زهره نیلی: بیش از یک سال است که محمد میرزمانی، مدیریت دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را برعهده گرفته؛ در این مدت رویدادهای فراوانی در عرصه موسیقی اتفاق افتاده است که از جمله آن میتوان به وعده و وعیدهایی داده شده در حمایت همهجانبه از موسیقی ایرانی (سنتی و محلی) و موسیقی کلاسیک اشاره کرد. این در حالی است که اعضای ارکستر سمفونیک از مرداد ماه گذشته تاکنون موفق به دریافت حق و حقوق خود نشدهاند. از آن طرف حمایت متولیان دولتی از موسیقی محلی، در پشتیبانی از گروههای خاص و بیشتر گروههای شهری که نیم نگاهی به موسیقی نواحی دارند، خلاصه میشود. در این میان نمیتوان نارضایتی بزرگان این عرصه را نیز نادیده گرفت که از ناملایمات بسیاری میگویند که برای برگزاری هر کنسرت یا انتشار هر آلبوم با آن روبرو هستند. اینها همه مواردی است که در گفتوگو با مدیرکل دفتر موسیقی به آن پرداخته شده است.
اگر این مساله را بپذیریم که موسیقی محلی، آنچیزی است که با تغییر شرایط زندگی و از بین رفتن خرده فرهنگها کمرنگ میشود، به عنوان نخستین سوال در این خصوص توضیح میدهید که دفتر موسیقی ارشاد برای ثبت و ضبط این نوع موسیقی چه تدبیری اندیشیده است؟
موسیقی نواحی، یکی از دغدغههای اصلی من است. من از نوجوانی عاشق این نوع موسیقی بوده و فکر میکردم موسیقی نواحی، چون نفت خام است و باید پالایش شود. اما گمان میکنم ثبت و نگهداری اینگونه از موسیقی برعهده خود هنرمندان است مگر «واسونک» شیرازیها را چه کسی جز خودشان زنده نگه داشته است؟! این خود هنرمندان هستند که موسیقی شهر و دیار خود را صیقل میدهند و آن را با تغییر و تحولات زندگی هماهنگ میکنند، اما بیگمان باید بستری فراهم شود تا هنرمندان، انگیزه لازم برای ثبت و نگهداری هنر خود را پیدا کنند.
نو شدن، ویژگی فولکلور است و بازآفرینی موسیقی محلی و بهروزشدن آن مسالهیی است که کسی با آن مخالف نیست، اما آیا این مساله ما را از گردآوری ترانهها و ملودیهای محلی به همان صورت که هست، بینیاز میکند؟ حتی اگر این نغمهها جنبه موزهیی پیدا کنند.
من در آیین پایانی دومین جشنواره کارآواها که از سوی حوزه هنری برگزار شد به این نکته اشاره کردم که امروز شرایط زندگی، شغلها و چگونگی کار کردن مردم تغییر کرده است. برای مثال دیگر کسی با داس، گندم درو نمیکند. میخواهم بگویم که هیچ ارتباطی بین تکنولوژی امروز، با موسیقی قدیم وجود ندارد.
موسیقی محلی برای زنده ماندن باید با شرایط امروز هماهنگ شود و هنرمندان چارهیی ندارند جز اینکه نغمهپردازیها و چگونگی ارایه آثار خود را دگرگون کنند؛ گرچه لازمه این نوآوری، باورپذیر بودن است. در بیشتر آثار شاید تنوع و در عین حال وحدت از عناصری باشد که به جذابیت و باورپذیری کمک میکند، هر چند برای پیبردن به اینکه یک اثر موسیقایی تا چه اندازه باورپذیر است باید به بررسی مصادیق پرداخت. الان گروهی هست که خیلی خوب توانسته با مخاطب خود ارتباط بگیرد.
منظورتان گروه رستاک است؟
بله؛ برای مثال میتوان به این گروه اشاره کرد.
اما رستاک نماینده موسیقی نواحی نیست. رستاک یک گروه شهری است که نگاهی هم به موسیقی نواحی دارد.
نگاه شما، موزهیی است. من با نوع نگاه شما مخالفم. مخاطبان با این گروه به خوبی ارتباط گرفتهاند و رستاک توانسته با مردم ارتباط بگیرد و در این ارتباط آنها را با بخشهایی از موسیقی نواحی آشنا کند. چه اشکالی دارد نغمه های موسیقی نواحی با روایتهای گوناگون اجرا و شنیده شود.
به نظر میرسد ارشاد، برآن است تا از دو گروه رستاک و سازینه به عنوان نمایندگان موسیقی محلی حمایت کند؛ این خوب است اما حمایت از موسیقی محلی نیست. گروه سازینه چگونه میتواند موسیقی اقوام مختلف را خلاصه کند و در قالب یک برنامه بگنجاند؟ ضمن اینکه پشتیبانی از موسیقی محلی، حمایت از کسانی است که در همان منطقه زندگی میکنند و پاسدار آداب و فرهنگ و موسیقی خودهستند…
دفتر موسیقی ارشاد همزمان با میلاد امام رضا(ع) از دو گروه موسیقی خراسان و بندر ترکمن دعوت کرد تا به تهران بیایند و برنامه اجرا کنند. برآنیم تا به باقی گروهها هم مجوز بدهیم که در شهر خود یا در تهران کنسرت بگذارند و موسیقی محلیشان را به نسل جوان و مردم دیگر معرفی کنند.
اما آقای میرزمانی موسیقی محلی در حال نابود شدن است و ثبت و ضبط اینگونه از موسیقی ضروری است و هنرمندان محلی، توان مالی این کار را ندارند. در این میان معاون هنری ارشاد در مراسم اختتامیه هفتمین جشنواره موسیقی نواحی از انتشار یک آلبوم موسیقایی با حمایت وزارت ارشاد در هر استان خبر داده بود. آیا میتوان ترانهها و نغمههای محلی را در یک آلبوم گنجاند؟
طبیعتا نه. چگونه میتوان همه ترانهها و ملودیهای محلی کردستان و سیستان و بلوچستان و گیلان و بوشهر و… را در یک آلبوم موسیقایی گنجاند. اما انتشار یک آلبوم در هر استان، موجب میشود که هنرمندان به وزارت ارشاد اعتماد کنند و بدانند که ارشاد، شعار نمیدهد بلکه از آنها حمایت میکند ضمن اینکه هنرمندان را به رقابت با یکدیگر برای ارایه آثار بهتر تشویق میکند.
برای مثال «شروهخوانی»، «خیامخوانی»، «نیمه» یا همان موسیقی کار، گونههای مختلف موسیقی در استان بوشهر هستند، چگونه میتوان در قالب یک آلبوم به گردآوری و معرفی نمونههای مختلف موسیقی محلی در این استان پرداخت؟
این شروع کار است کاری که در سال های آینده هم ادامه پیدا میکند. قرار است گونههای مختلف موسیقی محلی را مرکز هر استان شناسایی و به اداره کل موسیقی ارشاد معرفی میکند. قرار است در هر استان، یک آلبوم منتشر شود استانهایی چون گیلان و مازندران و خراسان و کردستان و کرمان و بوشهر و سیستان و بلوچستان و گلستان و هرمزگان به موسیقی نواحی خود توجه میکنند و باقی استانها به موسیقی سنتی. ضمن اینکه هر استان، پنج طرح به ما اعلام میکند و ما تنها یک طرح را انتخاب و با مشارکت استانها منتشر میکنیم.
من همچنان قانع نشدهام. بیشک موسیقی نواحی باید ثبت و ضبط شود، حتی به شکل موزهیی و این اتفاق نمیافتد اگر ارشاد و نهادهای فرهنگی حمایت نکنند.
ثبت موسیقی نواحی جدا از زنده نگه داشتن آن است. بیگمان موسیقی مناطق مختلف ایران باید ثبت و ضبط شود اما ارشاد، بودجه لازم برای این کار را ندارد.
در ارتباط با حقوق و بیمه هنرمندان بهویژه فعالان موسیقی محلی به کجا رسیدهاید؟
اگر هنرمندان شرایط لازم برای بیمه را داشته باشند و سن و سالشان از حد مجاز قانونی تجاوز نکرده باشد میتوانند از طریق صندوق حمایت از نویسندگان و هنرمندان اقدام و خود را بیمه کنند.
و حقوق… قرار نیست حداقل حقوقی برای هنرمندان و گروههای ثبت شده موسیقی محلی در نظر گرفته شود؟
البته در طرح تکریم هنرمندان، حقوق ماهانهیی به افراد واجد شرایط پرداخت میشود. هنرمندان بیش از حمایت مالی به توجه معنوی مردم جامعه نیاز دارند. اگر هنرمندی ببیند به کار او اهمیت میدهند و توجه میکنند دلگرم میشود و به حیات هنری خود ادامه میدهد.
من مخالف نظر و ایده شما نیستم، اما این توجهات معنوی زمانی معنی میدهد که نیاز اولیه هنرمند برطرف شده باشد. پروین غلامشاهی، یکی از اعضای گروه موسیقی امید بم است که از زمان زلزله بم تاکنون در چادر زندگی میکند و از تامین مخارج خود ناتوان است. آیا در نظر گرفتن حداقل حقوق ماهانه برای او، توجه به حرمت انسان در درجه نخست و اهمیت به هنر و هنرمند در وهله بعد نیست؟
ما ردیف بودجه برای این منظور نداریم. امیدوارم دولت و مجلس با توجه به اهمیت موسیقی و تاثیر آن بر شرایط جامعه کاهش ناهنجاریهای اجتماعی و ایجاد نشاط و امید در مردم بویژه اقشار جوان جامعه نگاه ویژهیی به دفتر موسیقی ارشاد داشته باشند و با افزایش بودجه ما را در مقابله با تهاجم فرهنگی یاری کنند. تا آن زمان کار بیش از این نمیتوان انجام داد.
صندوق حمایت از هنرمندان چه میکند وقتی ماشاءالله بامری، مقامدان برجسته بلوچ از عهده هزینههای شیمی درمانی خود برنمیآید، چه فایدهیی دارد پس از مرگ بامری دفتر و انجمن موسیقی و خانه موسیقی پیام تسلیت بدهند و او را صدای موسیقی بلوچستان بدانند اما با عدم حمایت خود به خاموشی او کمک کنند؟
باز هم تاکید میکنم تا زمانیکه بودجه مستقلی به موسیقی اختصاص پیدا نکند و قانونگذاران به اهمیت این هنر پی نبرند، اتفاق خاصی در این زمینه نمیافتد. از سوی دیگر من نوعی، به تنهایی نمیتوانم پاسخگوی همه نیازهای هنرمندان باشم؛ من یک حلقه از زنجیرم نه کمتر و نه بیشتر.
یکی از مواردی که هنرمندان موسیقی محلی به آن اشاره میکنند انتخاب و بازبینی اشعار است. شعر، چیزی است که در ترجمه از دست میرود و بهتر است شورای شعر دفتر موسیقی، تایید و صدور جواز برای اشعار را به کسانی بسپارد که زبان و گویش مورد نظر را میشناسند.
همینطور است. برای بررسی اشعار محلی، قطعا از کارشناسان مجرب که از مشاهیر استان مربوطه باشند، استفاده میشود. شعرها اگر نومیدکننده نباشند و ساختار محکمی داشته باشند به راحتی میتوانند مجوز بگیرند ضمن اینکه خوانش و تایید اشعار محلی به کارشناسان معتمدی که زبان مقصد را میشناسند، سپرده میشود چراکه نمیتوان از هر منطقه و استانی به استخدام یک کارشناس برای فعالیت در شورای شعر پرداخت.
خبری منتشر شد که از این به بعد مراکز استانها مجوز شعر و آهنگ میدهند.
آن خبر در ارتباط با اجراهای صحنهیی موسیقی نواحی بود. هنرمندان موسیقی محلی از این پس با مراجعه به مرکز استان میتوانند مجوز لازم برای شعر و آهنگ خود را دریافت کنند اما برای انتشار آلبوم همچنان لازم است که به دفتر موسیقی ارشاد مراجعه و مجوز دریافت کنند.
رقص که در موسیقی محلی از آن به «بازی» یاد میشود بخش جدانشدنی اینگونه از موسیقی است. چگونه میتوان رقص خنجر را از ترکمنها و حرکت را از موسیقی بوشهر گرفت؟ آیا حذف حرکت از اجراهای صحنهیی موسیقی محلی موجب حذف و نابودی بخشی از این سنتها نمیشود؟
موسیقی محلی ریشه در آیینها و آداب و رسوم و شیوه زندگی و کار مردم در هر منطقه دارد. بخشی از حرکات موزون را میتوان با توجیهاتی برای مخاطبان به اجرا درآورد. به این معنی که گروهها و هنرمندان موسیقی محلی میتوانند موسیقی خود و آداب و رسومشان را به مخاطب معرفی کنند تا شنونده و بیننده بدانند که رقص خنجر چیست و در کدام فرهنگ و آیین ریشه دوانده است.
اما بودهاند گروههایی که به قول شما، مخاطب خود را توجیه کرده و با او از موسیقی و شرایط جغرافیایی خود سخن گفتهاند و با وجود همه این توضیحات از اجرای حرکات آیینی منع شدهاند.
این سالن است که از ما مجوز میگیرد نه گروه… ممکن است گروههای موسیقی محلی برای اجرای حرکات موزون از ما مجوز نگرفته باشند. از سوی دیگر برای رقصهای محلی و حرکات موزون هم باید حد و تعریفی وجود داشته باشد. حرکت جاشوهای بندر و لنجسازان، تعریف شده است و در مراسم و باورهای مذهبیشان ریشه دارد. در هر حال نمیتوان فراموش کرد سالن اجرا شبیه به ویترینی است که هرچیزی را نمیتوان در آن گنجاند.
قرار بود ۹ مکتبخانه در ۹ استان که دارای موسیقی نواحی هستند ساخته شود اما آنگونه که در خبرها آمده بود در سال جاری تنها دو مکتبخانه ساخته میشود.
قرار است در سال جاری دو مکتبخانه ساخته شود. این مکتبخانهها همانطور که از اسمشان پیداست شرایط و ویژگیهای خاص خود را دارند و شبیه آموزشگاه و هنرستان موسیقی نیستند اصلا در این موسیقی نت و ردیفی وجود ندارد و شیوه آموزش، انتقال سینه به سینه است.
از موسیقی نواحی که بگذریم به ارکستر سمفونیک و مطالبات اعضای آن میرسیم. این شائبه پیش آمده که دفتر موسیقی از ارکستر سمفونیک و پرداخت حقوق معوقه آن بازمانده و توجه خود را معطوف به ارکستر ملی کرده است.
گروه کر، ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی، مجموعههای مختلفی هستند که زیرنظر دفتر موسیقی فعالیت میکنند و نظارت ما بر هر سه یکسان است. دوستان ارکستر سمفونیک هم مطالباتی داشتند که تا ۱۵ مرداد پرداخت شد بعد یک ماه مرخصی سالانهشان بود حالا برگشتهاند و باید قرادادهایشان را امضا کنند. بیمه اعضای ارکستر سمفونیک هم از طریق صندوق حمایت از هنرمندان دنبال میشود.
در نشست خبری جشنواره موسیقی مقاومت عنوان کردید که رویکرد اصلی دفتر موسیقی، حمایت از موسیقی ایرانی (محلی و سنتی) و کلاسیک است اما سومین جشنواره موسیقی مقاومت، کار خود را با مجید اخشابی آغاز میکند و معاونت هنری در حمایت از مجید بهرامی از گروههای پاپ برای برگزاری کنسرت دعوت میکند.
انواع موسیقی، مخاطبان خاص خود را دارد وگر چه ارشاد از موسیقی کلاسیک و ایرانی حمایت میکند اما این به آن معنی نیست که ما موسیقی پاپ و دیگر موسیقیها را نادیده بگیریم. ما مخالف موسیقی پاپ نیستیم به شرط آنکه ویژگیهایی را در نظر بگیرد و رعایت کند. موسیقی چه پاپ چه سنتی، باید ایرانی باشد.
به نظر میرسد ارشاد در برخورد با موسیقی پاپ، سیاست دوگانهیی را در پیش گرفته است یا به این نتیجه رسیده که پاپ، درآمدزاست و نمیخواهد چشم خود را براین مساله ببندد.
در جشنواره موسیقی مقاومت، ۱۱ گروه برنامه اجرا کردند که یک گروه آن، مجید اخشابی بود؛ اتفاقا بیشترین بخش برنامه را ارکستر سمفونیک به خود اختصاص داده بود. در حمایت از مجید بهرامی هم تلاش کردیم تا از ظرفیت موسیقی پاپ در جذب مخاطب استفاده کنیم.
پس خود شما هم، تاثیر موسیقی پاپ و جذابیت آن برای نسل جدید را انکار نمیکنید؟
به هرحال هنر، بدون مخاطب از بین میرود. حالا چرا و چگونه موسیقی پاپ توانسته با نسل جوان ارتباط بگیرد و او را با خود همراه کند و گونههای دیگر، نتوانستهاند آنگونه که باید و شاید مخاطب امروز را با خود همراه کنند موضوعی است که باید از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گیرد و به یک آسیبشناسی جدی نیاز دارد.
حذف موسیقی پاپ از بخش رقابتی جشنواره موسیقی فجر باعث شد که هیچ سنگ محکی برای اینگونه از موسیقی وجود نداشته باشد… انگار مسوولان ارشاد نه میتوانند این نوع موسیقی را بخاطر تعداد مخاطبان و درآمدزا بودنش حذف کنند – پاپ در بخش جنبی جشنواره باقی ماند- نه معیار و مبنایی برای آن دارند.
شرایط موسیقی پاپ، مناسب و طبیعی نیست؛ این نوع موسیقی، خواننده محور است در صورتیکه خلاقیت در تالیف، چه شعر و چه آهنگسازی، اتفاق میافتد؛ از سوی دیگر تاثیرات منفی اقتصاد بر موسیقی پاپ را هم نمیتوان نادیده گرفت. تهیهکنندگان با کمترین امکانات به تولید آثار موسیقایی پاپ میپردازند و میدانند که مخاطبان از اینآثار، با هر کیفیتی، استقبال میکنند. موسیقی پاپ رها شده است و هیچ کنترلی بر آن وجود ندارد از اینرو برآنیم تا استانداردهایمان را ارایه کنیم تا هر کس از آن ضوابط پیروی کرد، مجوز دریافت کند و به فعالیت خود ادامه دهد. ضمن اینکه سیاست دفتر موسیقی ارشاد این است که موسیقی پاپ را محلی کند یعنی رنگآمیزی ارکستر، نغمات و مفاهیم ایرانی شوند.
و استانداردها کدام است؟
یکی از موارد مهمی که باید به آن پرداخته شود شعر است. مضمون اشعار نباید سخیف باشد. سیاهنمایی نکنند و نومیدی را رواج ندهند.
اگر موسیقی پاپ، خوب یا بد با مخاطب خود ارتباط میگیرد به این خاطر است که نیاز و خواسته نسل امروز را میشناسد و به آن پاسخ میدهد حتی اگر نومیدانه باشد؛ شاید شعر خوانندگان پاپ به روحیه جوان امروز نزدیکتر است.
اگر هنر، بازتاب شرایط زمانه است که باید گفت وضع امروز ایران بهتر از بسیاری کشورهای منطقه است. در این ۳۰ سال، گامهای بزرگی برداشته شده است که نمیتوان هیچ یک را نادیده گرفت پس چرا در موسیقی پاپ به این موارد توجهی نمیشود؟ همهچیز در عشق، آن هم عشقی سطحی و بیمایه، خلاصه میشود در حالی که عشق، یک جوهره آسمانی و متفاوت با هوس است و نه من نه هیچ مدیر و مسوول دیگری با آن مخالف نیست.
در خبرها آمده بود که از این پس موسیقی فیلمها هم نیاز به گرفتن مجوز از دفتر موسیقی دارند. وقتی فیلمی از هفت خوان رستم میگذرد تا بر پرده سینما ظاهر شود چه لزومی دارد که یک مرحله دیگر به جمع مراحل سخت اضافه شود؟
چه اشکالی دارد یک محصول فرهنگی از چند جا مجوز بگیرد تا بیعیب و نقص باشد؟ این تصمیمی است که از جانب اداره کل نظارت و ارزشیابی معاونت سمعی و بصری ارشاد گرفته شده است؛ مبنی بر اینکه از این به بعد همه آثار صوتی و موسیقایی باید از دفتر موسیقی مجوز بگیرند چراکه دفتر موسیقی است که میداند فلان خواننده که در تیتراژ فیلم خوانده مجوز دارد، صلاحیت هنریاش تایید شده یا نه؟!
چند سال پیش، شورای فنی دفتر موسیقی به آثار بزرگان و چهرههای شاخص، بسیار آسانتر از امروز مجوز میداد چه برای برگزاری کنسرت و چه انتشار آلبوم. بعضی چون حسین علیزاده و علیاکبر مرادی و محمدرضا شجریان و… خود، حد و معیارند حالا چه کسی در شورای فنی میخواهد به بررسی کار این بزرگان بپردازد.
من تا آنجا که بتوانم از دوستانی که در شورای فنی و اداره نظارت و ارزشیابی هستند میخواهم در کوتاهترین زمان ممکن به چهرههای برجسته و شاخص موسیقی مجوز دهند. امیدوارم بتوانیم فهرستی از بزرگان تهیه و منتشر کنیم. کسانی که کارشان نیازی به بررسی شورای فنی ندارد و خود سنگ محکند.
آنچه اهمیت دارد اینکه بهتر است سیستم واحد و قانون مستقلی در این زمینه وجود داشته باشد به عبارت دیگر مسائل و تصمیمگیریها مبتنی بر شخص نباشد و اما کپی رایت، این مشکل حل نشدنی.
دفتر موسیقی با مدیرکل حقوقی ارشاد، قائم مقام وزارت کشور و با کمیسیون فرهنگی، جلسات متعدد داشته است. امیدوارم بتوان قانون کپی رایت را تصویب و اعمال کرد. اما آنچه اهمیت دارد فرهنگسازی در این زمینه است. مردم بهتر از هر کس دیگری میتوانند قانون کپی رایت را رعایت کنند. مردم با نخریدن کپیهای غیرمجاز و دانلود نکردن آلبومهای موسیقی از سایتهای مختلف میتوانند از هنرمندان خود پشتیبانی کنند.
از اتاق بیرون میآیی. برگهای رنگین زمین را پوشانده و «ابر با پوستینی سرد و نمناک، آسمان را در آغوش گرفته…» و تو به هنرمندانی فکر میکنی که نه بیمهیی دارند و نه حقوق ماهانهیی. مگر نه اینکه«کمترین تحریری از یک آرزو این است/ آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی/ آنچنان بر ما به نان و آب، اینجا، تنگسالی گشت/ که کسی به فکر آوازی نباشد/ اگر آوازی نباشد، شوق پروازی نخواهد بود/ آب، نان، آواز…»
دیدگاهتان را بنویسید