یکی از اعضای پالت میگوید اوایل، کارهای دیگری میکردند تا پولش را خرج موسیقی کنند و الان خوش شانسند که میتوانند از موسیقی پول درآورند.
نرگس کیانی- امیر بهاری: EP مخفف Extended play، مینی آلبومی از چهار تا هفت قطعه با زمانی بین ۲۵ تا ۸۰ دقیقه است؛ چیزی نه چندان جا افتاده در ایران اما مرسوم در دنیا که هنرمندان اگر بین دو آلبومشان فاصله بیفتد یا قطعاتی کمی داشته باشند، به سراغش میروند. کنسرت تصویری هم اگرچه در ایران چندان رواج ندارد، اما حتما دیدهاید.
اسفند ۹۵ گروه پالت یک EP و یک کنسرت تصویری با نام «تمامِ ناتمام» روانه بازار کرد. EP پالت شامل پنج قطعه «لیلی جان»، «تمامِ ناتمام»، «نرو بمان»، «صدایم کن» و «قاصدک» و کنسرت تصویریشان شامل هشت قطعه «یادگار دوست»، «والس شماره ۱»، «خانه بر دوش»، «لبخند»، «لیلی جان»، «صدایم کن»، «تمام ناتمام»، «نرو بمان» و ویدئوی پشت صحنه بود. گروه پالت همچنین چهارم فروردین ۹۶ در برج میلاد روی صحنه رفت، کنسرتی که ۱۵ فروردین مجددا تکرار خواهد شد.
همه اینها بهانهای شد تا در روزهای پایانی اسفند در مقابل سه نفر از اعضای گروه پالت؛ امید نعمتی (خواننده)، روزبه اسفندارمز (نوازنده کلارینت و ساکسیفون) و مهیار طهماسبی (نوازنده ویولنسل) بنشینیم. اتفاقی که در استودیویی در کوچه کناری کافه نادری رخ داد و حاصلش را در ادامه میخوانید.
یکی از موضوعات صحبتمان EP و دیگری کنسرت تصویری است. میخواهم اول به دومی بپردازم که چندان در ایران جا نیفتاده است. به عنوان مثال همه ما استاد محمدرضا شجریان را دوست داریم اما فکر میکنم تنها یک یا دو کنسرت او به صورت تصویری منتشر شده است. جدا از این حتی در موسیقی پاپ هم که هیجان و اکشن بیشتری دارد و طرفدارانش دوست دارند شاهد اجرای تصویری خوانندهای که طرفدارش هستند باشند معمولا ویدئویی منتشر نمیشود و تا حدودی میتوان دلیلش را حدس زد که به کیفیت اجرا و صدابرداری برمیگردد (با لبخند) و این که در اجرای زندهای که در حال تصویربرداری است نمیتوان خطاهای خواننده را پنهان کرد.
روزبه اسفندارمز: بخش عمده این جا نیفتادن به کمبود امکانات فنی برمیگردد. ما خرداد سال گذشته اجرایی در تالار وحدت داشتیم و هزینه زیادی هم صرف ساخت دکور برای فیلمبرداری کردیم اما بعدا متوجه شدیم سیستمی که در تالار وحدت ضبط ویدئو را انجام میدهد نمیتوانسته صدای تعدادی از سازها را ضبط کند!
ویدئو «تمام ناتمام» را میتوان اتفاقی خوبی ارزیابی کرد. چون مخاطبی که نمیتواند به کنسرت بیاد و از صدا و سیما هم نمیتواند خواننده مورد علاقهاش را در حال اجرا ببیند و صرفا صدایش را میشنود، از این طریق امکانی برایش مهیا میشود تا ببیند هر کدام از اعضای گروه چگونه کارشان را انجام میدهند. و این مسئله میتواند برایش بُعد آموزشی هم داشته باشد. از کی به فکر انتشار نسخه ویدئویی کنسرتی از خودتان افتادید و چرا امروز این اتفاق رخ داد؟
مهیار طهماسبی: ما از اولین کنسرتمان ایده ضبط تصویر را در ذهن داشتیم و دوست داشتیم از کنسرتهایمان فیلمبرداری کنیم و سیدیاش را بیرون بدهیم اما همان طور که روزبه اشاره کرد مسائل فنی همیشه مزاحم کارمان میشد. چندین و چند بار هم ضبط کردیم اما میدیدیم به دلایلی از جمله نوع میکروفنها، تنظیم نبودن صدا، نفوذ صدای سازهای مختلف درهم و داستانهایی از این دست قابل انتشار نیست. (با خنده) تجربیاتی که در طول این ناکامیها به دست آوردیم به مسیری هدایتمان کرد که اجرایی در برج آزادی داشته باشیم و با تمرکز دقیقتر روی صدا، ضبطش کنیم و حاصلش شد «تمام ناتمام». اگر این بار هم نتیجه، چیزی که میخواستیم نمی شد، طبیعتا انتشار کنسرت تصویری باز هم عقبتر میافتاد. اصولا کنسرتهای تصویری که از دیگر نقاط دنیا میبینیم از لحاظ صدابرداری در سطح ویژهای قرار دارند که (با خنده) ما در ایران بلد نیستیم.
نکته دیگری که هست این که هنرمندان ما انگار کمی ویدئو گریزند، تاکید میکنم منظورم نه موزیک ویدئو که کنسرت تصویری است. به خاطر دارم سال ۲۰۰۵ میلادی که مستند «راهی به سوی خانه نیست» ( No Direction Home) به کارگردانی مارتین اسکورسیزی در مورد باب دیلن منتشر شد، اسکورسیزی در مصاحبهای گفته بود فقط مدت دو سال راش میدیده تا تصمیم بگیرد میخواهد از کدامها استفاده کند!
باز هم از استاد شجریان مثال میزنم. اگر قرار باشد مستندی در مورد او ساخته شود واقعا چند کنسرت و تصویر از او در دست داریم؟! در صورتی که کنسرت تصویری در همه جای دنیا جدی گرفته میشود اما در ایران انگار، واهمهای در موردش هست.
اسفندارمز: اگر ما هنوز هم «اِس اَند اِم» (S&M) (کنسرت تصویری مشترک میان گروه متالیکا و ارکستر سمفونیک سانفرانسیسکو)، «زنده در پمپئی» (Live at Pompeii) (فیلم کنسرت گروه پینک فلوید در آمفی تئاتر پمپئی) و «تکانه» (Pulse) (پینک فلوید) را میبینیم و کَف میکنیم به این دلیل است که تولید این قبیل ویدئوها در آن جا سابقهای چند ده ساله دارد و هر کسی وظیفه خود را میداند اما از آن جایی که ما همگی از گروه گرفته تا صدابردار، کارگردان، سالندار و همه دستاندرکاران این قضیه هنوز در حال تجربه کردنیم راه درازی در پیش داریم تا به کیفیتی برسیم که آنها در دهه هفتاد میلادی رسیدند.
مسئله دوم همان واهمه است. این که چه چیزی را میشود منتشر کرد و چه چیزی را نمیشود و این که چه بازخوردی خواهد داشت. واهمهای که واهمه موسیقایی هم نیست؛ چون چیزهایی را نمیشود جلوی دوربین برد و به همین دلیل ناچاریم بخش عمدهای از زیست روزمرهمان را پنهان کنیم و این فقط در مورد موزیسینها هم نیست و هنرمندان هر رشتهای با آن مواجهاند.
پیرو همین بحث، چیزی که در کنسرت تصویری شما و باقی کنسرتهای تصویری نیست؛ مردماند. انگار تماشاگری وجود ندارد.
اسفندارمز: قانونا نمیشود نشان داد.
روزبه نعمتی: چند وقت پیش داشتم دوباره «هم نوا با بم» (کنسرت تصویری محمدرضا شجریان با همخوانی همایون شجریان) را میدیدم، آن جا تماشاگران هم دیده میشدند. انگار از زمانی به بعد قانونی آمد که ممنوع شد.
اسفندارمز: فکر میکنم دلیل این که اعتراض یا سوالی هم در این مورد نیست این باشد که مارکتش وجود ندارد. کسانی که تهیهکننده موسیقیاند به شکل طبیعی توقع دارند در ازای هزینهای که میکنند سودی به دست آوردند. کنسرت تصویری مارکت نامشخصی دارد و تهیهکننده هم دیگر به بودن یا نبودن تماشاگر در ویدئو فکر نمیکند و تنها برای ماست که مهم است.
شما معمولا در یک کنسرت تعداد قطعات بیشتری را اجرا میکنید اما این آلبوم تصویری جمع و جورتر است.
اسفندارمز: شما فرضا برنامهریزی میکنید که از ساعت ۱۲ ظهر شروع کنید، ساعت یک ساندچک (Sound Chek) کنید، بعدش یک دور تمرین و… (با خنده) اما همیشه ۱۰۰ درصد از برنامهریزی عقبید. چون یکهو میبینید ایستادهاید و مثلا دکور دارد میافتد روی سرتان. به همین خاطر ما برنامه ریختیم که در بدترین شرایط حداقل هشت قطعه با کیفیت عالی ضبط کنیم و در واقع به حداقلی از بهترینها فکر کردیم.
اگر بحثی در مورد نسخه تصویری ندارید به سراغ EP برویم. EP منتشر کردن کار جالبی است اما در ایران جا نیفتاده…
اسفندارمز: (با خنده) همه فحش میدهند!
(با تعجب) چرا فحش؟!
اسفندارمز: (به شوخی) میگویند کم است. کم فروشی کردهاید!
(با خنده) این فرمتی است که در دنیا پذیرفته شده.
طهماسبی: اما جا انداختنش در ایران سخت است.
اسفندارمز: (با خنده) یکی از دوستانمان برایمان نوشته بود؛ کلاه بردارتر از گروه پالت نداریم، چون آلبومشان پنج قطعه دارد!
ولی EP در همه جای دنیا هست. خیلی از گروههای موسیقی در سطح دنیا مثلا وقتی مابین دو آلبومشان فاصله میافتد یک EP منتشر میکنند. به عنوان مثال بندِ مگادث (Megadeth گروه متال آمریکایی) سال گذشته شاید به این دلیل که آن تعداد قطعه راضیکننده که دوست داشته باشند پخش کنند نداشتند EP منتشر کردند.
نعمتی: جدا از عادی بودن EP در همه دنیا، ما در کنار آن کنسرت تصویری هم منتشر کردهایم اما چون اکثرا فقط EP را از اینترنت دانلود کردهاند دومی را ندیدهاند.
این واکنشها را پیشبینی نکرده بودید؟
طهماسبی: چرا پیشبینی کرده بودیم اما به عنوان مثال قطعه «نرو بمان» جزو آهنگهایHit (محبوب و فراگیر) ماست. سال ۹۴ که میخواستیم آلبوم «شهر من بخند» را منتشر کنیم فکر کردیم «نرو بمان» را هم در آن بگنجانیم، همان موقع ضبطش کردیم اما دیدیم اصلا به فضای آن آلبوم نمیخورد و منتشر نشد.
همین اتفاق باعث شد به این فکر کنیم که کارهایی داریم که به صورت تک آهنگ منتشر شدهاند و باید در جایی ثبت شوند. وقتی این تعداد به پنج، شش تا رسید تصمیم گرفتیم در قالب EP منتشرشان کنیم.
نعمتی: میدانستیم بهمان نقد وارد خواهند کرد اما واقعیت این است که انتقادات به آن حدی که در ذهن من بود نرسید و خیلیها دوستش داشتند. قطعا اولین بودن همیشه تبعاتی با خود به همراه دارد.
بعضی قطعات EP تان به حال و هوای پالت چند سال پیش نزدیکند و بعضی به پالت امروز. در واقع به گونهای نیست که بتوان در قالب یک آلبوم منتشرشان کرد.
نعمتی: ما در اوایل کارمان این تنوعی را که اشاره کردید خیلی دوست داشتیم. (با خنده) مثلا در آلبوم اولمان «آقای بنفش» که سال ۹۱ منتشر شد، همه جور موزیکی شنیده میشد و همه هر کاری دوست داشتیم میکردیم. البته فکر میکنم هر هنرمندی در شروع کارش باید بچرخد و تجربه کند تا کمکم امضای شخصیاش را پیدا کند ولی فکر میکنم بعد از «آقای بنفش»، «شهر من بخند»، EP و کنسرت تصویری «تمام ناتمام» به واسطه تجربیاتی که کسب کردهایم احتمالا آلبوم سومان یک دستتر خواهد بود.
پالت چه در «آقای بنفش» و چه در «شهر من بخند» برای بخش اینسترومنتال Instrumental) موسیقی بیکلام) اهمیت زیادی قائل بوده و همیشه از این امتیاز استفاده کرده است اما در این EP انگار جمع و جورتر شده و فضای اینسترومنتالش کمتر.
نعمتی: فکر میکنم تغییری که اشاره میکنید در راستای پختگیمان است. همانطور که اشاره کردم قبلا همهمان دوست داشتیم در یک قطعه همه کار بکنیم و به همین دلیل بخش اینسترومنتال یک وقتهایی خیلی گسترش پیدا میکرد. شاید الان موجزتر شدهایم.
ما به هر حال موزیک پاپ میزنیم. یک وقتهایی مثلا کارهای واروژان (واروژ هاخباندیان از بنیانگذاران موسیقی پاپ در ایران) را گوش میدهیم و میبینیم چه قدر همه چیز ساده، درست و سر جای خودش است. نمونههای موفق موسیقی پاپ هم که در ذهن هر کداممان هست همین خصوصیات را دارد.
قبلا اصرارمان بر این بود که مثلا (با خنده) اگر روزبه Solo (تکنوازی) دارد، مهیار و کاوه (صالحی) هم حتما داشته باشند و این میشد یک مجموعه…
اسفندارمز: (با خنده) چلنج… البته من فکر میکنم در EP «تمام ناتمام» باز بخش اینسترومنتال هست اما هوشمندانه به سمتش رفتهایم. مثلا در قطعه «صدایم کن» اتفاق سازی خیلی خوبی افتاده و حساسیتهای ارکستراسیونیمان (سازبندی) سر جایش هست اما گزیدهتر شده.
طهماسبی: یک جنبه دیگر ماجرا این است که واقعا نه من، نه بقیه آهنگ طولانی گوش نمیدهیم. (با لبخند) یعنی نه میتوانیم آهنگ طولانی بسازیم، نه میتوانیم گوش بدهیم. این واقعیتی است که نمیتوان انکارش کرد. وقتی سلیقه جمعی هر روز در حال پسندیدن چیزهای مختصرتر است خودمان هم حوصله نمیکنیم قطعه هشت، نُه دقیقهای بسازیم یعنی برایمان لذتبخش نیست و سعی میکنیم در کوتاهترین زمان ممکن حرفمان را بزنیم.
نعمتی: (تایید میکند) چند روز پیش سوار اسنپ شده بودم و با راننده که پالت را میشناخت و علاقهمند به موسیقی بود کمی معاشرت کردیم و حرف زدیم. پرسید چه موسیقیای پخش کنم، گفتم به نظرم یک آهنگ قدیمی. یکی از آهنگهای قدیمی اِبی را گذاشت، همین طور که گوش میدادیم، راننده گفت (با خنده) مقدمهاش چه قدر طولانی است! چرا نمیخواند؟! واقعا هم درست میگفت، متاسفانه همهمان به این سمت رفتهایم که حوصله نداریم.
طهماسبی: البته تکنولوژی هم به این قضیه کمک کرده. الان تا کمی کِش بدهید میزنند تِرَکِ بعد.
نعمتی: دقیقا. اصلا به نظرم برخوردمان با کاسِت فرق داشت. کاسِت را میگذاشتیم و ضمن این که فکر میکردیم، عشق میکردیم. یادم است زمانی که «عشق، سکوت، کویر» (با آهنگسازی کیهان کلهر و صدای محمدرضا شجریان که در سال ۱۳۷۷ منتشر شد) آمده بود، با عشق خریدمش و تا تهش با عشق رفتم اما الان باز هم تاکید میکنم متاسفانه کمی از هر تِرَک گوش میدهیم و میزنیم تِرَکِ بعد.
اسفندارمز: تا از حرف امید که گفت قبلا همهمان دوست داشتیم در یک قطعه هر کاری بلدیم بُکنُیم، دور نشدهایم بگویم که الان به این نتیجه رسیدهایم که میتوانیم آن چه را به کار پالت نمیآید به عنوان فعالیت شخصی منتشر و روی کمک بقیه اعضای بند هم حساب کنیم.
اتفاقا میخواستم در مورد فعالیتهای شخصیتان هم بپرسم. چند کار از داریوش (داریوش آذر نوازنده کنترباس گروه پالت) را که گوش دادم احساس کردم تفاوت خیلی زیادی نسبت به فضای پالت دارد. روزبه هم فعالیت نوازندگی مستقلی از پالت دارد و … آیا امکان فعالیت شخصی را به عنوان سوپاپ اطمینانی برای حفظ گروه در نظر گرفتهاید؟
اسفندارمز: نمیشود گفت سوپاپ اطمینان. بیشتر میشود گفت جایی برای خالی کردم آن بخش از انرژیمان که به باقی فعالیتهای پالت نمیآید.
(خطاب به امید نعمتی) از عبارت پاپ استفاده کردی. واقعیت این است که در ایران یک وقتهایی میترسی در مورد کار بعضی خوانندهها یا آهنگسازان از واژه پاپ استفاده کنی چون فکر میکنند داری فحش میدهی. فکر میکنم پالت تکلیفش با مخاطبش هم روشنتر شده، یعنی فارغ از خوبی یا بدی این انتخاب، قبلا اهمیت این که مورد تایید روشنفکران قرار بگیرد برایش بیش از اهمیت تایید مردم بود اما الان خودش را بیشتر از قبل میشناسد و سعی میکند ارتباطش با مخاطب بیواسطهتر باشد. تا چه حد با این نظر موافقید؟
نعمتی: کاملا درست میگویی. این چیزی است که ما در پی ساعتها و روزها جلسه و گپ زدن به آن رسیدیم.
اسفندارمز: واقعا از قشر روشنفکر ناامید شدیم و به این نتیجه رسیدیم که بیشتر ویترینشان قشنگ است.
نعمتی: (با خنده) مثلا خودمان هم ته دلمان شهرام شهپره را دوست داریم اما برای این دوست داشتنمان یک دلیل منطقی میتراشیم انگار نمیشود خیلی سر راست گفت دوستش داریم چون خوب است و تهش به این نتیجه رسیدیم که قشر روشنفکر هم همین چیزها را گوش میدهد. همیشه فکر میکردیم آن قشر حتما خیلی باسواد است، خیلی میداند و فقط موسیقی خاصی را میپسندد اما واقعیت این است که این طور نیست.
چه شد به این نتیجه رسیدید که در کنار درامز از پرکاشن استفاده کنید؟ سازی که صدای ایرانیتری دارد و ریتمهای ایرانی را بهتر درمیآورد و البته مهرداد علیزاده به خوبی آن را مینوازد.
طهماسبی: ما در ابتدا پرکاشن داشتیم و درامز نداشتیم. رفته رفته تمایلاتمان تغییر کرد و احساس کردیم باید صدای بلندتری داشته باشیم و درامز را وارد کردیم ولی برای کار ما، درامز خشکیای دارد که دوستش نداشتیم و نهایتا تصمیم گرفتیم هم درامز داشته باشیم و هم پرکاشن که علاوه بر گرفته شدن خشکی، به حجم صدایی مورد علاقهمان هم برسیم.
به عنوان بحث آخر میخواستم درباره یکی از مهمترین مشکلات مربوط به گروههای موسیقی ایرانی حرف بزنیم. گروههای موسیقی وقتی مطرح میشوند دیگر آموختن و تمرین کردن را کنار میگذارند. ظاهرا شما اینگونه نیستید.
نعمتی: فکر میکنم این تمرین کردن و همیشه در حال یاد گرفتن بودن، باید وجود داشته باشد و الا درجا میزنید. برای من به شخصه چیزی که هیجانانگیز است همین بخش است، این که مثلا سال دیگر چه چیز جدیدی دارم؛ هم در خواندن و هم در موسیقی. به نظرم جدا از تمرینهای گروهی هر کداممان باید در خانه خودمان تمرین شخصیمان را هم داشته باشیم که ما داریم و معتقدیم محدود شدن به تمرینهای گروهی آفتی است که میتواند از بین ببردمان.
اسفندارمز: ما در اوایل به هم پیوستمان، کارهای دیگری میکردیم که بتوانیم پول درآوریم و در عوض به موسیقیمان برسیم که آن زمان پولی برایمان نداشت. الان خودمان را خوش شانس میدانیم که میتوانیم تمام وقتمان را روی موسیقی بگذاریم و از آن پول هم درآوریم.
دیدگاهتان را بنویسید