مخاطب جدید و این روزهای موسیقی پاپ شاید در شعبهای از بانک در پشت باجه با «حمید غلامعلی» برخورد کرده و متوجه تغییر چهره و سفیدی موهای او در گذر سالها نشده باشد و نداند که این چهره در روزگاری نچندان دور بسیاری از قطعههایی که شنیده میشد را خواننده که اکنون برخی از آنها به نوستالژی شنیداری نسل گذشته تبدیل شده است.روزگاری که شنیدن قطعهای در برنامه کودک اتفاق ویژهای بود که حاصلش میشود خاطره جمعی کودکان و نوجوانان نسل گذشته در برنامه تلویزیونی«آقای حکایتی» با صدای حمید غلامعلی.و یا قطعه«وسعت سبز» که روزگاری به وسعت ایران زمین شنیده و زمزمه میشد.همینطور تعدادی از ترانههای موسیقی فیلم مثل«غریبانه» که با گذر زمان هنوز شنیدنی و خاطره انگیز هستند. حمید غلامعلی در این گفتوگو از شانزده سالگیاش تا به امروز و عشق و علاقه و پستی و بلندیهای این سالها میگوید
- احتمالاً اولین سوالی که برای مخاطبان پیگیر موسیقی پیش میآید این است که «حمید غلامعلی» این سالها کجا بوده؟ اما حدس میزنم این سؤال از لحاظ تکرار برایتان خوشایند نباشد!
هر قطعه موسیقی باید سکوت هم داشته باشد و اگر میزانهای سکوت درست باشد، قطعه درستتر اجرا میشود. در این سالها که حضور نداشتم، مشغول اجرای همین چند میزان سکوت بودم. دلیل اصلیتر این بود که حال و هوای کارهای گذشتهام نیاز به تغییر داشت و میخواستم از حالت صدا و سیمایی گذشته خارج شود. پس ترجیح دادم مدتی کاری انجام ندهم تا حافظهها پاک شود و میخواستم با کارهای جدید بتوانم در سبک جدیدتری فعالیت کنم. در این حالت، تفاوت کارها شفافتر میشد. همچنین منتظر بودم با افراد جدیدی آشنا شوم که هم با نسل من آشنا باشند و هم اینکه خواستههای مخاطبان جوان این روزهای موسیقی را بشناسند تا بتوانند از تلفیق آنها قطعات جدیدی بسازند. همه اینها باعث شد تا چند سال کمتر کار کنم و البته اینطور نبود که اصلاً کار نکنم و سالی چند قطعه را داشتم. اما از آنجا که برخی از این قطعات تلویزیونی نبود یا به سازمان خاصی اختصاص داشت، کمتر از صدا و سیما پخش میشد. از سال ۸۵ تا حدود ۹۳ خیلی کمتر کار میکردم و آخرین آلبوم من هم سال ۸۰ منتشر شد که «مرداب» نام داشت.
- طی این مدت شما بهندرت گفتوگو داشتید اما در همان معدود گفتوگوها هم بیشتر نسبت به مسائل مختلف و شرایط موجود گلایه داشتید. به همین خاطر شاید برخی این حضور کمرنگ شما را به قهر تعبیر کنند.
از صدا و سیما توقع دیگری داشتم. چون در دنیا صدا و سیمای هر کشوری اصلیترین تولیدکننده موسیقی باید باشد و بهترین نوازندهها متعلق به ارکستر تلویزیونها و رادیوهای کشورها هستند. اما در کشور ما متأسفانه تولیدات صدا و سیما کیفیت مناسبی ندارد و ۹۹ درصد آثاری که از تلویزیون پخش میشود، خارج از این سازمان تولید میشود.
- در سالهای اخیر سازمان صدا و سیما برخلاف گذشته کمتر به سمت تولید آثار موسیقایی رفت.
تقریباً اینطور است. یک زمان به آنجا مرکز موسیقی میگفتند و مرکزیت و تشکیلات جداگانهای داشت. اما این مرکز ناگهان تبدیل به دفتر موسیقی و تولیداتشان هم محدود شد و گاهی هم تولیدات مناسبتی دارند. کیفیت کارها هم پایین است و من بهندرت کاری را میشنوم که خود این دفتر تولید کرده باشد. این برای من که از ابتدا با تلویزیون و رادیو شروع کردم، ناراحتکننده بود. چون میدیدم کیفیت آثار آن زمان چقدر خوب بود ولی رفته رفته کیفیت و تعداد تولیدات افت کرد و همین باعث دلزدگی من شد.
- چند قطعه خواندهاید؟
آمار دقیقی ندارم ولی فکر میکنم حدود ۶۰۰ یا ۷۰۰ کار به صورت سولو خواندهام.
- یعنی ارتباط زیادی با تلویزیون داشتید.
من حداقل هفتهای یک آهنگ جدید اجرا میکردم! بعضی هفتهها حتی دو یا سه کار داشتم. باز از بین آن کارهایی که اجرا میکردم، حدود بیست سی درصد کار خیلی خوب بود. در ادامه، اتکای صدا و سیما بیشتر به منابع بیرونی شد و از منابع درونی کمتر استفاده میکنند.
- به دنبال این نبودید که بیرون از سازمان کارتان را ادامه دهید؟
الان هم این کار را انجام میدهم و طی یکی دو سال اخیر تعداد قطعاتی که خودم تولید و منتشر میکنم، بیشتر شده است. چون دیدم که یا باید خودم کار کنم یا باید کار را کنار بگذارم و تولیدات صدا و سیمایی مناسب من نیست. تصمیم گرفتم خودم شعر را انتخاب و از ابتدا تا انتهای تولید مدیریت کنم. ممکن است نتیجه چنین کاری آنطور نباشد که همه را راضی کند ولی حداقل خودم را راضی میکند.
- در برخی از نقل قولها عنوان شده که شما اولین خواننده پاپ پس از انقلاب هستید و به همین دلیل بد نیست کمی به عقبتر و آن دوران برگردیم.
شروع کار من از سال ۶۲ در رادیو بود. با گروه کر نوجوانان رادیو و «احمدعلی راغب» آهنگساز خوب صدا و سیما همکاری میکردیم و مسئول گروه ما بودند. به تبع همین فعالیت و آشنایی با سایر آهنگسازان و حضور در استودیوها باعث شد تا بیشتر از کار لذت ببریم. از گروهی که آن زمان میخواندند، فقط من در کار موسیقی هستم.
- برای آن نسل قطعه «زیر گنبد کبود» و تیتراژ سریال «آقای حکایتی» حالا تبدیل به بخشی از نوستالژی آن دوره شده است.
در سال ۶۵ یا ۶۶ از طریق آشنایی با آهنگسازان مختلف برای اجرای آهنگ تیتراژ «آقای حکایتی» (ساخته بهرام دهقانیار) معرفی شدم. فکر میکنم این اولینباری بود که من به عنوان سولیست یک کار را میخواندم و پخش میشد. وقتی دیدم اولین کار من به این شکل و در مدت طولانی پخش شد، برایم شیرین بود. بچهها و نوجوانان آن نسل، هنوز این کار را در خاطر دارند و بعضیها فکر میکردند این کار را «بهرام شاهمحمدلو» (ایفاگر نقش آقای حکایتی) خوانده است. کم و بیش فعالیتهای من ادامه داشت تا اینکه سال ۷۱ قطعه «مادر» را به آهنگسازی برادرم «علی غلامعلی» در تلویزیون اجرا کردم. جرقههای موسیقی پاپ در همان سالها زده شد و من هم از اولینها بودم. نمیتوانم بگویم اولین خواننده پاپ پس از انقلاب بودم ولی از نسل اول موسیقی پاپ پس از انقلاب هستم. البته در چند مورد نفر اول بودم؛ مثلاً من خواننده اولین کنسرت موسیقی پاپ پس از انقلاب در سال ۷۶ بودم که به مدد حضور استاد کامبیز روشنروان در فرهنگسراهای ابن سینا و گلستان اتفاق افتاد.
- آن زمان هم عنوان موسیقی پاپ داشت؟
آن زمان بین عنوان موسیقی «پاپ» و موسیقی «جوان» بحثهایی وجود داشت. شرایط اجتماعی باعث میشد که مجبور شوند اسم دیگری روی آن بگذارند ولی مردم کمکم با اسم موسیقی پاپ، بیشتر عجین شدند. آن چند اجرای من، راه را برای اجراهای دیگر باز کرد.
- آن اولین اجراهای موسیقی پاپ که عنوان کردید، چه شرایط و حال و هوایی به لحاظ زمانی و تاریخی داشت؟
شب اول که آن کنسرت را برگزار کردیم، به قدری استرس داشتم که در ابتدای برنامه فقط سلام کردم و در پایان برنامه هم فقط خداحافظی کردم و حرف دیگری بین قطعات بیان نشد. دوست داشتم فقط کارها اجرا شود و بازتاب اجرای آنها را ببینم. در شب دوم اضطراب از بین رفته بود و کمی با مردم خوشوبش داشتیم و کارها را بهتر معرفی کردیم. حضور آقای روشنروان در این دو شب برنامه خیلی مفید بود؛ چون ایشان یکی از کسانی بودند که در این زمینه لطف بزرگی کردند و با سپر کردن سینه خود گفتند که باید این کار اجرا شود و پس از ما هم خوانندگان دیگر این مسیر را ادامه دادند.
- در آن گروه چهره شناختهشدهای که بعدها مطرح شود هم بود؟
«حمید حمزهای» آهنگساز ما بود و پس از آن ارتباط چندانی با ایشان نداشتم. «اردوان انزابیپور» نوازنده گیتار باس و «افشین رهنورد» گیتاریست ما بودند.«عماد نکویی» هم به عنوان نوازنده ویلن آلتو همراه ما بودند. در ادامه، من کارهای تلویزیونی اجرا کردم و یکی دیگر از مواردی که من در آنها پیشگام بودم، اجرای آثار باکلام برای فیلمهای سینمایی بود. یکی از بهترین کارهایی که خواندم، از مرحوم «حسین قاسمی» برای فیلم «حامی» در سال ۷۴ بود. یکی از فیلمهایی که ترانهاش خیلی مورد توجه قرار گرفت، ترانهای از «فریبرز لاچینی» برای فیلم «غریبانه» بود.
- حضورتان در «غریبانه» چگونه شکل گرفت؟
فیلم «غریبانه» کاملاً ساخته شده بود و فریبرز لاچینی داشت موسیقی آن را میساخت. من خودم فیلم را ندیدم و ایشان فقط درباره داستان فیلم برایم گفتند و توضیح دادند که با چه حسی باید کار را بخوانم. لاچینی از اولین کسانی است که استودیوی خانگی راهاندازی کرد و آن زمان این امکان را نداشتیم که مصرع به مصرع بخوانیم. آن بخشهایی که میخواندم، به شکل یکتکه ضبط شد و کار را چند بار ضبط کردیم.
- این کار یکی از خاطرهانگیزترین عاشقانههای موسیقی پاپ است که هنوز بعد از سالیان سال در یادها مانده است.
خیلی برایم جالب بود که خوانندگان نسل بعد از ما هم این کار را شنیدند و خوششان آمد. قبل از فوت مرحوم «مرتضی پاشایی» ویدئویی از ایشان بر این قطعه دیدم و برایم جالب بود. کاری که در آن شعر و ملودی بهخوبی ترکیب شوند، به دل مینشیند. البته من با آقای لاچینی چند کار دیگر هم داشتم. اولین آنها برای یک مجموعه تلویزیونی به نام «قبیله عشق» بود.
- که درآلبوم «قبیله عشق» قرار گرفت.
«قبیله عشق» اسم یکی از قطعات ما هم بود و در این مجموعه قرار گرفت.
- ویژگی این آلبوم حضور «حامی» در کنار شما بود. این اتفاق چطور شکل گرفت؟
من مستقیماً با ایشان ارتباط نداشتم. آقای لاچینی چیدمان قطعات آلبوم را انجام دادند. در آن سالها حامی را ندیده بودم ولی بعداً دیدم که صدای خیلی خوبی دارد. از فیلمهای دیگری که با آقای لاچینی کار کردم و در آن آلبوم حضور داشت، «زخمی» و «بالاتر از خطر» بود. آن مجموعهها هم هنوز مورد توجه مخاطبان هستند. یکی از کارهای خاصی که اجرا کردم و هنوز خیلیها من را با آن قطعه میشناسند، آهنگ «وسعت سبز» با شعر سهیل محمودی و آهنگسازی شادمهر عقیلی بود که از صدا و سیما بسیار زیاد پخش شد و مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. فرصت همکاری بیشتر پیش نیامد و زمانی که میخواستم چند کار دیگر با او انجام دهم، از ایران رفت.
- آن زمان میشد حدس زد که موسیقی پاپ ما با کارهای شادمهر عقیلی وارد مرحله دیگری شود؟
اولینبار که با هم آشنا شدیم، سر ضبط یک برنامه تلویزیونی به نام «زلال محبت» بود و اصلاً نمیدانستم که میخواند. او از دوستان «محمدرضا عقیلی» بود و به عنوان نوازنده گیتار در آن کار حضور داشت. بعداً بیشتر او را دیدم و زمانی که «وسعت سبز» به او پیشنهاد شد و من خواندم، دیدم کار متفاوتی شده است. اما فکر نمیکردم تا این حد مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد. این از جمله کارهای جدیدی بود که نمیدانستیم چه بازتابی دارد ولی خودم دوستش داشتم. بعداً دیدیم که استقبال چشمگیر مخاطبان را به دنبال داشت و بعضیها من را با آن کار میشناسند. یکی از محاسن او ، پرکاریاش بود اما هرکدام از کارهایش رنگ و بوی متفاوتی داشت. زمانی که آلبوم «مسافر» را منتشر کرد، من هم آن کار را دوست داشتم. آلبوم «دهاتی» هم جرقهای برای شروع فصلی جدید در موسیقی پاپ به حساب میآمد.
- آن جرقه و اتفاق به دلیل تغییر ریتم و موسیقی بود که بیشتر به فضای روز نزدیک شده بود. چهطور شما یا بقیه زودتر سمت ریتمهای جدید نمیرفتید؟
خودم با ریتمهای تند و شاد ارتباط زیادی برقرار نمیکردم چون تصورم این بود که برای صدای من مناسب نیست.
- در آن دوره که استراتژی سکوت داشتید، چهقدر کارهای بازار را میشنیدید و درباره آثار و صداها چه نظری دارید؟
از نظر من تکنولوژی به موسیقی کشور ما ضربه زد. در واقع یک سری ناآهنگساز وارد حیطه آهنگسازی شدند و یکسری ناخواننده هم با همین نرمافزارهای کامپیوتری خواننده شدند! فرض کنید ملاتی را در اختیار دارید و یک کار ابتدایی درست میکنید اما نرمافزار ایراداتش را از بین میبرد و تبدیل به یک کار کامل میکند. این باعث میشود یک سری افراد که از لحاظ خوانندگی یا آهنگسازی تخصص ندارند، بتوانند وارد عرصه شوند و کارهایشان را به راحتی منتشر کنند. به قول یکی از دوستان میگفت اینها خوانندگان و آهنگسازان برقی هستند! یعنی اگر برق برود، صدای آن خواننده و سواد آن آهنگساز را هم با خودش میبرد! چنین افرادی هیچوقت یک نت با مداد روی کاغذ ننوشتهاند. آهنگسازان گذشته نظیر بابک بیات، مجید انتظامی و… قبل از ضبط یک آهنگ، آن را در ذهن خود میشنیدند که این توانایی بالایی برای یک آهنگساز است. اما ورود تکنولوژی باعث شد خیلیها مدعی آهنگسازی و خوانندگی شوند در حالی که اجرای زنده آنها ضعفها را نشان میدهد.
- ولی فکر میکنم در زمان ساخت موسیقی فیلم «غریبانه» تکنولوژی دیجیتال به شما هم کمک کرده باشد.
مقوله دیجیتال سرعت و کیفیت کارها را بالا برده ولی در کنارش توان خوانندهها را کم کرده است. خوانندههای زیادی هستند که خوب میخوانند و پس از اجرا نیازی به تیون ندارند. اما خوانندههای پرطرفدار زیادی هم وجود دارند که پس از اجرا باید صدایشان دستکاری شود و فالشیها از بین برود.
آن زمان که ما با سیستم آنالوگ کار میکردیم، همیشه مشکل کمبود باند داشتیم. مثلاً در استودیو پاپ هشت ترک داشتیم و گاهی اوقات برای ضبط کارهایی با ارکستر بزرگ ناچار بودیم دو ترک را یکی کنیم تا جا باز شود. یکی از خاطرههای جالب من مربوط به همان زمان هشت ترک است. یک کار را در استودیو پاپ اجرا کردم و سپس آهنگساز گفت در جایی که ترجیعبند را میخوانی، ای کاش صدای دوم را هم برایش میخواندی. به او گفتم که همه ترکها پر است و مرحوم «ناصر فرهودی» گفت تا حالا باند نهم خواندی؟ منظور ایشان این بود که همزمان با میکس کار در استودیو بخوانم! من همزمان با میکس صدای دوم را خواندم و واقعاً خوب شد. هر کدام از این کارها برای من یک تمرین بود و برای نسل جدید هم لازم است که چنین تمریناتی را بگذرانند.
- البته تولید سریع آثار و شهرتهای ناگهانی به مدد اینترنت و شبکههای اجتماعی کمی این شرایط را نسبت به گذشته تغییر داده است.
الان دوره شهرتهای ناگهانی است؛ مثلاً یک بچه با ویدئویی چندثانیهای ناگهان در سطح ملی معروف میشود! برخی خوانندهها هم هستند که صرفاً برای شهرت برنامهریزی میکنند. به شهرت رسیدن افراد به نظر من خوب است اما منوط به اینکه قابلیتهایی برای رسیدن به شهرت داشته باشند. در زمان ما پیشنهاد کار میشد و ما باید انتخاب میکردیم ولی الان باید دنبال کار برویم. یک زمان کارها را روی کاست ارائه میکردیم و همین، مردم را برای خرید اصل کار تشویق میکرد؛ چون با هر بار کپی شدن کاست، کیفیت آن افت میکرد. در حال حاضر برای تولیدکنندهها انتشار آلبوم یک ریسک محسوب میشود و آلبومهای موسیقی صرفاً به واسطه یکسری کارهای تبلیغاتی فروخته میشود.
- در این سالها صدای خوبی بوده که توجه شما را جلب کند؟
میان همدورههای خودم دکتر «محمد اصفهانی» یکی از بهترین خوانندههای ایران بود و هست. ایشان هم به دلیل شرایط، اندکی کمکار شدهاند و من توقع دارم که بیشتر کار کنند. «علیرضا عصار» هم پس از مدتی کمکاری، به تازگی فعالیت را دوباره آغاز کرده. نمیدانم او هم مثل من تصمیم به سکوت گرفت یا دلسرد شد یا دلیل دیگری داشته ولی در آن زمان خیلی خوب کار میکرد. من کارمند بانک هستم و زمان مفید روز من در بانک میگذرد و کاملاً با کار هنری متفاوت است.
- برقراری تعادل و توازن بین این دو شغل باید چالش مهمی برای شما باشد. چهرههایی نظیر استاد شهریار، صادق هدایت یا هنرمندان دیگر هم کارمند بانک بودند اما در ادامه برخی فعالیتشان را ادامه ندادند.
حتی آقای گلریز هم کارمند بانک بودند. اما من با وجود کار در شعبه بانک، کاملاً این دو شغل را از هم تفکیک کردهام. هر دو کار را در زمان خودش دارم و اجازه ندادهام روی هم تأثیر بگذارند. حتی خیلی وقتها خستگی کار در بانک را با موسیقی از بین میبرم و به من کمک میکند بتوانم راحتتر با کارم کنار بیایم. وقت من برای فعالیت هنری محدود شده ولی الان امکان برگشت وجود ندارد و این شغل را هم دوست دارم؛ چون به نوعی به مردم خدمت میکنم.
- این ارتباط زیاد با مردم برایتان دردسرساز نیست؟
خوشبختانه مردم زیاد من را نمیشناسند! اما آنهایی که میشناسند برایشان جالب است. بعضیها مستقیم من را میشناسند و بعضیها هم شک میکنند و از همکارانم سؤال میپرسند! برخورد نزدیک با بعضیها که من را میشناسند، برایم جالب است؛ چون چهرهام خیلی عوض شده و مدتها هم از دوره پرکاریام میگذرد.
- اگر موافق باشید یک مقدار بیشتر درباره خوانندههای هم دوره خودتان و خوانندههای جدید صحبت کنیم.
خوانندههای همدوره من که اغلب کمکار شدهاند. بین چهرههای جدید هم خوانندههای خوب زیادی داریم. شاید سلیقه من با جوانان یکسان نباشد ولی منکر آنها که خوب کار میکنند، نیستم. در نسل بعد از ما مثلاً نیما مسیحا صدای بسیار خوبی دارد.
- شما و نیما مسیحا شاگرد آقای اسفندیار قرهباغی بودهاید. درست است؟
بله، ما از شاگردان ایشان بودیم و به مقطعی مربوط میشود که واقعاً به آموزش اهمیت میدادیم. آقای قرهباغی کارهای حماسی زیادی داشتند و من هم بعداً قطعه «ایران ایران» را بازخوانی کردم. پس از ایشان هم نزد «مهدی شمس نیکنام» تعلیم دیدم. یکی از بزرگترین شانسهای من در موسیقی، آشنایی با این دو عزیز و خانم «الهه حمیدی» بود و در کنارشان کُر خواندم. زمانی این کار را انجام دادم که سابقه آن عزیزان، از سن من بیشتر بود. مثلاً من ۱۶ سال داشتم ولی آنها ۲۰ سال سابقه کار داشتند! من سال ۶۲ در سن ۱۶ سالگی به کُر رادیو رفتم.
- چهطور شد «ایران ایران» را بازخوانی کردید؟
«فریدون خشنود» آهنگساز این قطعه پیشنهاد دادند که این کار مجدداً اجرا شود. یک بار مجدداً با «رضا رویگری» صحبت کردند و یک بار هم من و «فریدون بیگدلی»، «حسنزاده» و «چنگیز حبیبیان» این کار را خواندیم. تجربه جالبی بود اما آن اجرای اولیه آهنگ، بیشتر در یاد مخاطبان باقی مانده است. من خودم هم اجرای اول «ایران ایران» با صدای رضا رویگری را بیشتر دوست دارم.
- هنوز هم گاهی کُر میخوانید.
بله، چون هم در خوانندگیام تأثیر دارد و هم به سلفژ و نتخوانی کمک میکند. یکی از موارد تأثیرگذار برای من این بود که میتوانستم قبل از شنیدن یک کار، از روی نُت، آن ملودی را تشخیص دهم و بخوانم و این مسأله روی اجرای کار خیلی مؤثر بود.
- معمولاً وقتی خوانندهها سولو میخوانند، چندان دوست ندارند سراغ کر خواندن بروند. چون خیلیها آن را یک مرحله قبل از اجرای سولو میدانند و دوست ندارند بازگشت داشته باشند.
من اجرای کُر را از صمیم قلب دوست دارم. مثل خیلی از هنرمندان سینما که هنوز هم دوست دارند روی صحنه تئاتر بروند و برایشان تمرین محسوب میشود، اجرای کُر هم برای من مثل همان تمرین است و هر چهقدر کارها سخت و پیچیدهتر باشد، بیشتر دوست دارم. هر سال یک قطعه برای تولد امام رضا(ع) به آهنگسازی «حمید اکبرزاده» اجرا میکنیم که ارکستر ندارد. من و «احمد مهدی» به استودیو میرویم و به جای باس و تنور و آلتو و سوپرانو میخوانیم و کلاً این کارها به صورت آکاپلا است. ما کُر را میخوانیم و یکسری خوانندهها سولو میخوانند. یکی از خاطرهانگیزترین کارها آن بود که سیزده خواننده سولو داشت. همین فعالیت همیشه حنجره را آماده نگه میدارد تا بتوانید بالاترین و پایینترین نُتها را دائماً تکرار کنید و تمرین خوبی هم برای تنفس است.
- یکی دیگر از مقولههایی که از دیدگاه خیلیها باعث افت کیفیت کارهای چند سال اخیر شده، کلام است. در این زمینه چه نظری دارید؟
یک زمان شعر خوب و خوبتر داشتیم ولی الان شعر خوب و بد داریم. گاهی اوقات کلامی در آهنگها استفاده میشود که من به عنوان یک شنونده شرم میکنم و تعجب میکنم چهطور شخصی این را خوانده است! گاهی هم حرفهایی بیان میشود که بسیار پیشپاافتاده است. استفاده از این قبیل شعرها به دلیل اینکه شنونده هم پیدا کرده، در حال افزایش است. تا چه زمانی میخواهیم «سوسن خانم» بخوانیم؟! «شما خونهتون مورچه داره» یعنی چه؟! چرا باید موسیقی به جایی برسد که چنین مواردی را بیان کنیم؟ اما در حال حاضر شعرا و ترانهسرایان خوبی داریم که تعدادشان کم است ولی هنر خودشان را نشان میدهند.
- کارهایی هست که بتوانید مثال بزنید؟
آنقدر تولیدات موسیقی زیاد است که کمتر از یکدرصد آنها قابل شنیدن است. از بین کارهایی که مطرح میشود، حدود ده بیست درصد آنها را دوست دارم. اما خیلی از کارها هستند که فقط ریتم شاد آنها باعث میشود که برای جوانان جذاب باشد. مشکل دیگر این است که تنظیم آهنگها در حال ضعیف شدن است. به جز یک عده محدود از کسانی که همچنان کار خوب انجام می دهند، خیلیها تنظیمهایشان ضعیف است. بعضی کارها مثل قطعه «ماه و ماهی» حجت اشرفزاده از لحاظ تنظیم زیبا بود و مردم هم دوستش داشتند. به چنین کارهایی نیاز داریم که از لحاظ هنری محتوا دارند و مورد پسند مردم هستند.گروههای موسیقی تلفیقی و سنتی طی سالهای اخیر فعالیت خوبی داشتهاند. کارهای گروه رستاک را هم خیلی دوست دارم.گروه آوازی تهران را هم دوست دارم و کارشان خوب است. آنها کارهای کلاسیک و جَز را به صورت آکاپلا اجرا میکنند که سخت هم هست و خوشحالم که چنین گروههایی فعالیت دارند.
- حالا این روزها بعد از سپری کردن دوره سکوت قرار است چه کارهایی انجام دهید؟
میدانستم که یک زمان فعالیتم را دوباره به شکل جدی آغاز خواهم کرد و کسی که علاقهمند است پیشنهاد همکاری دهد. دو سال قبل «علی سیف» پیشنهاد همکاری داد. یکی از کارهایی که آماده داشت را به من هدیه کرد و آن اثر برای عید ساخته شده بود و امسال از رادیو پخش شد. با دوست دیگری به نام «نادر طاهری» هم آشنا شدم و چند کار با ایشان انجام دادم. از بین این همکاریها برخی موارد منتشر شدهاند. یک کار با «مرتضی شفیع» و ترانه «مهدیه عرب» انجام دادم که ایشان دستیار آقای لاچینی بودند. این دوستان فضای کارهایی که انجام میدادم را دوست داشتند و خیلی راحت توانستیم ارتباط برقرار کنیم. یک کار با «مجید رضازاده» انجام دادهایم که هنوز منتشر نشده است. همچنین یک کار با دکتر چراغعلی دارم که در دست تنظیم است.
- خودتان چه انتظاری دارید؟ طیف مخاطبانی که متصور هستید، چه کسانی هستند؟
دوست دارم مخاطبان قدیمی و نسل جوان را بتوانم راضی کنم. مثل کارهای خاصی که انجام میشود و قدیمیها و جدیدها دوستش دارند. یکی از مشکلات اصلی که با آن مواجه هستم، موضوع شعر است. ما شاعر و ترانهسرای خوب خیلی کم داریم. شعر خوب در کنار آهنگساز خوب بسیار مهم است.
دیدگاهتان را بنویسید