×
×

به مناسبت هفتاد و هفتمین زادروز لوریس چکناواریان

  • کد نوشته: 62552
  • موسیقی ایرانیان
  • شنبه, ۳ام آبان ۱۳۹۳
  • ۰
  • یکم آبان، هفتاد و هفتیمن زادروز لوریس چکناواریان، آهنگساز و رهبر ارکستر ایرانی بود. آهنگسازی که به گفتۀ خودش هرجای این کرۀ خاکی باشد، دلش برای ایران و فرهنگ ایرانی می تپد. لوریس چکناوریان از ارمنی‌های ایران و زاده یکم آبان ۱۳۱۶در بروجرد، است. آشنایی او با موسیقی آن طور که خودش می گوید، به […]

  • یکم آبان، هفتاد و هفتیمن زادروز لوریس چکناواریان، آهنگساز و رهبر ارکستر ایرانی بود. آهنگسازی که به گفتۀ خودش هرجای این کرۀ خاکی باشد، دلش برای ایران و فرهنگ ایرانی می تپد.

    Loris-Tjeknavorian5

    لوریس چکناوریان از ارمنی‌های ایران و زاده یکم آبان ۱۳۱۶در بروجرد، است. آشنایی او با موسیقی آن طور که خودش می گوید، به پنج سالگی اش باز می گردد، او در یکی از مصاحبه هایش، این آشنایی را این طور توصیف می کند: «یادم می‌آید پنج سالم بود که ارکستری در ارمنستان کنسرتی برگزار کرد که من اولین بار بود ارکستر را می‌دیدم و از همان اول تحت تاثیر نوازندگان ویولن قرار گرفتم و زمانی که به خانه رفتم شروع به تقلید کردم. آن زمان در ایران موقعیت موسیقی بد بود. ارامنه در خانواده رسم داشتند که حداقل یکی از فرزندان ساز بزند و معمولا دخترها پیانو و پسرها ویولن می‌زدند که از همان ابتدا فرزندان خود را این طور تربیت می‌کردند. در آن زمان پدرم دوست نداشت من موزیسین شوم زیرا بعد از جنگ که متفقین آمدند مهاجران بسیاری از گرجستان، لهستان، روسیه و…. به ایران آمدند و در آن زمان، ایران ارکستر نداشت در نتیجه چون اقتصاد خوبی نداشتیم بیشتر نوازنده‌ها در کافه‌ها می‌زدند در نتیجه به راه‌های نادرست کشیده می‌شدند. به همین دلیل هر کسی می‌گفت می‌خواهم موزیسین شوم، خانواده‌هایشان می‌ترسیدند. پدرم همیشه دوست داشت وکیل یا دکتر شوم و خیلی با من مبارزه کرد ولی من به موسیقی علاقه‌مند بودم. همچنین مشکلات زیادی بر سر راهم بود زیرا بسیاری از معلمان من مهاجر بودند و بعد از مدتی رفتند ولی بالاخره من به آن چیزی که می‌خواستم رسیدم.»

    به هر ترتیب، چکناواریان  تحصیلات موسیقی خود را از سال ۱۳۳۲در هنرستان عالی موسیقی آغاز می کند. مدتی بعد به وین می رود و تا سال ۱۳۴۰در فرهنگستان موسیقی این شهر به تحصیل آهنگسازی و رهبری ارکستر مشغول می شود:«در سن ۱۷سالگی تصمیم گرفتم به خارج از کشور بروم در نتیجه زمانی که به خارج از کشور رفتم تحصیلاتم در حوزه موسیقی عمیق‌تر شد، چون نمی‌خواستم سطحی کار کنم و بیشتر به دنبال علم موسیقی بودم.»

    او پس از پایان تحصیلات، به ایران بازمی گردد و علاوه بر تدریس در هنرستان عالی موسیقی و ترتیب دادن نمایشگاهی از سازهای ملی در انستیتو گوته تهران، تصدی صداخانه ملی هنرهای زیبای کشور را بر عهده می گیرد.

    n00471845-r-b-011

    چکناواریان در اواخر سال ۱۳۴۲به اتریش می رود و در سالزبورگ کار آهنگسازی را ادامه می دهد. دو سال بعد رهسپار آمریکا می شود و چند سال در دانشگاه میشیگان در رشته‌های آهنگسازی و رهبری ارکستر، ادامه تحصیل می دهد. سال ۱۳۴۹به ایران باز می گردد و علاوه بر کنسرت‌هایی با ارکستر سمفونیک تهران، ارکستر مجلسی رادیو – تلویزیون ملی ایران و… (به عنوان رهبر میهمان)، آثار متعددی خلق می کند.

    او در سال ۱۳۵۱به رهبری ارکستر اپرای تهران منصوب می شود اما پس از انقلاب به ارمنستان می رود و در ایروان فعالیت‌های هنری خود را ادامه‌ می دهد.

    لوریس چکناواریان علاوه بر رهبری ارکستر، آهنگسازی «اپرای پردیس و پریسا»، «اپرای رستم و سهراب»، «باله سیمرغ»، «کنسرتو پیانو»، «سمفونی پرسپولیس» و … را در کارنامه هنری خود دارد، موسیقی فیلم‌هایی چون «تنگسیر» امیر نادری، «من ایران را دوست دارم» خسرو سینایی، «پرتو یک حماسه» منوچهر طیاب، و «بشارت منجی» نادر طالب‌زاده و… نیز ساختۀ او است. چکناواریان، در حال حاضر نیز، از معدود رهبران ارکستر است که همچنان فعال است.

    لوریس چکناواریان موزیسین بودن خودش را این طور روایت می کند: «من که موزیسین هستم به خواسته خودم نبوده است بلکه به من الهام شده است. به نظر من هر چیزی که داریم خداوند به ما داده است و باید قبول کنیم ما از خودمان چیزی نداریم. همچنین ما این طوری ساخته شدیم و فقط به ما اجازه داده می‌شود که زندگی‌مان را اداره کنیم. بالای سر ما کسی است که اگر منحرف شویم کشتی را به راه درست هدایت می‌کند.»

    او گاهی در ایران و گاهی در کشورهای دیگر به سر می برد. اما می گوید اگر قصد آهنگسازی داشته باشد، در ایران این کار را انجام می دهد: «گاهی یک سال کامل در ایران هستم و گاهی شش تا هشت ماه. در اینجا می‌مانم. اگر قصد آهنگسازی داشته باشم در ایران می‌مانم؛ در ایران راحت‌تر هستم چون باید برای آهنگسازی در فرهنگ کشور خودم باشم. در فرهنگ کشور دیگر نمی‌توانم آهنگسازی کنم.»

    Loris-Tjeknavorian4چکناواریان در یکی از مصاحبه هایش شخصیت خود و ارتباط با مخاطبانش را این طور ترسیم می کند: «من خودم را جدی نمی‌گیرم اما کارم را جدی می‌گیرم. من استاد دانشگاه امریکا هستم، دکترای موسیقی و نشان درجه یک این رشته را دارم اما هیچ‌وقت از این عناوین استفاده نمی‌کنم و هر جا می‌خواهم امضا کنم فقط می‌نویسم «لوریس» چون معتقدم این عناوین پروفسور، دکتر و… مابین من و مردم پرده‌یی ایجاد می‌کند که باعث می‌شود از هم دور شویم. من می‌خواهم با مردم باشم چون هنر از مردم می‌آید و به مردم بازمی‌گردد. انتقاد چیز خوبی است. و مخالفان خودش را دارد. هیچ‌کس در این دنیا بدون انتقاد نمی‌تواند زندگی کند چون هر کاری موافقان بعضی‌ها فکر می‌کنند که یک رهبر ارکستر باید خیلی خشک باشد. من برعکس فکر می‌کنم زیرا برای مردم کار می‌کنم و باید با آنها ارتباط برقرار کنم تا آنها از این ارتباط لذت ببرند.»

    او این روزها بیشتر آهنگسازی می کند، سال گذشته در مصاحبه با خبرنگاری گفته بود: «من الان به سنی رسیدم که زیاد نمی‌خواهم کنسرت برگزار کنم زیرا ۷۶ سالم شده است و روزهایم شمرده شمرده شده است و نمی دانم فردا صبح هستم یا نیستم. در این سن به این موضوع فکر کردم که رهبر ارکستر در کنسرت مانند پرنده‌ای است که از قفس می‌پرد و برنمی‌گردد؛ اما آهنگساز وقتی اثری را می‌نویسد آن اثر می‌ماند. برای همین این روزها بیشتر آهنگ‌سازی می‌کنم.»

    چکناواریان حالا هفتاد و هفت ساله است. با روزهای روشنی که گذرانده و روزهای روشن تری که انتظارش را می کشد. او شناسنامه را ملاک پیر شدنش نمی داند و می گوید: «من به پیری اعتقادی ندارم. اینها همه مرزبندی‌های اشتباه است. وقتی سن بالا می‌رود زیبایی‌هایت به درونت نفوذ می‌کند آدم‌های ظاهربین می‌گویند تو پیر شده‌ای اما باید بگردی و زیبایی‌ها را در خودت پیدا کنی، من حالا حالاها کار دارم و می‌خواهم به علایقم برسم.»

    تولدتان مبارک! همیشه زنده باشید آقای چکناواریان عزیز!

    https://musiceiranian.ir/?p=62552
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *