موسیقی ایرانیان – مهدی فیضی صفت: «محمد جلیل عندلیبی» نامی ماندگار در عرصه موسیقی است که نمیتوان به سادگی از کنار او عبور کرد. این آهنگساز و نویسنده اهل کردستان که آثار ماندگاری را برای هنرمندانی نامی ایران چون محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و علیرضا افتخاری خلق کرد، مدتی با عزلتی خودخواسته از دنیای موسیقی فاصله گرفت. حالا این نوازنده سنتور به سکوت یک دههای خود پایان داده و با آلبومی به نام «میهن» با صدای «سالار عقیلی» قصد بازگشت به جامعه هنری را دارد، اثری که نزدیک به ۴۰ سال پیش در اختیار «محمدرضا شجریان» قرار داده شد و قرار است «سالار عقیلی» به بازخوانی این کار بپردازد. عندلیبی که دلی پر درد از فضای حاکم بر موسیقی این سرزمین دارد، با زبانی صریح لب به انتقاد گشود. این پژوهشگر و مؤلف برخی از خوانندگان نسل قدیم و جدید را از دم تیغ تیز انتقادهای خود گذراند. گفتوگوی سایت خبری و تحلیلی «موسیقی ایرانیان» با محمد جلیل عندلیبی از سکوت چند ساله او آغاز شد و به موسیقیهای امروزی رسید که به زعم او شبیه به آلودگی صوتی هستند. ماحصل این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
* آقای عندلیبی، قرار است به زودی آلبومی را منتشر کنید. به عنوان پرسش ابتدایی میخواهیم بپرسیم که چرا در هفت سال گذشته کار نکردید؟
بیشتر عزلت گزیدگی من در واقع به خاطر مسئله کپی رایت است. تصمیم گرفتم فعلا کاری بیرون ندهم. چه فایده؟ من این همه سال روی کارهایم زحمت میکشم ولی به راحتی کپی و دانلود میشوند. به همین دلیل تصمیم گرفتم کار نکنم. کار کردم ولی اثری بیرون ندادم تا ببینم اوضاع و احوال چگونه میشود اما هر چه گذشت شرایط بدتر شد. به غیر از «میهن» الان حدود هفت، هشت آلبوم مجوز گرفته و آماده دارم که نام آنها را بعدا میگویم. البته اسامی آنها در پوستر آلبوم آقای سالار آمده است. حدود دوازده اثر جدید دارم که هشت اثر مجوز گرفتهاند و چهار کار هم در مرحله ضبط در استودیو قرار دارند. یعنی من به شدت و انقلابی کار کردم چون عاشق موسیقی هستم.
* لطفا در مورد آثار در حال انتشار خود بیشتر توضیح دهید…
بعد از «میهن» آلبوم «تولد دف» با صدای زنده یاد رضوی سروستانی را کار کردم. این کار در دستگاه ماهور ضبط شده و مجوز هم گرفته است. «تولد دف» در کنسرت ۱۳۵۶ نواخته شد. بعد «صبوحی زدگان» را آقای رسول شریفی خواندند که در دستگاه دشتی اصفهان است. این آثار همه مجوز گرفتهاند. بعد «تُنگ شکر» با صدای دکتر احمد کامیار را کار کردم که مجموعه ۹ تصنیف و قطعه اصیل ایرانی است. «با قدسیان ۴» یا «با عاشقان فرد اعظم» را هم دارم که این اثر دنباله همان اثرات «با قدسیان» است و قطعاتی تقریبا آیینی محسوب میشوند. کاری هم نداریم که برخی خیلی بدشان آمد چون من در این کار، با موسیقی حرف خدا را زدم. این کار هم تقریبا کاری آیینی است.
* فرمودید در ادامه «با قدسیان» آلبومی ساختهاید اما نامش را تغییر دادهاید؟
نه، من تاکنون سه شماره از سری آلبومهای «با قدسیان» را منتشر کردهام. کار جدیدم «با قدسیان ۴» است که نام آن را «با عاشقان فرد اعظم» گذاشتهام. البته ما فقط یک فرد اعظم داریم و آن هم خدا است. «میهن»، «تولد دف» در کنسرت ۵۶ زنده یاد رضوی سروستانی، صبوحی زدگان رسول شریفی، تُنگ شکر با صدای احمد کامیار، «با قدسیان ۴ – با عاشقان فرد اعظم» به خوانندگی علی اسماعیلی، «صدای تازه ۲» سالار عندلیبی، «یار غزال» که یک اثر کردی اصیل است با صدای آقای صلواتی (کردستانی)، «شارو زنگ» شامل اشعار کردی زنده یاد عباس کمندی، «با قدسیان ۵ – معشوقه ما» این اثر با صدای محمد جلیل عندلیبی یعنی خودم و پسرم، سالار عندلیبی است. «با قدسیان ۶ – شاه مدینه» با صدای محمد شهامت، آخرین اثر هم «عشق و جوانی» با صدای پسر جوانی به نام محمد گل عنبر اهل کرمانشاه که از شاگردان کوچک من است. این آثار آماده هستند که ۸ اثر مجوز گرفتهاند و تصمیم دارم بعد از «میهن» بیرون بدهم.
* البته این موضوع قابل بحث است که موسیقی آیینی هم گاهی اوقات میتواند برآمده از بخشی از موسیقی نواحی باشد. معمولا در کردستان و این مناطق، این گونه از موسیقی نواحی را میبینیم که برآمده از خانقاهها و مقامات قدیمی موسیقی کردستان است…
من خودم خلیفه زادهام و نوه خلیفه عبدالصمد عندلیبی هستم؛ بزرگواری که نوازنده دف بود و «باز هوای وطنم، وطنم آرزوست» را ساخت. من از سال ۱۳۶۵ به عنوان فصل تازه به خاطر اینکه در تهران پخته شده و دانشجو بودم، یک بخش از موسیقی آیینی و خانقاه کردستان را آوردم و همراه با دف و سه تار اجرا کردم. مثلا «هر کسی کسی دارد، یار نو رسی دارد» یکی از آثار من بود. من از ۱۳۶۵ و بعد از اثرهایی مانند «بیقرار» و «بنمای رخ» با صدای شهرام ناظری و «شکوفههای جاویدان» شاپور رحیمی که موسیقی سنتی یا اصیل بودند؛ کم کم آمدم موسیقی جدیدی را به نام موسیقی عرفانی کردستان کار کردم که اولین آلبوم در این زمینه «هی گل» بود. اولین آلبوم «با قدسیان» که کار کردم به اسم «هی گل» از همان شماره سال ۱۳۶۵ بود. شما ببینید قبل از «گل صد برگ» که در سال ۱۳۶۸ توسط زنده یاد جلال ذوالفنون بیرون آمد، من ارکستر نواحی جدیدی به نام سه تار نوازی را همراه با چهار دف آوردم در تالار وحدت اجرا کردم که ثمرهاش هم «هی گل» بود.
* منظور این بود که وقتی به موسیقی پیش از موسیقی ردیفی دستگاهی ایرانی مراجعه میکنیم، یعنی دوره قاجار به این طرف و ماجرای دربار و تهران، پیش از آن بدنه وسیعتر و جامع تری به نام موسیقی نواحی دستگاهی داشتیم…
تمام موسیقی دستگاهی ما شامل هفت دستگاه و پنج نغمه، محموعهای از تمام ملودیهای مذهبی و سنتی و روحوضی و تمام این موارد بوده است. بخشی از آن توسط کلیمیها و بخش دیگری توسط درویش خان، شیدا، محجوبی، صبا و… حفظ شد. بخش دیگرش هم که از آهنگهای کردی شامل مقامیهای کوچک و آهنگهای زیبا تشکیل میشد. من موسیقی کردستان را چهار بخش میدانم. یک موسیقی اصیل یا سنتی کردی که نمونه بارز آن سید علی اصغر کردستانی است؛ همانی که استاد شجریان به صورت غیر مستقیم تمام نوارهایش را از سبک سید علی اصغر کردستانی تلمذ میکرد. بخش دیگری از موسیقی کردی، عرفانی، بخشی سنتی و بخش دیگر آن موسیقی فولکلوریک است یعنی موسیقی عروسیها و موسیقی که بین مردم وجود دارد چون موسیقی کردستان خیلی وسیع است. بر اساس اینکه زبان اصلی جامعه ما فارسی است، شاید خیلی به موسیقی کردی پرداخته نشده است. این دوازده دستگاه مجموعهای از مقامهای موسیقیهای تمام این ۶ ملیت ایران هستند؛ کرد، ترک، عرب، مرکزیت ایران، اصفهان و شیراز. در نهایت این موارد را گردآوری کردند. اسماعیل خان قهرمانی اول این کار را انجام داد و بعد توسط نورعلی خان برومند در یونسکو ثبت شد. این بود که دیگر ثبت جهانی شد.
* میخواهیم به یکی از مهمترین ساختههای شما یعنی «میهن» بپردازیم. «میهن» سالها پیش توسط استاد محمدرضا شجریان اجرا شد و سپس شما این کار را در اختیار سالار عقیلی قرار دادید. چه شد که به فکر اجرای مجدد این اثر افتادید؟
من افتخار میکنم «میهن» را ساختم. با رویکرد «گلهای رنگارنگ»، تکنوازی تار استاد امیرحسین رضا و آواز در آلبوم «میهن» مرکب خوانی کردم. این کار با آهنگسازی و تنظیم خودم و خوانندگی سالار عقیلی تهیه شده که واقعا اجرای خوبی داشته است. «میهن» را سال ۱۳۵۹ به استاد شجریان دادم. البته در آلبومی که سالار عقیلی اجرا کرده، کار را به استاد شجریان تقدیم کردهایم. میدانید اولین آهنگسازی سنتی اصیل من در سن هجده سالگی بود؟ این کار را به شهرام ناظری دادم؛ تصنیف (من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی) که شعری از سعدی است.
* این تصنیف را هم استاد شجریان به صورت آوازی خواندند. درست است؟
بله، شعرها را به معمولا به چند گونه اجرا میکنند. من این کار را هجده سالگی در دستگاه ماهور اجرا کردم و بیست و دو سالگی در هنرهای زیبا به شهرام ناظری دادم.
* هجده سالگی همان دورهای بود که قبل از آمدن به تهران، ارکستر را در دبیرستان راه انداختید؟
بله. خوب به مسائل آگاه هستید.
* وقتی فهرست خوانندگانی که با شما همکاری داشتهاند را میبینیم، تفاوتهای بنیادینی با یکدیگر در رنگ، شکل و فرم صدایی در موسیقی ایرانی دارند. شهرام ناظری صاحب بیان موسیقی منحصر به فرد است و کمتر کسی به فرم او میخواند و ماجرای کار با علیرضا افتخاری هم مشخص است. از طرفی خانم پریسا و امروز هم سالار عقیلی در فهرست همکاری با شما قرار دارند. میخواستیم بدانیم معیار انتخاب خواننده برای شما چه بوده است؟ آیا فضای کار را در نظر میگرفتید و متناسب با آن خواننده را انتخاب میکردید یا اینکه دوستیها لحاظ میشد؟
بیشتر دوستیها و هم نشینیها بود. ما ۱۰ سال با شهرام ناظری شب و روز خانه همدیگر بودیم. شاپور رحیمی را چرا نمیگویید؟ «گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید» را با او کار کردم. با خود شجریان هم همین رابطه را داشتم. من با ایشان خیلی دوست بودم.
* به جز «میهن»، کار دیگری با استاد شجریان انجام دادید؟
نه. البته یک سری کار بیات ترک برای او ساختم. ایشان یک کاست برای من در دستگاه بیات ترک آوردند. من آن را زیر و رو کردم و یک کار بیات ترک اجرا کردیم اما درگیر قضایایی شدیم و این همکاری به هم خورد و آن اثر هم ماند. اجرایش هم در استودیو فرهنگ چهار راه جهان کودک ضبط شد. آلبومش پیش خودم است و شاید آن را به سالار عقیلی یا سالار عندلیبی بدهم تا بخواند. این آلبوم یک ساعت کار بیات ترک است. این را هم برای شجریان ساخته بودم ولی دیگر درگیر مریضی شدند و رفتند و سرنوشتها عوض شد. ایشان به خارج سفر کردند و من هم درگیری خانوادگی داشتم و خلاصه قسمت نشد.
* دلیل عدم ادامه همکاری با شهرام ناظری چه بود؟
به آثاری که من برای شهرام ناظری ساختم، گوش دهید. فقط «بیقرار» من را با «لولیان» و «مطرب مهتاب رو» مقایسه کنید. ببینید من چه قدر از شهرام ناظری کار کشیدهام و صدای ژوست و تلفیقهای درستی به دست آمده است. یعنی خوش گوشتر از این چهار اثر نیست. محمد جلیل عندلیبی این ادعا را دارد که دف را سال ۱۳۵۶ به ارکستر آنسامبل ایرانی اضافه کرده است.
* معیارتان فارغ از مسائل احساسی برای انتخاب سالار عقیلی برای انجام کار «میهن» چه بود؟ به این دلیل که در سالهای اخیر به ویژه بعد از اینکه نام سالار عقیلی بر سر زبانها افتاد، با هجمهای از سوی بعضی از افراد روبرو و متهم به تقلید شد. هر چند امروزه سالار عقیلی خواننده شناخته شدهای است و به لحاظ اقتصادی حضورش در هر کاری میتواند تضمین کننده باشد…
صددرصد. من یک نصیحت برای او دارم. سالار عقیلی حیف است و هر کاری را نباید بخواند. سالار یکی از انسانهای پاک، شریف، مؤدب، معقول و واقعا پاک است. جدای از صدایش، شخصیت خوبی دارد و این پسر آن قدر درست و پاک است که معیار من برای همکاری بوده است. این پسر اصلا خوش چهره و ماشاءالله خونگرم است. خدا حفظش کند. حالا بگذارید «میهن» بیرون بیاید. امیدوارم دیگر سالار مدتها نخواند چون این پسر حیف است. الان یک خواننده جوان دیگر گول دو موضوع را خورد و با گیتار بیس و این چیزها و اسمهای عجیب و غریب واقعا نزول کرد. آقا اینکه شما میخوانید موسیقیِ جنگ است. موسیقی یعنی آرامش و غذای روح مخصوصا در این دنیای متورم و اقتصادی و جنگ جهانی سوم، موسیقی ما باید عاطفه و آرامش داشته باشد. باید موسیقی رسالت خودش را انجام دهد. آهنگسازها باید موسیقیهایی را بسازند که آرمش بدهد و دوستی بیافریند. برای مثال یکی از خواننده های جوان موسیقی ایرانی، اثرهایی که میخواند همه بوی جنگ و اضطراب میدهد. معلوم نیست منظور از برخی از این کلامها چیست؟ آقا ما مگر جنگ داریم؟ مگر دیوانه شدهایم؟ اینکه میگویم اینترنت شده بلای جان موسیقی اصیل ایرانی، همین است، آن هم توسط بعضی از آهنگسازان. اولا جوانها متأسفانه فکر نمیکنند چون وقت ندارند فکر کنند. همین طوری یک کاری تولید میکنند. برخی کارها واقعا پرت و بلا هستند. یکی از خوانندگان سبکی را آورد و خواننده جوان دیگری ماشاءالله تکمیلش کرد؛ یعنی شعر مولانا را له کرد! جالب اینکه چیز دیگری شنیدم که دیگر خیلی بد بود. خدا شاهد است. من با مردم بودم. یک نفر از مردم عامی وقتی این را شنید بلند شد و اصلا حالت جنگ داشت. این بیچاره را چال کردند! متاسفانه یکی دو نفر که نامشان هم خیلی مطرح است بدترین ضربهها را به موسیقی زدند.
*برای حرفتان چه استدلالی دارید؟
متأسفانه با قدغن کردن صداهای نابی مثل بنان و شهیدی این اتفاقات رقم خورده است. هفت، هشت سال است که این صداها آزاد شدهاند. گلپایگانی، ایرج، عبدالوهاب شهیدی، خوانساری، قوامی، بنان و این صداها را قدغن کردند و هر چه ماند… البته من در آن دوره کارهای خوبی میساختم مثل برخی کارهایم که اصلا سبک دیگری را در موسیقی ایرانی آوردم. یکی از کارهایم را که گوش دهید، متوجه میشوید یک پنج ضربی لنگی را در موسیقی ایرانی آوردم که قبلا نبود و شهرام ناظری آن را خواند. آن آثار ماندگار شدند. مثل کیش مهر (همی گویم و گفتهام بارها…) قبلا اصلا ریتم هفت ضربی در موسیقی ایرانی نبود. این موسیقی هفت ضربی برای زادگاهم کردستان است که به موسیقی ایرانی آوردم و مد شد.
- از این بحث بگذریم، اگر مایل هستید اسم نوازندگانی که در آلبوم اخیرتان با شما همکاری کردند را بیاورید…
زیاد هستند. سولیست را فقط بنویسید که استاد امیرحسین رضا، تکنواز تار هستند. نی را هم زنده یاد پارسا احتشامیپور نواختهاند. به این دو نفر اشاره کنید. سنتور را خودم و عود را هم دخترم، سانوا عندلیبی زدهایم. تک نواز تنبک هم سالار عندلیبی بوده است. به خاطر کار «میهن»، من روسفید هستم. برای چه به تقدیم کار به استاد محمدرضا شجریان اشاره کردم؟ به خاطر اینکه مردم سریعا دو کار را با همدیگر مقایسه کنند. آنی که خودم در بیست سالگی سرپرستی کردم به طور قطع با تجربه و دانش امروزی من قابل مقایسه نیست و سالار عقیلی هم که عالی میخواند. همه چیز این اجرای جدید از اجرای قبلی خیلی متفاوت است.
*آن طور که در پیش خبر آلبوم میهن آمده بود در این اثر مرکب خوانی هم هست. بله؟
بله. «بمیرید، بمیرید در این عشق بمیرید/ در این عشق چو مردید همه روح پذیرید» شعر ناب مولانا تصنیف آخر است. در ضمن از گویندگی ژاله صادقیان هم در این آلبوم استفاده کردیم اما دکلمه نکرده ولی صحبت کوتاهی با مردم در ابتدا و انتهای کار در مورد کپی و دانلود کردند که این یک ساعت کار حاصل هفت، هشت سال دسترنج هنرمندان است.
* یک سری خوانندهها قطعاتشان را در سایتهایی گذاشتهاند و امکان خرید این آثار برای مخاطبان به وجود آمده است. با توجه به انتقادهایی که به نبودن قانون کپی رایت در ایران دارید به نظرتان این امکانات میتواند دردی از هنرمندان دوا کند؟
در اینترنت همه شیطان بازیها و حق کشیها صورت میگیرد. بالاخره باید کاری کرد. شاید این امکان بتواند راه چارهای هر چند کوچک برای صیانت از حقوق هنرمندان باشد. ما نباید بگذاریم حقمان خورده شود.
دیدگاهتان را بنویسید