همین چند وقت پیش بود. مدیرکل دفتر موسیقی در جلسه مطبوعاتی کنسرتهای کیش سخن میگفت و علاوه بر مطالبی مرتبط با موضوع جلسه سخنان دیگری هم گفت که به فراخور آن روز و البته همین روزها پرمشتریترین آن«تفکیک جنسیتی کنسرتها» بود.
او از «شریف و فرهنگی بودن مردم ما» گفت و اینکه آنها «خودشان مسائل را رعایت میکنند و باید به صورت فرهنگی با آنها رفتار کرد» و اینکه«این موضوع اصلا مورد تأیید ما نیست» و بعد از «گردشگر موسیقی» گفت که «به کشور دعوت میشوند». از دعوت از ژان میشل ژار به ایران هم گفت و همینطور «دعوت از هنرمندانی از شبه قاره هند» و همینطور «رساندن قیمت بلیت کنسرتهای شهرستانها به متوسط قیمت ۲۵ هزار تومان». همه اینها موضوعات مهمیبودند و اینها را که در کنار موضوع جذاب کنسرت ستارههای موسیقی در کیش بگذاریم، آنقدر موضوعات مهم زیاد میشود که لابلای آن این موضوع مهم گم شود:
«شأن اجرای موسیقی در سفره خانهها و کنار قلیان نیست و ما به این موضوع کاملا واقفیم که باید چنین رویکردی در قهوهخانهها، سفره خانهها و مناطق گردشگری حذف شود.»
این البته بخشی از صحبتهای دکتر ارجمند بود که در سایتها منتشر شد و آنجا، دوستانی که به عنوان خبرنگار حاضر بودند از نکات دیگری دراین مورد گفتند که مدیر کل دفتر موسیقی گفت و البته یک رویکرد و تفکر جا افتاد بین موزیسینهاست: «شان موسیقی». شان موسیقی چیست و موزیسین کجا شانش خدشهدار میشود؟
بنابر آنچه که تبدیل به باور خیل عظیمی از خوانندگان جوان ما شده است، خواننده یعنی کسی که آلبوم منتشر میکند و بعد کنسرت میدهد، در حالی که قاعدتا خواننده باید کسی باشد که برای مردم، درست و حرفهای میخواند و این میتواند در هر جایی اتفاق بیافتد. شما به جامعه خوانندگان موسیقی به خصوص موسیقی اصیل ایرانی نگاه کنید. از جماعت چندصدنفره خوانندگانی که هر کدام چندین و چند سال، تمام ردههای آموزش موسیقی را گذراندهاند و برای خود استادی شدهاند، تنها به تعداد انگشتان دو دست هستند کسانی که تهیهکننده برای انتشار آلبوم دارند و کنسرت هم که هیچ، در حالی که در همین شهر و در همه شهرها، هر شب محلهایی هست که مردم در آنها جمع میشوند و برایشان، یا موسیقیهای غیرزنده پخش میشود و یا خوانندگان و گروههایی که کیفیت لازم را ندارند برایشان برنامه اجرا میکنند و فقط در بعضی رستورانهای سنتی درجه یک هست که موسیقیهای نسبتا درستتر توسط موزیسینها و خوانندههای خوب عرضه میشود.
شخصی نزد کشیش رفت و گفت: پدر، آیا ایرادی دارد که من وقتی دعا میخوانم سیگار هم بکشم؟
کشیش گفت: معلوم است که ایراد دارد. خدا تو را نمیبخشد و این کار، کار بسیار بدیست.
رفیق آن شخص گفت: تو سوالت را اشتباه پرسیدی. الان من میپرسم و جواب برعکس میشود. از کشیش پرسید: پدر آیا ایرادی دارد من وقتی سیگار میکشم دعا هم بخوانم؟
کشیش گفت: نه فرزند. خدا را هر وقت و در هر حال بخوانی خوب است.
بله. قلیان کشیدن بد است و این ربطی به اجرای موسیقی در کنار آن ندارد. اگر بتوانیم کاری بکنیم که مردم به سمت مصرف سیگار و استفاده از قلیان نرودند کار بسیار خوبی ست و حتما باید فرهنگسازی شود اما اگر نمیشود معنیاش این نیست که اجازه بدهیم همان جوانی که به هر حال این کار را میکند، از موسیقی ناسالم هم استفاده کند و کمکم عادت شنیداریاش تغییر کند و گوشش طور دیگری تربیت شود. مدام میگوییم مردم ما آواز را درک نمیکنند و آواز مرده است و آوازخوان نداریم و . . .
آنها کجا آواز خوب میشنوند که گوش و هوششان آماده شنیدن آواز باشد؟ آیا اگر خوانندگان جوانی که در اقصی نقاط کشور حضور دارند، گروههای کوچکی تشکیل دهند و در این مراکز حضور پیدا کنند و برای مردمیکه به همراه خانواده و برای گذران وقت در یک رستوران حضور پیدا میکنند، موسیقی خوب اجرا کنند ایرادی دارد؟ قطعا ایرادی ندارد. این کار هم به رونق کسب و کارهای مردم کمک میکند و هم وجهه آموزش و تفریحی دارد و موضوعات مهمیمثل خواندن آواز هم در بین مردم رواج پیدا میکند و البته آنجا، خواننده در مواجهه مستقیم با مردم، میفهمد که اندازه آوازی که باید بخواند چقدر است، چه شعرهایی باید بخواند که مردم را بیشتر جذب کند و از همه مهمتر چه خلاقیتهایی به خرج دهد که کارش جدید و منحصر به فرد باشد و این قطعا بهتر از آوازی ست که تکرار ردیف یا متاثر از شیوه آوازخوانی استاد اوست و در استودیو ضبط میشود و فقط خود آن استاد و چهار نفر دیگر بهبه و چهچه میکنند و آلبوم منتشره را هم خود آنها هم نمیخرند و فقط کادو میگیرند. وضعیت فروش آلبوم نود و پنج درصد خوانندگان و گروههای ما هم که اینقدر اسفبار است و اکثریت این خوانندگان آموزش دیده هم که مجال کنسرت و آلبوم پیدا نمیکنند و یا کنار میکشند و یا مدرس آواز میشوند و اولین چیزی هم که به شاگردشان یاد میدهند این است که: «شان موسیقی ایجاب می کند که . . »
قبح اجرای موسیقی در محلهای عمومی غیر از سالن کنسرت، از دوره جدید آموزش موسیقی و آواز آمده است و به نظر نگارنده محصول یک روند نادرست آموزش است. بسیاری از خوانندگان قبل از انقلاب در کابارهها میخواندند و اصولا دلیل اصلی فراگیری موسیقی اصیل ایرانی هم همین حضور در بین مردم بود. به یمن انقلاب بزرگ اسلامیمان، بخش نامناسب از این کابارهها عضو شده است و حالا رستورانهای بزرگ و کوچکی وجود دارند که در آنها، مردم خسته از کار روزانه دست زن و بچه و دوستان خود را میگیرند و در آنها حضور پیدا میکنند تا در حین صرف شام و متعلقات، لحظات خوبی را داشته باشند و وقتشان را به خوشی بگذرانند. آیا حیف نیست که این فرصت خوب را از موسیقیمان دریغ کنیم و آیا این مردم نازنین حیف نیستند که موسیقی خوب و فرهنگی و درست نشنوند؟ این مهمترین راه برای مردمیتر کردن موسیقی و البته اصلاح گوش موسیقی مردم است. مگر هرکدام از آنها به چند کنسرت موسیقی رفتهاند و آیا به مدد این همه موسیقیهای سبک در دسترس و این همه کانالهای ماهوارهای، مجالی برای شنیدن موسیقیهای دیگر هم پیدا میکنند؟ آنها همانهایی هستند که این آلبومهای منتشره را نمیخرند. آنها به رستوران یا بگو قهوهخانه میروند و خوب است که موسیقی خوب را توسط نوازنده و خوانندهای آموزش دیده بشنوند. اینکه آنجا در آن رستوران چه چیزی سرو میشود دیگر به آنها ربطی ندارد. مسئول رسیدگی به این موضوع جای دیگریست نه موسیقی.
میخواستم موضوع را مختصر و مفید بیان کنم اما آنقدر این بحث مفصل و دامنهدار است که این مقال مفصل شد. باید در یادداشتی دیگر به این موضوع مهم بپردازیم: «نادیده گرفتن جنبههای سرگرمکننده موسیقی».
نگاه ایدئولوژیک به هنر و موسیقی از آرتیست توقع دارد که خودش فیلسوفی باشد که مدام در حال حل و فصل موضوعات مهم هستیست، در حالی که ضمن احترام و تایید این موضوع، بخش مهمیاز سینما و موسیقی و همه هنرها ایجاد سرگرمی برای مردم است و همین جاست که موضوع ارتباط هنر و بیزنس مطرح میشود. مردم موسیقی میشنوند که عاشق یا عاشقتر شوند، اشک بریزند، شادی کنند، به خانواده و دیگران محبت کنند، الگوهای درست اخلاقی و انسانی را در قالب کلام و صدایی خوش بشوند و در کنار تجربه شادی و عشق و… سرگرم شوند و موضوع به همین سادگیست. این کار میتواند در هر جایی اتفاق بیافتد، در کنسرت، در یک پارک، در مهمانی عروسی، در یک رستوران مجلل یا در یک قهوهخانه و در کنار قلقل قلیانها.
دیدگاهتان را بنویسید