در این دنیای دیوانهی دیوانهی دیوانه که «ترامپ» و «بولتون» جولان میدهند؛ در همین روزهای سال جدید که هموطنان مشغولِ سفرهای نوروزیشان بودند و البته تخریبِ طبیعت و کشتنِ سیاهگوش و آتش زدنِ جنگل، هنرِ ایران داشت همچنان نجیب و محترم به کارش ادامه میداد. بخشی از موزهی لور یا به قولِ آن نمایندهی محترم؛ «لوبر» در ایران دایر بود، لئو روخاس به تهران سفر کرد و کنسرت داد و با استقبال مواجه شد و حضورِ کیتارو در تهران چند هفتهی بعد قطعی شد. اینها همان روزنهی امیدی است که آدم را زنده نگاه میدارد. انگار در این روزهایی که تهدیدِ تحریم دوباره سر برآورده، میشود به همین دیپلماسی فرهنگی که نتیجهی عملکردِ دولتی است که نقدهای بسیار هم به آن وارد است؛ دلخوش داشت. ما رای دادیم و پشیمان نیستیم تا بتوانیم نقد کنیم و مطالبه داشته باشیم و به همین خاطر است که در عینِ آنکه از افزایشِ قیمتِ دلار عصبانی و ناراحت هستیم، از برپاشدنِ نمایشگاهی مثلِ همان که این روزها در موزهی هنرهای معاصر تهران دایر است، حظ میکنیم و از آن طرف با بودجهی محدودی که تهِ جیبمان میماند، بلیت کنسرت میخریم و میرویم و میبینیم. «بولتون» هر چه میخواهد بگوید، ما دلمان به همین دیپلماسی فرهنگی خوش است که افکارِ عمومی مردمانمان و جهان را شده اندکی – فقط اندکی- هدایت کنیم. بله؛ ما هم با شما موافق هستیم که کارهایی که این روزها صورت میگیرد آنقدری نیست که بشود به آن مطمئن بود و گفت قدرتِ نرم در سیاستهای خارجی است؛ اما این اطمینان را میشود داشت که فرهنگ و تمدن و تاریخِ چند هزار سالهمان این قدرت را دارد تا به عنوان یک ابزار و مکانیسمِ قوی فرهنگی برای معرفیِ ما به جهانی باشد که هشت سالِ بیشکوه را تجربه کرد.
* آنان که آمدند و آنان که نیامدند
اگر از آن دهههایی بگذریم که موسیقی در ایران به شکلِ کامل تعطیل بود؛ در چهار دههی گذشته کم و بیش هنرمندانِ جهانی به ایران آمدهاند؛ اما طی چند سال اخیر شمار کنسرتهای خارجی در ایران افزایش پیدا کرده است؛ این اما یک مقایسهی آماری با خودِ ایران است؛ حالا به مددِ پولِ نفتِ کشورهای حاشیهی خلیج فارس و از آن طرف رونقِ اقتصادی ترکیه و کشورهای اطرافِ دریای خزر که مدیونِ حضورِ میلیونی گردشگرانِ ایرانی است، بزرگترین موزیسینهای جهان در کشورهای اطراف به اجرای برنامه میپردازند و به تبعِ آن سرمایهی بسیاری نیز به این کشورها میرود و سهمِ ایران از این بازار، همچنان محدود است. آنچه مساله را پیچیدهتر میکند، آنکه حضورِ هنرمندان خارجی در ایران که خود باید از هفتخوان رستم بگذرد و علاوه بر چراغِ سبزِ بسیاری از نهادها -جز وزارت ارشاد-، حضورشان نیازمندِ فراهم آوردنِ امکاناتِ بسیار است؛ ممکن است به ایران بیایند؛ اما نتوانند کنسرتشان را برگزار کنند. یعنی مجوزهای لازم از وزارت ارشاد را بگیرند و نهادی دیگر – که معمولا مشخص نیست چه کسی یا چه کسانی- امکان روی صحنه رفتنِ آنها را ندهند. نمونهاش؟ «کیهان کلهر و بروکلین رایدر» که البته پایشان به ایران نرسید یا «کریسدی برگ» به ایران آمد و برنامهاش لغو شد.
«دیبرگ» سالی ۸۷ به ایران آمد و تهران را امنتر از لندن و لسآنجلس خواند؛ اما این صحبتها نتوانست مانع لغو کنسرت این خواننده ایرلندی شود. بعد از آن ماجراها کریس دیبرگ یک قطعه مشترک با گروه «آریان» منتشر کرد و دو سال بعد هم با یک قطعه مستقل به اتفاقات اجتماعی در ایران واکنش نشان داد. «ریچارد کلایدرمن» پیانیست مشهور فرانسوی نیز قرار بود در تهران روی صحنه برود که چند روز مانده به اجرا، برنامهاش لغو شد. «یانی» هم به همین سرنوشت دچار شد و نتیجه آنکه ایرانیان ناگزیر به دیدنِ برنامههای هنرمندانِ محبوبِ خود در خارج از کشور هستند و خارج کردن هزاران دلار از کشوری که حالا «ارز» یکی از بحرانهایش به حساب میآید.
* تجربهای که هراس ندارد
تجربهی برگزاری کنسرتهای خارجی در ایران نشان داد که با وجود تمامِ تفاوتهای فرهنگی، این امکان برای کشورِ ما نیز وجود دارد و اتفاقِ شگرفی هم رخ نمیدهد، درست مثلِ بسیاری از موزیسینهای ایرانی که مدت زمانِ زیادی اجازهی برگزاری کنسرت را نداشتند و بعد به اجرای برنامه پرداختند و آب هم از آب تکان نخورد؛ تکان نخوردنِ آب، اتفاق خوشایندی است؛ اما با خودش یک درد و رنج هم دارد؛ مثلا آدم با خودش فکر میکند اگر «کیهان کلهر و بروکلین رایدر» در ایران به اجرای برنامه میپرداختند، کجای زمین به آسمان میرسید که عدهای تمامِ تلاششان را کردند تا از بروزِ این اتفاق جلوگیری کنند؟ اصلا چرا راه دور برویم؟ درهمین کنسرت «محسن شریفیان» که قرار بود در ایامِ نوروز برگزار شود و برای اینکه برگزار نشود، کلِ برقِ منطقه را قطع کردند، چه ماجرای عجیب و غریبی نهفته بود که مانع از آن شدند؟ به این سوالات البته انگار نمیشود به این آسانی پاسخ داد؛ اما از این حکایاتِ تلخ اگر بگذریم «کیتارو» اولین گروه پاپِ خارجی است که در ایران روی صحنه رفته و حالا قرار است دوباره به اجرای برنامه بپردازد؛ پس فعلا به همین هم بسنده کرده و دلمان را خوش میکنیم.
* و این بار کیتارو
در ایام تعطیلات نوروز، «لئو روخاس» – نوازنده ساز پن فلوت و فلوت- اجرای صحنهای در تهران را در حالی تجربه کرد که «سیلویو دانزا» خواننده آلمانی نیز در بخشهایی از این اجرا به روی صحنه آمد و لئو را همراهی کرد. این برنامه البته با حرف و حدیثهای بسیاری همراه است، «اینائودی» نیز به ایران میآید و علاوه بر او، اردیبهشت ماه نیز «کیتارو» برای دومین بار در سرزمینی کنسرت میدهد که روزگاری گفته بود برگزاری کنسرت در آن برایش یک آرزوی دور است؛ برای مخاطبانِ ایرانی هم که او را خیلی خوب میشناسند؛ ماجرا به همین شکل بود؛ انگار میشود آرزوها را هم مثلِ آثار هنری در کمد گذاشت و منتظر ماند تا روزی برآورده شوند؛ هر چند دیر، هرچند دور.
«ماسانوری تاکاهاشی» که با نام مستعار «کیتارو» شناخته شده، نوازنده، آهنگساز و موسیقیدان ژاپنی است که فعالیتهای حرفهایش را در سال ۱۹۹۷ آغاز کرد و بسیار زود دو آلبوم اولش یعنی «بهشت» و «داستان ماه کامل» مورد استقبال طرفداران جنبش موسیقی عصر جدید قرار گرفت. اولین کنسرت سمفونی کیتارو در «تالار کوچک» واقع در توکیو برگزار شد. او به قولِ خودش در سبک «عصر جدید» فعالیت میکند. سبکِ او اما هر چه باشد؛ ایرانیها خیلی خوب میشناسندس -حتی پیش از آنکه در ایران کنسرت داده باشد- در آن سالهای محدود دههی ۶۰ و۷۰، او جزو معدود هنرمندانی بود که آثارش در ایران به صورت نواز کاست منتشر میشد و از آن طرف ساخت قطعهی خاطرهانگیز و معروفِ «جادهی ابریشم» به این شهرت در ایران دامن زده است که میگوید آن را از دلِ تمدن و فرهنگ آسیایی خلق کرده است – در دههی ۶۰ مستندِ «جاده ابریشم» به شکلِ گسترده و پرتکراری از یکی از دو شبکهی موجودِ آن زمان پخش میشد و ایرانیان را با «کیتارو» آشنا کرد. «بهشت و زمین» نیز بارها از تلویزیونِ آن زمان پخش شد.
او پیش از آنکه به ایران بیاید، در ترکیه به اجرای کنسرت پرداخت و بسیاری از طرفدارانِ ایرانیاش برای دیدنِ آن کنسرت و به اصطلاح غرق شدن در فضای شگفتانگیزِ آن به ترکیه سفر کردند؛ او پیش از ایران در باکوی آذربایجان هم کنسرت داده بود تا ایران، آخرین کشوری در منطقه باشد که کنسرتِ او را برگزار میکند. اگر برگزاری کنسرتِ اول او با مشکلات و حاشیههای بسیار انجام شد؛ اجرایش در «ترکیه» چنان برایش تجربهای دلنشین بود که «سمفونی در استانبول» را شامل آهنگهای اصلی «بهشت و زمین»، برنده جایزه گلدون گلوب نوشت.
بسیاری از منتقدان، از این ترکیب جدید به عنوان موسیقی نوآورانه یاد کرده و آن را یادگاری سفرهای سمفونیک کیتارو نامیدند. او خودش دربارهی «سمفونی زنده دراستانبول» میگوید: «من از سال ۱۹۸۰ شروع به آهنگسازی درباره گذرگاه رویایی جاده ابریشم کردم. امسال تصمیم گرفتم اولین تور سمفونیام را راه بیندازم که در آن به روسیه، اروپای شرقی و مرکزی و استانبول رفتم. استانبول برای من سرزمین رویاییای است، چرا که عصر جدید را به دوران باستان متصل میکند. در این شهر مهم اروپا و آسیا به هم مرتبط میشوند و این نکات زیادی درباره تاریخ جاده ابریشم در خود دارد. من بسیار خوشنودم که موفق شدم به برنامه خود عمل کرده و در استانبول کنسرت اجرا کنم. تجربه آشنا شدن با مردم استانبول برای من منحصربه فرد بود و علاوه بر لذت و شگفتی، درسهای تاریخی زیادی بههمراه داشت. من تصمیم گرفتم برای ادای احترام به تمام کسانی که در این مسیر ملاقات کردم، تجربه خود را در قالب یک آلبوم مجزا به نام سمفونی زنده در استانبول ثبت کنم. این آلبوم هدیه من به مردم است؛ به مردم استانبول و تمام دنیا. امیدوارم که در این لذت و تجربه با من شریک باشند.»
«کیتارو» پیش از آغاز کنسرتش معمولا جملهای آشنا را به مخاطبانش میگوید: «من با شما موسیقی را بهاشتراک میگذارم و شما هم احساساتتان را.»
او در برنامههایش ترکیبی جذاب را با آمیختن موسیقی غرب و شرق و آهنگهای موسیقی الکترونیک و کلاسیک با همراهی ویدیوهای جذاب و پر از رنگ اجرا میکند. «کیتارو» در سال ۱۹۹۳ جایزه گلدون گلوب را برای ساختن موسیقی متن فیلم «بهشت و زمین»، ساخته الیور استون از آن خود کرد و در سال ۲۰۰۱ هم موفق به دریافت جایزه گرمی برای اجرای آلبوم «به تو فکر میکنم» شده است. کیتارو میگوید سفر به ایران همواره آرزوی شخصیاش بوده است. او بعد از کنسرتِ قبلیاش در ایران هم نوشت: «شبهای شگفتانگیزی را در کنار مخاطبان ایرانی تجربه کرده است.»
* این بار امید…
حضورِ قبلی کیتارو در ایران، یک اتفاق مهم برای موسیقی ایران بود؛ هرچند که نمیتوان کیتارو را هنرمندی درجهی یک در موسیقی قلمداد کرد؛ اما به هر روی او در تمامی جهان شهرتِ بسیاری دارد و از آن گذشته موسیقیای شکیل ارایه میدهد، آن اتفاق اما به شکلی کاملا غیرحرفهای رخ داد؛ هنوز خیلیها یادشان هست که در جلسهی مطبوعاتی برگزاری کنسرت، خبرنگارانِ حاضر در آن نشست به جای رسمِ معمولِ مهماننوازی که میگویند خصلتِ ایرانیان است؛ با پیروز ارجمند – مدیرِ پر حاشیهی دفتر موسیقی که سرانجام نیز ناگزیر به استعفا شد- مجادله کرند.
آن زمان پای دفتر موسیقی در آمدنِ «کیتارو» باز بود و طبیعی است که خبرنگاران، کم و کاستیهای این رویداد را از چشمِ آنها میدانستند. در شب اول اجرای کنسرت سمفونیک کیتارو، این خبر در وبسایت شخصی کیتارو قرار گرفت. در این وبسایت، چند عکس از کیتارو درحال نواختن فلوت، کیبورد و ادای احترام اش به تماشاگران ایرانی روی صحنه قرار داده شده و در توضیح عکسها به شوق و هیجان تماشاگران ایرانی اشاره شده است. همچنین وبسایت «نیو ایج موزیک اودیسی» با قرار دادن پوستر کنسرت کیتارو در ایران، به نقل از «پرستیوی» نوشت: «در این کنسرت کیتارو بهترین آثارش را اجرا میکند و ارکستر ایران هم ۵ هزار بلیت برای آن فروخته است و ایران برای این حضور بسیار هیجانزده است.» همچنین وبسایت خبری «ایراندیلی» هم با تیتر «کیتارو در تهران» خبر اجرای کنسرت سمفونی ایران را منتشر کرد. این وبسایت از قول او نوشت: «حالا که به تهران رسیدهام، قلبم پر از عشق و هیجان است». رسانه دیگری که خبر اجرای کنسرت کیتارو در تهران را منتشر کرده «ریلایران» است. بخش هنری این وبسایت از حضور کیتارو برای اولینبار در تهران خبر داده و این اتفاق را فرصت منحصربهفردی برای علاقهمندان به سبک موسیقی «نیوایج» شمرده است. وبسایت اقتصادیای بهنام «Financial Tribune» هم با عنوان «کیتارو: بالاخره رویایم برآورده شد» در اینباره گزارشی نوشته است. در این گزارش آمده که کیتارو ابتدا بهزبان فارسی به مخاطبان سلام کرده و از اینکه به ایران آمده ابراز خوشنودی کردهاست. او در ادامه سخنان خود به مردم ایران گفته که برای رسیدن به آرزوی اجرای کنسرت در ایران ۳۵ سال صبر کرده است.
از رسانههای دیگری که خبر حضور کیتارو در ایران را منتشر کرد، میتوان به «IranFrontPage» و «Tunes» اشاره کرد.
* کیتارو از ایران چه میگوید؟
کیتارو هنوز به ایران نیامده، هرچنند حالا برخلافِ قبل، تیمی حرفهای مشغول فراهم کردنِ شرایط حضور او در ایران هستند؛ او اما در گفتوگویی اینترنتی دربارهی حضورش در ایران میگوید: «همانزمان که «جادهی ابریشم» را میساختم، میدانستم که رازی در آن نهفته است که آن راز در سرزمین شماست و آن زمان که این اثر را برای اولین بار در ایران اجرا کردم، ایمان داشتم که آن رویای قدیمی محقق شده است. من زبان شما را نمیدانم؛ اما میدانم که موسیقی زبانِ مشترکی است که همه آن را متوجه میشوند. من سعی خودم را کردم و این بار خیلی بیشتر میکنم تا موسیقی خوبی را به شما اهدا کنم.» او همچنین میگوید که موسیقیاش بر اساس صلح است. او میگوید آرزویش دیدنِ دنیایی است که در آن جنگی نباشد و تمام دنیا در صلحی عمیق به سر ببرد. «کیتارو» وقتی در برابر این سوال قرار میگیرد که آیا میداند موزیسینِ بسیار محبوبی در ایران است؛ میگوید: «میدانستم که جادهی ابریشم را شما به خوبی شنیدهاید؛ اما تصورِ این میزان استقبال برایم دور از ذهن بود. مخاطبانِ ایرانی من را بسیار خوب میشناختند؛ این برای خود من بسیار تعجبآور بود؛ من آن زمان با تعدادی از سازهای شما نیز آشنا شدم که بسیار حیرتانگیز بود و امیدوارم که روزی از این سازها در موسیقیام استفاده کنم. پیش از آن نیز بارها این امکان برایم ایجاد شد که موسیقی ایرانی را گوش بدهم. به نظرم موسیقی بی نظیری است که بر خلاف بسیاری از موسیقی های شرقی، تاکید و تکیه اصلی آن بر روی فن آواز است و خب این مسئله مهمی بود که اجرای ما در ایران بدون آواز بود و من باید پیش از کنسرت سعی می کردم انتخاب هایی داشته باشم که مخاطب تا پایان برنامه همراهم بماند. بسیاری آهنگ های من را با حال و هوای شرقی می دانند در حالی که این آهنگ ها مخاطبانی در سراسر دنیا پیدا کرده اند و این به این معنی است که در مسیر انسانی حرکت میکند. اگر نگویم در این مسیر، لااقل اجازه دارم که بگویم سعی می کنم در مسیر انسانی حرکت کنم.»
دیدگاهتان را بنویسید