«حسام اینانلو» – آهنگساز و نوازندهی کمانچه- به تازگی دو آلبوم «وهم» و «یال و باد» را منتشر کرده است. آلبوم موسیقی «وهم» در فضای موسیقی سازی قدم میزند و اینانلو با «تونی اورواتر» – نوازنده مطرح کنترباس- که پیش از این با کیهان کلهر و حسین علیزاده تجربیات موسیقایی داشته است، نوازندگی کرده است. نوید افقه نوازنده توانای سازهای کوبهای نیز در این تجربه حضور دارد؛ اما «یال و باد» آلبومی بی کلام است که در آن فضاهای صوتی توسط سازهای کمانچه، کمانچه آلتو، کلارینت، کلارینت باس، نی و ویولنسل ایجاد شده است. در بعضی از قسمتهای موسیقی، کمانچه بر روی بستر صوتی سازهای دیگر سوار میشود و گاهی خود بخشی از این بافت میشود. این آلبوم شش بخش دارد و نشر هرمس آن را منتشر کرده است. «آرمان عامری»، «ندا مشرفی زاده» و «سهیل پیغمبری» هنرمندان دیگری هستند که در این آلبوم به عنوان نوازنده حضور داشتهاند. به همین بهانه با او به گفتوگو نشستهایم:
- از آلبوم وهم شروع کنیم؛ اثری که شما با همراهی «تونی اورواتر» و نوید افقه منتشر کردید و همان نگاه مدرنی که پیش از این در یکی – دو تجربهی اخیر شما آن را شنیده بودیم، به نوعی در آن هم حضور دارد؟
«وهم» یک ایده و طرح اصلی دارد که به نوعی در پروسهی ضبط کامل شد. من در هر ترک، خطهای اصلی را ضبط کرده و خطهای ساختهشده را برای «تونی» میفرستادم و او را هدایت میکردم که چگونه باید با موسیقی برخورد کند؛ یعنی آنچه به او ارایه میدادم، پارتیتور نبود و در این بین توضیحاتی میدادم که او روی آنها کار کند. نمونههای انجام شده را برای من می فرستاد و باز روی آن بحث میکردیم. هر ترک چند بار تکرار میشد تا هر دو به یک نقطهی مشترک و مطلوب میرسیدیم. در نتیجه در قطعات بعدی با یک ذهن بازتر با موسیقی برخورد و دیدگاه نزدیکتری به هم پیدا میکردیم. بعد از اینکه من و «تونی اورواتر» کارمان تمام شد، دنبال ساز پرکاشن بودم تا به این آنسامبل اضافه شود و به اولین و آخرین کسی که فکر کردم، «نوید افقه» بود؛ چون تفکر موسیقایی ما بسیار به هم شبیه است. کار نهایی را برای ایشان فرستادم و خوشبختانه او هم کار را دوست داشت و در نهایت به همین شکل ضبط شد.
- البته که این اثر، موسیقی سنتی نیست؛ اما به هر حال سنتی در موسیقی ما وجود دارد که همنوازی هنرمندان با یکدیگر، حس بیشتری را در کار ایجاد میکند. شما هم به هر حال یک موزیسین پرورش یافته در همین سنت هستید، هر چند که اثری که میسازید، سنتی نباشد یا مثلا با نوازندهای چون «اورواتر» در آن حضور داشته باشد.
بله، همانطور که شما اشاره کردید، من به هر حال آموختهی مکتب موسیقی کلاسیک ایرانی هستم. دلم نمیخواهد از واژهی موسیقی سنتی استفاده کنم، چون این کلمه آدرس دقیقی به ما نمیدهد و تجربیاتِ چند دههی اخیر را میشود با عبارت «موسیقی کلاسیک ایرانی» بیشتر توضیح داد؛ اما به هر حال این اثر در این ژانر قرار نمیگیرد.
- عبارت سادهتر برای توضیح این موسیقی که همان «موسیقی تلفیقی» است.
شاید راستش اسمِ آن برایم اهمیتی ندارد. میشود گفت موسیقی تلفیقی، میشود گفت موسیقی ورلد میوزیک یا هر اسمِ دیگری؛ هر چند که این اسمها هم پاسخ درستی به ما نمیدهند. برای مثال ما از آثار استاد «شعاری» تا کارهای گروههای جوانِ امروزی را با همین نامِ تلفیقی میشناسیم. شاید باید زمان بگذرد و بعدها بازگشت و نامی برای ژانرِ این آثار انتخاب کرد.
- خب به این سوال پاسخ ندادید که چرا همنوازی در کنارِ همدیگر رخ نداد؟
بخشی از آن مربوط به محدودیت امکاناتمان بود و دوری مسافت؛ ضمن آنکه به هر حال این روزها تکنولوژی پیشرفت کرده و کارها را آسانتر کرده است. ما با هم تمرین میکردیم؛ اما از راه دور و در این میان «اینترنت» این امکان را برای ما ایجاد میکرد.
- یعنی آنچه در «وهم» است، کاملا منطبق با خطهایی است که شما نوشتهاید، بیهیچ برخوردِ بداههای؟
به هر حال هم آقای افقه و هم ««تونی اورواتر» نوازندههای مولفی هستند و ایدههای شخصی خودشان را دارند؛ اما برخوردی که با این اثر شده است، بداهه نیست؛ هر چند که نگاهِ آنان هم بر کار حاکم است.
- چطور به «تونی اورواتر» رسیدید؟
دوستان من در شرکت «رهگذر هفت اقلیم» سالهاست که در «ومکس» حضور دارند. این شرکت تا کنون ۶ اثر را از من منتشر کرده است و به نوعی آثار من در این رویداد هم حضور داشته است. در این رویداد من با یک تریو شامل پیانو، درامز و بیس با نام «رامبراند» آشنا شدم. بعدها دیدم که این دوستان تجربیاتی نیز با آقای «کلهر» داشتهاند که قرار است ماهِ آینده، آلبومِ آنها منتشر شود، همچنین به تازگی با آقای علیزاده نیز همکاری کردهاند. پیشنهاد همکاری با این تریو به من داده شده بود؛ اما از آنجا که آقای کلهر پیش از این، به شکل کامل با این گروه کار کرده بودم، فکر کردم که دیگر ضرورتی برای این کار وجود ندارد؛ از آن طرف موسیقیای داشتم که احتیاج به خط بیس داشت و همین زمینهساز همکاری من با «تونی» شد.
- پیش از اینکه با هم دربارهی این آلبوم صحبت کردیم، گفتید که موسیقی این اثر، تصویری است. در این باره توضیح میدهید؟
این تفکری است که این روزها در موسیقی دارم و نمیدانم تا چه زمانی ادامه پیدا میکند. به گمانم هر هنری احتیاج به یک فضاسازی دارد و موسیقی هم، برای اینکه بهتر شنیده شود، احتیاج به این فضاسازی یا بهتر بگویم «تصویرسازی» دارد و البته این اتفاق، متفاوت از آن چیزی است که ما در موسیقی فیلم میشنویم؛ در واقع منظورِ من، وضع و حالی است که بشود موسیقی را با آن تصویر کرد. موسیقی دستگاهی ما پر از جزییات است و نغماتی دارد که هر کدام کارکردی متفاوت دارند، به همین خاطر است که شما در ده دقیقه موسیقی کلاسیک ایرانی، ۵۰ موتیف میشنوید. من تلاش کردم به شکلی مینیمال با این موسیقی برخورد کنم و تنها چند المان کوچک را به کار بگیرم و در عین حال فضایی درست کنم که این المانها بهتر شنیده شود. البته این در حدِ یک ایده است و نمیدانم تا چه اندازه در آن موفق بودهام.
- این تجربه ادامه پیدا میکند؟
من همیشه مشغول تجربه کردن هستم، برای همین است که گاهی موسیقی نواحی کار میکنم، گاهی موسیقی ایرانی یا هر سبکِ دیگری، در واقع همیشه دنبال رنگهای صوتی تازه با سازِ خودم هستم و گاهی آن را کنارِ دوتار قرار میدهم و گاهی کنار یک ساز کلاسیک غربی. چون فکر میکنم قرار گرفتنِ دو سازِ متفاوت، رنگ تازهای را به وجود خواهد آورد.
- برسیم به «یال و باد»، در این اثر فضاهای صوتی توسط سازهای کمانچه، کمانچه آلتو، کلارینت، کلارینت باس، نی و ویولنسل ایجاد شده است و در بعضی از قسمتهای موسیقی، کمانچه بر روی بستر صوتی سازهای دیگر سوار میشود و گاهی خود بخشی از این بافت میشود.
«یال و باد» آلبومی است که به موسیقی ایران وفادارتر است و این وفاداری را میتوان در فواصل و گامها هم مشاهده کرد؛ ضمن اینکه سازِ من نقش پررنگتری در آن دارد. «رامین صدیقی» – مدیر نشر هرمس- ایدهای با نام «ابرها» دارد که در آن از حضور آهنگسازانی که با او همکاری میکنند، در یک اثر بهره میگیرد؛ ترک اولی که در این آلبوم میشنوید، برای همان مجموعه بود؛ اما وقتی من آن قطعه را ساختم، احساس کردم که این موزیک برایم گستردهتر است و کار به این اثر کشید.
- و باز هم حضور سازهای متفاوت از فرهنگهای متفاوت.
این مساله در موسیقی سازی، مسالهای اجتنابناپذیر است. هر ساز، تنوع صوتی خودش را دارد. البته در «یال و باد»، فضایی بستهتر از «وهم»وجود دارد، چون همانطور که گفتم در آن اثر، دو نوازندهی مولف حضور داشتند و برخوردی شخصیتر با موسیقی میکردند.
- چرا این دو اثر با این فاصلهی زمانی اندک منتشر شدند؟
این دو اثر از لحاظ فضای موسیقی و ساختار با هم تفاوت بنیادین دارند؛ اما در فاصلهی زمانی اندکی با هم منتشر شدند که خود من هم از این اتفاق چندان رضایتی ندارم؛ چون سبد خرید کالای فرهنگی در ایران محدود است و این به این دو اثر لطمه میزند. هر کدام از این آثار، مربوط به یک دورهی زمانی است. «یال و باد» را من سه سال پیش کار کردم که در صف انتشار قرار داشت تا به هماکنون رسید و «وهم» هم به همین شکل.
دیدگاهتان را بنویسید