این روزها مستندِ «بزم رزم» در سینمای هنر و تجربه روی اکران است. اثری دربارهی موسیقی در دورانِ انقلاب و جنگ. به قولِ کارگردانِ اثر، «بزم رزم» سرگذشت پرفراز و نشیب موسیقی ما در سالهای جنگ است. روایت همزمان دو داستان: داستان جوانانی که برای حفظ میهن از جان گذشتند و داستان اهل موسیقی که از یک سو به زبان و ابزار خود در راه وطن وارد میدان شدند و از سویی دیگر برای حفظ موسیقی ایرانی کوشیدند و پیروز این هر دو میدان ایران است و موسیقی ایران. این اثر با استقبالِ خوب مخاطبان روبهرو شده است؛ به این بهانه با «سید وحید حسینی» کارگردان و پژوهشگرِ آن گفتوگو کردهایم:
- از ایدهی شکلگیری «بزم رزم» میگویید؟
مهمترین دلیلی که منجر به ساختِ این مستند شد؛ علاقهی شخصی خود من به مقولهی موسیقی بود. من از کودکی تاکنون شنوندهی حرفهای موسیقی ایرانی هستم.
- سازی را هم به شکل تخصصی نواختهاید؟
نوازنده نیستم. گاهی مشق سهتار میکنم. اگرچه همسرم – محدثه گلچین عارفی- که تدوینِ این فیلم را نیز برعهده داشت؛ نوازندهی حرفهای تنبک است. من در مستندسازی تاریخ معاصر ایران را دنبال میکنم. مثلا فیلم قبلیام «من اکبر اعتماد اتم میشکنم» در مورد دکتر اعتماد موسس و رییس سازمان انرژی اتمی ایران بود.
یا مستند «رژیسورعقب مخاطب میگردد» دربارهی پدیدهی فیلمفارسی درسینمای ایران بود. و حالا «بزم رزم» تاریخ معاصر ایران را به روایت موسیقی بیان میکند. این طرح سالها در ذهنِ من بود؛ تاکنون تلویزیون به شکل جسته و گریخته؛ فعالیتهایی را در این زمینه انجام داده بود؛ اما کار جامع و جدیای نشده بود تا اینکه من سرباز شدم و با توجه به اینکه فوق لیسانس سینما داشتم؛ روایت فتح من را پذیرفت. به مسئول آنجا پیشنهاد ساختِ فیلم را دادم و از آنجا که سوژهی «بزم رزم» موسیقی دههی ۶۰ و همچنین موسیقی دوران جنگ بود با این طرح موافقت شد.
- که کاری کاملا متفاوت از آثارِ دیگر روایت فتح است.
بله، زمانی که آقای «همایونفر» این طرح را پذیرفت؛ برای خودم هم تعجبآور بود؛ چون ایشان کارهای قبلی من را دیده بودند و با نوع نگاهِ من آشنا بودند.
- چه مدت روی این اثر پژوهش کردید؟
من با تمامی این قطعات از «چاوش» گرفته تا قطعاتِ دیگر زندگی کردهام و قصههایشان را هم میدانستم؛ در واقع ۳۰ تا ۴۰ درصد آنچه من به عنوان پژوهش به آن نیاز داشتم؛ از قبل میدانستم؛ بعد از آن هم حدودِ یک سال صرف پژوهش کردم. البته در این فاصله فیلمبرداری نیز انجام میشد، چون وقتِ چندانی نداشتم و همزمان با فیلمبرداری پژوهشها نیز انجام میشد.
- چه جشنواره هایی حضور داشتید؟
ما با جشن خانهی سینما شروع کردیم و در چهار رشته نامزد شدیم؛ اما جایزهای نگرفتیم. بعد به جشنوارهی سینما حقیقت رفتیم که استقبال بسیار خوبی از اثر شد و چند جایزه از جمله تندیس بهترین پژوهش را گرفت. در جشنواره فجر هم سیمرغ گرفت. بعد از آن هم چند ماهی در صف انتظار اکران بودیم تا به نمایش درآمد.
- فیلم دوبخش است؛ موسیقی جنگ و موسیقی انقلاب.
اینها در هم تنیده شده است و من آنها را جدا از هم نمیبینم.
- اما بخشی که دربارهی موسیقی انقلاب است، کمتر پرداخت شده است.
بله؛ چون موضوع اصلی فیلم من دربارهی جنگ است. سال ۵۹ تا ۶۷ برای من مهمتر بوده است تا سال ۵۷ تا۵۹ .
- اما در آن سالها اتفاقات مهمی در حوزهی موسیقی رخ داده است.
اگر منظورتان بحثهای مدیریت موسیقی است؛ به نظر من در همین حد کفایت میکرده است. موضوع فیلم بسیار گسترده است؛ من هم باید آدمها را معرفی میکردم و هم قطعات را و هم فضای موسیقی در آن دوران را و در عین حال نگاه مدیران را هم باید تصویر میکردم. در این میان باید عشق و علاقه به کشور که مهمترین انگیزهی هنرمندان در آن سالها برای ساخت قطعه بوده نیزنشان داده میشد. میخواستم این مساله را نشان دهم که چگونه آهنگسازان به تاثیراز جنگ قطعه میساختند. با وجود اینکه آن بخش به قولِ شما کمرنگ است؛ اما فکر میکنم که ما حرفمان را زدهایم.
- هیچ بخشی از اثر مشمولِ سانسور – چه از طرفِ خودتان و چه نهادهای رسمی نشد؟
به هیچ وجه. ما هیچ سانسوری از طرف روایت فتح و ارشاد نداشتیم.
- چطور این اتفاق افتاد؟
من بسیار صادقانه همهچیز را بیان کردم. هرگز نخواستم یک بازی سیاسی انجام دهم. برای من در این فیلم «ایران» مهم بوده است و اینکه همه در زمان جنگ و انقلاب آمدهاند و برای ایران کار کردهاند. من این فیلم را کاملا با نگاه شخصی خودم ساختم و هیچ نگاه سفارشی یا دستوری و اینها وجود نداشت. چیزی که باعث میشود پای این فیلم بایستم این است که ممکن است هزاران قطعه و چند نفر را جا انداخته باشم؛ اما ادا در نیاوردهام. فیلم از یک صداقتی برخوردار است که در آن نشان داده میشود که هم علیزاده و هم راغب در آن زمان برای کشورشان – برای ایران- کار کردند، هر چند هر کدام با نگاهِ خودشان.
- مدت زمان فیلم – ۲ ساعت و سه دقیقه- زیاد نبود؟
نسخهی اولیه ۲ ساعت و ۴۵ بود؛ به هر حال نوعی دلبستگی هم برای آدم پیش میآید که نمیتواند خیلی راحت قطعهها یا راشها را دور بریزد؛ ولی میدانستم که مخاطب هر اندازه هم که علاقهمند باشد، دو ساعت و ۴۵ دقیقه را پس میزند؛ پس به دو ساعت و پنج دقیقه رسیدیم و در نهایت دو دقیقه دیگر کم شد و بلندترین فیلم جشنوارهی فجر شدیم؛ به هر حال برای بیانِ تمام اتفاقات موسیقایی در فاصلهی سال ۵۷ تا پایان جنگ، گریزی جز این وجود نداشت؛ من البته مجبور شدم بخشهایی چون موسیقی فیلمهای جنگی را کنار بگذارم.
- که نقش بسیار مهمی داشتند.
بله؛ اما چارهای نبود؛ علاوه بر آن با وجود اینکه در آن دوران چندان موسیقی پاپ فعال نبود؛ اما به هرحال فعالیتهایی در آن زمینه انجام میشد که ما به آنها نیز نپرداختیم. این مسایل را آگاهانه نادیده گرفتیم تا به موسیقی انقلاب و جنگ به شکلِ جدیتری بپردازیم؛ اینکه به همه چیز تنها یک ناخنک بزنیم، اتفاق چندان خوبی رخ نمیدهد. خودم سعی کردم موضوعات فرعی فیلم را کوچک کنم تا نگاه جامعتری به آن داشته باشم.
- چطور به این ترکیب از اهالی موسیقی رسیدید و از آن مهمتر چطور توانستید اعتمادِ آنان را جذب کنید؟
لیست اولیه من نزدیک ۷۰ نفر بود که علاوه بر اهالی موسیقی سنتی، شاعران و اهالی موسیقی سمفونیک و مقامی هم حضور داشتند؛ اما من ناگزیر بودم که این لیست را کوتاه کنم که از آن لیست هم حضورِ تعدادی میسر نشد و سرانجام به این افرادی رسیدیم که شما در اثر مشاهده میکنید.
برای من این مساله مهم بود که اهالی موسیقیای که در این فیلم حضور دارند بعد از پایان فیلم متوجهی این مساله بشوند که این اثرِ من است نه یک اثر سفارشی. اما نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم، این است که برخی از اهالی موسیقی از گفتوگو در این اثر اجتناب کردند؛ در حالی که من در عین حال که قدرت انتخاب برای این موزیسینهای بزرگ قایل هستم؛ اما به نظر میرسد نوعی غرور در آنان وجود داشت که مانع از این مساله میشد. استاد علیزاده زمانی که ایدهی فیلم را شنیدند، همکاری بسیار زیادی با من کردند. استاد علیزاده با سعهی صدر بسیار زیادی یک روز تمام وقت گذاشتند و با ما گفتوگو داشتند. استاد کامکار نیز به همین ترتیب.
- اما جای تعدادی هم خالی است.
بله؛ چون تعدادی از اهالی موسیقی با شک و تردید بسیار زیادی با مساله برخورد کردند؛ در حالی که ما تکلیفمان کاملا روشن بود و میخواستیم با آنها دربارهی قطعاتشان در آن دوران صحبت کنیم. اصلا نمیفهمیدم که نگرانی این عزیزان به چه خاطر است؟ برخیها فکر میکردند که اگر فعالیتی در آن زمان داشتند؛ نباید دربارهاش حرف بزنند. برای مثال ما با یکی از خوانندگانِ بزرگ ساعتها و روزهای زیادی صحبت کردیم؛ اما ایشان گفتند تقوایی و بیضایی باید دربارهی من مستند بسازند. من به ایشان گفتم ما اصلا قرار نیست مستندی دربارهی شما بسازیم؛ ما فقط میخواهیم یک مستند دربارهی یک دورهی تاریخی بسازیم. استدلالشان این بود که من فیلم را در شبکههای اجتماعی میگذارم و پولدار میشوم؛ به نظر میرسد ایشان تصور درستی از مستند نداشت. میگفتند پنجشنبه تماس بگیرید، دوباره میگفتند اوایل هفته، دوباره میگفتند اواسط هفته و ما را ۶ ماه تمام معطل کردند؛ آنقدر که سرانجام من خودم منصرف شدم.
برای مثال استاد کیانینژاد که من خودشان و آثارشان را بسیار دوست دارم، بسیار صادقانه و صریح به من گفتند که ۲۰ سال از موسیقی دور هستم و در این سالها فقط برای دلِ خودم ساز زدهام و به همین خاطر نمیخواهم حضوری داشته باشم. خیلی دلم میخواست استاد احمد پژمان هم در این اثر باشد که متاسفانه این امکان به وجود نیامد. برای من کسی مثل «همایون رحیمیان» هنرمند بسیار عزیزی است و کارهای بسیار درخشانی را اجرا کردهاند، متاسفانه آثار ایشان مثل مارش درخشانی که برای جنگ ساخته است؛ چندان شنیده نشده است.
- بار اصلی فیلم روی دوش استاد علیزاده است و به نظر میرسد که قهرمانِ فیلم ایشان است.
بله؛ دلیلِ آن میتواند خود ایشان باشد نه صرفا شیفتگی و ذوقزدگی من. من پنهان نمیکنم که به ایشان و آثارشان علاقهمندم؛ اما مسالهی اصلی این است که ایشان سخنور ماهری است. او میتواند دربارهی هر قطعهاش داستان و قصه بگوید و این ویژگی منحصر به فردی است که تنها یک عده از آن برخوردارند.
- و قصهی درخشانی هم برای سوگ تعریف میکند.
زمان مصاحبه با ایشان گفتم که از سال ۶۲ تا حالا از شما دربارهی «نینوا» سوال پرسیده میشود؛ طبیعی است که سوال تکراری است و ممکن است شما خسته شده باشید. گفت: «من بلدم چیزهایی بگویم که تازه باشد» و واقعا هم این اتفاق رخ داد. این نکاتی که ایشان دربارهی «نینوا» گفت برای اولین بار است؛ در حالی که بارها در این باره صحبت شده است.
- مستند را هم به ایشان تقدیم کردید.
به ایشان و اثر نینوا. این اثر برای من و موسیقی ما بسیار ارزشمند است و به همین خاطر من فیلمم را به خالق نینوا تقدیم کردم.
- آقای کامکار هم حضور پررنگی دارند و به نظر میرسد که ایشان هم قهرمانِ دیگر اثر هستند.
ایشان و فیروز برنجان بسیار شیرین و دلنشین صحبت میکنند و به همین خاطر در فیلم دیده میشوند.
- حضور آقای درخشانی با توجه به اینکه قطعهای در آن دوران نساختهاند به چه دلیل شکل گرفت؟
ما از حضور ایشان به عنوان کسی که در آن دوران در چاوش فعالیت داشته است، استفاده کردیم و البته بعنوان یک آهنگسازمهم و دوست داشتنی و یک کارشناس در این زمینه.
- در عوض حضور آقای شکارچی و سراج که نقش مهمی دارند، کمرنگ است.
ایشان خیلی سخت به ما اعتماد کردند؛ آقای سراج هم همین طور که البته خوشبختانه بعد از دیدنِ فیلم، حس خوبی به آن داشتند و خودشان پیشنهاد دادند که این فیلم تکمیل شود.
- اما یکی از نکاتِ مهم حضور پراهمیت آقای شاهنگیان و جسارتی است که ایشان در بیان یک سری از مسایل دارند.
به نظرم آقای شاهنگیان یکی از قهرمانانِ فیلم است. ایشان برای من چند بعد دارد. اول اینکه به عنوان ملودیساز و آهنگساز بسیار دوستشان دارم. برای مثال اثرشان با عنوان «برخیزید ای شهیدان راه خدا» بسیار لطیف و زیبا است که من هرگز فراموشش نمیکنم. ایشان در آن سالهای حساس مدیر بودند و حالا با جسارتِ بسیار خودش را نقد میکند و گاهی این کار را نیز به شکل بیرحمانهای انجام میدهد. ایشان آنقدر شهامت دارد که دربارهی این مسایل حرف بزند، ما هیچکسی را چون ایشان نداریم که این طور خودش را نقد کند. من خودم نگران این موضوع بودم و به ایشان گفتم نمیخواهم شما ضدِ قهرمان فیلم شوید؛ اما خودشان با سعهی صدر بسیاری رفتار کردند.
- توالی گفتوگوها در مستند مهم است؛ این گفتوگوها در چه فاصلهی زمانی انجام شد؟
مصاحبهها با فاصله از هم است. به همین خاطر است که شما تغییر فصلها را در لباسِ شخصیتهای فیلم مشاهده میکنید. این سیر در یک فاصلهی ۶ تا ۷ ماهه رخ داد. ما یک سری سوالات مشترک برای همه داشتیم؛ اما برای هر کس سوالات خاصِ خودش را هم داشتیم. این هنر تدوین است که این حرفها طوری بیان شود که انگار توالی دارد. تدوین فیلمهای مصاحبهمحور و آرشیوی بسیار سخت است؛ چون حجم زیادی راش وجود دارد و باید با حفظ ریتم در دو ساعت خلاصه شود.
- هیچ واکنش مردم عادی را دیدهاید؟
بله من فیلم را با مردم در سینما کوروش دیدم و بازتاب خوبی هم گرفتم.
- از کسانی که در فیلم حضور دارند، کسی آن را دیده است؟
تقریبا خیلیهایشان دیدهاند و خوششان آمده است. آقای علیزاده در نمایش فیلم در دانشگاه تهران حضور داشتند و سخنرانی هم کردند. در این میان فکر میکردم که آقای شاهنگیان انتقاداتی به فیلم خواهند داشت که داشتند؛ اما از فیلم تعریف کردند.
- ساخت مستند دربارهی موسیقی ادامه پیدا میکند؟
ایدههای بسیار زیادی در این زمینه دارم؛ مثلا میخواهم درباره ی سرود ملی کنونیمان اثر بسازم، چون میدانم ساختِ این سرود قصهی بسیار جذابی دارد. موسیقی دههی ۷۰ هم برای خودش داستانی دارد. دلم میخواهد دربارهی آواز ایرانی اثری بسازم که امیدوارم آقای شجریان هر چه سریعتر سلامتیشان را به شکل کامل به دست بیاورند؛ چون بدون حضورِ ایشان بررسی آواز معنای چندانی ندارد.
- تصاویری هم که در این فیلم دیده میشد؛ بسیار بدیع بود. این تصاویر برای کدام آرشیو است؟
چون من فیلم مستند تاریخنگارزیاد کار کردهام خودم آرشیو غنیای دارم که به تدریج به دست آوردهام، همچنین از کمکهای آقای اسماعیل جعفری و مجید جعفری محقق هم بهره بردم. بخش مهمی از این تصاویر در فیلمخانهی ملی وجود داشت، همچنین آقای درخشانی آرشیو عکس بینظیری دارند که بیدریغ در اختیار ما گذاشت. موزهی موسیقی هم به ما کمکِ فراوانی کرد. از آرشیو دانشکدهی افسری و مکتبخانه میرزاعبدالله هم کمک گرفتم؛ هر چند بنیاد رودکی و تالار وحدت هیچ کمکی در این باره نکردند.
دیدگاهتان را بنویسید