موسیقی ایرانیان- امین ریزباف و علیرضا محمدی: مقدمهی مصاحبه با محسن یگانه خواننده پاپ را اینجا مطالعه کردید، در ادامه میتوانید قسمت اول مصاحبه با او را در باب مسائل فنی که سال گذشته در مجله موسیقی ایرانیان منتشر شده بود، مطالعه کنید.
در آلبوم های اولی که از تو پخش شد (مثل سال کبیسه) روی صدایت یک اتوتیون قوی هست . اما در آلبوم های مجاز و در کنسرت ها می بینیم حتی در بالاترین گام ها هم صدایت خارج نمی شود و کمترین فالشی را داری، در این چند سال کوتاه چه کار کرده ای که از آنجا به اینجا رسیدهی و اینقدر صدایت از لحاظ فنی قوی شده است؟ استادی داشته ای؟ چه تمریناتی انجام داده ای؟
اولا من یک مورد را راجع به گذشته روشن کنم و آن هم اینکه من در گذشته هیچ آلبوم کاملی را به بازار نمی دادم، معمولا قطعاتم دور هم جمع می شد و یک آلبوم را تشکیل می داد در حالی که شاید فاصله ی ۲ ترک در آلبوم به اندازه ی ۶ ماه طول می کشید، بعد همه ی این تک ترک ها جمع می شد و اسم آلبوم بر رویش گذاشته می شد.
در مورد سؤالت هم باید بگویم دوره ای که ترک های اولم را کار می کردم آن رنگ و لعاب و زرق و برق افکت اتوتیون برایم جذاب بود و الان که فکر می کنم نمی دانم چرا اینقدر از آن استفاده می کردم و شاید استفاده از آن یکی از اشتباهات بزرگم بوده.
در مورد صدایم در آن موقع باید بگویم که در آن دوران هم من احتیاج چندانی به اتوتیون نداشتم، البته قبول دارم آن موقع از لحاظ کوک مثل الان نبودم و تجربه ام کم بود الان هم نمی گویم تجربه ام خیلی بیشتر شده اما از قبل بهتر شده، با بالا رفتن تجربه و کمی دقت کردن روی صدا و نت ها، کوک طی سال ها خود به خود بدست می آید، البته خواننده هایی که چپ کوک هستند باید دقت بیشتری بر نت ها داشته باشند به این دلیل که نت های بالا نتهای خطرناکی هستند، من هم در این چند ساله بر روی دامنه ی نتی گسترده ای کار کردم و کوکم بهتر شد.
تغییر صدایت از اولین آلبوم غیر مجازت تا «رگ خواب» چند نکته ی مثبت و چند نکته ی منفی داشت، صدایت در آلبوم اولت (سال کبیسه) خیلی نازک و احساسی و البته خاص بود، بطوریکه هر کسی نمی توانست با آن ارتباط برقرار کند، به قول معروف یک عده طرفدار خاص داشت، ولی صدایت حالا پخته تر و بم تر شده، این صدا برای مردم عامه جذاب تر است ولی برای هواداران دو آتیشه ات که همان صدای بکر و نازک و غمگین را می خواستند این تغییر مثبت و خوشایند نیست، نکته ی دیگر اینکه صدایت در آلبوم «رگ خواب» کمی شبیه شادمهر عقیلی شده است، نظرت در مورد این موارد چیست و کلا تغییر صدایت از آلبوم اول تا آخرت چقدر ارادی و چقدر غیر ارادی بوده است؟
من زمانی که شروع به کار کردم ۱۸ سال داشتم و الان ۲۵ سالم شده است. طبیعتا من در یک سنی هستم که صدایم دائما در حال رشد کردن است. من بر عکس خواننده های دیگر با اینکه پر کار بودم ولی سن و سال خیلی کمی نسبت به بقیه دارم، و همین دلیل شاید باعث شده که رفته رفته صدایم عوض شود…
انسان برای رسیدن به اهدافش نشانه ای می گذارد، وقتی به سمت آن نشانه می دود ممکن است آنقدر تند بدود که وقتی می خواهد روی آن نشانه بایستد نتواند توقف کند و از آن نشانه کمی رد شود، بخاطر همین بعد از آن باید کمی تلاش کرد که دوباره به آن نشانه برگردد. جریان من هم همینطور بوده، من نمی توانم دروغ بگویم در آلبوم «رگ خواب» کمی تند دویدم و زیاده روی کردم، من از صدای خودم در آلبوم آخرم زیاد راضی نیستم و مسئله ی مهمی که هست این است که یک مقداری باید به همان آلبوم «نفس های بی هدف» برگردم. چون نباید اینقدر فنی به قضیه نگاه می کردم. در آلبوم «نفس های بی هدف» همه چیز خوب پیش رفت. هم از لحاظ فنی و هم احساسی همه چیز کامل بود و در بهترین حالت ممکن بود، من بهترین ترک های زندگیم را در «نفس های بی هدف» کنار هم جمع کرده بودم و تجربه ی ۴ ساله ی خودم را در یک آلبوم خلاصه کرده بودم و طبیعتأ یک آلبوم عجیب غریبی شد. از طرفی در آن زمان در بهترین دوران و اوج کارم بودم. دقیقا در نقطه ای بودم که خودم دنبالش بودم، ولی داغ ِ دویدن بودم و نمی دانستم که در همان نقطه ای هستم که هدفم است، حالا من بیش از حد دویدم و رسیدم به رگ خواب، باید فرصت داد تا آرام آرام برگردم و برسم به نقطه ای که دنبالش بودم و از آن رد شدم.
حالا اگر بخواهی به آن نقطه ای که مد نظرت هست برسی باید مانند «رگ خواب»، طرفدارانت را چند سال منتظر انتشار آلبوم بعدی ات بگذاری؟
نه اتفاقا مشکل بزرگ من این بود فکر می کردم برای ساخت یک کار بزرگ نیاز به وقت و زمان زیادی هست. در حالی که اصل این است که باید بر روی شعر و ملودی وقت بگذارم. نه اینکه روی بحث های فنی مثل خوانندگی و تنظیم وسواس بیش از حد به خرج بدهم و خودم را غرق این مسائل کنم، مطمئنا در آلبوم بعدی دیگر خیلی سخت نخواهم گرفت.
از شبیه شدن آهنگ هایت به هم نمی ترسی؟ بطور مثال آکوردهای «حافظه ی ضعیف» و «سرتو بالا بگیر» مثل هم شده. (“نه یاد من مونده نه تو نه فکرمی همیشه” = “سرتو بالا بگیر من کنارتم هنوز”) یا (“مسلما بیشتر از این حافظمون ضعیفه” = “چی اوردن به سرت که می نالی شب و روز”)
این کاملا از عمد بود. باور کنید من موزیسینی هستم که قبل از اینکه انتقادی به من شود متوجه این مسائل باشم. حتی زمان ساخت آهنگ هم من متوجه این مسائل بودم. من خیلی راحت می توانستم ملودی و تم را عوض کنم ولی این کار کاملا تعمدی بود. من می خواستم ترکیب تیم برنده ی خودم یعنی تیم نفس های بی هدفم را حفظ کنم، نباید به آن دست می زدم. شبیه هم بودن دو آلبوم من تعمدی بوده و این شبیه بودن به معنای کپی نیست، چون هم من و هم طرفدارانم همین امضا و همین فضای دو آلبوم را دوست داریم.
در کنار همه ی آهنگ های این آلبوم حالا آمدم چند کار متفاوت مثلا آهنگ «ضربان معکوس» که شعرش سنگین و کلاسیک است انجام دادم، که باز به من می گویند این آهنگ ها ربطی به شخصیت محسن یگانه ندارد. و خیلی ها دوست ندارند، در هر صورت من نمی دانم چه کنم اگر استایل آهنگ ها را عوض کنم می گویند اینها ربطی به شخصیت یگانه ندارد، اگر عوض نکنم می گویند یگانه درجا زده.
چرا اینقدر ارکستراسیون کارهای با تِم آرامت شبیه به هم هست؟ نمی خواهی کمی سازبندی ها را تغییر دهی؟ تقریبا ویلن و استرینگ و کلارینت همه ی بار آهنگ را بر دوش دارند. درامز و باس در بیشتر کارهای آرام تقریبا یکی هست، این مشکل شبیه بودن سازبندی در آلبوم «نفس های بی هدف» هم بود البته الآن بهتر شده ولی سازبندی خیلی تنوع ندارد، فکر نمی کنی این شباهت گوش را کمی خسته کند؟
ابتدا این را بگویم که شک نکنید که طرفدار و مخاطب من خسته نمی شود. اما توجه کنید اگر این را درست کنم ایراد دیگری از کار گرفته می شود، مثلا می گویند چرا حست عوض شد. در ثانی من در اینها تغییرات دادم و حرکات جدیدی کردم. مثلا برای اولین بار از ساز ساکسیفون که خوب هم جواب داد استفاده کردم. با این حال در آلبوم جدید سعی بر این خواهد بود که نوآوری را بیشتر کنم، ولی در کل هر کاری بکنم باز یک جای کار خواهد لنگید، بخاطر اینکه سلیقه ها متفاوت است همیشه نمی شود همه را راضی نگه داشت.
چرا از سازهای ایرانی اصلا استفاده نمی کنی؟ با توجه به اینکه رنگ صدایت و اصولا غم با سازهای ایرانی همنشینی خوبی می تواند داشته باشد.
نه چون علاقه ای ندارم. چون هیچ سنخیتی با صدای من ندارد و باید حتما در یک قسمت جدا از صدای من استفاده شود. کما اینکه من خیلی سعی کردم از لهجه ی خاص ایرانی در این آلبوم استفاده کنم، نهایت کار به اینجا رسید که از سید محمد جاسمی که ساز اصلی اش تار است خواستم که برای اولین بار با همان لهجه ی ایرانی ماندولین بزند که حداقل با موسیقی من سنخیتی داشته باشد که خدا را شکر خیلی هم خوب جواب داد.
یعنی سازهای ایرانی به درد موسیقی ات نمی خورد؟
نه من به درد صدای آن سازها نمی خورم، چون من به اندازه ی سازهای ایرانی قدمت ندارم، قدمت آنها خیلی بیشتر است.
دیدگاهتان را بنویسید