×
×

یادداشتی بر یک صعود و سقوط

  • کد نوشته: 10395
  • 19 اردیبهشت 1390
  • ۱۰ دیدگاه
  • الف. خوزستانی: با نگرشی بر چگونگی ظهور موج نو موسیقی پاپ معاصر ایران در اواسط دهه هفتاد، بدون شک باید فریدون شهبازیان را قهرمان بلامنازع این کشف دانست. کسی که با چراغ سبز مقامات ارشد صداوسیمای وقت و حمایت از موسیقی‌دانان جوان، راه را برای موسیقی نسل نو پاپ – از نوع به اصطلاح مجاز […]

  • الف. خوزستانی: با نگرشی بر چگونگی ظهور موج نو موسیقی پاپ معاصر ایران در اواسط دهه هفتاد، بدون شک باید فریدون شهبازیان را قهرمان بلامنازع این کشف دانست. کسی که با چراغ سبز مقامات ارشد صداوسیمای وقت و حمایت از موسیقی‌دانان جوان، راه را برای موسیقی نسل نو پاپ – از نوع به اصطلاح مجاز و البته وطنی– باز نمود.

    ثمره این تلاش ِ حمایتی در حیطه آهنگسازی به ظهور آهنگسازانی چون فواد حجازی، بهروز صفاریان، شادمهر عقیلی و… انجامید و البته به استعدادهایی همچون علیرضا عصار، قاسم افشار، حسین زمان و بسیاری دیگر فرصت همه گیر شدن با توسل به رسانه ملی را اعطا نمود.

    در این میان البته خواننده‌ای بود که موسیقی دستگاهی می‌خواند و با کسی جز فریدون شهبازیان کار نمی‌کرد. صدای باز و رسایی داشت و مسلط به ظرائف موسیقی ایرانی. محمد واعظی اصفهانی که اکنون وی را به محمد اصفهانی می‌شناسیم.

    ابتدا با اجرای آثاری روی اشعار شعرای معاصر مانند فریدن مشیری و همچنین اجرای تیتراژ سریال، پا به عرصه خوانندگی گذاشت. به جرات می‌توان گفت که وی از قابل توجه‌ترین دستاوردهای سیاست فضای باز صداوسیمای آن روز‌ها بود.

    حضور آهنگسازان جوان و تحصیلکرده در صدا و سیما، ارکسترهای خوب و همچنین ساده بودن ورود به جرگه هنرمندان صدا و سیما، باعث شد طیفی که زیر خاکستر عرف، در منازل خود به ساز زدن مشغول بودند اینک با امکانات بیشتر، برون ده هنری قابل توجهی داشته باشند. استقبال از موج نو پاپ در بین مردم و علی‌الخصوص نسل جوان، باعث اقبال بعضی خوانندگان طیف سنتی نیز به این فرم شد.

    حاصل این همکاری‌ها – در مورد محمد اصفهانی- منجر به تولید آلبوم‌هایی همچون «حسرت» گردید که به‌علت پخش همزمان ویدئو کلیپ آن در سیما به فروش و محبوبیت بالایی دست یافت. شرایط آسان برگزاری کنسرت و همچنین کمتر کپی‌شدن آثار صوتی نیز به جلوگیری از افت جذابیت «نسل نو پاپ» کمک می‌نمود. در ابتدا، صدا و سیما نیز، راسا، اقدام به انتشار تک ترانه‌های این نسل در مجموعه یک آلبوم می‌نمود که شاید سه، چهار اثر در آرشیو‌ها موجود باشد.

    اصفهانی روند رو به رشد خود را البته مرهون بعضی اساتید موسیقی سنتی ایران نیز هست. بازخوانی آثار استاد همایون خرم در آلبوم «تنها ماندم» و ترانه‌های خاطره‌انگیزی همچون «غوغای ستارگان» که البته با تنظیمی مدرسه‌ای ارائه شد، تلاشی بود که کفه ترازو را در مورد ریشه هنری وی (موسیقی سنتی) در مقایسه با آثار تولیدی موسیقی پاپ، برابر نگه دارد. به بیان دیگر نگه داشتن مخاطبان دو طیف با سیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» ادامه پیدا کرد.

    با گذشت زمان و تغییرات عمده در سطح فرهنگی جامعه و ورود فرم‌های غربی با کلام فارسی، تیتراژ خوانی در سریال‌های ایرانی هویت دیگری یافته بود و خود، پله‌ای بود برای در چشم نگه داشتن هنرمندان عرصه پاپ. محمد اصفهانی در این عرصه جزء اولین‌ها بود و البته با تلاشی مضاعف، از این حیث نیز از دیگران عقب نماند. استفاده هوشمندانه از این نوع نگرش باعث می‌شد هر ترانه‌ای که برای سریال‌ها خوانده شود، بعد از ژایان آن در اولین اثر صوتی وی نیز منتشر گردد و با یک تیر دو نشان زده شود.

    در این میان نگاه به سبک‌های جدید، می‌توانست به مقبولیت یک خواننده در میان نسل کم سن‌تر کمک نماید. این نوع نگاه شاید باعث تولید اثر همچون «نون و دلقک» گردید. اثری که کلیپ تصویری آن روی تصاویری از هنرمند جاودان صحنه – چارلی چاپلین – باعث انتقادات فراوانی گردید ولی هر چه بود به معروفیت بیشتر برای خواننده اثر منتهی گشت.

    آلبوم «برکت» البته به مدد تفکر بیشتر و از زاویه بهتر و همکاری با مجموعه‌ای حرفه‌ای، (به نسبت آثار سه سال گذشته‌اش) توانست در بین طرفداران حرفه‌ای‌تر، شوری بپا کند. اثری که در طیف آثار محمد اصفهانی در موسیقی سنتی و پاپ باعث ایجاد تلفیقی قابل قبول گردید. سبکی که فواد حجازی به نوعی از پایه‌گذاران آن بود و صد البته که دوری محمد اصفهانی از حجازی در این سال‌ها، باعث افت کیفی آثار وی شد. این نکته در مورد افت کیفی، البته دارای ظرائفی است که به عنوان نمونه می‌توان به عدم تفکر موسیقایی یکسان بین وی و آهنگسازان آثارش، آهنگسازی خود محمد اصفهانی و سعی در همسان کردن روند حرکتی با ذائقه بازار بدون مطالعه کافی اشاره کرد.

    اکنون بعد از گذشت بیش از یک دهه از فعالیت محمد اصفهانی در موسیقی پاپ، شاهد نشر اثری بنام «بی‌واژه» هستیم. در نگاه نخست و شناخت نسبی از ایشان و بعد از سکوتی چند ساله توقع شنیدن اثری با شاخص‌های موسیقایی بالا و کلامی در خور داریم.

    از این نکته نمی‌توان به سادگی گذشت که ایشان دقتی در خور توجه به مضامین ادبی و ظرائف شعر کلاسیک ایران دارند که این نکته در خوانش بسیاری از آثار وی مشهود است. اما در آلبوم حاضر تمامی اشعار از ترانه سرایان معاصر است.

    دقت اصفهانی در تدارکات این آلبوم قابل توجه است. ضبط چند اثر در استانبول ترکیه و استفاده از آنسامبل‌های زهی ترک که تکنیک‌شان زبانزد است، کیفیت ضبط و نهایی‌سازی (مسترینگ) و همچنین همکاری با چند نوازنده ترک از این نکات است.

    اما شنیدن کامل این اثر و توجه و مقایسه با آثار قبلی چند نکته را به ذهن متبادر می‌کند. به نظر نگارنده، این اثر دارای چند گانگی سبک شده است و علت را می‌توان در هراس خواننده از عقب افتادن از سبک‌های مورد توجه نسل نوجوان و جوان دانست.

    از سویی دیگر تغییر جنس و رنگ صدای محمد اصفهانی در مقایسه با آثار سلف، باعث ایجاد حسی نا‌آشنا برای شنونده می‌شود. این تغییر صدا البته اگر با افزایش سن توجیه ناپذیر باشد، با جراحی سینوس وی بی‌ارتباط نیست. هر چند که در بعضی جا‌ها به مدد نرم افزار سعی در یکسان سازی شده است.

    اتفاقی که در این سال‌ها، در فرم موسیقی‌های معاصر جهانگیر گردیده است، معطوف شدن به چرخه (ریتم) بجای پردازش کلامی و نوع گویش کلام است. گر چه هنوز به قائده تبدیل نگردیده است، اما در کشورمان تاثیرات این اتفاق کاملا قابل لمس است. هر چند که ممیزی‌ها بسیاری از انواع رادیکال‌تر را از سبد فرهنگی خانوار حذف کرده‌اند.

    آلبوم «بی‌واژه» نیز به نوعی از این گزند در امان نمانده است و موسیقی آن به این علت دچار افت کیفی ملودیک گردیده است. جملات نامرتبط و بی‌الگویی در آهنگسازی در بسیاری از ترانه‌ها مشهود است. در بعضی ترانه‌ها به نظر می‌آید ملودیک کردن ترانه کافی به نظر آمده است و توجهی به تلفیق صحیح کلام و موسیقی نشده است.

    عدم دقت بر دامنه صوتی خواننده نیز در ترانه «غزال» دیده می‌شود. شاید در توجیه تفاوت بسیار در سبک و کیفیت ترانه‌ها، توجیحاتی از سوی پدیدآورندگان آورده شود ولی این نکته برای یک خواننده حرفه‌ای یک ضعف محسوب می‌شود. در این آلبوم دو قطعه نیز از موسیقی دو سریال به عاریت گرفته شده است که این نیز در خور توجه است. محمد اصفهانی قبلا تجربه انتشار اثر «ولایت عشق» را داشته است. موسیقی سریالی که به موفقیتی در خور دست یافت چرا که در فرم حرفه‌ای خود منتشر گردید. اما رویه انتشار موسیقی سریال در آلبومی اینچنین، اثر را دچار انشقاقی تعجب برانگیز نموده است.

    موسیقی عاریتی از ترکیه و ضعف مشهود آهنگسازی، تکیه بر ترکیبات حرکتی (ریتمیک) که ماندگاری هنری ندارد، ضعف کلامی و تلفیق موسیقی و کلام در بعضی ترانه‌ها و عدم انسجام ملودیک در کل اثر می‌توان از دلائلی بر شمرد که این اثر را می‌تواند به اثر پر انتقاد – از چشم نگارنده – تبدیل نماید و کلمه سقوط هنری به ذهن متبادر می‌گردد.

    این طبیعی است که از کسی که آثاری بسیار درخشان در طول حیات کاری خود منتشر نموده است توقع بیشتری از جوان جویای نام و «آلبوم اولی» می‌رود. بنابر بعضی شنیده‌ها، محمد اصفهانی آلبوم دیگری در دست تهیه دارد که نگاهی کاملا حرفه‌ای‌تر به آن گردیده است. اما در فلسفه هنر معاصر، هنرمندان دارای فراز و فرود بسیار، آفتاب مستعجل خواهند بود و ماندگاری از آن آنانیست که قوام را مایه دوام می‌کنند و –خود – سبک گذار می‌شوند.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *