اگر محمدعلی همایون کاتوزیان(مورخ و جامعهشناس ایرانی)، امروز بجای حضور در دانشگاه آکسفورد در تهران حضور داشت، وضعیت ارکستر سمفونیک تهران را یکی از مصادیق نظریه «جامعه کوتاهمدت» و «کلنگی»اش میدانست که بارها در بررسی تاریخ اجتماعی ایران به آن اشاره کرده است. ارکستری که وضعیت نامناسب آن را، تصمیم مدیرانی که تازه به تازه منصوب میشوند، بدتر از روز قبل آن میکنند.
ارکستر سمفونیک تهران، اگرچه همچون کشور ایران؛ دارای تاریخ نسبتا طولانی است(در مقایسه با دیگر ارکسترهای زنده کشور)، اما همانگونه که کاتوزیان، تاریخ ایران را تحلیل میکند و آن را جامعهای تاریخی با دورههای کوتاه بهم پیوسته میداند، ارکستر سمفونیک نیز با نزدیک به ۸۰ سال عمر، چنین وضعیتی دارد. از همان زمان که غلامحسین مینباشیان در سال ۱۳۱۲ این ارکستر را با نام ارکستر بلدیه تهران تاسیس کرد، تا امروز که منوچهر صهبایی از رهبری ثابت آن کنار گذاشته شده است، این ارکستر دوره اوج کوتاه و دورههای رکود بلندمدتی را تجربه کرده است. بهنظر میرسد دور تازهای که ارکستر سمفونیک تهران با کنار گذاشتن صهبایی از رهبری و مدیریت آن آغاز کرده است نیز خارج از همین چارچوب تاریخی قابل تحلیل نیست. چراکه امیدهایی که با آمدن صهبایی برای سامان یافتن بزرگترین ارکستر پایتخت آغاز شده بود، بازهم به یاس تبدیل شد. همانطور آمدن و رفتن رهبران دیگری نیز پیش از این، امیدهای بسیاری را برای بهبود وضعیت این ارکستر ناامید کرده بود. در جدیدترین تصمیمگیری برای ارکستر سمفونیک قرار برآن شده است که فعلا ارکستر سمفونیک بدون حضور رهبری ثابت و با هدایت رهبران میهمان اداره شود که البته قرار است مدیر یا مدیران هنری برای برنامهریزی و تصمیمگیری برای ارکستر به زودی منصوب شوند.
پس از رفتن فریدون ناصری بود که مشکلات ارکستر سمفونیک تهران هم آغاز شد و اگر نخواهیم خیلی خوشبین باشیم، باید گفت که بیشتر از قبل شد؛ چراکه مشکلات این ارکستر بسیار قبلتر از آن و در آخرین سالهای دهه ۵۰ خود را نشان داده بود. ناصری که پس از نادر مرتضی پور، از سال ۶۹ هدایت این گروه از نوازندگان را برعهده گرفته بود تا آخر عمر یعنی تیر ماه سال ۸۴ به عنوان رهبر ثابت ارکستر سمفونیک شناخته میشد. در این سالها به خاطر ضعف جسمانی ناصری، گروه بیشتر توسط رهبران میهمانی همچون: نصیر حیدریان، شهداد روحانی، ایرج صهبایی، منوچهر صهبایی و علی رهبری؛ هدایت میشد. به همین دلیل رهبرانی میهمان به ارکستر آمدند و رفتند تا اینکه «علی رهبری» به ایران آمد و قرار بر آن شد که بیشتر با ارکستر سمفونیک تهران همراهی کند. اما پس از حدود یک سال رهبری چندان نیاورد و عطای ارکستر را به لقایش بخشیده و از همان راه آمده، بازگشت. بعداز رفتن رهبری در سال ۸۴ بازهم میهمانی رهبران در تالار رودکی آغاز شد تا اینکه قرعه کار رهبری دائم ارکستر به نام «نادر مشایخی» افتاد، اما گویی گره ارکستر سمفونیک بازشدنی نبود، چراکه اوایل سال ۸۶ شورای نظارت بر ارکسترهای دفتر موسیقی وزارت ارشاد تصمیم به تغییر رهبر این ارکستر گرفت و ارکستر سمفونیک پایتخت بازهم بیرهبر شد تا مشکل رهبری نیز باری باشد بر دیگر مشکلات این گروه از کلاسیک نوازان پایتخت. از زمان تغییر نادر مشایخی، ارکستر سمفونیک تهران نزدیک به ۶ ماه با رهبرانی همچون: لوریس چکناواریان، مجید انتظامی و منوچهر صهبایی برنامههای مختلفی را اجرا کرد، به طوری که حتی این ارکستر بیست سومین دوره از جشنواره موسیقی فجر، یعنی مهمترین رویداد موسیقایی سال را نیز بدون رهبر ثابت و با هدایت «ارسلان کامکار»، مایستر(نفر اول ویلن اولهای ارکستر) پشت سر گذاشت.
این وضعیت آشفته، دفتر موسیقی و شورای نظارت بر ارکسترهای وزارت ارشاد را بر آن داشت که برای این درد کهنه، فکری کنند. به همین دلیل آبان ماه سال۸۶ زمانی منوچهر صهبایی که پیش از چندین بار ارکستر را هدایت کرده بود و آشنایی قبلی با ارکستر سمفونیک پایتخت داشت، بهعنوان یکی از گزینههای رهبری دائم مطرح شد. هرچند که آشنایی صهبایی با این ارکستر نه فقط به این رهبریها، بلکه به زمانی بازمیگشت که صهبایی جوان به عنوان «ابوا» اول ارکستر سمفونیک تهران و با رهبری فرهاد مشکات ساز میزد، یعنی چیزی بیشتر از یک خاطره ۳۰ ساله. منوچهر صهبایی را بیشتر از آنکه در ایران بشناسند در خارج از کشور شناخته شده است، نه فقط به خاطر نوازندگی، رهبری ارکستر و تدریس موسیقی در شهرهای مختلف اروپایی، بلکه بیشتر به دلیل ضبط و معرفی آثار سمفونیک موسیقی ایران در اروپا.
صهبایی در زمان پذیرش این سمت تازه، به ایران بازگشت و برای مدیریت و رهبری این ارکستر، با مدیریت دفتر موسیقی و رییس وقت آن، «محمدحسین احمدی» شروطی همچون: روشن شدن وضعیت قرارداد، حقوق و بیمه نوازندگان گذاشت که طی حضور صهبایی در این ارکستر، این موارد عملی و حتی سازهای جدیدی برای این ارکستر خریداری شد. پس از آمدن صهبایی، برخی نوازندگان ارکستر بازنشسته شدند و نوازندگان جوانی به این ارکستر آمدند، اما سختگیریهای صهبایی در رعایت نظم و ترتیب و تاکید بسیار برحضور به موقع نوازندگان بر سر تمرینات چندان با استقبال برخی اعضای این ارکستر مواجه نشد و بنابه گفته ارسلان کامکار، آهنگساز و مایستر این ارکستر چنین سختگیریهایی و عدم دعوت از رهبران میهمان طی دو سال و نیمی که صهبایی به رهبری دائم این ارکستر پرداخت، موجب دلزدگی برخی نوازندگان از چنین شیوه مدیریتی را فراهم کرد. اگرچه بازهم به گفته کامکار، سبک زندگی متفاوت ایرانیان و بینظمیهای عمومی جامعه ایران نیز در چنین واکنشی بیتاثیر نبود. موضوعی که مدت ها قبل از این تغییر و تحولات نیز و در زمان برگزاری تور اروپایی ارکستر مشکلاتی مبان رهبر و اعضای ارکستر ایجاد کرده بود و دامنه این مشکلات به دفتر محمدحسین ایمانی خوشخو، معاون هنری وقت ارشاد نیز رسیده بود. شاید بتوان سختگیریهای صهبایی در رعایت نظم و ترتیب اعضا را عاملی بر دلزدگی اعضای ارکستر دانست، اما کارشکنی برخی نوازندگان که باوجود بهبود شرایط قرارداد و درآمدها بازهم حاضر به حضور به موقع بر سر تمرینات نبودند هم در ایجاد مشکلات و نابسامانی ارکستر سمفونیک تهران بیتاثیر نبود. چراکه بهگفته رهبر سابق ارکستر، برخی نوازندگان پیش از آمدن صهبایی نیز کارمند وزارت ارشاد بوده و بهبود شرایط مالی ارکستر تاثیری در وضعیت مالی آنها نداشته است. به همین دلیل شاید این عده علاقهای برای حضور منظم در ارکستر و رها کردن بخشی از برنامههای شخصی خود نداشتند.
اما افزایش هزینههای این ارکستر در زمان دو سال و نیم حضور صهبایی که به دلیل عقد قرارداد و بهبود درآمدهای نوازندگان ارکستر و همین طور خرید ساز تازه برای این ارکستر ایجاد شده بود، نیز در تصمیم معاون جدید هنری ارشاد و شورای نظارت بر ارکسترهای دفتر موسیقی، مبنی بر کنارگذاشتن صهبایی از مدیریت این ارکستر بیتاثیر نبود. اگرچه بای مجموعه تصمیمگیر در دفتر موسیقی حتی اگر علاقهای به بهبود وضعیت ارکستر و اصولا علاقهای به ادامه فعالیت ارکستر سمفونیک تهران داشت، افزایش هزینههای ارکستر امری طبیعی بود، به خصوص ارکستری که تا پیش از آمدن صهبایی، عدم قرارداد برای نوازندگان و مشکل حقوق آنها یکی از مشکلات و عامل بینظمی نوازندگان بود.
نکته قابل توجه و البته اخلاقی در تصمیمگیریهای پیرامون ارکستر سمفونیک و کنارگذاشتن رهبر ثابت آن، نه فقط مرتبط با خود این تصمیم، بلکه نحوه اطلاعرسانی این موضوع به رهبر و مدیری است که در همان زمان مشغول تمرین و برنامهریزی برای ارکستر بود. تصمیم دفتر موسیقی برای ارکستر سمفونیک زمانی به اطلاع رهبر ثابت ارکستر رسید که تنها چند روز بعد رییس انجمن موسیقی در فرودگاه امام خمینی به استقبال شهداد روحانی رفت. رهبری که قرار است به عنوان نخستین میهمان سال ۸۹ ارکستر فعالیت کند. بابک رضایی، رییس انجمن موسیقی در پاسخ به این سوال ایلنا که چرا خبر این تغییر و تحولات اینقدر دیر به اطلاع صهبایی رسید، عنوان میکند: قرارداد آقای صهبایی ۱۵ اسفند سال گذشته به اتمام رسید و ما هم تعهدی برای ادامه کار با ایشان نداشتیم. ضمن آنکه لزومی مبنی بر اینکه ایشان در جریان تمام برنامهریزیهای دفتر موسیقی قرار بگیرند، وجود ندارد.
اگرچه حضور شهداد روحانی به عنوان یک هنرمند بین المللی و رهبران مهمان دیگر در کنار ارکستر سمفونیک، یکی از تجربه های خوب برای این گروه از نوازندگان پایتخت است، اما نکته مهم آنجاست که چه برنامه هایی برای آینده این ارکستر گرفته شده؟ و اصولا آیا برنامه مشخصی برای ادامه کار این ارکستر وجود دارد؟ آیا مدیر هنری یا شورای هنری که طی چند هفته آینده قرار است برای برنامه ریزی ارکستر منصوب شوند، بهتر از یک رهبر ثابت برای این ارکستر برنامه ریزی خواهد کرد یا خیر؟
به نظر می رسد که وضعیت ارکستر سمفونیک تهران و عمر آن که به ۸۰ نزدیک می شود همان تاریخ کشور کهنسال ایران است. و نقدش همچون نقد تاریخ ایران در چهارچوب نظریه جامعه کوتاه مدت کاتوزیان خواهد گنجید. همان طور که با آمدن صهبایی امیدهای تازه ای برای بهبود وضعیت ارکستر سمفونیک پیدا شد، اما این امیدها دیری نپایید. به نظر میرسد این برنامهریزی تازه برای ارکستر سمفونیک تهران کمکی به بهبود و رفع مشکلات چندین ساله ارکستر سمفونیک تهران نخواهد کرد. البته اگر وضعیت آن را بدتر از وضعیت فعلی آن نکند. چراکه منوچهر صهبایی هم همچون رهبران دیگر از همان راه رفته بار خواهدگشت و آخرین امیدها را برای نجات ارکستری که در وضعیت نابسامان به سر میبرد، با خود خواهد برد.
دیدگاهتان را بنویسید