×
×

گفت‌وگو با نوازنده قدیمی کمانچه و عضو گروه «دستان»

  • کد نوشته: 124586
  • 18 آبان 1395
  • ۰
  • سعید فرج‌پوری (آهنگساز و نوازنده برجسته کمانچه) چندی قبل تور کنسرت‌هایی را به همراه «سالار عقیلی» برگزار کرد. این دو هنرمند در بخش اول این برنامه، قطعاتی جدید به همراه تصانیف و آثاری در دستگاه همایون و آواز افشاری روی سروده‌های شاعرانی چون شهریار، سایه، مولانا و محمد علی بهمنی و در بخش دوم آثاری […]

    گفت‌وگو با نوازنده قدیمی کمانچه و عضو گروه «دستان»
  • سعید فرج‌پوری

    سعید فرج‌پوری

    سعید فرج‌پوری (آهنگساز و نوازنده برجسته کمانچه) چندی قبل تور کنسرت‌هایی را به همراه «سالار عقیلی» برگزار کرد. این دو هنرمند در بخش اول این برنامه، قطعاتی جدید به همراه تصانیف و آثاری در دستگاه همایون و آواز افشاری روی سروده‌های شاعرانی چون شهریار، سایه، مولانا و محمد علی بهمنی و در بخش دوم آثاری از قدما اجرا کردند. همچنین او آلبومی همراه با این خواننده منتشر خواهد کرد و علاوه بر آن، قرار است آلبوم «با تو می‌خوانم» را نیز با آواز جمال کردستانی به بازار عرضه کند. همه اینها بهانه‌ای شد تا با این نوازنده قدیمی هم‌کلام شویم.

    • * شما بعد از مدتی سرانجام در ایران به اجرای برنامه پرداختید و در چندین شهرستان روی صحنه رفتید. به نظر شما شرایط امروز موسیقی به چه شکل است؟‌

    در این مدتی که من در ایران نبودم، متوجه این مسأله شده بودم که شرایط بسیار تغییر کرده است. ببینید در موسیقی ایران از گذشته تا امروز مسأله‌ای به نام «خواننده‌سالاری» وجود داشته که می‌توان دلایل مختلف فرهنگی و اجتماعی برای آن متصور شد. اتفاقاً من از جمله آهنگسازانی هستم که همواره از دید دیگری به این مسأله نگاه می‌کردم؛ چون طبیعی است که یک خواننده، نسبت به آهنگساز یا دیگر اعضای گروه، بیشتر دیده شود یا طرفداران بیشتری داشته باشد. در تمام دنیا هم ماجرا به همین شکل است؛ اما آنچه خود من را در این مدت متعجب کرد، تأکید غیرعادی شرکت‌های نشر و برگزاری کنسرت، در این خصوص بود و در این میان طبیعی است که روند معول موسیقی دچار اشکال شود و خوانندگان نسل جوان نیز دچار خودباوری زودرس شده و بدون‌شک اولین قربانی این ماجرا، خودشان هستند و نمی‌توانند به اندازه‌ای که باید رشد کنند.

    • * خب به نظر شما دلیل این معضل چیست؟

    به نظر من بخش‌های دیگر در این میان تأثیر بسیار زیادی دارند. برای مثال، در رسانه‌ها تنها کسی که همواره مورد نمایش و تأیید قرار می‌گیرد، خواننده است و آهنگساز و نوازندگان به شکل کلی، حذف می‌شوند. از سوی دیگر، به هیچ عنوان حقوق مؤلف و آهنگساز در نظر گرفته نمی‌شود. شما می‌بینید که مدام آثار آهنگسازان بدون اجازه‌شان و بدون اینکه حتی نامی از آنها برده شود، پخش می‌شود. در این میان، نکته تأسف‌بار این است که حتی از معرفی مؤلف هم امتناع می‌شود و تنها با اعلام نام خواننده و پخش تصویر او، این آثار به نمایش در می‌آید. یکی دیگر از مشکلاتی که در موسیقی ما به چشم می‌خورد، این است که تعداد نوازندگان کارآمد و توانای ما در این سال‌ها رشد بسیاری کرده و این در حالی است که تعداد خوانندگان به آن میزان رشد نداشته است. در واقع، روند آموزش موسیقی در سال‌های گذشته این پتانسیل را داشته که در زمینه پرورش نوازندگان نسل جوان، موفقیت‌های بسیاری داشته باشد؛ اگر چه این نوازندگان از شرایط کاری مناسبی برخوردار نیستند و متأسفانه گاهی مورد سوءاستفاده‌های مالی و هنری بعضی از خوانندگان نسل جدید قرار می‌گیرند.

    • * اما نمی‌توان برای خوانندگان نیز شرایط ایده‌آلی متصور شد.

    حتماً همین‌طور است؛ با کمال تأسف این روزها می‌بینیم که خوانندگان موسیقی اصیل نیز به سمت موسیقی پاپ گرایش پیدا کرده‌اند و دل‌شان می‌خواهد در آن ژانر به اجرای برنامه بپردازند.

    • * چرا؟‌ خب مسأله درست همین است.

    دلیلش واضح است. موسیقی پاپ، شهرت عام بیشتری دارد و از سوی دیگر، خواننده‌ای که در این زمینه فعالیت می‌کند می‌تواند درآمد بیشتری کسب کند. درست به همین دلیل است که ارزش و بزرگیِ خوانندگان نسل گذشته، بر ما روشن و واضح است.

    • * آقای فرج‌پوری اما این مسأله‌ای است که چالش آهنگسازان و نوازندگان نسل‌های پیشین هم بوده است.

    بله، همان دلایلی که پیش از این درباره آن صحبت کردیم، باعث شده تا این مشکل همیشه وجود داشته باشد؛ اما نمی‌توان این مسأله را نادیده گرفت که هم‌اکنون بسیار پررنگ‌تر شده و ابعاد جدیدی پیدا کرده است.

    • * شما به این مسأله اشاره کردید که خوانندگان موسیقی سنتی بیشتر به خوانش آثار پاپ گرایش دارند. البته که در آنچه موسیقی پاپ خوانده می‌شود، حرف و حدیث بسیاری وجود دارد؛ اما اصولاً به نظر شما جامعه امروز ایران اصلاً قدرت پذیرش یک ساز و آواز به آن شکلی که خوانندگان نسل گذشته می‌خواندند، دارد؟

    این اشتباهی است که خیلی‌ها می‌کنند. ما همیشه شنونده‌های خودمان را داریم؛ ضمن آنکه باید این آثار حتی بیش از گذشته تولید شده و در اختیار مخاطب قرار گیرد تا بتواند شنونده و مخاطب خاص خود را پیدا کند؛ طبیعی است که نمی‌توان انتظار داشت که تعداد مخاطبان موسیقی پاپ ما با موسیقی کلاسیک ایرانی برابر باشد. هیچ زمان هم کفه این دو با یکدیگر برابر نبوده است؛ اما درست به همین خاطر است که تعدادی از خوانندگان به سمت موسیقی پاپ می‌روند. چون می‌خواهند شهرت عام و درآمد بیشتری کسب کنند.

    از سوی دیگر به این ماجرا نیز باید توجه داشت که ما، نمایندگان موسیقی اصیل هستیم و باید در این زمینه بیش از هر زمان دیگری فعالیت کرده و برایش زحمت بکشیم. اگر قرار باشد در این عرصه همه میدان را خالی کنند که دیگر چیزی از این نوع موسیقی باقی نمی‌ماند. مگر در گذشته خوانندگان بزرگ و اصیل ما نمی‌توانستند به این سمت‌وسو حرکت کنند؟‌ اتفاقاً برای آنها که شرایط سهل‌تری برای ورود به این عرصه وجود داشت؛ اما آنها با تمام توان در این زمینه فعالیت کردند و توانستند خودشان بخشی از تاریخ موسیقی را شکل دهند و نام‌شان را تا همیشه جاویدان کنند.

    در این میان، نباید این شبهه به وجود بیاید که من مخالف موسیقی پاپ هستم؛ اتفاقاً به نظرم آن ژانر نیز بسیار محترم است و حتماً باید وجود داشته باشد. آنچه باعث نگرانی است؛ ماجرایی است که گفتم و البته بدون‌شک، دلایل جامعه‌شناختی دارد که باید کارشناسان این حوزه در این خصوص اظهارنظر کنند و من نمی‌توانم به شکل قطعی اظهارنظر کنم. اما می‌شود حدس‌هایی در این خصوص زد؛ مثلاً اینکه آیا واقعاً به دلیل کمبود شادی نیست که مردم این روزها بیشتر به سمت موسیقی پاپ گرایش دارند؟

    • * بخشی از این مسأله متوجه خود آهنگسازان نیست؟ آنها هم کمتر توانسته‌اند اثری در حوزه موسیقی اصیل خلق کنند که بتواند با مردم ارتباط برقرار کند؛ در حالی که در گذشته واقعاً این‌طور نبوده است.

    این آثار تولید می‌شود اما متأسفانه شنیده نمی‌شود. شما نگاه کنید در گذشته همان اندازه که فلان خواننده مطرح بود، فرهنگ شریف و پرویز یاحقی و جلیل شهناز هم میان مردم شناخته‌شده بودند. آقای یاحقی ده شب کنسرت می‌گذاشت و محال بود که سالن‌اش خالی باشد. اما در این مدت، تمام سرمایه‌گذاری‌ها به سمت خواننده‌ها رفته است.

    • * و اما شما باز به این مسأله اشاره دارید که تعداد خواننده‌ها کمتر از نوازنده‌ها و آهنگسازان است.

    بله، چون به همان اندازه در پرورش خواننده‌ها کم‌کاری شده است. در کلاس‌های آواز، هیچ رپرتوار خوبی وجود ندارد و هر کس بر اساس تجربیات خودش درس می‌دهد و حتی بسیاری از آنها، اطلاع کافی از ردیف و ریتم و ملودی ندارند. در حالی که در کلاس‌های ساز، این مشکل وجود ندارد و برای سازها، تلاش بسیار زیادی انجام شده است. به همین خاطر است که تعداد نوازنده‌های خوب از خواننده‌ها بیشتر است.

    • * ما آهنگسازانی چون آقای لطفی داریم که خودشان خواننده تربیت و معرفی می‌کردند و حالا خیلی از شاگردان آنها جزو خواننده‌های مطرح هستند؛ اما به نظر می‌رسد آهنگسازان امروزی، دیگر بیشتر به آنچه وجود دارد، بسنده می‌کنند.

    بله، این مسأله درست است؛ اما این روزها شرایط کار به اندازه‌ای دشوار شده که آهنگسازان هم ترجیح می‌دهند تا از همان خواننده‌ها استفاده کنند و لااقل با مشکلات کمتری مواجه شوند. برای موسیقی باید سرمایه‌گذاری کرد؛ برای مثال در ارکستر سمفونیک ونکوور، برای اینکه می‌خواهند این نوع موسیقی حفظ شود، به نوازندگان حقوقی بیش از حد معمول می‌دهند تا به سمت اجرا در ارکسترهای دیگر نروند.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *