×
×

یا نخوانید یا دقیق بخوانید

  • کد نوشته: 1698
  • 25 خرداد 1389
  • ۷ دیدگاه
  • موسیقی ایرانیان – امین موسوی: چندین هفته پیش نوشته ای در مورد تعریف واژه ی «هنر و هنرمند» برای مجله نگاشته بودم، نوشته با اینکه نسبت به اهمیت موضوع خیلی کوتاه بود اما دارای حرف ها و موضوعات مهم، ریشه ای و چالشی ای بود، با توجه به این نکته که گمان می کنم بر هر هنرمند و حتی هنردوستی واجب است که در مورد این موضوع و این مبحث تفکر و کند و کاوی فلسفی و جدی کند، به همین سبب تصمیم گرفتم این مقاله را دوباره در سایت قرار دهم تا دوستان و عزیزانی

  • موسیقی ایرانیان – امین موسوی: چندین هفته پیش نوشته ای در مورد تعریف واژه ی «هنر و هنرمند» برای مجله نگاشته بودم، نوشته با اینکه نسبت به اهمیت موضوع خیلی کوتاه بود اما دارای حرف ها و موضوعات مهم، ریشه ای و چالشی ای بود، با توجه به این نکته که گمان می کنم بر هر هنرمند و حتی هنردوستی واجب است که در مورد این موضوع و این مبحث تفکر و کند و کاوی فلسفی و جدی کند، به همین سبب تصمیم گرفتیم این مقاله را دوباره در سایت قرار دهیم تا دوستان و عزیزانی که نتوانسته اند مجله را دانلود کنند، از همین پایگاه نوشته را بخوانند، سخنم را کوتاه می کنم که مجالی یابید تا با دقت بیشتری نوشته ی پیش رو را بخوانید…

    اگر بخواهیم تعریف مختصری از هنر را بیان کنیم باید بگوییم ابرازِ درک دغدغه ای گون و احساسی یک شخص از وقایع پیرامونی زندگی اش به صورت یکی از شاخه هنری را هنر گویند.

    هنر منهای دغدغه، فن می شود.
    هنر منهانی فن، هنری بدوی خواهد بود.
    هنر منهای انسانیت، بلد و راهنمای راهِ گمراهی است.
    هنر کامل، حقیقت یا همان خدا بوده است.
    هنر بعلاوه ی دلسوزی برای وضعیت روحی، فکری و فرهنگی مردم، همان هنر متعهد است.
    هنر بعلاوه ی دینِ فاسد و سفارشی، ابتذال می شود.
    هنر به همراه دینِ واقعی، شبیه همان سخنان، موعظه ها، مناجات و اعمال پیامبران و صالحان است.
    هنر اگر سفارشی شود، و یا وسیله ی سرگرمی شود ماهیتش را از دست می دهد و تبدیل به یک کالا می شود، حال این کالا می تواند سالم و یا مبتذل باشد ولی هر چه باشد دیگر هنر نیست.

    هنرخیلی خیلی خیلی بیشتر از آنکه عامل و وسیله باشد، معلول است، معلول شرایط! نه علت شرایط
    حال می توان گفت در صورتی هنر، هنر باقی می ماند که حواس ما را از پدیده های عادی و دنیوی زندگی پرت کند و دغدغه های ما را به سمت خود، زندگی، انسانیت و در بهترین و کمیاب ترین حالتش به سمت «حقیقت یا شاید همان خدا» نزدیک کند.

    بعد از این جملات در مورد «هنر» بهتر است تعریفی از هنرمند ارائه داد، هنرمند بدیهیست که یعنی کسی که دارنده ی هنر باشد، تعریف هنر هم که در سطور قبل بیان شد، حال به جز این تعریف مختصر، باید مشخصه ها و ویژگی های یک هنرمند واقعی را هم تبیین کرد و شناخت، که به زعم بنده هنرمند واقعی کسی است که لزوما دارای فاکتورها و ویژگی های زیر باشد:

    ۱. هنرمند باید بمیرد اگر جلوی خلق اثرش را از او بگیری بمیرد، هنرمند واقعی باید آنقدر درد و زجر روحی و ذهنی بکشد که مجبور شود برای ارضا و التیام بخشیدن خودش، حرف ها و دردهایش را در قالب هنر فریاد بزند که اگر نتواند فریادش را در قطعاتش بیان کند ناگزیر جان دهد، همانگونه که اگر جلوی شعر نوشتن و شعر گفتن را از مولانا و حافظ  و خیام می گرفتند مطمئنا هم آنها دق می کردند. در اصل هنرمند باید با ارائه اثرش احساس آرامش کند و تمام حرف ها و هر چه در نظر دارد را در اثرش بیان کند.
    ۲. مثل پیامبران باشد، همانگونه که پیامبران دین را وسیله نکردند تا با آن امرار معاش کنند، هنرمند هم نباید از هنر خود نردبانی برای پیشرفت اجتماعی و مالی بسازد و ابزاری برای ارضای احساسات نفسانی خود مثل شهرت، شهوت و دیگر چیز ها کند.
    ۳. برای اثر هنریش ارزش قائل باشد، از طرف بالادستی های خود و یا مردم سفارش نپذیرد، دل و روحش برای تمام آثار و آهنگ هایی که تولید می کند لرزیده باشد، نه اینکه فقط برای رفع تکلیف اقدام به تولید یک اثر هنری کرده باشد.
    ۴. هنرمند واقعی نباید بوسیله قدرت فنی اش مفاهیمی را گسترش دهد که به آنها اعتقاد راسخ ندارد، هنرمند نباید بوسیله قدرت هنری خود از سادگی مخاطب استفاده کند و با بازیگری او را فریب دهد.

    نکات:
    قدرت فنی می تواند سطح اثر هنرمند را ارتقا دهد ولی باید بدانیم که قدرت فنی برای هنرمند لزوما شرط کافی و حتی شرط لازم نیست، مطمئنا آن شعر ضعیفی «از لحاظ فنی» که یک فرد عامی در تنهایی خود بوسیله احساسات خود می سراید ارزشش از آن شعری که سراینده اش استاد باشد ولی کارش سفارشی باشد بیشتر است، چون اثر هنری اولی یک اثری هنری آماتور است ولی دومی اصلا جزو هنر به حساب نمی آید که سطح هنریش بالا یا پایین باشد.
    – اگر یک کسی که قدرت فنی در هر کدام از شاخه های هنری را دارد و یک اثر زیبا را بدون دغدغه روحی، انسانی می سازد دیگر نامش هنرمند نیست بیشتر شبیه تکنسین با تجربه ای است که پدیده ای را بوسیله علم و تجربه اش می سازد و البته قشنگ می سازد، همانطور که مثلا کارخانه «بی ام و»، ماشین های زیبایی را تولید می کند، که دیگر مسئولین «بی ام و» هنرمند نیستند که آنها تکنسین ها و مهندسان و طراحان خوبی هستند و نه هنرمندان خوبی!
    ممکن است کسی زیبا ساز باشد ولی هنرمند نباشد به این معنا که با قدرت فنی و تخصص خود اثر زیبایی مثل یک مجسمه تولید کند که زیبا باشد ولی هیچ گونه دغدغه، درد و یا حرفی پشتش نباشد، دیگر به این شخصیت، هنرمند نباید گفت بلکه باید یک مجسمه ساز، زیبا ساز یا یک تکنسین یا یک شعبده باز گوییم.
    در مورد رشته موسیقی هم می توانیم بگوییم فلانی خواننده، موزیسن یا ترانه سرا است ولی الزاما نمی توانیم بگوییم او هنرمند است که تعریف هنرمند واقعی با تعریف یک خواننده، یک موسیقیدان و یا یک تنظیم کننده تفاوت دارد که این اسامی، عنوان های حرفه ای و کاری افراد است ولی تعریف هنرمند حسابش با این عنوان های شغلی متفاوت است.

    البته در واقعیت، مصداق عملی این تعاریفی که برای هنرمند شد، به ندرت در مملکتمان دیده می شود ولی خب وظیفه ی هر نویسنده ای گفتن، بیان کردن و تبیین کردن است، حال اگر واقعیت با آن ایده آل ذهنی همه ی ما فرق دارد تقصیر کار هیچ کدام از ما نیستیم، این نکته هم لازم به ذکر است که بحث تعریف هنر و هنرمند بحث بسیار عمیق و پیچیده ای است که بنده سعی کردم کاربران را تا آنجا که خسته نشوند فقط با تعریف مختصری از این مفهوم آشنا کنم، در ضمن مطمئنا ممکن است که این تعاریف و برداشت ها دارای نواقصی باشد که از دوستان، مخاطبان و استادان درخواست دارم بنده را در اصلاح این نوشته و تفکراتم یاری نمایند.

    • این یادداشت در شماره هشتم مجله موسیقی ایرانیان منتشر شده، برای دریافت آخرین شماره مجله موسیقی ایرانیان اینجا کلیک کنید.
    • برای مشاهده صفحات بصورت ارجینال که در مجله موسیقی ایرانیان منتشر شده، بر روی تصاویر زیر کلیک کنید:

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *