تشکیل یک گروه موسیقی جدید همیشه برای من خبری خوش است. خبری که میتواند مژدهی خلق آثاری باشد حاصل کنار هم آمدن هنرمندانی که از تواناییهای فردی خود در جهت قدرتمندتر کردن یک مجموعه استفاده کردهاند. اما این خبر خوش کمتر به انتظار ما پاسخ داده است. پایبندی نسل جدید به اصول و چارچوبهای گذشتگان یا هنجارشکنیهای بیهدف، تقلیدهای بیریشه، فقدان ایدههای سازنده، فردگرایی و جاه طلبیهای بیپشتوانه عواملی هستند که موفقیت یک مجموعه را سخت و گاهی ناممکن میسازد. گروه «همنوازان حصار» با پشتوانهی ایده و اهداف روشن شکل گرفته است. همنوازان حصار با دوری جستن از راههای از پیش آزموده، راه خود را در پیش گرفته است. اصول آهنگسازی، انتخاب سازبندی و ملودیپردازی در آثار این گروه همگی در جهت ساخت هویتی مستقل عمل میکنند. همنوازان حصار تا به امروز سه مرحله تغییر در سازبندی را تجربه کرده است. در مرحلهی اول با حضور کوارتت زهی ایرانی تمرکز بر هارمونی ردیف دستگاهی بود، مرحلهی دوم با همراهی سازهای زهی غربی به استقبال گفتوگویی تازه میان سازها رفتیم و در مرحلهی سوم با اضافه شدن گیتار فلامنکو به ترکیبی آزادتر رسیدهایم. امروز گروه همنوازان حصار ترکیبی است از کاراکترهای کاملاً متفاوت. شوخطبعی همایون شجریان، متانت و درونگرایی بهرام آقاخان، انرژی حسین رضایینیا، نشاط همایون نصیری، خوشفکری آیین مشکاتیان، دلسوزی لعیا اعتمادی، جسارت مصباح قمصری، شور آتنا اشتیاقی و روحیهی بیقرار نگار خارکن در ترکیب این گروه هر کدام خلایی را پر میکند که با ایجاد تنوع به تکامل مجموعه کمک میرساند. با اینهمه روشن است که گروه ما یک مجموعهی بینقص نیست و از یاری اندیشههای منتقد استقبال میکند.
گفتوگوی کوتاه «اعتماد» با علی قمصری را در ادامه میخوانید…
همنوازان حصار ترکیبیست از جوانی و پختگی؛ ترکیبی که یادآور دوران طلایی موسیقی اصیل ایرانی در زمان گروه «چاووش» است. نظر خودتان دربارهی این مقایسه چیست؟
همنوازان حصار به اعتقاد من مثالی است از یک تجربهی گروهی یکدست که هر یک از اعضای آن، دیگری را تکمیل میکنند. برای مثال در گروههای موسیقی ما یک معضل ضدفرهنگی وجود دارد که همه دنبال تکنوازی و بیشتر دیدهشدن هستند. سرپرست گروه همیشه دوست دارد در کل پروژه بدرخشد. در همنوازان حصار سیاهی لشگر وجود ندارد و تکتک نوازندگان نقش دارند؛ نوازندگانی که همگی حرفهای هستند. من همنوازان حصار را یک استثناء در موسیقی ایرانی میدانم. از لحاظ مقایسه با چاووش در سازبندی، این دو گروه هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند. شاید تنها اشتراکشان جوانی و میل به حرکت و تغییر باشد. در واقع این شانس من بوده که موفق شدم با چنین نوازندههایی کار کنم. بعضی وقتها آهنگساز برای تعدادی ساز اثرش را مینویسد ولی در گروه حصار نوازندهها ساز تلقی نمیشوند و سعی شده در آهنگسازی، ویژگیهای درونی و احساسی نوازندهها با سازشان در اثر منعکس شود.
معیارهای انتخاب نوازندگان در همنوازان حصار چه بوده است؟
در کنار اشراف کامل به فنون نوازندگی، میل به تجربههای نو، داشتن شخصیت هنری و اخلاق حرفهای ملاکهای اصلی بودهاند.
تغییرات کمی در گروه انجام دادهاید؛ بهطور مثال سهراب پورناظری اینبار هم در همنوازان حصار حضور ندارد. این غیبت را باید وقفه در همکاری تلقی کرد یا جدایی؟
سهراب مدتی در سفر بود و بعد از بازگشت هم همکاری فشردهای با گروه شمس داشت. برای همین ترجیح دادیم از او در مجموعههای بعدی دعوت کنیم تا با فراغ و تمرکز بیشتر با هم همراه شویم. طبیعتاً تلاش ما در این جهت است که این نوازندهی خوب را از دست ندهیم. همینطور نوازندههای خوب دیگر مثل عربشاهی، پاسدار، سامان صمیمی و …
برای کنسرت جدیدتان از همان رپرتوار قدیمی استفاده خواهید کرد؟
در این اجرا همهی قطعات از کارهای جدیدم هستند که با سازبندی متفاوتی نسبت به قبل اجرا میشوند؛ تنها تصنیف «گناه عشق» از آلبوم «نقش خیال» در این کنسرت دوباره اجرا میشود.
تنظیمهای شما در ضبط استودیویی و اجرای صحنه، گاهی دستخوش تغییر میشود. دلیل این تغییرات چیست؟
دو دلیل دارد. گاهیسازبندی متفاوت حکم میکند که تغییراتی در تنظیم کار اعمال کنیم و دلیل دیگر این است که فکر میکنم با تنظیم جدید میتوانیم به نتیجهی بهتری برسیم؛ ولی هیچوقت شاکلهی اصلی و فرم قطعه در اجرای روی صحنه دست نمیخورد.
چرا تا به حال از سنتور در کارهایتان استفاده نکردهاید؟
استاندارد سنتور با استاندارد ذهنی من فاصله دارد. استفاده از سنتور برای آهنگسازی بسیار ساده است، چون سازیست که به موسیقی بعد و حجم زیادی میدهد و من از حجم کاذب دوری میکنم. اینکه شما چند نُت را پشت سر هم با سنتور مینوازید ولی بعد از چند ثانیه هنوز صدای نت اول شنیده میشود، در آثار تکصدایی حجم صدای زیادی تولید میکند و احساس میکنید که چقدر کار پر حجمی است، در صورتی که نوازندگان یک خط نت را اجرا میکنند. در آثار چند صدایی این عامل باعث میشود که اثر شلوغ و به نوعی دچار همهمه شود. اگر بخواهیم موسیقی را بهعنوان یک سرگرمی و جریان احساسی نگاه کنیم، سنتور میتواند به آن کمک کند ولی اگر دیدمان حرفهایتر باشد، بازگشت صدایی که در سنتور وجود دارد استاندارد آهنگسازی را تحت تأثیر قرار میدهد. البته این طور نیست که نشدنی باشد، و من در حال نوشتن یک قطعه برای سنتور هستم و در آثار بعدی سعی خواهم کرد از سنتور هم استفاده کنم.
با این نگاه «دودِ عود» یک کار حرفهای نیست…
آنچه در دود عود میبینیم این است که یک ارکستر غربی در یک طرف و سنتور در طرف دیگر است. سنتور نواخته میشود و ارکستر به دنبال آن حرکت میکند و به نوعی از سنتور پشتیبانی میکند. وقتی سنتور و تار و کمانچه قرار است در یکدیگر تنیده شوند، قضیه مقداری خطرناک میشود.
پس باید منتظر تجربهی جدیدی در سنتور در کار جدید شما باشیم.
بله، در حال نوشتن قطعهای هستم که در آن به نحوی از سنتور استفاده خواهم کرد که از نظر خودم استاندارد باشد و در عین حال شوریدگی این ساز را هم میتواند به نمایش بگذارد. نمیتوانم بگویم منتظر یک سبک جدید و منحصر به فرد از سنتورنوازی در کارهای من باشید. با این وصف انتظارها بالا میرود، ولی تلاشم در همین حد است.
در کنسرت سال پیش، «مرغ سحر» را با تنظیمی جدید و به شکل کرال اجرا کردید…
مرغ سحر نمادی است از آزادی و فریاد زمان. بازنمایی دستنخوردهی این اثر در زمان حال با توجه به جوان بودن ما کاری عبث است. این فریاد فقط با تنظیمی جدید قابل شنیدن است، چرا که دریافتهای احساسی مردم مثل گذشته نیست و بر حسب اقتضای زمان نو شده است.
منبع: روزنامهی «اعتماد»، ضمیمهی تماشاخانه، شماره ۲۳۰۲، پنجشنبه ۱۲ آبان ۹۰، صفحهی ۶
گفتوگو: رضا خانکی | عکس: حجت سپهوند
ویرایش مجدد و بازنشر: وبلاگ دوستداران همایون شجریان
دیدگاهتان را بنویسید