×
×

بررسی پایین آمدن میانگین سن خوانندگان و تاثیر آن بر روی افول نسل جدید موسیقی پاپ

  • کد نوشته: 10721
  • شادروان موسوي
  • پنجشنبه, ۱۲ام خرداد ۱۳۹۰
  • ۵۰ دیدگاه
  • سؤال اصلی این است که این نسل موسیقی پاپ با از دست دادن تنها برگ برنده ی خود یعنی “احساس” چطور و چگونه می خواهد از زوال خود جلوگیری کند؟

  • موسیقی ایرانیان – امین ریزباف و امین موسوی: اگر بخواهیم کمی عمیق‌تر به این قضیه بنگریم که چطور و چرا بسیاری از خوانندگان نسل جدید موسیقی پاپ ایران مثل محسن یگانه، احسان خواجه امیری، بنیامین و غیره (که به جز خوانندگی خود آهنگساز و مؤلف هم هستند) از سنین پایین می‌توانند دست به خلق ملودی ها و آهنگ های قوی بزنند، در حالیکه این موضوع در صده‌ی اخیر به این شدت در موسیقی کشور رایج نبوده است (قبل از این نسل، کمتر در موسیقی پاپ یا سنتی و کلاسیک خواننده یا آهنگساز بیست ساله‌ای را داشتیم که بتواند خود را به سرعت تا به این حد در جامعه مطرح کند)، یکی از علل مهم را باید در پیشرفت تکنولوژی و ظهور آهنگسازی کامپیوتری دانست.

    علت پایین آمدن میانگین سن خواننده های پاپ را می توان در پیشرفت تکنولوژی در موسیقی و آسان شدن طریقه ی آهنگسازی (که بدون احتیاج به یادگیری نت و حتی نوازندگی هم می توان به وسیله ی کامپیوتر آهنگسازی کرد) و همچنین آسان شدن سیستم توزیع آلبوم های موسیقی (که آسان ترین راه همان قرار دادن یک آهنگ بر روی اینترنت است) جستجو کرد. در حال حاضر هر نوجوانی هم حتی می تواند در خانه اش آهنگی را بسازد و بخواند و آهنگش را بر روی اینترنت بگذارد.

     

    “هنرجویی” پیش‌نیازی برای هنرمند شدن قبل از دورانِ ظهورِ آهنگسازی به روش کامپیوتری

    به هر حال این موضوع بسیار مهم و پر اهمیت است، در سالیان قبل هر جوانی قصد داشت احساسات خود را به وسیله‌ی هنرش ارائه دهد ابتدا باید سالها با تلاش و مشقت بسیار خود را از لحاظ فنی (چه در نوازندگی، چه آهنگسازی و چه خوانندگی) رشد می داد، باید سال ها هنرجو می‌ماند تا می‌توانست از لحاظ فنی در موسیقی خود را به استاندارد قابل قبولی برساند، به قول معروف باید یک پیش نیازی را برای خلق آثارش که همان “هنرجویی” بود می گذراند، باید سال ها سطح خود را در موسیقی بالا می برد تا بتواند قطعه ای را بخواند یا بسازد، باید سال ها مراحل پر پیچ و خم و پر مشقت آموزش موسیقی را طی می کرد تا کم کم بتواند وارد وادی “خلق اثر” شود ولی در حال حاضر به لطف پیشرفت تکنولوژی و زیاد شدن نرم افزارهای آهنگسازی و وجود استودیوهای خانگی بدون گذراندن پیش نیازی آنچنان طولانی هر نوجوانی می تواند برای خود آهنگ ضبط کند و بخواند، همین باعث می شود که فاصله ی تولید اثر هنری و شروع کار موسیقی برای یک فرد کوتاه باشد و در فاصله ی کم بتواند خود را بالا بکشد و احساسات و حرف هایش را در قالب هنر بیان کند.

     

    ولی قبل از این اگر کسی مثل محسن یگانه بخواهد موسیقی را از ۱۵ سالگی شروع کند، عمدتاً باید حداقل تا ۲۷ سالگی وقت خود را سرگرم آموزش موسیقی و هنرجویی می کرد و سالها در مقدمات یادگیری موسیقی دست و پا می زد، به همین دلیل کمتر می توانست در سنین جوانی مثل ۱۸ تا ۲۷ سالگی که اوج احساسات و شور عاشقانه ی یک شخص است اثری را تولید کند، ولی در حال حاضر این مشکل حل شده و جوانان می توانند در سنین کم با احساسات پر شور خود آثار احساسی با ملودی های عاشقانه و قوی خلق کنند، به عنوان مثال یگانه از ۱۵ سالگی آموزش موسیقی را شروع می کند و در ۱۹ سالگی اولین آلبوم خود را تهیه و منتشر می کند(که همان آلبوم اول هم به سبب احساسی بودنش شنوندگان زیادی از جوانان پیدا می کند)، خب همین موضوع یعنی منطبق شدن احساسات پرشور جوانی و نوجوانی با بلوغ موسیقایی.

    یعنی هنگامی هنرمند به بلوغ موسیقایی می رسد که در اوج تجربه کردن احساسات و غم های عشقی دوران جوانی قرار دارد. ولی در گذشته بلوغ موسیقی بسیار دیرتر از به وجود آمدن احساسات پرشور دوران جوانی به وجود می آمد! (البته این موضوع به این معنی نیست که احساس در کارهای خواننده های با تجربه تر و مسن تر موسیقی پاپ موج نمی زند بلکه منظور نگارنده این است که اگر همین خواننده ها در سنین نوجوانی و جوانی کاری را می خواندند مطمئناً با احساس تر می بود.)

     

    این دلایلی که ذکر شد(یعنی پیشرفت تکنولوژی در زمینه آهنگسازی کامپیوتری و سهولت در ضبط صدا) مهمترین علت برای پایین آمدن میانگین سن خوانندگان پاپ است، البته دلایل دیگر هم که تا حدودی دلایل جامعه شناختی و روان شناختی هستند باعث این قضیه شده است که جامعه ی جوان امروزی بیش از پیش گرفتار شکست های عشقی و افسردگی شوند که از ذکر آنها به دلیل وقت کم می گذریم و به بحث اصلی می پردازیم…

     

    “احساس” تنها برگ برنده ی پاپ خوانهای جوان و از دست دادن آن مشکل جدی برای موسیقی پاپ

    چالش و مشکل اصلی که نسل موسیقی پاپ اخیر دچار آن شده این است که تمام خواننده های این نسل بعد از گذشت مدت زمانی و پس از تهیه ی چند آلبوم مهم ترین برگ برنده و خاصیتشان را از دست می دهند.

    همانطور که گفتیم چهره شدن یک خواننده پاپ هیچ گاه به دلیل قدرت فنی اش در موسیقی نبوده است، بلکه به خاطر ملودی ها و احساسات قوی شان بوده است، حال مشکلی که پیش می آید این است که با گذشت مدتی از سنین پرشور جوانیِ آن خواننده و با متأهل شدن او دیگر خبری از آن احساسات عاشقانه و غمگدازی‌های دوران جوانی و نوجوانی  گذشته اش نیست، به همین دلیل هم دیگر خبری از آن ترانه های واسوخت و آن احساسات و بکر و قوی نیست، چون که دیگر جنس دغدغه ها عوض شده…

    هر چقدر هم خواننده های پاپ بخواهند روی صدا و آهنگ هایشان کار کنند و هر چقدر هم برای قوی‌تر و طبیعی‌تر شدن کارهایشان نقش بازی کنند و با یادآوری خاطرات و احساسات دوران جوانی دست به خلق ملودی بزنند باز هم نمی توانند آهنگ هایی با آن سطح بالای احساسی مثل کارهای اولیه شان تولید کنند، (مشکلی که دامان اکثر خواننده های پاپ از جمله خواجه‌امیری، چاووشی، یگانه، صادقی، بنیامین و غیره را در هر کدام تا حدی گرفته است…)

    دیگر چاووشی کمتر (دقت کنید به واژه‌ی “کمتر”) می تواند باز هم آهنگ هایی مثل «صبوری»، «مرگ»، «کجاست؟ بگو!»، «سنگ صبور» خلق کند که همانطور که یگانه بعید است بتواند باز هم آهنگ هایی مثل «در به در غزل فروش»، «آخه دل من»، «گناهی ندارم»،  «نشکن دلمو» یا «سال کبیسه»  بسازد.

     

    برخی از آثاری که مثال زدیم ممکن است دارای آنچنان بار فنی و موسیقایی نباشند اما واقعیت این است که جوانان به دنبال مسائل فنی نیستند، بلکه به دنبال یافتن احساسات بی پرده و صادقانه در آهنگ هایی که گوش می کنند هستند، به واقع همه ی این خواننده های نسل جدید که از زیرزمین به روی زمین آمده اند خیلی سعی کرده اند که از لحاظ فنی کار خود را ارتقاء دهند، یکی آمد سبکش را عوض کرد، کس دیگری آمد لحن خوانندگی اش را تغییر داد، بعضی ها تنظیم کننده شان را عوض کردند، آن یکی آمد از غربی ها تقلید کرد و مدت آهنگ هایش را یک دقیقه ای و حتی چند ثانیه ای کرد، هر کس در این بازار موسیقی فکری نو کرد تا خود و موسیقی اش را زنده نگهدارد…

     

    اما در این بین آنها متوجه نشدند که تنها برگ برنده ی خود؛ یعنی احساسات قویشان را در حال از دست دادن هستند و هر کاری هم با فرم و ظاهر موسیقی شان بکنند تا زمانی که احساس قوی و صادقانه در کارشان وجود نداشته باشد، آهنگ ها و آلبوم هایشان مثل سابق هواخواه نخواهد داشت…

    حال سؤال اصلی این است که این نسل آخر موسیقی پاپ با از دست دادن تنها برگ برنده ی خود یعنی “احساس” چطور و چگونه می خواهند از زوال موسیقی خود جلوگیری کنند؟ خواننده های پاپ با بالا رفتن سن و با از بین رفتن دغدغه های دوران جوانی شان چگونه می خواهند موسیقی خود را از مرگ نجات دهند؟ با چه حرکتی می خواهند خود را هنوز در جایگاه بالا حفظ کنند؟ آیا این پاپ مجاز می تواند خود را از مرگ و زوال تدریجی نجات دهد!؟

    برای مشاهده‌ی صفحات اصلی این مطلب در نهمین شماره مجله موسیقی ایرانیان بر روی عکس‌ زیر کلیک کنید.

    • طراحی و صفجه آرایی: ابراهیم مولائی

    http://musiceiranian.ir/images/news-pic/2011/05/50s.jpg http://musiceiranian.ir/images/news-pic/2011/05/51s.jpg

    https://musiceiranian.ir/?p=10721
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *