از سال ۱۳۱۹ با راهاندازی فرستنده رادیو در تهران، پیچ جعبه جادویی صدا که در هر خانهای چرخانده میشد آواز بنان، حبیبالله بدیعی، ادیب خوانساری و دیگر بزرگان موسیقی ایرانی، گوش هر شنوندهای را نوازش میداد. آن روزها هنوز خبری از موسیقی وارداتی نبود و آواهای ناب ایرانی با نغمههای دلنشین آهنگسازان و نوازندگان بنام آن زمان به مردم ارائه میشد. بعدها با پیشرفت این به اصطلاح جعبه سخنگو، هنرمندان و مسوولان موسیقی رادیو که خود از بزرگان این رشته بودند، دست به تاسیس ارکسترهایی زدند تا در راستای اشاعه موسیقی سنتی ایران گام بردارند. از سال ۱۳۲۷ به بعد در کنار صدای بنان، ایرج و… صدای هنرمند دیگری سوار بر اموج رادیو به گوشها میرسید که امروز هم همچنان ششدانگ صدایش را حفظ کرده است. او که تنها بازمانده خوانندگان دهه ۳۰ و ۴۰ رادیو و برنامه گلهاست، توسط موسی خان معروفی به رادیو معرفی و از همان زمان به عنوان خواننده رسمی رادیو مشغول فعالیت شد. امینالله رشیدی از آن زمان تاکنون آثاری به یادماندنی خوانده و آهنگسازی کرده که همچنان در حافظه نسل گذشته و امروزجای دارد.
شما جز اولین خوانندگانی هستید که وارد برنامه موسیقی رادیو شدید. از آن روزها بگویید.
سرنوشت من با رادیو گره خورده، چراکه روز تولد رادیو ۴ اردیبهشت ۱۳۱۹ و روز تولد بنده نیز ۴ اردیبهشت چند سال قبل تر از آن است. بعدها این تقارن را سرنوشتی دانستم که برایم رقم خورده است. من ۷ سال بعد از تاسیس رادیو با معرفی موسیقی خان معروفی که یکی از استادان من بود، به رادیو راه یافتم. در آن زمان تعداد خوانندگان رادیو بسیار کم و برنامههای موسیقی هم محدود بود. رادیو هم بودجهای نداشت و ما تا یکی دو سال رایگان کار میکردیم. بعدها من برای هر جلسه خوانندگی ۱۴ تومان و آقای بنان ۲۵ تومان حقوق میگرفتیم.
اواخر دهه ۲۰ خورشیدی، آهنگهایی از رادیو پخش میشد که اگرچه ریشه در سنتهای موسیقی ایران داشت، اما تحولی نو به شمار میآمد. این نوآوری در دهههای بعدی جلوههای دیگری یافت. شما این تطور را چگونه ارزیابی میکنید؟
من از همان ابتدا که آهنگها و پیش در آمدهای موسیقی سنتی را میشنیدم، با خود میگفتم باید تجددی در این موسیقی رخ دهد که همین طور هم شد. با این که از همان دهه ۲۰، موسیقی ایران سیر تحولیاش را آغاز کرده بود و خوانندگان جدید نیز به این رسانه آمده بودند، اما من همیشه به قطعیت گفتهام که دهه ۳۰ و ۴۰ خورشیدی اوج شکوفایی موسیقی و ادبیات ایران بود و آهنگسازان ما در این ۲ دهه شاهکارهایشان را خلق کردند. اما از سال ۱۳۵۰ به بعد که آهنگهای پاپ آمدند، موسیقی ما رنگ دیگری به خود گرفت و سیر نزولی موسیقی در رادیو از همان جا آغاز شد.
شرایط امروز موسیقی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
هماکنون مردم، هنرمندان و حتی مسوولان فرهنگی اعتراف میکنند خلاقیت در عرصه موسیقی مرده است. یعنی ما در یک بحران آهنگسازی زندگی میکنیم و از نداشتن آهنگهای خوب رنج میبریم. من تنها خواننده دهه ۳۰ و ۴۰ هستم که هنوز هم دستم پر از آهنگ است و نزدیک به ۴۰ قطعه کار در زمینه موسیقی سنتی و مدرن برای ارائه دارم. وقتی هم به مسوولان مراجعه و داشتههای خود را عرضه میکنم، متاسفانه با بیاعتنایی روبهرو میشوم که نمیتوانم دلیل آن را بفهمم.
همین عامل باعث شده فعالیت شما طی سالهای گذشته کم شود؟
کار من آهنگسازی است، اما چقدر بسازم و اجرا نشود. امروزه هیچ حمایتی وجود ندارد و من هم دست به کار نمیشوم. من بارها از مسوولان خواستهام یک ارکستر در اختیار من قرار دهند تا بتوانم آثارم را با حضور نوازندگان و خوانندگان جوان اجرا کنم، اما متاسفانه ندای مثبتی از آنها نشنیدهام.
چرا خودتان گروهی را تشکیل نمیدهید تا به صورت خصوصی فعالیت داشته باشید و به عنوان یکی از هنرمندان قدیمی جوانترها را تحت حمایت خود قرار دهید؟
من میتوانم جوانان نوازنده را کنار هم جمع کنم و با آنها قطعاتم را اجرا نمایم، اما این کارهزینه بالایی میخواهد که از عهده من خارج است. چنین کارهایی نیازمند حامی مالی و بودجه لازم است.
یکی از مواردی که طی سالهای اخیر در کنار مشکلاتی چون عدم حمایت از موسیقی و روند مجوز گرفتن برای کار وجود دارد، کنارهگیری هنرمندان از عرصه موسیقی است.
همین طور است و من از شرایط فعلی گریهام میگیرد. در حالی که من کارهای زیادی را آماده دارم و در دورانی که آهنگسازی افول کرده و خلاقیت در این عرصه مرده است، متاسفانه توجهی به ما نمیشود.
چرا با وجود حضور آهنگسازان قدیمی و جدید، آثار ماندگاری مثل گذشته خلق نمیشود؟
ما آهنگساز نداریم و خلاقیت مرده است. در حال حاضر نوازنده ارکستر یا هر خوانندهای آثار خودشان را اجرا میکنند و به کسی برای ساخت قطعه هزینه پرداخت نمیکنند، در حالی که افرادی که ارکستر بزرگ یا گروهی برای خود دارند باید از آثار دیگر آهنگسازان نیز استفاده کنند.
ارکستر گلها، همیشه از گذشته تا امروز بر سر زبانها بوده و جایگاه بسیار بالایی در موسیقی ایران دارد. به نظر شما چه عاملی باعث شکوفایی گلها شده بود؟
در آن دوران خلاقیتها در آهنگسازی، نوازندگی، خوانندگی و ترانهسرایی شکوفا شده بود، چیزی که هماکنون به هیچ عنوان دیده نمیشود. در زمان گذشته عارف بهترین تصنیفساز بود، یعنی تصنیفسازی واقعی با او شروع شد. عارف استعداد عجیبی داشت و این مقولهای است که باید تصنیفساز حتما داشته باشد. کسی ممکن است شاعری خوب باشد، اما تصنیفساز خوبی نباشد و این چیزی است که ما هماکنون نداریم. به نظرم کلمات، جملات و احساسات تغییر کرده، واژگان شعر چیزهای دیگر و مسائل مطرح شده در آن پیشپاافتاده شده است. امیدوارم بزودی شرایطی ایجاد شود که دوران اوج ارکستر گلها دوباره تکرار شود و آهنگسازی، ترانهسرایی و خوانندگی از هم مستقل شوند.
دیدگاهتان را بنویسید