×
×

یادداشت بهزاد توکلی درحاشیه روایت محمدرضا لطفی از اعضای گروه چاووش؛

  • کد نوشته: 1167
  • 15 اردیبهشت 1389
  • ۰
  • صف‌بندی‌های سیاسی اجتماعی ایران در دوران معاصر از دوره مشروطه تا بدین سو؛ هنرمندان خود را نیز پیدا کرد. جناح‌های سیاسی از سلطنت‌طلب‌ها تا جریان ملی و جریان چپ همواره به دنبال پیدا کردن نمایندگان خود در میان تمام اقشار ازجمله هنرمندان نیز بوده‌اند. البته این حق هنرمند است که حتی وابسته به جریان سیاسی […]

  • صف‌بندی‌های سیاسی اجتماعی ایران در دوران معاصر از دوره مشروطه تا بدین سو؛ هنرمندان خود را نیز پیدا کرد. جناح‌های سیاسی از سلطنت‌طلب‌ها تا جریان ملی و جریان چپ همواره به دنبال پیدا کردن نمایندگان خود در میان تمام اقشار ازجمله هنرمندان نیز بوده‌اند. البته این حق هنرمند است که حتی وابسته به جریان سیاسی خاصی باشد، به عنوان مثال می‌توان به شوستاکویچ در موسیقی و به پیکاسو(در دوره ای خاص) در نقاشی اشاره کرد. هرچند در این صورت هنرمند بخشی از مخاطبان خود را طبیعتا رنجیده می‌سازد یا حتی از دست می‌دهد اما اثر هنری او؛ به لحاظ ارزش‌های هنری تابع جریان سیاسی نیست و ارزش خود را در طول زمان و با قضاوت توده‌های مردمی در درازمدت معین می‌کند. آنچه در هنر سیاسی عارضه فرهنگی ایجاد می‌کند برخورد سیاسی با مقوله هنر ازسوی جامعه به اصطلاح روشنفکری است که بعضا در رسانه‌ها فعالیت می‌کنند. فضاسازی برای مخدوش کردن وجه هنری یا اثر هنری هنرمند توسط این قشر که متاسفانه بیشتر به دور از تخصص‌های حرفه‌ای فعالیت می‌کنند، اگرچه ممکن است اثر محدود و کمرنگی برجای ‌گذارد، اما خطر آنجاست که این جریان درحال تبدیل به سنتی است که آسیب آن دست‌کم متوجه خود رسانه‌ها خواهد شد. رسانه‌هایی که قرار است خود آینه‌ای برای بازنمایی افکار، اندیشه‌ها و احساسات اجتماعی باشند. مسلما اثر هنری باید فارغ از گرایش سیاسی هنرمند با معیارهای فنی ارزیابی شود، اما در ایران متاسفانه همه چیز خط‌کشی سیاسی می‌شود و اگر هنرمندی نخواهد موضع خاص سیاسی بگیرد، شاهد اینگونه خودزنی‌های رسانه‌ای درموردش خواهیم بود که یکی از دلائل ضعف نقد هنری و عدم رشد آن در فضای رسانه‌ای کشور نیز هست. این نابسامانی فرهنگی تا بدانجا پیش می‌رود که بخش رسانه‌ای جریان‌های سیاسی حتی مدعی دموکراسی، تن به نوعی رفتار توتالیتر می‌دهند و اتفاقا ماهیت عدم تحقق کامل دموکراسی در جوامعی این‌چنینی توسعه نیافتن فرهنگ دموکراسی و تحمل نظر مخالف است چه رسد به نظرات ممتنع! آن وقت است که رسانه‌ها گاه نادانسته مامور تخطئه عوامل به اصطلاح غیرخودی در عرصه هنر می‌شوند.
    استاد محمدرضا شجریان چهره کم‌نظیر آواز ایران است که به تعبیر استاد لطفی در همین نشست اخیر رسانه‌ای: اگر زحمات و تلاش‌های او در این ۳۰ سال نبود مشخص نبود که به سر موسیقی دستگاهی در ایران چه می‌آمد. شجریان یگانه پرچمدار آواز دستگاهی در موسیقی ایران در ۳۰ سال اخیر است. آثار او به رغم فراز و نشیب‌ها در مسیر تعالی موسیقی دستگاهی بوده است. اما نکته اینجاست، چرا برخی رسانه‌ها به اصطلاح کاسه داغ‌تر از آش شده و نقد حرفه‌ای یک هنرمند از هنرمند دیگر و حتی روایت تاریخی او را برنمی‌تابند. مگر نه اینکه همه از نبود فضای نقد در جامعه گله دارند؟ نگاشتن تاریخ از دید یک هنرمند که اگر غلط باشد قابل جواب است، اما این موضوع آیا ناقض نقد هنری است؟ سوال دیگر این است که آیا آنچه برخی دوستان رسانه‌ای را اینگونه ذوب در برخی هنرمندان کرده، آیا بابت علاقه و آشنائی‌شان و زیست‌شان با موسیقی دستگاهی است یا خط‌کشی‌های سیاسی؟ اگر برخورد برخی دوستان با موسیقی دستگاهی همچون برخوردشان با موسیقی عامه‌پسند است که باید آنها را در جمع برخی مخاطبان این کنسرت‌ها که مشابه تماشاگران فوتبال هنرمند را تشویق می‌کنند، جستجو کرد و نه در مقام یک نویسنده و متفکر. در بهترین شرایط بهتر است درمورد موسیقی پاپ که مربوط به عوام است و صد البته محترم نیز هست قلمفرسائی نمایند تا حداقل در نقد موسیقی دستگاهی دچار مشکل نشوند. دوره تابو ساختن‌ها و تقلیدهای کورکورانه دیگر به سرآمده و آنچه ملاک ارزشگذاری است حفظ حریم‌های تخصصی است.
    آنچه که متاسفانه در جامعه کنونی ما بسیار مشهود است، اظهارنظرهای غیرتخصصی و بدون پشنوانه علمی کافی در همه عرصه‌ها خصوصا عرصه موسیقی است. با احترام به همه خبرنگاران و متخصصانی که درحوزه موسیقی فعالیت می‌کنند ـ به خصوص آنها که اگر دانش یک موضوع را ندارند در حوزه‌های تخصصی وارد نمی‌شوند- باید اذعان داشته باشیم که سطح دانش و آگاهی و تخصص موسیقائی برخی آنقدر پائین است که بعضا از درک موضوع مطرح شده نیز عاجز می‌مانند چه رسد به تحلیل آن. که متاسفانه هنگامی که این اتفاق به گرایش‌های جناحی یا سیاسی نیز آغشته می‌شود، از نگاه حرفه‌ای به شغل خودشان هم غافل می‌شوند. بازهم تاکید می‌کنم محتوای این فضاسازی‌ها چندان با اهمیت نیست، بلکه اظهار نظرافرادی در حوزه‌های تخصصی موسیقی است که حتی نام دستگاه‌ها و آوازها را به زحمت می‌توانند بر زبان جاری کنند چه رسد به تشخیص مبانی موسیقی ایران. آیا زمان آن نرسیده است که هرکس در جایگاه واقعی خودش کار خود را به درستی انجام دهد تا از این مسیر مشکلات تاریخی کشورمان در مسیر اصلاح و بهبود قرار گیرد؟

    بهراد توکلی(سرپرست گروه همنوازان مهر و مدیر برنامه‌های استاد محمدرضا لطفی و عضو شورای نویسندگان ماهنامه تخصصی موسیقی فرهنگ و آهنگ)

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *