«دعوت به شنیدنِ یک موسیقی محترم». این شاید بهترین تعریف برای آلبومی باشد که این روزها با صدای «حمیدرضا نوربخش» و آهنگسازی «نوید دهقان» منتشر شده است. اثری که میتوان در آن تصانیفی دلنشین شنید و از آن مهمتر به آوازهایی گوش کرد که این روزها کمتر در آثارِ تولید شده، دیده میشود. خالقانِ این اثر – از آهنگساز گرفته تا خواننده- و البته تکنوازی چون «بهداد بابایی» بیتوجه به هیاهوی بازار، اثری شریف را عرضه کردهاند که میتوان بارها و بارها گوش داد و لذت برد و هنوز دل خوش کرد به اینکه کسانی هستند که دغدغهی انتشارِ اثری دارند که برای مخاطب، اثری اصیل را ارایه دهد. خوانندهی اثر – حمیدرضا نوربخش- خوانندهی بزرگی است؛ خوانندهای حرفهای که با بسیاری از بزرگانِ این سرزمین همکاری داشته است؛ اما پا به پای نوازندگانِ جوانِ اثر و «نوید دهقان» – آهنگساز- ماهها و ماهها برای به ثمر رساندنِ اثر تمرین کرده است و خوانده و بازخوانده است. «در آتش آوازها» را باید شنید. نه به خاطر اینکه آلبوم خوبی است – که هست- بلکه به این خاطر که شنیدنش وظیفهای است برای مخاطبانی که دل در گروی فرهنگِ این سرزمین دارند. باید این اثر را شنید تا نشان داد که این آثار هنوز خواهان دارد.
- این آلبوم، فرمِ متفاوتی در اجرا داشته است. تمریناتِ مستمر طی چند سال برای انتشارِ یک اثر، این روزها دیگر در فضای حرفهای موسیقی امری متداول نیست.
نوید دهقان: تمام کارهای ما در گروه قمر از ابتدای شکلگیری گروه تا کنون به همینصورت بوده است. یکی از دلایلی که باعث میشود ما امروز بتوانیم دربارهی آیندهی گروه برنامهریزی کنیم، این است که موسیقی را به شکل پله پله شروع کردیم. در ابتدای فعالیتهایمان با خوانندگانِ همنسلِ خود فعالیت کرده و کنسرتهای بسیار با تمریناتِ مستمر دادیم. «سینا سرلک» در اولین تجربهی خوانندگی خود با گروه قمر همراه شد و ما سال ۸۵ اولین کنسرتمان را در تالار اندیشه برگزارو با افتخار از آقای نوربخش و بهداد بابایی دعوت کردیم تا از کنسرتِ ما دیدن کنند. بعد از آن، «سالار عقیلی» به گروه اضافه شد و ما همچنان تمریناتِ خودمان را با همان گستردگی انجام میدادیم. خود من با وجود اینکه در گروههای بزرگی به عنوان نوازنده حضور داشتم؛ اما در زمینهی سرپرستی بیتجربه بودم؛ آن برنامه به دلیلِ اینکه اولین اثرِ سینا سرلک بود و تعریفاتی ازایشان از زبانِ استاد شجریان انجام شده بود؛ با استقبالِ خوبی برخوردار شد. حالا ۱۱ سال از آن ماجرا گذشته و فرم و شکلِ کنسرتها بسیار عوض شده است؛ اما این عادت همچنان وجود داشت. ما از ابتدا میدانستیم که اگر قرار باشد کاری را روی صحنه ببریم؛ باید برای آن وقت و انرژی بسیاری بگذاریم و این اتفاق همچنان ادامه دارد. «در آتش آوازها» هم یک اتفاقِ ویژه در فعالیتهای گروه قمر بود. البته من قبل از اینکه این پروژه اتفاق بیفتد؛ چند اثر را به آقای «نوربخش» پیشنهاد داده بودم که ایشان قبول نکرده بودند.
- آقای نوربخش چرا پیشنهاداتِ قبلی را نپذیرفته بودید؟
حمیدرضا نوربخش: من همیشه در انتخابِ آثارم دو نکته برایم مهم بوده است. یکی خود اثر اهمیت دارد و دیگری همسویی و همدلی و موجِ مثبتی که در اعضای گروه وجود دارد. این مساله را از دیرباز با آقای دهقان داشتم. ایشان در گروه عارف به عنوان نوازنده حضور داشت.
- با این وجود چرا آثارِ قبلی ایشان را نخواندید؟
ببینید؛ خدای ناکرده من هیچوقت به کار کسی نمره ندادهام یا ارزشگذاری نکردهام؛ فقط مساله سلیقه است. من زمانی که با استادان پایور و پرویز مشکاتیان هم همکاری میکردم، تمام آثارشان منطبق با سلیقهام نبود؛ برای مثال در آثارِ آقای مشکاتیان هم اثری وجود داشته که دوست نداشتم و نخواندم. این خدای ناکرده به معنای ضعف آن کارها یا مشکلی در آنها نیست؛ اما من معتقدم ابتدا باید خود من به عنوانِ خواننده اثری را دوست داشته باشم و بتوانم بارها آن را بشنوم تا مخاطب نیز بتواند با آن ارتباط برقرار کند؛ واگرنه اینکه تمام آثار هنری محصول ذهن و ضمیرِ هنرمندان است و باارزش و محترم. فقط بحث سلیقه مطرح است. در کارهای نوید هم ماجرا به همین شکل بوده است.
- بله، این حقِ یک خواننده و حتی آهنگساز است.
نوید دهقان: من حالا که خودم آن کارها را گوش میکنم، ایراداتِ اساسی در آن میبینم و فکر میکنم چقدر خوب بود که برخی از این آثار منتشر نشده است.
- ایدهی «در آواز آتشها» چه زمانی شکل گرفت؟
ما در سال ۹۱ قرار شد این کار را انجام دهیم و این اثر از ابتدا با یک همفکری و ذهنیتِ مشترک با آقای نوربخش انجام شد. اینطور نبود که من کار را در فضای ذهنی و روحی خودم بسازم و بعد، آن را به چند خواننده پیشنهاد دهم. از ابتدا، کار بر اساسِ صدای ایشان ساخته شد.
- منظورتان از این تعامل چیست؟
من تصنیفها را میساختم و کلامش را برای ایشان میخواندم و از ایشان میخواستم از نظر احساسی یا خوانش و بم و زیر نظری قطعه را بررسی کنند؛ بعد آن را ارکستراسیون میکردم و برایش مقدمه میگذاشتم و دوباره ایشان میشنیدند. حتی روی سرعتها و فرمها هم تعامل داشتیم که همین تعامل، اتفاقِ بسیار تاثیر مثبتی ایجاد کرد.
- به مسالهی سرعت اشاره کردید؛ در این آلبوم به نظر میرسد «سرعت» عنصرِ کنترلشدهای است. چیزی که در کمتر اثری در این روزها میتوان شنید.
ببینید؛ برخی چیزها ناگزیر است و باید سنِ خالقانِ اثر بگذرد تا متوجهی آن شوند. من برخی کنسرتها یا آلبومهایم را که گوش میکنم، با خودم فکر میکنم چرا اینقدر تند است؟ کجا میخواستیم برویم؟ اصلا گاهی خودم نمیتوانم گوش کنم. تصنیفها به اندازهای تند است که حالت و نوآنس ندارد. آن زمان هر کسی این مساله را به من میگفت، گوش نمیکردم چون به نظر خودم خیلی خوب میآمد. الان متوجه میشوم که شما وقتی اثری را اجرا میکنید، به خاطر هیجان درونیتان احساس میکنید، کند است؛ اما بعدها که در فراغت خودتان گوش میکنید، میبینید که خراب است. بعد که با آقای نوربخش کار کردم، این متر را انتخاب کردیم؛ اما اعضای گروه فکر میکردند «کند» است. به هر حال «متر» ناخودآگاه معقولتر شد. وقتی میخواستیم تصنیفها را ضبط کنیم، بر اساس چیزی که آقای نوربخش خواندند، مترونوم را درست و ضبط کردیم. این نکتهی مهمی بود که از این کار یاد گرفتم. تجربهی ایشان در همکاری با بزرگان موسیقی مثل استاد پایور، مشکاتیان، پیرنیاکان، کیخسرو پورناظری، هوشنگ کامکار پختگیای برایشان به ارمغان آورد که وقتی با شور و انگیزهی جوانی و میل به کار بزرگ ترکیب میشود، نتیجهی خوبی داد.
- با این وجود نگاهتانبه آثارِ گذشتهتان چگونه است؟
گاهی دوست دارم در تنظیم و فرم اجرا آنها را دوباره بازسازی کنم.
- آقای نوربخش شما همواره با اساتیدِ بزرگی همکاری کردید؛ این اصرار به فعالیت با اساتید مانعی برای فعالیتهایتان نشده است؟ دلیلِ کمکاریتان.
من هیچوقت اصراری به کار کردن نداشتهام؛ هنوز هم همینطور هستم.
- چرا؟
چون هیچوقت از راهِ موسیقی زندگی نکردم.
- حتی تدریس؟
تدریس شاید؛ اما اجرای موسیقی نه؛ اگر کسی بخواهد از این مسیر زندگی کند؛ مجبور است در کاری که چندان دلخواهش نیست هم حضور داشته باشد. خب این مساله عیبی ندارد؛ اما من این طور فکر کردم و دوست داشتم بتوانم از تمام کارهایم دفاع کنم و در دوران پیری از کارهایی که در گذشته خواندهام، پشیمان نباشم.
- و بر اساسِ همین استدلال این همکاری شکل گرفت؟
آقای دهقان در بین جوانهایی که کار میکنند، همواره در یک شیبِ ملایم روبهجلو حرکت کرده است و بسیاری از ملاکهایی که برای من مهم است، برای او هم اهمیت دارد. او دوست دارد مهمتر از شهرت، جایگاه پیدا کند. خیلیها میتوانند شهرت پیدا کنند و جایگاه نه! ضمن اینکه ایشان همیشه دنبالهرو بزرگان بوده است؛ از آقای مشکاتیان دربارهی ایشان بسیار میشنیدم. یکی از مهمترین ویژگیهای ایشان ارتباط با کلام است. گاهی کلام برای ما یک دستمایه است، یعنی ملودیهایی در ذهن دارد و بر اساسِ آن دنبالِ شعری که ریتمِ مناسبِ آن دارد، میگردد. گاهی حتی به مفاهیم هم توجهی نمیشود. صرفا اینکه آن قالب درست باشد، کافی است؛ اما کسی که دلمشغولیاش بحث شعر باشد، نگاهش به شعر متفاوت است.
- به نظر میرسد آهنگسازانِ اندکی این خصوصیت را دارند؛ مثلِ آقای مشکاتیان.
دقیقا۱ ایشان از جمله معدود افرادی بود که بحث شعر همیشه برایشان اهمیت داشت.
- و نگاه آقای دهقان به این مقوله چگونه بود؟
آقای دهقان فارغ از موضوع موسیقی با مقولهی شعر عجین است و محفوظاتِ خوب و نکتهبینیهایی در این خصوص دارد . مثلا مصرعی که در یک شعر دلبری میکند را با یک حال و هیجان خاصی میخواند. این یکی از نقاط مثبتی است که در ایشان وجود دارد و صد در صد در آثارش نمود پیدا کرده است. شما وقتی با شعر زندگی میکنید و میخواهید روی آن ملودی بسازید؛ طبیعتا همهی آن حالات شعر را در نظر میگیرید و آن را با احساس ملودیکش همسو میکنید و به همین خاطر تاثیرگذار است و به همین خاطر ما در این اثر با هم همسفر شدیم.
- حالا در این مدت اثری خواندهاید که از اجرایش پشیمان شده باشید؟
نه. از تمام کارهایم دفاع میکنم.
- «در آتش آوازها» ساز و آواز نقش مهمی دارد؛ سه قطعهی آوازی در یک آلبوم؛ آن هم در شرایطی که این روزها قطعات آوازی تنها برای پرکردنِ زمانِ آلبوم یا رفع تکلیف انجام میشود.
نوید دهقان: ساز و آواز عالیترین مظهر موسیقی ایران است، در حالیکه تصنیفسازی قدمتی بیش از صد تا صد و پنجاه سال ندارد؛ تصنیفسازی به این شکلی که مرسوم است از عارف و شیدا شروع شده است؛ اما ساز و آواز نیاز به درکِ هنرپذیر دارد.
- که در شرایط کنونی نمیتوان از آنها چنین توقعی داشت؟
اما فراموش نکنید هنرمند وقتی اثری را تولید میکند وظیفهای در مقابل مردم دارد و مردم هم وظایفی در برابر هنرمند دارند و باید سطح دانش و آگاهیشان را بالا ببرند. مثال بسیار سادهای است. فردوسی اثری را با نام شاهنامه نوشته است؛ هزار سال از خلق این اثر گذشته است؛ حالا وظیفهی من به عنوان مخاطبِ شعر چیست؟ من وظیفه دارم برای درکِ آن هنر به کلاس بروم نه اینکه بگویم این اثر را درک نمیکنم. این کاری است که دولتها باید روی آن سرمایهگذاری کنند و از کودکی آموزشهای این چنینی را آغاز کنند؛ این اتفاق در این سالها رخ نداده و به همین خاطر چند نسلِ ما اصلا آواز را نشنیدهاند.
- آخر اصلا آواز خوب چقدر ساخته شده است؟
بسیار؛ اما در اختیار عموم مردم نبوده؛ در حالیکه باید در مدرسهها آموزش داده شود. ما زنگ هنر داریم؛ اما هیچ کاربردی ندارد. از آن طرف از رادیو و تلویزیون پخش نشده است؛ ساز و آواز از این مساله آسیب بسیاری دیده است؛ این آثار تولید میشود؛ اما مخاطبی که قدرت درک آن را داشته باشد کم است نه به این خاطر که آن آثار بد است؛ چون شناخت وجود ندارد و ما نتوانستهایم این باور را به مخاطب القا کنیم که شما در مقابل این هنر وظیفه دارید و باید آن را بشناسید. طبیعی است که کسی که ردیف کار کرده از این اثر لذت بیشتری ببرد تا کسی که چیزی نمیداند. من که دلبستهی فرهنگ و هنر سرزمینم هستم و هیچ منتی هم ندارم، وظیفهی خودم میدانم که فعالیتهایی در این خصوص انجام دهم؛ چون از کودکی تربیت شدهام که نسبت به محیط اطرافم متعهد باشم به این معنا که به اندازهی تواناییهایم کار کنم و یک اتفاق خوشایند افتاده است و آقای نوربخش که آوازخوان متبحری است کنار ما قرار گرفته است.
- این اهمیتی که برای آواز قایل بودید؛ شما را از بخش تصنیفها دور نکرد؟
ما پیش از این در تصنیفسازی تجربیاتی داشتیم که برخی از آنها با استقبالِ مخاطب هم روبهرو شده است. بیشتر بخش آواز کمرنگ بود که در این آلبوم از آن استفاده کردیم؛ من ایمان داشتم اگر تصنیفهای خوبی کنارِ آواز قرار گیرد؛ آنها را دلپذیرتر میکند. معمولا تعدادی از آوازخوانهای بزرگ ما صرفا به این دلیل که آواز خوب خواندهاند از تصنیف غافل شدهاند. من همیشه دلم میخواست تا آواز در کنار تصنیف خوب قرار بگیرد؛ چیزی شبیه به آثار اساتیدی چون شجریان و مشکاتیان که هم آواز در قله است و هم تصانیف و ضربیها.
- به استقبال مخاطب فکر نکردید؟
اصلا به اینها توجهی نکردیم. دلمان میخواست آنچه خوب است را اجرا کنیم.
- اما به هر حال برای هر هنرمندی میزان استقبالِ مخاطب مهم است.
حتما؛ اما متاسفانه وقتی سیدی تولید شد روند کارها تغییر کرد. سه اثر اولِ من در نوار کاست منتشر شد؛ نوار کاست این قابلیت را داشت که شنونده حداقل نیم ساعت باید به اثر گوش میکرد تا تمام شود و به همین خاطر به تمام آنچه تو فکر کرده بودی، گوش میکرد؛ اما حالا مخاطب دیگر انتظار ندارد با یک اثر یک ساعته مواجه شود. شما قطعاتی را تولید و در کنار هم میگذارید و منتشر میکنید؛ اما مخاطب حتی فرصتِ گوشدادن به آن آثار را هم ندارد؛ ممکن است الان یک ربع و ساعتی دیگر یک ربعِ آن را گوش کند. «در آتش آوازها» از ابندا تا انتها یک روندی دارد که کمتر مخاطبی آن را به شکل مستدام گوش میکند و متوجهی این مساله میشود. این روزها روند تولید به سمت تک ترک رفته است. با همهی اینها من به کیفیت چیزی که تولید شده، ایمان داشتم. اگر کسی گوش نکند تقصیر من است. شاید قیاس معالفارغ باشد؛ اما اگر سهتار استاد عبادی هزار نسخه تولید میشود؛ دلیل این نیست که آن اثرِ بدی است؛ تقصیر مخاطب است که توجهی به آثاری از این دست ندارد.
- آوازها هم آهنگسازی شد؟
آواز مثل بداههنوازی است؛ شما هیچوقت نمیتوانید برای یک سولیست نت بنویسید و بگویید حالا بداههنوازی کن. در این اثر نیز چهارچوب آوازها مشخص شده است؛ اما بقیه را خود آقای نوربخش انجام دادهاند؛ حتی انتخاب شعر هم توسط ایشان انجام شد.
- آقای نوربخش چگونه به این شکلِ آواز رسیدید؟
نوربخش: ساز و آواز اصل و بنیادِ موسیقی است و بهترین و بالاترین جلوهی موسیقی ایران در ساز و آواز و بداهه وجود دارد. مرتبت استادی در موسیقی ایرانی در همین جا شکل میگیرد. من همیشه آواز خواندم و از محضر بزرگانی در این زمینه بهره گرفتهام و در طی این سالها آوازم صیقل خورده است و حالا چیزی میخوانم که به قضاوتِ دیگران بد نیست. آوازخوانی تا زمانی که دلمشغولی آدمی نباشد، نمیتوان در آن پیشرفت کرد؛ درست مثلِ آهنگسازی است. دایما باید طرح بزنی تا ملودی را در تن شعر کنی. باید مدام ذهن آدم مشغول ملودیپردازی باشد و در ضمن الگوهای درجه یکی در ذهنت باشد. به همین دلیل است که در مراحل آموزش میگویند لازم است که ردیف را به عنوان الگوی اولیه فرابگیرید و بعد از آن بسیاری مدلهای فاخر در شیوههای بزرگان را مطالعه کنید. از سیدرحیم اصفهانی تا طاهرزاده، اقبال، بنان، قمر، شجریان و دیگران. آثارِ این بزرگان همه الگوهای ذهنی برای تمام خوانندهها به حساب میآید. تا زمانی که یک خواننده صرفا به ردیف اکتفا کند، نمیتواند به آن مدلِ مورد نظر دست پیدا کند.
- چقدر از آوازها بداهه شکل گرفت؟
تمامِ آن.
- یعنی اینکه در چه دستگاهی خوانده شود؛ مشخص نبود؟
تنها انتخاب شعرِ این آثار مشخص شده بود. ما این اشعار را در هر شب کنسرت به شکلِ متفاوتی اجرا کردیم.
- آخر در کنسرت همه چیز متفاوت از استودیو هست. نفس مخاطب خودش میگوید که چه کاری باید انجام شود؟
شما هر زمانی یک قطعه را با حس و حالت میخوانی. در کنسرت ممکن است به خاطر همنفسی با مخاطب اتفاق بهتری رخ دهد؛ اما در فضای استودیو همه چیز به حسی برمیگردد که بینِ نوازنده و خواننده تبادل میشود.
- که به نظر میرسد شما حالتان با آقای بابایی خیلی خوب است.
من با «بهداد بابایی» ۲۵ سال است که زندگی کرده و میکنیم. ایشان الان به اوج پختگی و استادی رسیده است.
- و چقدر حیف که هنرمندانی مثلِ ایشان این همه کمکارند. این دریغ برای موسیقی نیست؟
بیشتر از همه برای خود هنرمند است. هیچ هنرمندی دوست ندارد، کمکار باشد. دوست دارد حرفش را با مخاطب بزند؛ اما متاسفانه شرایط به شکلی بوده است که این امکان فراهم نشده است. گاهی شما میخواهید به هر قیمتی کار کنید؛ گاهی هم نه. البته من خودم به کمکاری آقای بابایی انتقاد دارم؛ اما فکر میکنم یکی از بزرگترین مشکلاتی که ما در تمام این سالها داشتیم نداشتن تریبونی است که شما بتوانید به سهولت با مخاطب ارتباط برقرار کنید. رسانهی ملی توجهی به موسیقی ندارد؛ در گذشته این رسانه به راحتی در اختیار کسانی که واجد شرایط بودند قرار میگرفت؛ اما امروز برای اثری که پروسهی تولید آن چند سال شکل میگیرد و در نهایت با مشقات زیادی منتشر میشود، هیچ امکانی وجود ندارد. با این شرایط هنرمند دوباره چقدر باید انرژی صرف کند تا کار بعدی انجام شود؟ ضمن آنکه یک هنرمند باید تمامِ زحماتِ مجوز و تولید و انتشارِ یک اثر را خودش بکشد؛ در حالیکه او باید تنها دغدغهی نوازندگی و آهنگسازی داشته باشد؛ باید مسیر همواری وجود داشته باشد تا کارها انجام شود.
- برای شخصِ شما انجام کارهای اجرایی مانعی برای فعالیتهای هنری نشده است؟
واقعیت این است که کمی تاثیر داشته است.
- کمی؟
راستش این کارها در حال آدم تاثیر دارد؛ البته من سعی کردهام اگر بستری وجود داشته باشد و پیشنهاد خوبی میشود فعالیتهای اجراییام مانعِ آنها نشود. با همهی این مشغلهها هر زمانی که باید تمرین میکردیم؛ تمرین کردم. ولی اینکه حال آدم در مسایل اجرایی خوب نیست. از نظر روحی و حسی از موسیقی جدا میافتد و این یک واقعیت است. آدمی در یک فضای دیگری قرار میگیرد. گاهی من اگر کلاس نداشته باشم، ممکن است ماهها هیچ قطعهای زمزمه نکنم و این خیلی بد است.
- دلیل استفاده از شعرِ سیمین بهبهانی در یکی از آوازها چه بود؟
نوربخش: من این شعر را خیلی دوست داشتم وهمیشه دلم میخواست آن رابخوانم؛ آقای میرعلینقی میگفتند این شعر در این سالها هرگز خوانده نشده است. حتی در برنامهی گلها هم اجرا نشده است.
- ساز و آواز روی شعر شاعران معاصر کمتر اتفاق افتاده است؟
شعری که با آواز هماهنگ است؛ غزل است. در غزلیاتِ معاصران اساتیدی چون سایه، حسین منزوی و سیمین بهبهانی حضور دارند که آثار بسیار درخشانی دارند؛ هرچند ممکن است آثارِ قدما بیشتر با سلیقهی من هماهنگ باشد.؛ مثلا اگر بخواهم غزلیات دیوان سیمین را بخوانم ۵-۴ قطعه را انتخاب خواهم کرد؛ درحالیکه این تعداد در آثارِ شاعری چون حافظ یا سعدی بسیار بیشتر است. این روزها اگرچه شعر نو هم خوانده میشود؛ اما من قویا معتقدم که این مساله به زودی جا نخواهد افتاد. شعر نو باید ملودیپردازی شود و نمیتوان آن را بداههپردازی کرد؛ حتی شعر «زمستان» که استاد شجریان آن را خوانده در تمام کنسرتها یک جور اجرا شده است. غزل اما اینطور نیست. در غزل شما یک مبدا و مقطعی دارید و هر بیت برای خودش مفهومی دارد و تمام ابیات غزل به هم مرتبط نیستند. در چنین شرایطی وقتی گوشههای آوازی را میخوانید، میتوانید برنامهریزی کند. وقتی شعر نو میخوانید؛ گاهی یک جمله؛ خیلی بلند و گاهی خیلی کوتاه میشود.
- این قطعهی آوازی یکی از موفقترین قطعاتی بود که منتشر شد.
بله.
- آقای دهقان ۵ سال زمان زیادی برای انتشار یک آلبوم نیست؟
دهقان: خیلی زیاد است؛ اما بخشی از این مساله به مشکلات تولید و انتشار برمیگردد. هنرمند دوست دارد که آثارش توالی داشته باشد. البته این سالها در روند تاریخ موسیقایی این سرزمین یک لحظه است؛ من به این مساله معتقدم که اثر خودش را یک روزی نشان میدهد. روند انتشار در ایران بسیار سخت است. به خاطر اینکه چه بخواهیم و چه نه، بحث تولید آلبوم که مطرح میشود؛ هزینههایی در میان است که هیچ ساز و کار اصولیای برای آن وجود ندارد. دانلود و حق انتشار؛ کار انتشار را بسیار سخت کرده است. بهخصوص اگر بخواهید به اعتقادات خود پایبند شوید. وقتی کار تولید میشود، باید شرکتهایی حاضر به سرمایهگذاری باشند که رسیدن به این مساله مثلِ کابوس است. از آن طرف امروز اثر منتشر میشود، فردا ۵۰ سایت برای دانلود گذاشتهاند.
نوربخش: به فاصلهی نیم ساعت بعد از انتشار برای دانلود میآید.
دهقان: اگر به این روند پیش برود، شرایط سختتر هم میشود. برای مثال یک هنرمند شاخص اثری ضبط کرده که خوانندهی شناخته شدهای آن را نخوانده؛ برای این کار۷۰ میلیون هزینه شده است، اما ناشر آن را۲۰ میلیون میخرد. طبیعی است که او دیگر نمیتواند اثری تولید کند. این مساله یک بحث بسیار مفصلی است؛ به خصوص اینکه این روزها اختلالاتِ دیگری نیز در روندن انتشار رخ داده است؛ برای مثال یک خوانندهای پولی به آهنگساز میدهد و اثر تولید میکند؛ به شرکت هم پول میدهد که آن را منتشر کند؛ امتیاز اثر را هم به شرکت میدهد. برای یک کار حدود صد میلیون تومان هزینه میکند تا فقط منتشر شود. خب این چرخهی تولید را با مشکل مواجه میکند؛ ضمن آنکه این روزها همه آثارشان را با وسایلِ ضبط خانگی تولید و در فضای مجازی منتشر میکنند.
- آقای نوربخش فکر میکنید صنعت نشر دچار تحول بزرگی شود؟
حاملهای صوتی در حالِ تغییر است؛ اما صرفنظر از اینکه پروسهی محصول هنری به چه شکلی ارایه شود؛ مسالهی رعایت حقوق معنوی تولیدکنندگان آثار هنری بحث بسیار مهمی است که یکی از دغدغههای اصلی ماست. ما در همین قانون نصفه و نیمهای که داریم میتواند اتفاق بهتری رخ دهد و در این میان بیش از هر چیز به آموزش مردم نیاز داریم. مردم ما نشان دادهاند که آدمهای هنجارمندی هستند؛ همانطور که در فضای نیکوکارانه در فضای مجازی همگرایی ایجاد میشود؛ نشان میدهد مردم ما فهیم و باعاطفه هستند؛ اما برخی قبح مساله دانلود غیرقانونی را نمیدانند؛ پس وظیفهی رسانهها این است که این مساله را جا بیندازیم. همه به کودکانشان توضیح میدهند که دزدی بد است؛ ولی نمیدانیم که دانلود هم دزدی است. دست در کیفِ کسِ دیگری کردن است. اگر مردم این مساله را بدانند؛ رعایت میکنند. در همهی جوامع خلافکار است. این روزها تلگرام معضلِ بزرگی شده است. کل آثار یک هنرمند را در کانالها، اپلیکیشن و رباتها میگذارند؛ اما هیچکس پولی بابت آن نمیدهد؛ یعنی ما ۵۰۰ هزار نفر آدم ناهنجار داریم؟ مساله این است که خیلی از اینها نمیدانند. این آموزش به نظر من وظیفه صدا و سیماست که انجام دهند.
دهقان: برای سینما این کار انجام شد.
نوربخش: دربارهی موسیقی این کار را نمیکنند؛ چون خودشان یکی از ناقضان بزرگ هستند.
دهقان: هنرمند یک اثر را تولید میکند و پولِ آن در جیب شرکتهای مخابراتی و اینرنتی میرود.
نوربخش: بله؛ چون شما برای حجم اینترنتی پول میدهی و برای اثر پول نمیدهی. اپراتورها هم الان موزیسینها را استمرار میکنند. شرکتهای دانلود قانونی ۵ درصد از مبلغِ خرید را دریافت میکنند و در این میان سهمِ بسیار اندکی به موزیسین میرسد، در حالی که اگر همین بحث دانلود موسیقی در تلگرام اصلاح شود، پولی که در این چرخه خواهد آمد دنیای موسیقی را متحول میکند و سود بزرگی به تمام هنرمندان میرسد؛ اما حالا همه چیز به سمتی پیش میرود که همه انگیزههایشان را از دست میدهند و به کنج عزلت میروند. الان نسل میانسالِ ما هیچ کاری نمیکند. ادامهی این وضعیت به نابودی موسیقی منجر میشود.
- دربارهی آلبوم نکتهی ناگفتهای مانده است؟
دهقان: این اثر با کارهای قبلی من و کارهای بعدی که انجام دادم؛ بسیار متفاوت است. این تفاوت را میتوان در فرم کار و تصنیفها مشاهده کرد. بخشی از آن به این خاطر است که ما از فرمی متفاوت استفاده کردیم و بخشی از آن به خاطر شرایط روحیای است که من زمانِ ساختِ این کار با آن مواجه بودم. خودم وقتی که کار را میشنوم آن روزها و آن حالات یادم میآید.
نوربخش: خوب بود یا بد؟
دهقان: نمیدانم عجیب بود. شاید دیگر هیچ زمانی آن را تجربه نکنم. هنوز وقتی گوش میکنم این واژهها و شعرها انگار اتفاقی را ترسیم میکند که برای خودم افتاده است.
- و شما آقای نوربخش؟
نوربخش: در این اثر مهم همدلی بود که همه چیز را تا آخر خوب پیش برد. کار با حس و ضمیر خودمان جفتوجور است و امیدوارم که برای مخاطب هم همینطور باشد. در غزلیات هم حالا در معاصران تقریبا استاد سایه، حسین منزوی و سیمین بهبهانی است. حالا در این مختصاتی که در مقایسه با اشعار گذشتگان شاید غزلهای زیادی نداریم. با پسندِ من جور باشد. شاید اگر بخواهم غزلیات دیوان سیمین را بخوانم ۵-۴ را بخوانم . خیلی اشعارش زیباست اما برخی غزلهایش به درد آواز نمیخورد.
دیدگاهتان را بنویسید