موسیقی ایرانیان – بیتا یاری: هنرمندان تنها قشری از جامعه هستند که تشویقها و دلگرمیها باعث حیات هنری و زندگی آنهاست که البته حظشان نیز مستقیم به مردم برمیگردد. آنها تنها کسانی هستند که در عین بینیازی فقط لازم دارند جایگاهشان درست درک شود و اگر تشویق و تمجیدی صورت میگیرد شایسته و دخور آنان باشند. این قدردانی شاید شایسته هیچ قشری از مردم چون هنرمندان نباشد؛ چرا که تنها انتظارشان درک جایگاه هنر و هنرمندی آنهاست؛ انتظاری که از همگان میرود. اما از سال گذشته شاهد رواج ناروا و ناشایستی به موزیسینهایی بودهایم که هر یک برای هر جامعه دیگری مایه تفاخر است اما در کشور ما حرمت آنان پی در پی شکسته میشود. بعد از اینکه اوج این رفتار ناشایست با جایگاه موزیسینی بینالمللی چون علی رهبری صورت گرفت حالا اعتراض محمدکاظم موسوی استاد مسلم نی را شاهدیم که بعد از ۶۰ سال وقف خود در موسیقی و نینوازی، از بیاحترامی روا داشته شده به ستوه آمده و مدرک درجه یک هنری را میخواهد به ارشاد برگرداند. چند سالی است که اعطای این مدرک با حرفها و حدیثهایی همراه بوده است، از این رو با استاد محمد موسوی درباره مدارک و نشانها و عناوینی که بیرویه اعطا میشود به گفتوگو نشستیم و درآخر حیرتمندانه وصیت این استاد مسلم نی را شنیدیم که نمیخواهد از درب تالار وحدت تشییع شود. امیدوارم متولیان فرهنگی اندکی در این باره تامل کنند و دیگر مایه رنجش نشوند؛ چراکه غیر از هنر که تاج سر آفرینش است/ دوران هیچ منزلتی پایدار نیست.
*اخیرا در گفتوگویی شما وادار به دفاع از شایستگیها و ارزش نهادن به هنرتان شدهاید که البته نشان از انتقاد شما به مسئولان و متولیان فرهنگ و هنر دارد؛ چراکه پیرو این مساله تصمیم گرفتهاید مدرک درجه یک هنری خود را به وزارت فرهنگ و ارشاد برگردانید.
در مصاحبه اخیرم از جلسه دید و بازدید عید با موزیسینها گفتم که در آن جلسه مدرک درجه یک هنری به کسی اهدا شد که شایستگی آن را ندارد. البته امروزه مدرک درجه یک هنری به وفور دارد به افرادی اعطا میشود که بسیاری از آنها صلاحیت چندانی ندارند. در حال حاضر هم اعطای مدرک درجه یک هنری وزارت فرهنگ و ارشاد و هم چهره ماندگار که صداوسیما سالانه معرفی میکند به عقیده من عادلانه نیست.
*یعنی حتی در حق استاد کسایی که چهره ماندگار شدهاند نیز این عنوان عادلانه نبوده است؟
بله. وقتی به استادی چون حسن کسایی عنوان چهره ماندگار دادند من شخصا به استادم یعنی ایشان اعتراض کردم که چرا پذیرفتند. به ایشان گفتم به هر گوشه دنیا میروم؛ از ژاپن گرفته تا آمریکا همه احوال شما را از من میپرسند و شما چهره جهانی دارید و پذیرفتن عنوان چهره ماندگار صداوسیما نه تنها چیزی به شما اضافه نمیکند؛ بلکه فقط نشان میدهد مدیران آن سازمان به این چهرهها نیازمندند. اعتراضم به این مساله بود که چرا اگر به استاد حسن کسایی و استاد شهناز عنوان چهره ماندگار را اطلاق کردهاند به دیگران که اصلا شایستگی نداشتهاند هم چهره ماندگار گفتهاند. یعنی در اعطای این عنوان متر و معیار درستی وجود ندارد و البته در جانبدارانه بودن این عنوان، که نگاه مدیران سازمان صداسیما را برخود دارد، شکی نیست؛ اما بیشتر شائبه همسویی هنرمندان با نگاه سازمان صداوسیما به موسیقی را تقویت میکند.
*سازمانهای دولتی با مدیران متغیر، لزوما همیشه متر و میزان یکسانی برای قضاوت درباره ارزش و جایگاه هنرمندان ندارند و اغلب نیز این مساله تحت تاثیر شرایط روز قرار دارد.
به کسانی چون استادان شهناز و کسایی، که استادان بیمانند موسیقی هستند عنوان چهره ماندگار میدهند و به برخی دیگر که حتی موزیسینهای همدوره خودشان را هم قبول ندارند نیز این عنوان داده میشود. این بیاحترامی به حرمت دو استاد بزرگ یعنی شهناز و کسایی بوده و هست. هماندازه دانستن هر کسی با این دو استاد بزرگ نشان از ناآگاهی و نادانی دارد و این ندانستن جایگاهها موجب بیحرمتی و بیاحترامی به موزیسینها میشود. زشت است کسانی را همپای این دو استاد بزرگوار بدانیم و به همه یک عنوان را بدهیم. وقتی جایگاه این استادان درک نمیشود و همه یک عنوان میگیرند در نتیجه با این عناوین تنها جایگاه آن استادان بزرگ را پایین آورده و همپای دیگرانی حساب میکنیم که شایستگی ندارند. مدرک درجه یک هنری نیز همین است.
*یعنی نهتنها سازو کار درستی برای اعطای این عناوین بهطور شایسته ارائه نمیشود؛ بلکه اصلا جایگاه استادان درک نمیشود.
بله و البته در وزارت ارشاد به گونهای این مساله بیان میشود که نشان میدهد افرادی از هیاتعلمی دانشگاه برای ارزشیابی هنرمندان و اعطای مدرک درجه یک هنری دستاندرکارند.
*البته چهرههای شناخته شده موسیقی همچون داریوش طلایی و شهرام ناظری و هوشنگ کامکار یا افرادی که در اغلب شوراها هستند مانند داوود گنجهای که در شورای ارزشیابی هنرمندان زیرنظر مهرجردی در وزارت ارشاد فعالیت دارد…
پس بهتر مشخص میشود که این هیات نمیتواند درباره من و امثال من تعیینتکلیف کند. مثلا دوست قدیمیام آقای گنجهای یک ردیفدان است. از ابتدای انقلاب ایشان در همه شوراها بوده که به عقیده من این کار بزرگترین ضربه را به موزیسینها زده است؛ چراکه وقتی برخی از مدیران دفتر موسیقی در دهههای گذشته روی کار آمدند اطلاعات چندانی درباره موسیقی و موزیسینها نداشتند. در نتیجه شخص یا اشخاصی معتمد او شدند و به ایشان راه و چاه نشان دادند. در نتیجه تمام کارها با نظر و به دلخواه ایشان انجام میگیرد و تصمیمگیرنده نهایی عملا معتمدان هستند.
*البته اعتراضهای دیگری نیز گاهی شنیده میشود که تنها کسانی این مدرک درجه یک هنری را میگیرند که جزء نزدیکان این شورا باشند.
به هر حال این گونه مسائل نیز از آفتهای این شوراها است. اما باید دید آیا اعطای این مدرک قانون دارد و رعایت میشود؟ آیا این قانون ارزش و اعتبار دارد؟ چراکه میگویند از ۶۰ سالگی به بعد هر هنرمندی تا هر زمانی که زنده است جزء لیست تکریم وزارت فرهنگ و ارشاد قرار میگیرد و وزارت ارشاد باید هر ماه کمکی به آنها کند، بماند که جنبه مادی تکریم بسیار ناچیز و بیارزش است اما همین هم پرداخت نمیشود. مشخص نیست بودجهای که به تکریم تعلق گرفته در کجا خرج میشود. اعطای هر مدرکی، مزایایی دارد که معلوم نیست چرا اکنون تنها به اعطای مدرک-عنوان بسنده میکنند؟ چراکه این مدرک اسم و عنوان و افتخاری به من و امثال من اضافه نمیکند. من دستنویس و تایید استاد کسایی را دارم که در کل تاریخ نی یگانه و بیهمتاست و مرا بهعنوان یک جسم دیگر از بدن خود مثال زده است. بنده تاییدم را از ایشان دارم که تا تاریخ هست نامشان و جایگاهشان بلند مرتبه است. حتی میخواهم بگوییم سه مدال درجه یک هنریای که در سالهای۴۵، ۴۶ و ۴۷ دریافت کردهام(زمانیکه هنوز در اهواز دانشآموز بودم) با ارزشتر از مدرک درجه یک هنری است که به همه افراد با صلاحیت وکمصلاحیت اعطا میشود.
*البته شما از جمله کسانی بودهاید که همیشه در هر برنامهای که ارشاد نیازمند شما بوده، کمک کردهاید و حتی برنامه تشییع استادان با نینوازی شما به شکلشایسته برگزار شده است.
بله، از زمان تشییع و خاکسپاری استاد بنان در امامزاده طاهر من این رسم را باب کردم. نی نواختم و شجریان خواند. حتی خاطرم هست بعد از خاکسپاری بنان، از مجلس، نماینده کرج را خواستند که چرا مراسم خاکسپاری با موسیقی همراه شده است. از همان زمان تشییع بنان دیگر مراسم استاد بزرگی نبوده که من با نینوازی بدرقهاش نکرده باشم. حدود۷۰ نفر از استادان بزرگ موسیقی را با همراهی وزارت ارشاد بدرقه کردهام و در ۱۸،۱۷ جشنواره موسیقی فجر همکاری داشتهام. همکاری خوبی با وزارت ارشاد داشتهام اما وزارتخانه ارشاد در قبال آن، چه کاری کرده است؟
*از خدمات شما به بالاتر از جایگاه وزارت ارشاد نیز باخبرم، چراکه به خوبی صدای نی شما در زمان فوت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در خاطرم مانده است.
بله، نینوازی قطعه دریغا، که آن روزها بسیار پخش میشد کار من بود. خاطرم هست که وزیر ارشاد وقت (آقای خاتمی) شبی حاج سیدجوادی را ساعت ۱۱ شب به در منزلم فرستاد و حاج سیدجوادی واقعه فوت ایشان را گفت. پیام را از جانب وزیر وقت ارشاد آورده بود مبنی بر اینکه تا صبح قطعهای بنوازم که روی آنتن به این مناسبت پخش شود. شبانه به ارشاد رفتم. چند نفر دیگر چون جلیل عندلیبی و ذوالفنون و افتخاری نیز آنجا بودند. نوار کاستی که استاد «دادبه» شعری از باباطاهر و چند دوبیتی از او را خوانده بود با خود برده بودم و به افتخاری گفتم عین استاد دادبه نعل به نعل بخوان و او نیز پذیرفت و از عهده کار برآمد. به هر صورت تا ۷ صبح در استودیوی تالار وحدت این کار ضبط و بلافاصله بعد از اعلام خبر پخش شد. بعد از چند وقت حاج احمدآقا مرا خواست و تشکر کرد. گفتم که این کار ادای احترامی به رهبر مردم بوده است. همان موقع پرسید که در قبالش هر چه میخواهید بگویید. من گفتم هیچ چیزی قبول نمیکنم و اگر میخواستم از ارشاد قبول میکردم چراکه برای دل خودم کاری کردم. اینها را برای این گفتم که بدانید اگر چیزی یا دستمزدی میخواستم در برابر این کارها بگیرم همواره امکانش بوده، اما همیشه اعلام بینیازی کردهام. حتی در دهه ۶۰ که رئیسجمهور وقت برای بازدید به وزارت ارشاد آمدند نیز چیزی هدیه نگرفتم. البته برخی آپارتمان گرفتند اما منی که مستاجر بودم گفتم خانه دارم و تشکر کردم.
*بعد از اعلام موضع شما درباره پس فرستادن مدرک درجه یک هنری، آیا عذرخواهی و دلجویی نکردهاند؟
تماس گرفتند که بیایید صحبت کنیم. اما من دیگر صحبتی ندارم. حرفی نمانده که بخواهیم بگویم. باید ارزش یک هنرمند را کسانی ارزشیابی کنند که حداقل هنرمند و سابقه او را بشناسند. در زمانی من نوازنده نی شدم و تایید استاد کسایی و دست خط ایشان را دراین باره گرفتم. تنها استاد کسایی و من نوازندگان نی در کل ایران بودیم. اما آیا حالا باید اینگونه ارزش ما پایین بیاید و دستمزد ما اینگونه پرداخت شود؟ و آقایانی برای ما تعیینتکلیف کنند که اینگونه شود؟ آیا کسانیکه ما را ارزشیابی میکنند خودشان نشان درجه یک هنری دارند؟ ضمنا باید اینگونه مدرکها و نشانها را در یک جمع عمومی اهدا کنند تا رسما از دست وزیر دریافت شود نه اینکه به منزل یا محل کار کسی فرستاده شود.
*اینمدرک به تعداد زیادی از موزیسینها تعلق گرفته، حتی شنیدهام معاونت هنری بین داوران جشنواره جوان اعلام کرده است هر کسی که مدرک درجه یک هنری ندارد برای آن اقدام کند تا بدهند. البته به برخی که اقدام کردهاند داده نشده است.
آخر مدرک درجه یک هنری باید به چه دلیلی به هر فردی داده شود؟ بنده ۳۰۰۰ ساعت ضبط نوازندگی در کارنامه دارم که تنها ۲۵۰ ساعت با شجریان است و مابقی نیز با استادان بزرگ و بنام روزگار در گلها و… است. من عمرم را در این راه گذاشتهام. حتی روزی که رفتم برای برنامه گلها در رادیو امتحان دادم آقای تجویدی از من خواست در دستگاه «نوا» بنوازم. آن زمان استادان نوا و راست پنجگاه آموزش نمیدادند اما من بلد بودم و زدم. از درآمد نواختم و به نهفت و نی ریز و الی آخر رسیدم. در انتها به من گفتند شما بسیار عالی نی میزنید، اما تا زمانیکه استاد کسایی در ایران زنده است نمیگذارم شما در رادیو نی بزنید؛ چراکه جایگاه استاد کسایی را میدانستند و به آن ارج و احترام میگذاشتند. البته بعدها توسط استاد احمد عبادی، فرزند میرزا عبدالله به رادیو رفتم. در آن زمان هیات ژوری رادیو واقعا سختگیر بود؛ حتی انحصاری و مافیایی شده بود. اما با وجود این سختگیریها، حرف آقای تجویدی باعث شد عزمم را برای رفتن به رادیو جزم کنم و راهی برای رفتن به آنجا بیابم. اولین بار که قرار شد با استاد عبادی در برنامه گلها ساز بزنم تا روز اجرا خواب نداشتم و در زمان اجرا مدام به استاد عبادی نگاه میکردم و از خود میپرسیدم آیا باور کردنی است که با استاد عبادی ساز میزنم. اینگونه ما شایستگی خود را اثبات کردهایم اما امروزه اینگونه نیست.
*سازوکار دفتر موسیقی در اعطای مدرک درجه یک هنری آیا باعث تضعیف کیفی شده است؟
بله و البته حسادت. استاد عبادی همیشه میگفت حسادت هنرمند را از بین میبرد. باید شرایط رقابت را فراهم کرد نه حسادت را.
من، محمد موسوی، وصیت میکنم روزی که از دنیا رفتم لطفا مانند آقای معینیکرمانشاهی از در تالار وحدت تشییع نشوم و نمیخواهم در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شوم.
دیدگاهتان را بنویسید