×
×

«در دانشگاه قزاقستان از من به عنوان بانوی فرهنگی ترک‌زبانان دنیا تجلیل ویژه شد»

  • کد نوشته: 70435
  • موسیقی ایرانیان
  • پنجشنبه, ۳۰ام بهمن ۱۳۹۳
  • ۱ دیدگاه
  • پروین بهمنی را احیاگر فرهنگ لالایی‌های مادرانه دانسته‌اند. این موسیقیدان و پژوهشگر، متولد ۱۳۲۸ در ایل قشقایی است. پس از تحصیلات متوسطه وارد تربیت‌معلم عشایری شیراز شد و سال‌ها به عنوان آموزگار در مناطق مختلف عشایری استان فارس خدمت کرد. پدرش، غلامرضا بهمنی، از موسیقیدانان ایل و صاحب سبک بود…
    +یک کتاب آماده کرده‌ام از هزارو۵٠٠دوبیتی قشقایی که به‌مرور و طی سال‌ها آنها را گردآوری و ترجمه کرده‌ام، اما هنوز منتشر نشده است

    +سالها پیش در شرف تاسیس انجمن موسیقی نواحی ایران بودم و حدود پنج‌هزارنفر فرم گرفتند و پر کردند، در حالی که جلسه افتتاحیه را هم برگزار کردیم، در دوره ریاست‌جمهوری قبلی بی‌خود برایش مانع درست کردند و این کار انجام نشد!

    «در دانشگاه قزاقستان از من به عنوان بانوی فرهنگی ترک‌زبانان دنیا تجلیل ویژه شد»
  • پروین بهمنی

    پروین بهمنی

    مرجان صائبی: پروین بهمنی را احیاگر فرهنگ لالایی‌های مادرانه دانسته‌اند. این موسیقیدان و پژوهشگر، متولد ۱۳۲۸ در ایل قشقایی است. پس از تحصیلات متوسطه وارد تربیت‌معلم عشایری شیراز شد و سال‌ها به عنوان آموزگار در مناطق مختلف عشایری استان فارس خدمت کرد. پدرش، غلامرضا بهمنی، از موسیقیدانان ایل و صاحب سبک بود. می‌گوید از زمانی که دایه‌اش، لالایی‌ها را در گوشش زمزمه می‌کرد، به موسیقی ایل علاقه‌مند شد و پدر هنرمندش نیز مشوق او بود. این هنرمند همچنین فرزندان خود را با موسیقی سنتی و عشایری آشنا کرد و بیش از دودهه است که زندگی خود را وقف پژوهش و احیای موسیقی سنتی و اصیل ایل قشقایی کرده است.

    بهمنی از سال۱۳۷۴ به‌دفعات در جشنواره‌های متعدد بین‌المللی، ملی و منطقه‌ای، دعوت شد و برنامه‌های مختلفی را اجرا یا مدیریت کرد. در سال ۱۳۸۱، گروه موسیقی قشقایی «حاوا» را با هدف حفظ و اشاعه موسیقی اصیل ایل راه‌اندازی کرد و سرپرستی آن را برعهده گرفت. این پژوهشگر موسیقی نواحی به جمع‌آوری اشعار ایل همت گذاشت و بالغ بر یک‌هزارو۵٠٠ قطعه دوبیتی با زبان ترکی را به فارسی برگرداند و آنها را به حوزه هنری تحویل داد. او بعدها به تحقیق در شعر و موسیقی قشقایی پرداخت و آنها را به رشته تحریر درآورد و یافته‌های خود را به‌رایگان در اختیار دانشجویان، علاقه‌مندان و پژوهشگران قرار داد. بهمنی در ساماندهی و معرفی هنرمندان ایل، تلاش بسیار داشت و چهره‌های گمنام و مستعد عشایر را شناسایی و با جامعه هنری کشور مرتبط کرد و در این راه حتی آپارتمان کوچک خود را در اختیار هنرمندان قشقایی گذاشت. همکاری پژوهشی با اساتید دانشگاه‌های باکو، ترکیه، کوزوو و ترکمنستان در زمینه فرهنگ و هنر و ادبیات زبان ترکی، تنظیم آهنگ و آواز برای فیلم‌های مختلف مستند و تلویزیونی از جمله فعالیت‌های بهمنی در این سال‌هاست. با بهمنی در آپارتمانش در شهرک اکباتان دیدار کردیم؛ در روزهایی که درگیر درمان بیماری بود و روزهای سخت شیمی‌درمانی را می‌گذراند. پسرش دامون شش‌بلوکی، همراه همیشگی و دستیارش در کار تحقیق و پژوهش که خود یک موزیسین و نوازنده است، ما را همراهی کرد. می‌خواهد هرچه زودتر این روزهای سخت را بگذراند و کارهای نکرده‌اش را تمام کند. می‌گوید: «رفتم خانه یکی از چنگی‌ها، دیدم بچه چهارساله داره ناقاره می‌زند. آن وقت بود که شارژ شدم. یک وقت‌هایی هست که دلم می‌گیرد از اوضاع و دلگیر سرم را روی بالش می‌گذارم و بعد با خودم می‌گوید دلگیری دیگر بس است و آن وقت یک کاری برای خودم درست می‌کنم و یک تیتر را در ذهنم می‌گذارم و فردا صبح شروع می‌کنم. هشت، ٩ماه در رامسر بودم «اصلی و کرم» را نوشتم. خیلی سخت است.» در جای‌جای مصاحبه از محمدرضا درویشی، دوست و همراه او و تمام موزیسین‌های مناطق ایران یاد می‌شود. این بخشی از یک گفت‌وگوی مفصل است و البته در بخش‌هایی از آن، از آثار منتشرنشده  بهمنی صحبت شده است. قرار است ٢٩بهمن شبی با عنوان «پروین بهمنی» در مقام تجلیل از این بانوی موسیقی نواحی ایران برگزار ‌شود. قرار است در این برنامه که از سوی مسوولان جشنواره موسیقی فجر تدارک دیده شده، بهمنی روی صحنه حاضر شده و یک لالایی کوتاه از موسیقی قشقایی را اجرا کند.

    * گویا ردیف‌های آوازی موسیقی ایرانی را نزد خانم اخوان آموزش دیدید. درست است؟
    بله و البته درست وسط آموزش موسیقی ردیف دستگاهی ایران، وقتی شور را تمام کرده بودم و به ماهور رسیده بودم، به خودم نهیب زدم و گفتم هی، موسیقی قشقایی ماند. اینجا که چهارقدم چهارقدم آموزشگاه موسیقی هست. تو برو موسیقی قشقایی را دریاب و بنابر این آموزش ردیف‌های موسیقی را تا کردم و کنار گذاشتم. البته ماهور را در ایتالیا هم کار کرده بودم و بقیه ردیف را هم خودم کار کردم. ردیف استاد محمود کریمی‌ را کار کردم و همین‌طور سال‌ها قبل، پیش یکی از شاگردان تاج اصفهانی به نام مرتضی شریف ردیف کار کردم. آقای شجریان در یکی از کتاب‌هایش نوشته از شاگردان تاج اصفهانی یک‌نفر را به نام مرتضی شریف می‌شناسم که حنجره‌ای بسیار قوی دارد. خلاصه آنکه من به خاطر اینکه موسیقی قشقایی را دریابم، موسیقی ردیف را رها کردم.
    البته این توضیح را هم بدهم که من سال‌ها دوستی نزدیکی با موزیسین‌های بزرگی مثل استاد شجریان و مرحوم پرویز مشکاتیان داشتم و به‌جز ارتباط و دوستی خانوادگی، همکاری‌های موسیقیایی هم داشتیم، مثلا آقای مشکاتیان بر اساس مقام‌های موسیقی قشقایی آهنگ سریال مثل‌آباد را ساخت. من این آهنگ را برای ایشان خوانده بودم و ایشان هم بر اساس آن، آهنگ سریال مثل‌آباد را ساخت. او ساز می‌زد و من می‌خواندم. این شکل از آموزش موسیقی ایرانی در مراوده و همکاری و همراهی با بزرگان موسیقی ایران همیشه وجود داشت منتها از یک جایی به بعد کلا خودم را از موسیقی ردیف دستگاهی ایران جدا کردم و تمرکزم را روی موسیقی قشقایی گذاشتم.

    *  البته این احتمالا به نفعتان هم شد چون شاید اگر این آموزش‌ها را ادامه می‌دادید، این موضوع در لحن و لهجه شما در موسیقی قشقایی تاثیر داشت. درست است؟
    بله. من همیشه نگران این تغییر لحن بودم و این اتفاقی‌ است که برای بسیاری از موسیقیدان‌ها و خوانندگان موسیقی مقامی ‌مناطق دیگر ایران افتاده است. نکته دیگر اینکه در موسیقی تنبور، مقام‌ها و کلام‌های حقانی و عرفانی و مقام‌های باستانی و مجلسی به شکل اورجینال و مجلسی هنوز نواخته می‌شود و روی موسیقی تنبور تصنیف هم ساخته شده و در شکل‌های مختلف هم نواخته می‌شود، اما شکل اورجینال موسیقی قشقایی وجود نداشت و فقط یک برداشت از آن باقی مانده بود، من حتی در کنسرت‌ها سعی می‌کردم چه در بخش آوازی و چه در بخش‌سازی، به سمت موسیقی اورجینال گریز بزنم. چون آن‌موقع در تهران ساکن بودم، خیلی از نوازندگان گروه، قشقایی نبودند، اما مدل‌هایی را گوش می‌دادند و تمرین می‌کردند که بر اساس موسیقی اصیل قشقایی بود، مثلا به حیدر ساجدی کمانچه عاشق اسماعیل را می‌دادم تا گوش دهد یا آقای بهرام خانی که الان با آقای سراج کار می‌کند، موسیقی حبیب‌خان یا نکیسا را گوش می‌دادند و آرش عزیزی هم مثل بقیه تکیه‌اش بر موسیقی اورجینال قشقایی بود. این تغییر لحن برایم خیلی حیاتی بود و به نوازندگان هم می‌گفتم مثل آنگونه که من می‌خوانم ساز بزنند. به دختر مرحوم عطا جنگوک آواز قشقایی یاد دادم و او طوری می‌خواند که قشقایی‌ها باور نمی‌کنند که او حتی ترکی نمی‌داند و همین‌طور دختر آقای آبنار، صدابردار سینما. از برلین اینجا آمده بود که پیش من آواز قشقایی بیاموزد.

    پروین بهمنی

    پروین بهمنی

    * چطور این اتفاق افتاده بود؟
    در فیلم سه‌زن خانم حکمت، من لالایی خوانده بودم و این فیلم در جشنواره برلین شرکت داشت و ایشان آنجا لالایی مرا شنیده بود. این موسیقی هم آنجا خیلی مورد توجه قرار گرفته بود.

    * چه کارهایی هست که دلتان می‌خواهد انجام دهید؟ می‌دانم تحقیقات گسترده‌ای انجام داده‌اید که هنوز منتشر نشده‌اند.
    یک کتاب آماده کرده‌ام از هزارو۵٠٠دوبیتی قشقایی که به‌مرور و طی سال‌ها آنها را گردآوری و ترجمه کرده‌ام، اما هنوز منتشر نشده است. به جز این، مجموعه‌ای از رقص‌های آیینی قشقایی را گردآوری کرده‌ام. دوست دارم گروهی برای اجرای این رقص‌های آیینی تشکیل دهم. رقص‌های ما رقص به معنای مرسوم نیست، بلکه نوعی سماع است و در شکل صحیح آن، رقصنده حس می‌گیرد؛ درست مثل آوازمان. رقصنده باید کاملا روی کارش متمرکز باشد و کاملا باید حس بگیرد چون غیراز این نمی‌تواند این رقص آیینی را درست انجام دهد. در آیین‌های قشقایی، رقص به معنای آنچه در غرب dance خوانده می‌شود، نیست. در قشقایی به آن اویناماگ می‌گویند و در آذربایجان اویناماق خوانده می‌شود که همان بازی است و بختیاری‌ها و لرها به آن وازی می‌گویند. در این نوع از رقص‌های آیینی دست‌ها از ریتم تبعیت نمی‌کنند و فقط پاها از ریتم تبعیت می‌کنند. ما قشقایی‌ها رقصی به نام «آورهله» داریم که شاید سنگین‌ترین ریتم را در تمام دنیا دارد و کاملا هم آیینی است. دست‌ها اشاره به نیروهای آسمانی و دورکردن شیطان دارد و پاها کوبیدن نفس است. این از آیین‌های کهن است و مقدمات مفصلی هم دارد. این رقص‌های آیینی هم، همه جمعی است و تنهایی معنایی ندارد. الان کسانی که بتوانند آورهله را اجرا کنند، دو، سه نفر بیشتر نیستند.

    * دیگر چه کاری آماده دارید که می‌خواهید منتشر شود؟
    لالایی‌ها. تمام مادران دنیا، با یک موسیقی که زمزمه می‌کنند و شعری که خودشان روی آن می‌گذارند، خودشان را خالی و برای فرزندانشان لالایی را زمزمه می‌کنند. آنها در این نوازش‌ها اسم بچه‌هایشان را می‌آورند. من لالایی‌هایی را جمع کرده‌ام که بر اساس اتفاقات مستند است و داستان دارد و ماندگار شده است. من ١١لالایی را که داستان دارد و بر اساس اتفاقات مستند است، گردآوری کرده‌ام.

    * یعنی با شعر و ملودی‌هایی که داشت، گردآوری کرده‌اید؟
    بله. خیلی جست‌وجو کرده‌ام تا شکل درست و صحیح آن را پیدا کنم.

    این امکان وجود دارد که این شعر به همراه ترجمه، اسناد تاریخی و نوت آن منتشر شود؟
    بله. من حتی بخش لالایی آن را ضبط کرده‌ام، بخشی از قصه‌هایش را هم نوشته‌ام. همه بر اساس وقایع تاریخی نوشته شده‌اند. ضمن اینکه از کارکرد لالایی بیرون آمده و به شکل یک مقام درآمده‌اند. به تعداد مادران دنیا لالایی می‌تواند وجود داشته باشد، چون اکثر اشعار و ملودی‌ها بداهه‌اند، اما این لالایی‌ها چون دارای اسناد تاریخی هستند و در فرهنگ و موسیقی قشقایی جا افتاده‌اند، جایگاه مقام را پیدا کرده‌ و به غیراز مادران، خیلی از مردها هم این لالایی‌ها را به شکل آواز خوانده‌اند. تعدادی از این لالایی‌ها از بین رفته بودند و من به‌نوعی آنها را احیا کرده‌ام. مقدمات انتشار آن فراهم شده است. در ضمن، پروفسور کافکاسیالی رییس دانشکده ادبیات دانشگاه آتاتورک ترکیه و نماینده این دانشگاه در کشورهای وابسته به آن مثل قزاقستان و کشورهای دیگر، تحقیقات گسترده‌ای درباره ترک‌زبانان ایران انجام دادند در ابتدا فقط من با ایشان همکاری کردم و بعد پسرم دامون شش‌بلوکی هم به ما ملحق شد و درباره مجموع فرهنگ ترک‌زبانان ایران تحقیقاتی را شروع کردیم و درباره موسیقی، ادبیات، فولکلورها و ادبیات شفاهی کارهایی را انجام دادیم. در این کتاب‌ها که منتشر شده، بخش قشقایی پررنگ‌تر است چون در مورد قشقایی در حوزه نشر کار کمتری انجام شده بود. در آن کتاب‌ها تعدادی از منظومه‌های عاشیق‌های قشقایی هم چاپ شد: کوراوغلوی قشقایی، غریب و صنم و محمود و نگار از جمله منظومه‌هایی هستند که در این کتاب‌ها منتشر شده‌اند؛ به‌علاوه شرح کامل روایات مقامات موسیقایی قشقایی. مهم‌ترین کتابی که این اواخر هم منتشر شد، کتاب «ایران تورکلری» یا ترک‌های ایران بود بعد کتاب «ایران تورکلری، عاشیق محیطلری» است. کتاب دیگر «ایران جغرافیا سوندا تورکلری» است که عکس گروه ما، گروه حاوا هم روی آن است و بعد هم «ایران تورک عاشیقلری و ملی کیملیک» که همه اینها در ترکیه منتشر شده‌اند. من و پسرم دامون جزو هیات مولف همه این کتاب‌ها هستیم. پسرم در بخش ترک‌های آذربایجان و جاهای دیگر هم همکار آقای پروفسور کافکاسیالی بود.

    * همه اینها در ترکیه منتشر شده‌اند؟
    بله. این کتاب‌ها را دانشگاه آتاتورک منتشر کرده است. در همین کتاب‌ها چندتا از روایت‌های ما از منظومه‌های عاشیق‌های قشقایی، به صورت کار پایان‌نامه‌ای از طرف دودانشگاه روسی و آمریکایی به زبان‌های روسی و انگلیسی ترجمه شده‌اند. خدا را شکر اینها در جایی ضبط و منتشر شده‌اند و شاید زمانی هم به فارسی برگردانده شدند. به‌علاوه اینکه ما تعداد زیادی از عاشیق‌های ترکمن و شاهسون و ترک‌های دیگر را در فستیوال‌های دانشگاه آتاتورک معرفی کردیم.

    * در چه فستیوال‌هایی شرکت کرده‌اید؟
    یک فستیوال به نام «تورک دنیاسی عاشیقلر شولینی» بود؛ یعنی جشن جهانی عاشیق‌های ترک‌های جهان که معمولا بیست‌وچندکشور در آن حضور دارند و بیشترین حضور هم از ایران هست، چون ما از ترکمن، شاهسون، آذربایجان، قزلباش، شمال خراسان، قشقایی و… گروه‌هایی را می‌بردیم. در همه این فستیوال‌ها که تقریبا پنج‌دوره برگزار شد، کارگاه‌هایی را هم برگزار کردیم. این فستیوال، بخش اجرای موسیقی و کنفرانس و بخش کارگاه‌های پژوهشی دارد. این فستیوال پارسال در قزاقستان برگزار شد که در آنجا دونفر به عنوان مشاهیر و مفاخر ترک‌زبان‌های دنیا انتخاب شدند که من و آقای اصلان میرزایف از گرجستان معرفی شدیم. همین‌طور در دانشگاه احمدیاساوی قزاقستان از من به عنوان بانوی فرهنگی ترک‌زبانان دنیا تجلیل ویژه شد.

    * پس بسیاری از پژوهش‌هایی که انجام داده‌اید، در ترکیه در قالب کتاب منتشر شده‌اند؟

    پروین بهمنی

    پروین بهمنی

    نه کامل، اما خدا را شکر بخشی از اینها در آنجا منتشر شده‌اند. خدا را شکر. شاید در اینجا فرصت انتشارش را پیدا نمی‌کردیم.

    * نمی‌خواهید آن رقص‌های آیینی را هم در ترکیه منتشر کنید؟
    از خدایشان است که من این کتاب را بدهم آنجا منتشر کنند، اما تا حالا نداده‌ام. البته اگر اینجا شرایط به همین صورت باشد، مجبورم این کار را بکنم.

    * چرا در ترکیه کنسرت نمی‌دهید؟
    در ترکیه سه، ‌چهارکنسرت داشته‌ایم. در مورد فستیوال‌ها می‌گفتم؛ اجازه دهید فستیوال دیگری را با عنوان «تورک شله نی» نام ببرم که یک فستیوال وسیع برای فارسی‌زبانان بود که آن فستیوال بیشتر شکل کنسرتی و نمایشی داشت و بخش پژوهشی آن کمتر بود. در آن فستیوال با گروه شرکت کردیم و در آن، کنسرت هم دادیم. پارسال به دعوت فدراسیون ترکان اسکاندیناوی یک کنسرت هم در دانمارک داشتیم. آنها یک فدراسیون منسجم فرهنگی هستند که در حوزه ترک‌زبانان همه دنیا از ترک‌های چین تا ترک‌های اروپا مثل بلغارستان، قبرس و کوزوو فعالیت می‌کنند. ما در این فستیوال هم به عنوان ترک‌های قشقایی ایران شرکت داشتیم. در آلمان و گرجستان هم کنسرت‌هایی داشتیم.

    * به‌جز لالایی‌ها، دیگر چه کتاب یا مجموعه‌ای هست که گردآوری کرده‌اید و دلتان می‌خواهد منتشر کنید؟
    کتاب « اصلی و کرم»، کتاب «سرگذشت موسیقیدانان قشقایی» و کتاب «زنان شاخص ایل» را هم نوشته‌ام. کتاب «اصلی و کرم» را دکتر سیروس جمالی برایم ویراستاری کرد. به من می‌گفت کاری از این راحت‌تر نبود که بخواهی انجام دهی؟ بیشترش شعر است. منظومه زیبایی است و برای اینکه فارسی‌زبانان ایران هم آن را بفهمند، به فارسی برگرداندم. در این منظومه، چندجور ترکی، حتی ترکی مغولی هم وجود داشت. «اصلی و کرم» بین همه ترک‌ها رواج دارد و من اصلی و کرمی‌ را که نزدیک به روایت عاشیق‌های قشقایی است، جمع‌آوری کردم. بخشی از این روایت‌های شفاهی را از عاشیق‌ها و بخشی دیگر را از روایت‌های محدود مکتوب موجود گرفتم. سعی کردم از دل همه اینها اصلی و کرم اصلی را بیرون بکشم و این کتاب الان کامل و ویراستاری آن هم انجام شده و حول‌وحوش ٢٠٠صفحه است. مقدمه کتاب را آقای درویشی نوشتند و به‌زودی منتشر می‌شود. زمانی به کمک دوستان در شرف تاسیس انجمن موسیقی نواحی ایران بودم و حتی با کمک سازمان امور عشایر کشور محلی را انتخاب کردیم و حدود پنج‌هزارنفر فرم گرفتند و پر کردند و این فرم‌ها به وزارت کشور رفت که کارها و مجوز‌های لازم انجام شود. اعضای هیات‌مدیره هم حتی از مدیرهای وقت موسیقی تا موزیسین‌های بزرگ مقامی‌کشور انتخاب شدند، اما وزارت کشور دونفر از اعضای هیات‌مدیره را ردصلاحیت کردند و در حالی که جلسه افتتاحیه را هم برگزار کردیم، بی‌خود برایش مانع درست کردند و این کار انجام نشد. این اتفاق در دوره ریاست‌جمهوری قبلی افتاد. این یکی از ایده‌آل‌های من بود که انجمن موسیقی نواحی ایران ثبت شود تا موزیسین‌های نواحی ایران، حتی بدون چتر خانه موسیقی، از حق و حقوق صنفی برخوردار شوند. دلم می‌خواهد موزیسین‌های نواحی ایران یک صنف داشته باشند و در قالب آن صنف، مطالبات‌شان را پیگیری کنند. خیلی از این موزیسین‌ها اطلاعات روزمره برای ارایه کارشان ندارند و در قالب یک مرکز می‌توان برای آنها خیلی کار کرد.

    * در موضوع انتشار نوشته‌ها هم که در مورد کتاب‌ها گفته‌ام. شاید در انتشار کتاب رقص‌های آیینی قشقایی هم مشکل وجود داشته باشد، اما من آنالیز آن را نوشته‌ام و انتشار این آنالیز مشکلی ایجاد نخواهد کرد.
    من همچنین در مورد فرهنگ شفاهی قشقایی، از مراسم مختلف آن تا موضوعات دیگر فرهنگی آن را گردآوری کردم که منتظرم تا فرصت و شرایطی به وجود بیاید که در کشور خودم منتشرش کنم.

    * در هرفرهنگ و قومی تعدادی افراد متمول یا مجموعه‌های فرهنگی و هنری وجود دارند که به انتشار این مجموعه‌های نفیس هنری و فرهنگی اقدام می‌کنند. آیا برای انتشار آثار شما کسی یا مجموعه‌ای اقدام نکرده است؟
    این اواخر یک‌سری جنب‌وجوش‌هایی در فضاهای اجتماعی به وجود‌آمده و حتی گروه‌هایی با ما تماس گرفته و اعلام کرده‌اند همکاری با ما در انتشار این مجموعه‌ها را در اولویت برنامه‌هایشان قرار داده‌اند. ما چندمستند نیمه‌تمام در مورد مسایل فرهنگی قشقایی و راش‌هایی داریم که طی ١٠سال گرفته شده و شاید حدود ١٠ساعت راش مفید است. مردم‌گرافی‌های گسترده‌ای کرده‌ایم. در بخش خصوصی، ناشر خوبی مثل ماهور به صورت حرفه‌ای یک کار را منتشر کرده است که جای تشکر و قدردانی دارد. کار موسیقی مقامی‌ مثل موسیقی پاپ بازده ندارد. واقعا جای تشکر بسیار دارد.

    https://musiceiranian.ir/?p=70435
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *