×
×

چرا قدیمی‌ترین فروشگاه موسیقی ایران دو روز تعطیل بود؟

  • کد نوشته: 47078
  • موسیقی ایرانیان
  • چهارشنبه, ۲۵ام دی ۱۳۹۲
  • ۳ دیدگاه
  • مرکز موسیقی بتهوون صبح ۲۲ دی ماه، توسط ماموران نیروی انتظامی پلمپ شد. آنچه می‌خوانید یادداشت بابک چمن‌آرا،‌مدیر مرکز موسیقی بتهوون است که رویدادهای این دو روز را به طور کامل شرح داده است و برای انتشار دراختیار سایت موسیقی ما قرار داد: «قبل از ظهر یکشنبه با حضور ماموران نیروی انتظامی و ارایه کارت […]

  • goft08مرکز موسیقی بتهوون صبح ۲۲ دی ماه، توسط ماموران نیروی انتظامی پلمپ شد. آنچه می‌خوانید یادداشت بابک چمن‌آرا،‌مدیر مرکز موسیقی بتهوون است که رویدادهای این دو روز را به طور کامل شرح داده است و برای انتشار دراختیار سایت موسیقی ما قرار داد:

    «قبل از ظهر یکشنبه با حضور ماموران نیروی انتظامی و ارایه کارت و حکم با اعلام اینکه گزارش شده در این محل آثار بدون هولوگرام ستاد صیانت عرضه می‌شود مشغول به بازرسی شدند و پس از یک ساعت و با وجود حضور مسئولین ستاد صیانت و ارایه توضیحات با این گزارش که بیش از ٩۵٪ محصولات فاقد هولوگرام مربوطه هستند و در ضمن کشف ١۵٠٠عدد سی دی غیر مجاز(کلاسیک، موسیقی ملل، موسیقی فیلم، اولدسانگز و….و همه آنچه مراجعین و مشتری‌های بتهوون همیشه دیده‌اند و استفاده می‌کنند) به همراه ماموران راهی اداره امنیت اخلاقی یا وزرای سابق شدم؛ در مسیری که همراه دو تن از آقایان در تاکسی سرویس طی می‌کردیم؛ یکی به دیگری گفت: «شوخی کردم» مهران مدیری رو دیدی؟؟

    جواب داد: نه.

    گفت: روی فلشم دارم، رسیدیم اداره می‌ریزم برات…

    در ساختمان پلیس امنیت، آزاد و راحت برای خودم می‌چرخیدم حتی با موبایل با فروشگاه در تماس بودم و این تصور را داشتم که با امضا صورت جلسه‌ای باید در انتظار جلسه دادسرا باشم. بعد از بیست دقیقه به من گفتند که به همراه آقایان سوار اتومبیل شوم و از وزرا خارج شدیم و پس از چند دقیقه جلوی دادسرای ارشاد توقف کردیم؛ هم خیلی خوشحال شدم که چقدر سریع دارد انجام می‌شود و هم نگران شدم که چقدر سریع دارد انجام می‌شود!! یکی از آقایان از ماشین پیاده شد، داخل ساختمان دادسرا شد و پس از نیم ساعت برگشت و به راننده گفت حرکت کن؛ راننده پرسید کجا؟؟ گفت سنایی!! و از من پرسید شما شعبه یا محل کار دیگری ندارید؟؟ گفتم: نه.

    به من گفتند راهنمایی کن برای مسیر سنایی و من هم راهنمایی کردم تا جلوی بتهوون که همون آقایی که از دادسرا برگشته بود به راننده گفت سنایی رو برو بالا و پس از چند ثانیه راهنمایی کرد که داخل یکی از کوچه‌ها بپیچیم؛ بعد به من گفت: این کوچه چیزی رو یادت

    نمیاره؟؟ گفتم چرا، اینجا خونمونه…

    همدیگه رو نگاه کردند و با تعجب گفتند: خونه؟؟ گفتم بله، خونه و زیرزمینش هم انبار شرکت آواخورشید. جلوی ساختمان توقف کردیم و به من حکم دیگری را نشان دادند که اجازه ورود به ساختمان را داشتند ولی توضیح دادند که وارد منزل نمی‌شیم و فقط انبار را بازرسی می‌کنیم. در انبار آواخورشید، هیچی نیست جز کاغذ و سی دی و فیلم تئاتر و کتاب و…. بعد از چند ۱۰ دقیقه گشتن و سوال پرسیدن و فیلمبرداری و با اینکه چون چیزی پیدا نشد که مورد خاصی داشته باشه، یکی عصبانی شد و با فریاد گفت که همکاری نمی‌کنی و بهم دستبند زد و با تحکم گفت که مجبورم می‌کنه با دستبند، دونه دونه داخل همه‌ کارتن‌ها رو بشمرم!!

    یکی هم پلیس خوب شد و بعد از چند دقیقه دستبند را باز کرد؛ با این گزارش که در انبار حدود یکصدهزار سی دی بدون هولوگرام صیانت وجود دارد از انبار خارج شدیم و به وزرا برگشتیم…

    در وزرا مورد بازجویی قرار گرفتم و سی دی‌های منتقل شده شمارش دقیق و ثبت شد و پرونده برای کسب دستور به دفتر رییس رفت؛ دستور این بود: بتهوون و انبار پلمپ و من بازداشت(البته بعدا متوجه شدم بازداشت من رو به اختیار مامور پرونده گذاشتند) تا برگزاری جلسه دادرسی و دستور قاضی…

    با همان چهار نفر به قصد پلمپ راهی خیابان سنایی شدیم، مطمئن هستم خودشان هم از این سختگیری متعجب بودند.

    اول انبار و سپس فروشگاه بتهوون در ساعت١٩:٠٠ پلمپ شد و در لحظات آخر با ارایه یک پروانه کسب و کارت ملی، من را آزاد گذاشتند تا فردا صبح و دستور قاضی…

    فورا با یک بغل کپی و مدارک و مجوز نشر و مجوز کسب و مجوزهای اخذ شده برای انتشار آثار رسمی به همراه یکی از ماموران به دادسرای ارشاد رفتیم؛ امیدوارم هیچوقت از کنار این ساختمان هم رد نشوید ولی خواهشا از یک وکیل بپرسید چه پرونده‌هایی در این دادسرا مطرح میشه…

    دقیقا هنگام اذان ظهر نوبتم شد: وقتی وارد اتاق شدم قاضی مشغول خواندن پرونده بود و با دست اشاره کرد که بنشینم؛ بعد چند دقیقه و چند پرسش به اینجا رسیدیم که چرا سی دی غیر مجاز؟؟ گفتم: بخش زیادی از این موارد جرم آثار موسیقی کلاسیک و فیلم است و ضمن اینکه از رادیو و تلویزیون پخش می‌شوند، منع کارشناسی برای اخذ مجوز نشر ندارند و تنها به این دلیل که مخاطب خاص و اندک دارند قابل سرمایه گزاری برای تولید انبوه و انتشار نیستند؛ بخشی از سی دی‌ها آثاری است که هنرمندان داخلی برای انتشار در اختیار من گذاشته‌اند تا پس از تایید و توافق برای کسب مجوز به دفتر موسیقی وزارت ارشاد ارسال شوند و طبیعتا اثری که الان از استودیو بیرون آمده روی سی‌دی کپی و فاقد مجوز است!!

    بخشی از این حجم هم واقعا دارای مجوز بوده و قاطی بقیه و به اشتباه وارد این آمار شده‌اند و البته بخشی هم فاقد مجوز بوده و عمدتا به دلایل صدای زن تا الان امکان مجوز گرفتن نداشتند و…در مورد هولوگرام هم اطلاعات کافی داشتند و اشاره‌ای هم به برخی سی دی‌ها شد که آرشیو شخصی و سی دی‌های ارجینال موسیقی کلاسیک بوده و از اتاق بالا برداشته شده است.

    پس از خروج از اتاق قاضی، افسری که مسئول پرونده من بود، گفت: دستور فک پلمپ داده و تو هم آزادی ولی چون آخر ساعت اداری و اجرایی است، برای اجرای فک پلمپ هشت صبح فردا بیا وزرا..؛ یک استراحت اجباری با هزارتا فکر و فکر و تصمیم و تصمیم…

    روز سه شنبه راس ساعت هشت صبح وزرا بودم و افسر مربوطه گفت که منتظر کارشناس ارشاد هستیم تا هم در مورد سی دی‌ها نظر بدهد و هم برای اجرای فک پلمپ برویم، ساعت یک و نیم از وزرا به مقصد سنایی حرکت کردیم و بتهوون و انبار فک پلمپ شدند و منتظر رای قاضی براساس نظر کارشناس هستیم…

    چند نکته:

    ١-من موسیقی غیر مجاز فروختم؟؟ موسیقی کلاسیک؟؟ از طرفی از نظر قانون دارم تخلف می‌کنم و از طرفی توده‌ای از مردم دلخور هستند که چرا فلان اتود دبوسی یا فلان اپرای پوچینی رو ندارید؟؟ بارها این جمله را از مردم شنیدم که: مگه موسیقی باخ و اشتراوس مجوز می‌خواد؟؟ دستبند و دادسرا برای همچین اتهامی؟؟ دلم می‌خواهد جواب سوال چند روز گذشته آقای حسین علیزاده را با این جمله بدهم که: بله، آقای علیزاده، در شرایطی که هستیم حل مسائل موسیقی از مسائل هسته‌ای سخت‌تر است!!

    ٢- به نظرم نیروی انتظامی واقعا کار خودش را صحیح و به نحو احسن انجام داد؛ ما هردو به یک زبان و در مورد یک موضوع صحبت می‌کردیم ولی با دو تخصص و دید متفاوت..؛ من بابت هیچ برخوردی از هیچکدام از آقایان ناراحت نیستم.

    ٣-هولوگرام صیانت چیست؟؟ در سال گذشته ستادی در بدنه وزارت ارشاد تشکیل شد با عنوان “ستاد صیانت و حمایت از محصولات فرهنگی” و بنا بود که تمام آثار بعد از گرفتن مجوز نشر با این هولوگرام وارد بازار شوند تا ماموران این ستاد و نیروی انتظامی با این هولوگرام مجاز و غیر مجاز بودن آثار رو تشخیص بدهند و این ماجرا همیشه بین این ستاد، معاونت هنری وزارت ارشاد و ناشرین مورد بحث بود و هرگز به توافق نهایی نرسید و قرار هم نبود برسد به چند دلیل که بارها گفته شده و به گوش مسئولین قبلی نرفت و ظاهرا توسط مسولین جدید هم جدی گرفته نشد!! ولی متاسفانه در بهار امسال اجرایی شده بود و پس بازرسی از چند فروشگاه و پخش و جمع کردن آثار مجاز و غیر مجاز جنجالی در همان زمان بی هیچ سروصدایی متوقف شد.

    در دولت جدید (تدبیر و امید) و با حضور آقای مرادخانی در معاونت هنری؛ چندین نفر از ناشران در جلسات مجزا با ایشان در این مورد صحبت کردند و ازجمله خود من با شرح و پیش‌بینی اتفاقات درخواست کردم که به این در اولویت ماجرا رسیدگی کنند؛ در نهایت جلسه‌ای در جضور مشاور معاونت هنری برگزار شد و قرار شد تا توافق نهایی بین ناشرین و ستاد صیانت این داستان متوقف شود ولی این توافق هرگز به نیروی انتظامی ابلاغ نشد!! تا بشود آنچه شرحش در بالا گفته شد.

    ۴-اتهام هرچی که بود یا هنوزم هست؛ دستبند خیلی زور داشت؛ مامور نیروی انتظامی قانونی یا غیرقانونی هیچ تقصیری نداشت (من از او ناراحت نیستم؛ شاید نباید باشم!!)؛ ولی اون اشتباه یا اون شخصی که با کوتاهی یا اشتباه باعث این اتفاق شد باید کلاه خود را قاضی کند.

    ۵-دوماه پیش در جلسه رسمی کانون ناشران موسیقی، طی یک نامه رسمی از مدیرعامل خانه موسیقی، درخواست نشست مشترکی بین کانون ناشران و معاونت هنری شد که این مورد هولوگرام یکی از موارد مورد ارایه بود که پس از گذشت این مدت، هرگز این نشست انجام نشد که نشد که نشد و معلوم نیست زمانی که درخواستی به این سادگی میسر نیست، چه توقعی برای مشکلات دیگر هست.

    ۶-“امسال بتهوون ۶۰ ساله می‌شود” و ما به دلیل همزمانی سالگرد بتهوون و ماه صفر تصمیم گرفتیم که مراسمی که در نظر داریم را با تاخیر برگزار کنیم و می‌کنیم ولی کاممان تلخ شد؛ کینه به دل نمی‌گیرم چون چمن‌آراهای بزرگ بهم یاد دادند، ولی فراموش نمی‌کنم؛ ممنون بابت هدیه ۶۰سالگی.

    ۷- نمیدونم مخاطب این جمله من کیست؛ ولی متاسفانه و متاسفانه حرف دل منه؛ حرف دل کسی که در خانواده‌ای که ناشر و فروشنده موسیقی بودند به دنیا اومده و با موسیقی و خوبی‌ها و بدی‌هاش بزرگ شده؛ تک‌تک مشتری‌های بتهوون رو دوس داره و به چهره همه رو می‌شناسه؛ با این شرایط اقتصادی و اجاره‌ محل کار و خانه در این روزگار تلاش می‌کنه آثار آبرومند منتشر کنه (حداقل تلاشش رو می‌کنه و خودش اینجوری فکر می‌کنه)؛ رشته تحصیلی‌اش چیز دیگه‌ایه ولی به احترام و علاقه شغل خانوادگی با مشکلات پنجه در پنجه است و…. و عاشقانه کارش رو دوست داشته؛ داشته، بله دوست داشته و دیگه نداره…»

    https://musiceiranian.ir/?p=47078
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *