×
×

«متأسفانه بی مهری هایی که در جامعه بعضا متوجه قشر پیشکسوت، علی الخصوص موزیسین ها می شود و «ندیدن هایی» که آنها را به انزوا وا می دارد، مرا بر آن داشت تا مجموعه پیشکسوتانِ اصفهان را راه اندازی کنم»

  • کد نوشته: 171806
  • 06 بهمن 1396
  • ۰
  • سایت خبری و تحلیلی «موسیقی ایرانیان» – حمیده موسوی: برای دوشنبه روزی، قرار ملاقاتی را با استاد قناعت از پیش تعیین کرده بودیم. قبل از ورود به سالن «هنرسرای خورشید» اصفهان، صدای سازشان به گوش می رسید و زمزمه هایی. جمعی از پیشکسوتان آواز به همراه ایشان در حال تمرین بودند. وارد شدم و از دور به نشانه سلام دستی بالا بردم. مدتی را گوش به صدای خوش و پرنفسشان بر ساز و آواز سپردم. اواخر تمرینشان بر قطعه «بهار دلنشین» بود که ایشان برای تصحیح و تدقیق بیشتر، بخشی از آن را برای جمع خواندند. پس از آن…

    «متأسفانه بی مهری هایی که در جامعه بعضا متوجه قشر پیشکسوت، علی الخصوص موزیسین ها می شود و «ندیدن هایی» که آنها را به انزوا وا می دارد، مرا بر آن داشت تا مجموعه پیشکسوتانِ اصفهان را راه اندازی کنم»
  • مصطفی قناعت (عکس از میکاییل یوسف شریداوی)

    سایت خبری و تحلیلی «موسیقی ایرانیان» – حمیده موسوی: برای دوشنبه روزی، قرار ملاقاتی را با استاد قناعت از پیش تعیین کرده بودیم. قبل از ورود به سالن «هنرسرای خورشید» اصفهان، صدای سازشان به گوش می رسید و زمزمه هایی. جمعی از پیشکسوتان آواز به همراه ایشان در حال تمرین بودند. وارد شدم و از دور به نشانه سلام دستی بالا بردم. مدتی را گوش به صدای خوش و پرنفسشان بر ساز و آواز سپردم. اواخر تمرینشان بر قطعه «بهار دلنشین» بود که ایشان برای تصحیح و تدقیق بیشتر، بخشی از آن را برای جمع خواندند. پس از آن، بهار را در سالن هنر سرا، میان موجی از سپیدی دلنشین موها که شاید پیرانه سری باشد و نه پیرانه دلی، رها کرده و به سمت اتاقی از آن ساختمان راه افتادیم تا به بهانه انتشار اولین آلبوم این پیشکسوت موسیقی به گفتگو بنشینیم. «کبوتر خانه»، ماحصل رقمی قریب به ۵۰ سال فراز و نشیب و عشق ورزی و ملایمت و ناملایمتی، نام اثریست که برای اولین بار، به نام «مصطفی قناعت» منتشر می شود. این آلبوم تنها بهانه ای بود برای گشایش گفت و گویمان و خود تماما محور بحث نبود، چرا که او -کبوترخانه- خود، گویای خود بود. پس بجز آن، پرداختیم به مرور خاطرات دور و نزدیک هم.

    *پیش از هر چیز درباره این جمع برای ما بگویید لطفا. ما را در جریان تمرین امروزتان بگذارید.
    -این تمرین گروه پیشکسوتان اصفهان است که حدوداَ دو سالی از تشکیلش می گذرد. در واقع از این جمع که میانگین سنی آن ۷۰ به بالاست، برای یک دورهمی خیلی ساده و دوستانه دعوتی به عمل آمد و تصمیم گرفته شد برای اینکه خاطره خوبی از خود به جای بگذاریم، آوازی دسته جمعی ارائه دهیم. اینطور شد که ابتدا تصنیف «به اصفهان رو» و پس از آن «ای ایران» را من با قره نی نواختم و گروه خواندند و از قضا نتیجه بسیار عالی از آب در آمد. بعد از این اتفاق، من پیشنهاد کردم به مدیریت «هنرسرای خورشید» اصفهان، جناب قربانی که ارکستر پیشکسوتان را راه اندازی کنیم. چنین ارکسترهایی در سراسر جهان هم فعالیت دارند.

    *و از آن زمان تا امروز؟
    -نحوه آواز دست جمعی را به گروه آموزش می دهیم، تمرین های هفتگی خود را داریم و اجراهای خوبی هم تا امروز روی صحنه برده ایم؛ از جمله اجرا در هفته نکو داشت اصفهان که در سینما فلسطین صورت گرفت و خوشبختانه یک اجرای بی نظیر بود و شبکه های جهانی هم آن را پوشش دادند. به قول یکی از دوستان که بعد از اجرا اشاره کردند به آقای شهردار: «اینها ده ها ده ها سال کِسوت است که روی سن ایستاده.»

    *تشکیل این ارکستر را با چه هدفی پیشنهاد کردید؟
    -از آنجا که در این سنین، به سبب کهولت، افسردگی ها انکار ناپذیر است، حسی و حال و شور و هیجانات قدیم رو به افول می گذارد، متأسفانه بی مهری هایی که در جامعه بعضا متوجه این قشر، علی الخصوص موزیسین ها می شود و «ندیدن هایی» که آنها را به انزوا وا می دارد، مرا بر آن داشت تا این مجموعه را راه اندازی کنم؛ با هدف بازگرداندن گرما و شوری اگر چه شاید کم جان تر از گذشته. هدف اصلی ام این بوده. اما قطعاَ ارائه اجراهایی منسجم و حرفه ای نیز در برنامه های ما هست، مثل همان کنسرت سینما فلسطین که اشاره کردم خدمتتان یا کنسرتی که در کنگره جهانی امام حسین داشتیم با ترومپت، کلارینت و سازهای دیگر و جمعی حدودا ۵۰ نفره از پیشکسوتان آواز. در این اجلاس، از ۳۰ کشور دنیا آمده بودند. اینها از جمله فعالیتهایی ست که بازتاب فوق العاده ای هم داشته است.

    *بپردازیم به آغاز فعالیت هایتان استاد. از ۱۳۴۸ بوده، در مرکز امور تربتی اصفهان. بله؟
    -دقیقش ۱۳۴۹ است. در بخش موزیک امور تربیتی اصفهان.

    *اولین جایزه تان را چه سالی دریافت کردید؟ همان که از میان ۲۳ نفر نوازنده برگزیده شده بودید.
    -سال ۱۳۵۰ بود. من تقریبا یک سالی با مشقات خیلی زیاد کار کرده بودم. عدم دسترسی به ساز، هفته ای یک جلسه تمرین. آن اوایل هم که در حد ۱۰ دقیقه ساز در اختیار من قرار داده می شد. دریغ از یک نگاه محبت آمیز به نوازندگی ما.

    *نگاه محبت آمیز از سوی که؟
    -خانواده حتی. پدر من هیچ مساعدتی در خرید ساز به من نکرد. نه اینکه مخالف موسیقی باشد اما حمایت آنچنانی نمی کرد. هر چه بوده خود جوش بوده. علی ای حال ساز امور تربیتی را از جناب سلحشور گرفته، تمرین کردم و در مسابقات سال بعد که می شود همان ۱۳۵۰ مقام اول را کسب کردم و پس از آن راه یافتم به مسابقات استانی. ۱۴ ساله بودم.

    *یک مورد خیلی جالب که در مرور بیوگرافی شما یافتم، نظارت یک آقای بهرام سهی زاد نامی بود که ۱۳ سال داشت و مسئولیت کنترل و آموزش صدای ساز با او بوده.
    -بله هستند ایشان. در آمریکا طراح بنام و موفق اتومبیل هستند و سالی دو بار هم به ایران می آیند.

    *خیلی این نکته خوشایند بود برایم. اینکه در چنین سنی یک مسئولیت اینگونه ای بسپارند به یک نوجوان.
    -همین است که می گویم آن دوره خود جوشی و تلاش خیلی دیده می شد. البته خب در حد کمک هایی که سر تمرین های صدا سازی می شد، این اتفاق می افتاده. آقای سهی زاد ۳ سال بود موسیقی کار می کرد و من ۱ سال. بعد از آن بلافاصله دعوت شدم به ارکستر استاد سیروس ساغری. آن دوره هم حضور من در ارکستر جلوه گری داشت؛ چرا که همراه با موزیسین هایی در سنین بسیار بالاتر از خودم می نواختم. من حدود ۱۴-۱۳ سال داشتم در حالی که اساتیدی همچون خسرو چناریان، رضا دادگر، آقای کاظمی، خود استاد ساغری، استاد جمشید محبی و…در آن مجموعه بودند. و جالب تر اینکه به من نوازندگی سُلو می دادند. به اعتقاد استاد حضور شیرینی داشتم و شیرین نوازی می کردم. یا به طور مثال در ۱۳۵۲ با ارکستری ۵۰ نفره که ۳۰۰۰ نفر تماشاگر داشت من سُلو می زدم. جالب بود بهر حال.

    *بهترین و ارزشمندترین دوره نوازندگی شما به اعتقاد خودتان، دوره ای بوده که با زنده یاد مجتبی میرزاده آشنا شده و به مجموعه اش پیوستید. در خصوص تمایز این برهه با دیگر زمانهای فعالیتتان بفرمایید.
    -سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۶ را می گویید. اگر اشاره ای خاص به این سالها داشته ام به این دلیل بوده که یک وقتی، شما شخصیتی را ملاقات می کنید که مجموعه ای عالی به لحاظ تفکر، جایگاه اجتماعی، هنری، اقتصادی، ادبی وخیلی پارامترهای دیگر می باشد و چنان شما را تحت تأثیر قرار می دهد که زندگیتان را متحول می کند. ببینید، در سنی حدود ۱۷ ساله در ۱۳۵۴، دعوت شدم به ارکستر فرهنگ و هنر به سرپرستی اسطوره موسیقی کشورمان، مجتبی میر زاده. اتفاقی که آدم شاید در آن شرایط و در آن سن و سال به خواب هم نمی دیده حتی و پذیرش این امر هم برایش سخت باشد چه برسد به اینکه برود در مجموعه و آغاز به همکاری هم بکند. ایشان دنبال یک نوازنده کلارینت بودند و علیرغم اینکه بسیاری نوازنده ها، آن زمان در اصفهان کلارینت می نواختند؛ دوستان و اساتید به اتفاق مرا معرفی کردند. به حضورشان رفتم و ایشان با آن لهجه کرمانشاهی شیرین گفت: «خب پسر جان چه می زنی؟»، گفتم: «استاد در حال حاضر حرف هم بزنم به لکنت می افتم، چه برسد به ساز». (خنده). گفت: «به به شیرین زبان هم که هستی…خب! ما نت برای کلارینت نداریم.». لازم است اشاره کنم که این ساز، یک ساز انتقالی است، یعنی باید یک پرده از دیاپازون بالاتر برایش نت نوشت. خلاصه نت ویولون را به من دادند و من همان جا، انتقالی، یک پرده بالاتر نواختم. استاد ذوق کرد و مرا به آغوش کشیده و بوسید و گفت: «تو همانی که من برای ارکسترم می خواهم.» و این شد که بنده شدم نوازنده ارکستر استاد میرزاده. اینکه می گویم درخشان ترین دوره، به این دلیل است. تحولی در دیدگاه موسیقایی ام ایجاد شد. من با تمام وجود ساز می زنم. با عشق، و بحمدلله اطرافیانم هم به این امر واقف هستند و همین دیدگاه را دارند.

    *با این تفاصیل نوازندگی شما صرفا گوشی و دلی نبوده.
    -بله من دوره های فراگیری موسیقی را کامل رفته بودم. نگرش و نوازندگی ام کاملا کلاسیک بود. علمی و اصولی. تا آستانه انقلاب با ارکسترهای مختلفی همکاری داشتم که ارکستر زنده یاد مجید میر فخرایی یکی از آنها بود. و دیگر، همکاری با زنده یاد لرد زاده که یک موزیسین جهانی بود. نوازنده درام، کیبورد و گیتار. ساز اصلی شان درام بود البته. درامری که در دنیا مطرح بود. حدود ۵ سال با ارکستر ایشان نوازندگی داشتم.

    مصطفی قناعت (عکس از میکاییل یوسف شریداوی)

    *در وقفه ای که آغاز انقلاب در فعالیت های موسیقی ایجاد کرد، نوازندگی شما چه سرنوشتی یافت؟
    – من در آن برهه پرداختم به تحقیق در خصوص حلیت و حرمت موسیقی. ۱۳ سال تحقیق کردم و همزمان تمرین ها و نوازندگی های خود را داشتم. آنجا بود که تصمیم گرفتم سازم را تغییر دهم و یک ساز ایرانی انتخاب کنم و بر حسب اتفاق در کتابی به نام تاریخ موسیقی نوشته «رابرت برک آلکسون»، خواندم که ساز کلارینت، پیشینه ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، ایرانی گری دارد. این موضوع در ذهن من جرقه ای ایجاد کرد و تصمیم گرفتم که این ساز را، به جمع سازهای ایرانی برگردانم.

    *اولین بار ردیف نوازی با ساز کلارینت را در ارکستر فرهنگ و هنر به سرپرستی زنده یاد میرزاده داشتید؟
    -خیر. من در آن زمان ایرانی می نواختم اما همان پارت نوازی هایی بود که در یک ارکستر ایرانی در اختیار سازی مثل کلارینت قرار می دادند را ارائه می کردم. یعنی برای ما آن موقع ربع پرده ای وجود نداشت. نه تنها من، همه ی اساتید کلارینت نواز مطرح همچون استاد گلشن راد و استاد وزیری تبار، در آن برهه ایرانی می نواختند اما ردیف نه. حتی بهترین ایرانی نواز، مرحوم شیر خدایی یک مخالف سه گاه نواخته اند و فرودش آورده اند به سه گاه. همین. یک تکه ی یک دقیقه ای که آنهم برای سُلو مناسب اما برای ارکستر ضعیف است.

    *چقدر زمان صرف شد تا اجرای اولین ربع پرده بر ساز کلارینت؟
    -شاید ۳۰ سال. خیلی ها هم می پرسند چرا اینقدر دیر؟ و چرا ۳۰ سال پیش از این مثلا، اتفاق نیفتاده این حرکت؟ خب ببینید، من به نواختن صرفا یک ربع پرده سطحی اکتفا نکرده ام که بگویم یک ساله هم می توانسته آماده شود و جامعه موسیقی! بفرمایید بشنوید. الان می توانم خدمت شما ماهور را از هر تُنالی که بفرمایید، بنوازم. شور هم به همین شکل. به طوری که خواننده گان زن و مرد بتوانند طبق آن آواز بخوانند. چه چپ کوک و چه راست کوک. خب آنالیز کردن این موضوع آن هم به شفاف ترین و تمیزترین شکل ممکن، کار یک شب نیست.

    *در این ساز که حالا جنابعالی به آن قره نی می گویید، از لحاظ فیزیکی هم تغییری ایجاد شده؟
    -به هیچ وجه. این همان سازی ست که همه اساتید کلاسیک با آن می نوازند. این ساز مرا ببینید؛ یاماها است که شرکت ژاپنی آن را ساخته برای تمام دنیا. اما با همین ساز جهانی و بین المللی ست که من مقابل شما تمرین اصفهان می کردم. یا سخت ترین دستگاه را می نوازم یعنی سه گاه، چون سه تا ربع پرده می خواهد.

    *استاد! با اغماض بر وقفه ای که مدتی در فعالیت های موسیقی به شکل عام ایجاد شد، هنر شما قدمتی حدوداَ ۵۰ ساله دارد؛ با اینحال و با اشاره خودتان حتی، کسی صدای سازتان را نشنیده یا نشناخته است آنچنان. حتی در شهر و زادگاهتان اصفهان. دلیل چیست؟
    – در ایران که در حال حاضر عرضه کردن موسیقی به شکلی ویژه و محترم خیلی دشوار است. از کلان هزینه هایی که باید صرف شود تا طی کردن پروسه هایی همچون مجوز گیری و تأیید شعر برای اثر، تأیید قطعات، کنترل آهنگسازی و…بسیاری آیتم های دیگر. و دیگر اینکه کسی مثل مصطفی قناعت آیا نباید انتظار داشته باشد از مسئولین و متولیان عرصه موسیقی کشورش که برای قدمی که برداشته، از او حمایت شده و آثارش را اشاعه دهند؟ تقدیر کنند، به دنیا معرفی کنند؟ آیا من باید بروم با این سن و سال از مسئولین خواهش کنم که مرا به این و آن معرفی کنید؟ و دیگر اینکه همان طور که اشاره کردم، ربع پرده یابی ها بر این ساز، زمان زیادی از من گرفت تا تثبیت شده و به شکلی تخصصی و دقیق به عرصه موسیقی معرفی شود. شاید من اگر ۲۰ سال پیش از این، ایرانی نوازی سازم را معرفی می کردم، حالا کسی از من نمی پذیرفت. شاید حتی به آن گوش هم نمی سپردند و تازه می گفتند: «این را شنیده ایم…فالش است!». کما اینکه اتفاق هم افتاده است. ما در یکی از اجراهایمان سالها قبل، یک نوازنده جوانی داشتیم که ساز زهی ایرانی می نواخت. مدتی را در آمدن سر تمرین ها تعلل می کرد و بهانه می آورد که وقت ندارم. و ما نوازنده دیگری جایگزین او کردیم. بعدها دوستی به من گفتند استاد، این آقای نوازنده که از تمرین با ما ممانعت می کرد، دلیلش این بوده که می گفت: «من مایل نیستم همکاری کنم. آخر ساز قره نی فالش است.». ما هم گفتیم طوری نیست. قرار نیست همه بنشینند و تعریفمان را بکنند. کما اینکه بنده معتقدم، نقد خیلی مؤثرتر و پیش برنده تر است تا تعریف و تعریف ها برای هر تجربه و قدرتی ایستایی ایجاد می کند. آن دوستی که عرض کردم، پیگیر شده بود که ببیند واقعا قره نی فالش است؟ به اساتید زیادی مراجعه کرده و حتی تا تهران هم رفته بود و این پروسه حدود دو سالی زمان برده بود و در نهایت به من خبر داد که کارشناسان به اتفاق نظر داده اند که فالشی موجود در این ارکستر، از سازهای ایرانی بوده است! این موضوع هم با آنالیزگرهای دیجیتال مشخص شده البته. شما با گوش نمی توانی فالشی را متوجه شوی.

    *این تغییراتی که بر سازتان اعمال کرده اید، بصورت تئوری قابل انتقال است؟
    -این جمله غلط است. تغییری اعمال نشده. تکنیک های خود بنده است. به عبارتی یک لهجه خاص در نوازندگی.

    *بسیار خب. این لهجه (خنده) را به چه شکل به هنرجویان انتقال می دهید؟ به چه طریق تدریسش می کنید در واقع. بصورت نوشتاری ثبت شده؟
    *در آلبوم «کبوتر خانه» این لهجه شخصی، عیان است. برای من این تکنیک ها تعریف شده است و مشخص. شاید شمای نوعی متوجه آن نشوید ولی من به هنرجویان و علاقمندان آن را آموخته ام. استاد کلارینت نوازی هست که از تهران به من در اینستاگرام پیام داده و از من وقت خواسته برای فراگیری ردیف نوازی بر این ساز. (پیام آن نوازنده را باز کرده و می خواندش). این که می گویم در آلبوم مشخص است را بصورت مثال برایتان تشریح می کنم. ببینید، من همایون را در قطعه «جویباره» به شکل معمول و رایج ننواخته ام. از آواز شوشتری وارد می شوم. یا در خیلی جاهای دیگر، من خیلی قطعه ها را با درآمد آغاز نمی کنم. مثلا همان ماهور شناخته شده را می نوازم اما از یک گوشه دیگر، -بجز گوشه آغازین همیشگی یا روال تکراری آن- شروع می کنم به نواختن.

    *با فصل بندی مخصوص خودتان که گوش را غافلگیر کند.
    -بله. در واقع ذائقه شنیداری را تحریک می کنم و مشتاق به شنیدن. چه بسا شنونده، خاص و عامش را به سؤال وادارم که حالا چه می خواهد بنوازد؟ چه دستگاهی، چه مایه ای و …

    *می توان به این نتیجه هم رسید که یکی از دلایل ناشناخته یا ناشنیده ماندن صدای ساز استاد «مصطفی قناعت»، عدم انتشار آثارش در قالب یک آلبوم هم بوده. تا چه حد تأثیر گذاری یک آلبوم موسیقی را به نسبت دیگر فعالیت ها، بالا می بینید و سرنوشت سازتر؟
    – این موضوع بسیار مؤثر است و غیر قابل انکار. البته دلیل امر، خودم بوده ام. یعنی در این زمینه اقدامی نکرده بودم، مگر در ۸-۷ یا ۱۰ سال گذشته که همان هم به دلیل شروط غیر منصفانه ای انجام نشد. مثلا ۱۰ سال پیش مبلغ ۱۵ میلیون تومان از من خواسته شد برای انتشار آلبومم.

    *در زمینه حمایت های مالی یا به عبارتی اسپانسرینگ چه؟ آنهم نشد؟
    -متأسفانه نه. برای من که پیش نیامد. به این موضوع به چشم بیزنس نگاه می شود و طرف باید صد در صد مطمئن باشد که بیزنسش نتیجه می دهد تا اقدام به حمایت مالی کند.

    *یعنی خانه هنر خرد، صد در صد مطمئن بوده که انتشار آلبوم شما نتیجه می دهد و بیزنسش ناکام نمی ماند که متقبل ارائه کردنش شده؟
    -قطعاَ آقای صمد پور، پتانسیلی در این اثر دیده است. فکر میکنم فراتر از جنبه مادی اش را دیده. من یک نوازنده تار به ایشان معرفی کردم ولی ایشان فقط سری تکان دادند و همین. پس یک تمایزی در این قطعات نسبت به کارهای دیگر بوده که آقای «علی صمد پور» را مجاب کرده.

    *زمینه آشنایی با آقای صمدپور چگونه فراهم شد؟
    -من در یک جمعی نوازندگی کردم و دوستان خیلی استقبال کردند و در این میان، آقای «نبیل یوسف شریداوی» را در اصفهان اگر بشناسید، با استقبال و روی گشاده به من عنوان کرد که من دوستی دارم که آثار خاص را پیگیری می کنند و منتشر. یک بار که آقای صمدپور از امریکا برگشته بود، آقای شریداوی گفت که ایشان به اصفهان می آیند و خب بعد از آن قراری گذاشتیم و ملاقاتی و…دید و پسندید (خنده دو طرف).

    *این «کبوتر خانه» که حالا در دسترس مخاطب است، ماحصل انتخاب از میان ۷۴ قطعه است؟
    -بله. ببینید، حتی دو قطعه را که حالت تمرینی داشتند و من در استودیو می نواختم، آقای صمدپور استفاده کرده . هرچه داشتم را شنیدند و به انتخاب خود گلچین کرده و تبدیل به این آلبوم کردند. نبیل شریداوی که ناظر ضبط بود هم، هر قطعه ای می نواختم می گفت: «استاد همین است، همین را بنوازید…»…(خنده) ما ۴۰ ساعت وقت استودیو داشتیم که من در ۲۱ ساعت از آن، ۷۴ قطعه نواختم.

    *یعنی شما اعمال نظر نکرده اید در ماحصل این مجموعه؟
    -من هدفم از ارائه شدن این آلبوم معرفی سازم به مخاطب بوده و خیالم راحت است که به دستان امن و امینی سپرده شد. آقای صمدپور می دانستند چه باید بکنند.

    *و همکاری تان با آقای ذکریا یوسفی چطور؟
    -اول پیشنهاد شد قطعات را با درام همراه کنند. اما به نظر بنده برای تکنوازی این ساز، آنهم در قالب ایرانی، ترکیب خوشایندی نمی شد. اتفاقا تست هم شد و بعد تغییر داده و با نوازندگی آقای یوسفی کار بسته شد.

    *دلیل انتخاب اسم آلبوم چه بوده؟
    -باید عرض کنم اسم تمامی قطعات و نام آلبوم حتی، به انتخاب ایشان بوده. اسم قطعات اصفهانی است. نام اماکنی در اصفهان. و نام کبوتر خانه هم بسیار هوشمندانه و با درایت انتخاب شده است. اگر از کبوترخانه اصفهان چیزی شنیده باشید حتما می دانید که این برج های کبوتری، خاصیتی دارند که کبوترهایشان، هرنقطه ای از دنیا پرواز کنند، بازمی گردند به برجهای خودشان در نهایت. این ساز قره نی هم به دلیل پیشینه چند هزار ساله ی ایرانی گری اش، تداعی گر چنین حسی شده است و آقای صمد پور این نام را بر آلبوم نهاده است.

    *یعنی این ساز هم «باز جُستهِ س» روزگار وصل خویش! (خنده دو طرف)
    -دقیقا. خانم «جودیت ماریوت» در سفری که به ایران داشتند، علاقمند بودند با بنده ملاقات کنند و در جمعی که بسیاری از موزیسین ها و خوانندگان مطرح حضور داشتند، میان گپ و گفتمان به ایشان گفتم که خواهش می کنم به این ساز نگویید کلارینت. اینجا که هستید لا اقل بگویید قره نی. خانم ماریوت اشاره کردند که این ساز تاریخچه ای ۸۰۰۰ ساله قبل از میلاد مسیح دارند. یعنی تا این تاریخش را من در جریانم و کتابش را هم دارم. چه بسا بیشتر هم باشد. قرار شده که این کتاب را برای من ارسال کنند.

    مصطفی قناعت (عکس از میکاییل یوسف شریداوی)

    *آن قطعاتی که نواختید و در آلبوم نیامدند، تکلیفشان چیست؟ تصمیم دارید که در قالب آلبوم دومی منتشرشان کنید؟
    – نمی دانم. فکر می کنم نیازی نباشد. یا متخصصین و اهل فن، انصافی اگر باشد، حمایت و پیگیری خواهند کرد.

    *تمامی قطعات کبوتر خانه آیا آثار پیش تر اجرا شده است یا قطعات شخصی شما هم در میانشان شنیده می شود؟
    -دو قطعه از ساخته های خودم هم بوده. یکی قطعه رویا که نمی دانم در آلبوم آمده یا نه، و دیگری قطعه زرد ملیجه. این قطعه اثر استاد صباست، اما اینکه من نواخته ام، از یک سوم ساخته استاد استفاده کرده ام و مابقی قطعه را خودم پرداخته ام.

    *اجرای خارج از کشور هم داشته اید؟
    -بله در رومانی.

    *خب و دیگر چه؟
    -یک خاطره ای تعریف کنم برایتان. دوستی از مخاطبان، در یکی از اجراهای من حضور داشتند که جمع با لقب جناب سرهنگ، از ایشان استقبال کردند. وقتی که قطعه ای را نواختم؛ در حین تشویق حضار آمد و مرا در آغوش کشید و گفت: «من هم باید از شما تشکر کنم و هم عذرخواهی». گفتم که چرا عذرخواهی؟ گفت: «از در که وارد شدم و ساز را دیدم، گفتم ای وای! سالهاست صدای ناهنجار این ساز را می شنوم و امروز هم باید بنشینم و بشنوم، اما حالا نظرم کاملا عوض شد. این نه آنست که می دانستم.» یا استاد «جلال قاضی» نوازنده نی هستند و حدود ۷۰ سال دارند. می گفت که من در تمام این سالها، هیچ علاقه ای به کلارینت نداشتم. اما حالا اینقدر تحت تأثیر نوازندگی شما قرار گرفته ام که تصمیم دارم، یک ساز کلارینت تهیه کنم و به آن بپردازم.

    *از برنامه های آتی تان بگویید لطفاَ.
    -با دو گروه در حال حاضر تمریناتی داریم. یکی ارکستر «مهر اصفهان» که آقای هادی زاده رهبر این ارکستر است. من هم دورادور کمک هایی به این مجموعه داشته و در آن نوازندگی دارم و قرار است کنسرتی در اصفهان داشته باشیم و دیگری هم که ارکستر پیشکسوتان است که تمرین را دیدید.

    *و حدیث آخر؟
    -من مایلم که از مجموعه خانه هنر خرد، تشکر و قدردانی کنم؛ به دلیل همتی که در ارائه آثار به کار می برند. این عزیزان واضح است که عاشقانه به کارشان می پردازند. اگر قصدشان صرفاَ بیزنس بود، – قطعا یک اقدامات بیزنسی هم در جهت بقای مجموعه شان دارند. یعنی باید که داشته باشند- خیلی کارهای دیگری را در ایران می توانستند دنبال کنند که چه بسا بسیار پول سازتر بود. اما با تمام وجود سعی دارند فرهنگ کشورشان را به غنی ترین شکل ممکن، به مخاطبین معرفی می کنند. من صمیمانه از این گروه تشکر می کنم.

    عکسهای مصاحبه از «میکاییل یوسف شریداوی»

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *