دارید ولی روی آن تکیه نکردید، آیا دلیل موفقیت اکبر گلپایگانی چیز دیگری است؟

         در آن زمان جوانترین خواننده گل های جاویدان من بودم و با سنی کم در کنار بزرگانی چون بنان، فاخته ای، ادیب، عبدالوهاب شهیدی، عبدالعلی وزیری و سیدحسین طاهرزاده حضور داشتم. خواننده های دیگر در گل های رنگارنگ و شاخه گل و … بودند و در سنی جوان پیشکسوت آنها محسوب می شدم. در آن زمان با شاگردی نزد نورعلی خان، زحمت بسیاری روی ردیف کشیدم ولی فقط روی آن تکیه نکردم.
    قبلاً گفتم که ردیف همان چهار عمل اصلی ریاضی است. شما فقط آنها را یاد می گیرید ولی نمی توانید روی آنها مانوری دهید و یک اثر خلق کنید. شما همین طور بگویید دو دوتا، تا کی؟ آدم خسته می شود. موسیقی ما حالایک شکل شده و همه شبیه همدیگر می خوانند. شعرها جدید است و طراوت و واضحی گذشته را ندارد.

    •      به عنوان استاد آواز ایران چه راهکاری را پیشنهاد می کنید؟

        موسیقیدان ها با هم همکاری داشته باشند و جلسات مداوم برگزار کنند. به همدیگر کمک و معایب هم را برطرف کنند ولی حالاما عکس این را می بینیم. همه با هم مخالفند و چوب لای چرخ هم قرار می دهند و فکر می کنند اگر دیگری نخواند کار خودش گل می کند!
    زمان خود ما هم این گونه بود. پس از مرحوم پیرنیا یک شاعری آمد و یک عده ای را جمع کرد و خواستند یک کار نو و خلاقیتی در برنامه عظیم گل ها ایجاد کنند!شاهکار آنها عوض کردن نام گل ها به چاووش بود ولی با مخالفت مردم روبه رو شدند. سپس دوباره آمدند خلاقیت نشان دادند و نام گل ها را به گل های تازه تغییر دادند! مگر می شود؟ گل اگر تازه نباشد که گل نیست و بدتر شد و بعد گفتند که گلپا در گل ها نباشد و نه تنها من بلکه آقایان یاحقی، کسایی، جلیل شهناز و … را کنار گذاشتند که خودشان را نشان دهند مثلاً نی کسایی را حذف و دف وارد برنامه گل ها کردند و یا تار شهناز را برداشتند و به جای آن کمانچه آوردند و خوشبختانه دوباره با مخالفت مردم روبه رو شدند و دیدند که کینه راهی برای موفقیت نیست.

    •      پس از گل ها چه کردید. چرا به گل ها برنگشتید؟

        عده ای از هنرمندان برگشتند ولی روح من آزرده شده بود، پس برنگشتم و رفتم به جوانترها کمک کنم و چند شاگرد خوب انتخاب کردم که از نخبگان هستند و از آنها پولی نگرفتم و نمی گیرم و حالاخوانندگان خوبی هستند.
    امیدوارم کسانی که در آینده می آیند این کینه ها را کنار بگذارند و بدانند که هر کسی جایگاه خودش را دارد. بنان در جایگاه خودش و قوامی هم در جایگاه خودش. با آمدن کس دیگر جایگاه او از بین نمی رود. هر کاری آب و رنگ خودش را داراست و البته آنها باید با زمان پیش بروند چون حالاگوش جوان ها به این حرف ها بدهکار نیست. شما اگر بخواهید یک راست پنجگاه ۴۵ دقیقه ای بخوانید دیگر کسی گوش نمی دهد. یعنی حوصله و وقتش را ندارد. باید یک اثر در قالب آن اصالت ها ارائه دهید با وقت کم و شنونده زیاد تا موفق شوید ولی متاسفانه حرف زدن و ادعای زیادی و البته کینه مشکل موسیقی ماست، همه استاد شدند نوازندگی شهناز جایش را داده به صحبت کردن. نی کسایی جایش را به مصاحبه داده است. من شاگرد فلانی بودم و فلان کار را کردیم که نشد کار! شما خودت کجای موسیقی هستی؟ گیرم پدرت ابافاضل / از بهر پدر تو را چه حاصل

    •      آیا از شاگردان شما کسی هست که با خلاقیت جاپای استاد بگذارد؟

        مرحوم صبا به من گفت شاگرد اگر از استادش جلو نزند علم می خوابد. این حرف نه در مورد موسیقی بلکه در هر کار دیگر درست است. شاگرد باید برود کار کند و با زحمت یک چیز جدید کشف کند. مرحوم صبا با زحمت دیلمان را به ردیف موسیقی اضافه کرد و او ننشست فقط حرف بزند. چون فایده ای ندارد هر کسی به قدر زحمتش نامش در تاریخ جاودانه خواهد شد.
    پس از انقلاب سال ها در موسیقی نبودید و یکباره با کاست (مست عشق) سکوت را شکستید چطور شد که دوباره کار را شروع کردید؟
    در آن زمان این کاست روانه بازار شد. مجله ای به نام موسیقی قرن بیست و یکم روی جلد نوشت. گلپا برگشت و رکورد شکست. من کارهای گذشته را تکرار و بازخوانی نکردم کارها همه جدید بود. البته باور کنید مسئله رکورد شکستن برایم مهم نبود بلکه اصالت کار مهم بود. اگر هم تا آن زمان نخواندم دیدم دوستان دیگر فکر می کنند که اگر ما در میدان نباشیم کار آنها گل می کند. ولی دلیل سکوت من این بود که گفتم شاید کار من باعث شود جلوی کار جوانی گرفته شود چون ما به جوان ها احتیاج داریم و دلیل عقب نشستن من این بود نه به خاطر دوستان. که ان شاءالله کار آنها نیز گل کند.

    •      این عقب کشیدن و نخواندن یک نوع خودکشی هنری یک هنرمند نیست؟

        کاملاً درست است. مانند این است که کسی خودکشی کند و من آن زمان این حس را داشتم ولی این مرگ را قبول کردم که جوانترها بیایند و موفق شوند.

    •      شما با آمدن این کاست به بازار آیا فکر نکردید اگر به دل مردم ننشیند ذهن مردم نسبت به گلپا عوض شود و ثمره یک عمر تلاش و موفقیت هدر رود؟

         نه، ریسک نکردم. این کار بسیار زیبا بود. آهنگ ها هم از فضل الله توکل. من از تخصص چندین ساله ام در آوازخوانی استفاده کردم. تخصص اصلی من در ملودی آهنگین است که خودم می ساختم. در این اثر از شعر سعدی مانند کاروان در دستگاه سه گاه استفاده کردم و خوشبختانه به دل مردم نشست و رکورد شکست البته جواب دوستان را دادم. من هیچ وقت کینه نداشتم ولی توکل داشتم و آنچه مردم می خواستند انجام دادم به قول حضرت سعدی که می فرمایند: صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را/ نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی.
    شما در دانشگاه بروید و ببینید صدنفر ویلون می زنند شاید دو نفر از آنها سازشان قابل شنیدن است و بقیه به قولی اره به اعصاب مردم می کشند و آنها آدم های عادی نمی توانند باشند. آنها بنده های خاص خدا هستند که خدا آنها را خلق کرده برای مردمی که از صبح زحمت می کشند و خسته به منزل می آیند تا شب یک موسیقی بشنوند و با عرفان به خدا نزدیکتر شوند.

    •      شما که به خلاقیت و نوآوری در موسیقی معتقد هستید آیا جوان های ما با موسیقی پاپ یک نوع خلاقیت به وجود آوردند؟

         موسیقی پاپ مال جوان هاست. آنها تحرک دارند. ما باید قبول کنیم که موسیقی چیزهای دیگری هم است.

    •      به نظر شما در ایران کسی جایزه رزطلایی را به دست می آورد؟

        همه در این حد هستند که این جایزه ارزشمند را بگیرند. اگر ببینید که کسی دارد موفق می شود باید کمکش کنید، معایبش را در تنهایی به او بگویید و نباید تخریبش کنید و البته آرزو و امید مال جوانترهاست. موردی که امروزه می بینم خواننده جوان و خوبی مانند آقای علیرضا افتخاری که صدای خوبی هم دارد دائماً چوب لای چرخش می گذارند و گاهی او را سیاسی می دانند. او اگر اهل سیاست بود که خواننده نمی شد مثلاً می رفت وکیل مجلس می شد و یا سیاستمدار. این نسل باید موسیقی مملکت را نگاه دارند. من آرزو می کنم آنها سلامتی خود را حفظ کنند که سلامتی یک موسیقیدان یا خواننده بسیار مهم است. مثلاً دندان هایشان را حفظ کنند خواننده اول باید به فکر دندان هایش باشد. چون اگر دکوراسیون دهانش به هم بخورد صدایش عوض و بد می شود. صدا طبیعی است و ساز مصنوعی. نوازنده با کشیدن و ضربه زدن به سیم و سازش صدا تولید می کند اما خواننده با تارهای صوتی، پس خوانندگان بیشتر به سلامتی خود فکر کنند و همیشه ورزش کنند.

    •      شما ورزشکار هم بوده اید. از آن دوران بگویید.

        من از تیم فوتبال ایرانجوان با مربیگری حسین فکری شروع کردم و بعد به تیم دارایی رفتم که از تیم های مطرح ایران بود و سپس به دانشکده افسری و در تیم سرباز بازی کردم و همدوره ما در آن زمان حسین خواجه امیری (ایرج) بود که در خدمت ایشان از صدای زیبای او لذت می بردیم.

    •      در پایان.

        امیدوارم همه جوان ها موفق باشند و سلامت. البته هنرمندان باید به غیر از حفظ سلامت از حاشیه دور باشند و هر چه از حاشیه دورتر باشند موفق تر هستند مانند ورزش. مرحوم آقا تختی که از دوستان نزدیک من بود و جمعه ها با هم کوه می رفتیم اگر کشتی می گرفت، فقط کشتی می گرفت یا در فوتبال آقای پروین، یا کریمی فقط فوتبال بازی می کنند در موسیقی هم این طور است. جوان ها را باید تشویق کرد نه تخریب.

    https://musiceiranian.ir/?p=20442
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *