موسیقی ایرانیان – نگار نباتی: «حمید قنبری» تنبک را در مکتب بهمن رجبی آموخت و سپس رشته موسیقی را بعنوان تحصیلات دانشگاهی خود برگزید و از آن پس سالهاست به آموزش سازهای کوبهای و ریتمیک مشغول است. این هنرمند از معدود موسیقیدانانی است که همان اندازه که به اجرا و تولید اثر اهمیت میدهد و همکاری با بزرگانی چون استاد شجریان و استاد علیزاده را در کارنامه خویش دارد و در فستیوالهای بینالمللی شرکت میکند، به تألیف و پژوهش در زمینه موسیقی نیز علاقمندست. ویرایش دست نوشتههای استاد افتتاح و تألیف کتاب آموزشی «ضربآوا» با مقدمه استاد شجریان بخشی از فعالیتهای او هستند. حمید قنبری مدرس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و سرپرستی گروه کوبهای «کلون زمان» را برعهده دارد. اولین تولید این گروه آلبوم «در دام ریتم» است که در جشنواره موسیقی فجر سال گذشته نامزد بهترین آلبوم موسیقی بدون کلام شد؛ ضمن آنکه چندی پیش نیز در فستیوال «راه ابریشم» که در کشور چین برگزار شد، این آلبوم مورد تقدیر قرار گرفت. گروه کوبهای «کلون زمان» در اولین جشنواره موسیقی کلاسیک ایرانی شرکت کرد و لوح تقدیر نیز دریافت نمود. این روزها اما حمید قنبری در ادامه فعالیتهای پژوهشی خود تألیف و تدوین کتاب «آموزش نوازندگی تنبک و آشنایی با وزن و ریتم» را برای نوآموزان رشته موسیقی هنرستان در دست دارد. برای آشنایی بیشتر با ایشان از شما دعوت میکنیم گفتوگوی ما را دنبال کنید.
حسین تهرانی زمانی گفته بود: پیش ازین ما تنبک نوازان مثل صفر قبل از عدد بودیم حالا آمدهایم بعد از عدد نشستهایم. آیا به نظر شما هنوز هم نوازندگان سازهای کوبهای و بالاخص تنبک بعنوان کاملترین و شاید یکی از قدیمیترین سازهای کوبهای صفر بعد از عدد هستند و آیا نسبت به دیگر نوازندگان مهجورتر واقع نمی-شوند؟
– قطعاً برای بررسی و شناخت هر پدیده باید آن را در ظرف زمان خود سنجید. در این مورد نیز گذشته تاریخی، جغرافیا و بررسی فرهنگ بومی ما ضروری است. نابغهای چون حسین تهرانی زمانی پا به عرصه ظهور میگذارد که شرایط همان طوری بوده که وصف کرده و پس از آن ایشان توانسته تغییراتی برای ارتقاع کیفی در نوازندگان این ساز ایجاد کند که به هیچ وجه قابل قیاس با گذشته نیست. پس میتوان گفت که او تعبیر و ترجمه تلاش خویش را با این زبان بیان کرده است. اما به تدریج و با گذشت زمان مجدداً تغییراتی در شرایط اجتماعی ما صورت گرفته که قضاوت را مشکل میکند. نوع برخورد با هنر موسیقی بطور کلی دچار تحول اساسی شده و در حال حاضر هنر موسیقی خود نقش صفر قبل از یک را برخود گرفته است. امروز بار دیگر تلاش و فداکاری دیگر هنرمندان در این عرصه باید به گونهای باشد که گویی قرار است از صفر آغاز کنند و این فراز و نشیبها همچنان ادامه خواهد داشت. قطعاً این آیندگان هستند که ما و تلاش ما را قضاوت خواهند کرد. نکته جالب توجه اینکه هنرمند بزرگی چون تهرانی این شانس را داشته که در زمان حیاتش نتیجه تلاش خویش را درک کند اماگاه شرایط به گونهای است که صاحب اثر خود قادر به درک تأثیری که اثرش در پیشبرد فرهنگ شنیداری میگذارد نخواهد بود. گاهی ته نشین شدن تأثیر برای ایجاد تغییر به اندازهای زمان لازم دارد که بیش از عمر خالق اثر است. امروز نه تنها مشکلات فرهنگی ما حل نشده بلکه نوع نگاه ما نسبت به هنر موسیقی و به طور کلی نوازندگی نیازمند تغییرات اساسی است و این مهم در وهله اول با آموزش میسر است، چرا که تنها با آگاهی دادن میتوان بر سلیقه شنیداری مخاطب تأثیر گذاشت. برای رسیدن به این مقصود کارهای زیربنایی لازم است و این دقیقاً همان چیزی است که امروزه به هیچ وجه مورد توجه نیست و جایگاهی در سطح کلان جامعه ما ندارد.
به نظر شما ساز تنبک نیاز به تغییر در ساختار مثلاً پوست و بدنه ندارد و آیا تنبکهایی که کوک شونده نامیده میشوند میتوانند مشکلات اقلیمی و آب و هوایی را حل کنند؟
– اگر ساختار تنبک از نظر شکل هندسی و آکوستیک تغییر کند، قطعاً هویت ساز نیز تغییر خواهد کرد و با رنگ جدید و ساز جدیدی روبرو خواهیم شد. پس اگر قرار باشد تنبک همان تنبک بماند باید ساختار اصلی آن حفظ شود. دوستانی در این زمینه که بحث تغییر صدای تنبک را با توجه به تغییرات آب و هوا رفع کنند، فعالیتهایی کردند که در نتیجه این تلاشها تنبک کوکی ساخته شد برای اینکه با تغییر شرایط اقلیمی بتوان کشش پوست را تغییر داد ولی هنوز نمونه کامل و بدون ایرادی که مورد تأیید تمام نوازندگان این ساز باشد ارائه نشده و نمونهها هرکدام ایراداتی دارند چراکه معمولاً تغییر کشش پوست (در پوستهای طبیعی) روی بافت پوست تأثیر میگذارد و پوست حالت طبیعی خود را از دست میدهد و استفاده از پوستهای مصنوعی نیز رنگ صوتی جدیدی ایجاد میکند که با صدای پوستهای طبیعی کاملاً متفاوت است.
این روزها در نوازندگی سازهای مختلف شاهد نوگراییهایی هستیم، مثلاً نوازندههایی داریم که تکنیکهای نوازندگان غربی برایشان جذاب شده و از آنها برای ارائه کار خودشان استفاده میکنند. به نظر شما این نوگراییها چه تأثیری بر مسیر موسیقی سنتی خواهد گذاشت؟
– با توجه به شرایط امروز و وجود وسایل ارتباط جمعی و گسترش فضای مجازی تمام فرهنگها و سلایق به سرعت از هم تأثیر میگیرند چون دیدن و شنیدن عامل مهمی برای تغییر سلیقههاست، پس نوانده امروز که به راحتی میتواند آثار و تکنیکهای نوازندگی دیگران را در اقصی نقاط جهان با فرهنگهای مختلف ببیند ناخودآگاه از آنها تأثیر گرفته و این تأثیر قطعاً در تکنیکهای نوازندگی خود را نشان خواهد داد لذا ناگزیر از پذیرش این تأثیرات هستیم. نکته مهم اینکه آیا آنچه ما می نوازیم و به عنوان فرهنگ موسیقی سنتی و اصیل خود به آن پایبندیم نیز توان تأثیرگذاری بر دیگر فرهنگها و موسیقیها را دارد یا خیر. برای مثال نوازنده ایرانی در فضای مجازی نوازنده غربی را میبیند که با سرعت گیتار میزند و از آن استقبال شده حالا میخواهد با ساز خودش که تار است تقلید کند، باید توجه داشته باشد که آیا آن تکنیک با این ساز و شرایط و فرهنگ همخوانی دارد یا خیر و آیا همان طور که آن نوازنده غربی روی او تأثیر گذاشته او نیز هم میتواند روی نوازنده غربی تأثیر بگذارد؟ تأثیر متقابل خوبست اما نیاز به امکانات و تبلیغات و کار فرهنگی دارد که ما در آن ضعیف هستیم و قدرت غربیها در بخش تبلیغات همیشه بیشتر از ما بوده و هست. شاید بتوان بهترین نمونه این تأثیرگذاری متقابل را در نوازندگی کیهان کلهر دید که با توجه به همکاری طولانی مدت که با نوازندگان غیر ایرانی و تأثیر گرفتن از ایشان داشته تأثیر متقابل هنر ایشان بر روی نوازندگان غربی غیرقابل انکارست و شاهد این ماجرا تولید آثاری است که رنگ و بوی شرقی و اصیل دارند هرچند از همراهی سازها و نوازندگان غربی نیز در این آثار استفاده شده است.
آیا همکاری با بزرگانی چون استاد شجریان و استاد علیزاده هم تأثیری بر مسیر موسیقیایی شما داشته است؟
-قطعاً. برای نسل ما بزرگانی چون استاد محمدرضا شجریان و استاد حسین علیزاده اسطورههایی هستند که دلیل اصلی جذب ما به موسیقی سنتی محسوب میشوند، بنابرین دیدن و درک این افراد از نزدیک جزو آرزوهایی بود که همواره ذهن ما را مشغول کرده بود. خوشبختانه این غیرممکن برای من ممکن شد، زمانی که برای همکاری با استاد شجریان به دفتر «دل آواز» دعوت شدم اولین قدم این آشنایی برداشته شد. از همان ابتدا همواره رفتار شخصی و حرفهای استاد مدنظرم بود. مهمترین خاطرهای که از آن درس گرفتم یا به عبارت بهتر در ادامه مسیر حرفهای از آن بهرهمند شدم به اولین اجرای گروه شهناز در وزارت کشور برمیگردد. یک شب مانده به اجرا و بعد از آخرین تمرین استاد به ما گفتند که هنوز مشکل مجوز اجرا حل نشده اما شما نگران نباشید چون من خودم پیگیر هستم. برای ما خیلی عجیب و غیرقابل باور بود که هنرمند بزرگی در سطح استاد شجریان همچون دیگران با این مشکل مواجه باشند چون تا قبل آن فکر میکردیم این مشکل فقط برای موزیسینهایی در سطح ما وجود دارد. قرار شد فردای آن روز و در صورت حل مشکل به ما خبر بدهند که برای سان چک و آمادهسازی سالن به وزارت کشور برویم. بالاخره در ساعات نزدیک به اجرا مشکل مجوز حل شد اما سالن اصلاً آماده نبود و ما در کمال تعجب دیدیم استاد شخصاً در حال مرتب کردن صحنه و حتی چسباندن موکت هستند، وقتی خواستیم کمک کنیم ممانعت کردند و گفتند شما باید ساز بزنید و بهتر است درگیر کارهای صحنه نشوید چون به دستتان آسیب میزند. این اندازه عشق به موسیقی، جدیت و فروتنی برای ما غیرمنتظره بود و البته برای ما این پیام مهم را داشت که وقتی بزرگی چون ایشان برای پیشبرد موسیقی و هدف خود آنقدر صبور است و ممارست دارد و با مشکلات پیش رو مبارزه میکند ما نیز نباید با دیدن مشکلات ناامید بشویم بلکه فقط باید به هدفمان فکر کنیم و گامهای محکمتری برداریم.
برخی معتقدند امروز با گسترش فضاهای مجازی و در نتیجه گسترش فضای معرفی و اطلاع رسانی، هرکس خود رسانه خویش است. هنرمندان نیز با توجه به شهرت و محبوبیتی که دارند نه تنها از این قایله مستثنی نیستند که چه بسا بتوانند بیشترین بهره را ببرند. حال با توجه به این نکته و اینکه صدا و سیما به طور کلی نسبت به مقوله هنر و بالاخص موسیقی کم لطف و بیتوجه است، دلیل جذب مخاطبان به سوی موسیقی غیر سنتی را چه میدانید؟ آیا به نظر شما کم کاری نوازندگان این سبک از موسیقی علت نیست؟
-امروزه و با توجه به گستردگی وسایل ارتباط جمعی هرکس امکان بیان نظرات خود را به سادگی دارد و گاهی مخاطب چنان بمباران اطلاعاتی میشود که حتی فرصت دوباره دیدن و شنیدن یک اثر را ندارد. این خود انسانی سطحی و راحتپسند را تربیت میکند، این روزها فست فود واژهای کاملاً گویا و آشناست، غذای سریع و آماده و آنچه دیگر اهمیت ندارد کیفیت و مغذی بودنش است! فقط طرح و ایده-ای به ظاهر جذاب و غیرتکراری آن هم برای مدتی کوتاه مورد اقبال قرار میگیرد، گویا به همان سرعتی که تولید میشود مصرف میشود و جای خود را به سرعت و اجبار به محصول جدیدتر و از دید عدهای جذابتر میدهد و کسانی نیز هستند که تقلید کردن را بهتر میدانند، چنان که حتی زحمت اندیشه برای انتخاب بهتر به خود نمیدهند. حال که موسیقی سنتی ما در این بازار اقبالی ندارد جای تعجب نیست چرا که این موسیقی از لایههای درونی بسیاری تشکیل شده به گونهای که برای درک و دریافت آن نیاز به زمان و صبر و ممارست است تا حس زیباییشناسی و درک آن نیز حاصل شود. دقیقاً آنچه که برای انسان کمطاقت امروزی دشوار و شاید حتی محال به نظر میرسد.
نظرتان راجع به کپی غیرقانونی آثار هنری و بالاخص موسیقیایی چیست؟ جایی گفته بودید شاید بهتر باشد به جای آنکه مدام انرژیمان را صرف مبارزه صرفاً کلامی با این پدیده کنیم همان انرژی را صرف تولید و معرفی آثار جدی کنیم…
-بله همانطور که شما اشاره کردید در حال حاضر شاهد حجم بالایی از مصاحبهها و گفتوگوها در عرصههای مختلف هستیم که معترض به رعایت نشدن قانون کپی رایت در کشور هستند. قطعاً قانون کپی رایت، قانونی حساب شده است و باید جدی گرفته شود اما متأسفانه در عمل چنین اتفاقی نیفتاده و این قانون رعایت نمیشود. حال شاید بهتر باشد راهکار دیگری را امتحان کنیم و آن اینکه به قدری در ارتقای کیفی آثار هنری تلاش کنیم که مخاطب بدلیل جذابیت اثر آن را تهیه کرده و یا به سالن اجرا کشیده شود. شاید در نهایت این قدم بتواند کپیهای غیرقانونی را تا حدی کاهش دهد ضمن آنکه عملی-تر از مبارزات صرفاً کلامی و نصیحتهای مدام به نظر میرسد.
از برنامههای آتی خودتان برایمان بگویید…
-در حال حاضر مشغول تألیف کتاب آموزشی برای هنرستان هستم که برای آشنایی با ریتم و ساز تنبک نوآموزان رشته موسیقی آماده میشود. دیگر آنکه در فکر انتشار آلبوم دوم گروه «کلون زمان» هستم و خبر آخر اینکه به احتمال زیاد اجرای کنسرت مستقل کوبهای با همکاری دوستان عزیز و هنرمندم پدرام خاورزمینی و پژمان حدادی در نیمه دوم سال جاری خواهیم داشت.
دیدگاهتان را بنویسید