×
×

یادداشت کویتی پور در واکنش به جبهه گیری رسانه های داخلی بر ضد او

  • کد نوشته: 4237
  • موسیقی ایرانیان
  • سه شنبه, ۴ام آبان ۱۳۸۹
  • ۱۴ دیدگاه
  • رادیو فردا مدتی پیش مصاحبه‌ای با غلام کویتی‌پور خواننده و مداح سرشناس کشورمان منتشر کرد که پس از آن بعضی رسانه‌های داخلی ضمن بازنشر قسمت هایی از متن گفتگو شروع به جبهه‌گیری بر علیه کویتی پور کردند که چرا او با یک رسانه ی آنور آبی

  • موسیقی ایرانیان – مهناز تقی زاده: رادیو فردا مدتی پیش مصاحبه‌ای با غلام کویتی‌پور خواننده و مداح سرشناس کشورمان منتشر کرد که پس از آن بعضی رسانه‌های داخلی ضمن بازنشر قسمت هایی از متن گفتگو شروع به جبهه‌گیری بر علیه کویتی پور کردند که چرا او با یک رسانه ی آنور آبی مصاحبه کرده است.

    کویتی‌پور در واکنش به آن جبهه گیری ها یادداشتی را در اختیار سایت موسیقی ایرانیان قرار داده است که در ادامه می توانید آنرا بخوانید.

    یادداشت غلام کویتی پور:

    «کامم از تلخی غم چون زهر گشت…

    یاد باد آن روزگاران یاد باد
    روز وصل دوست داران یاد باد
    گرچه یاران فارغند از یاد من
    از من ایشان را هزاران یاد باد
    کامم از تلخی غم چون زهر گشت
    بانگ نوش شادخواران یاد باد

    دستم روی کلام خداست که وقتی این نوشته‌ها را می‌نویسم دروغی از زبانم بیرون نیاید، اگر هم مدتی بعد از آن هیاهویی که به پا شده بود دست به قلم گرفتم، به خاطر حرمت شهدا بود و این‌که نمی خواستم هفته‌ دفاع مقدس و … بهانه‌ای شود برای کوبیدن مردان جنگ. این چندمین بار است که با من چنین می‌کنند، اگر سکوت کرده بودم به خاطر وحدت کلمه‌ای‌ست که امام ما گفته بود. اگر هم حالا جوابی می‌دهم برای این است که نه رسانه‌ها ظالم بمانند و نه من مظلوم.
    سی سال از غریبه نیش خوردیم و حالا از خودی، نیش‌ خوردیم و هنوز نوش جانمان است، که ما برای چیز دیگری جنگیده بودیم، خوانده بودیم و هنوز برای دین و آرمان‌هایی نفس‌مان می‌رود که به ما صبر و صبوری آموخته است. گفتند و زدند و کوبیدند که کویتی‌پور با رسانه بیگانه و رسانه سازمان سیا مصاحبه کرده است و نخواندند و نشنیدند چه گفته بود و افتخار نکردند به این که در چنین رسانه‌ای از امام و دفاع مقدس و شهدا اسم برده شده است. نیامدند بپرسند چطور شد؟ که بشنوند بعد از مصاحبه با رادیو جوان مجددا جوانی به اسم یکی از رادیوهای سراسری تماس گرفت و وسط حرف‌هایش بوی غریبگی می‌آمد که گفتم شماره ثابتی بده تا من با شما تماس بگیرم و که زود بحث را عوض کرد و همان‌جا فهمیدم که کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه‌اش هست. نرفتند یقه‌ی رسانه‌ی ملی را بگیرند که چرا به راحتی می‌شود به اسم شما حرف را به گوش نامحرم سپرد؟ بعد از سی‌سال کویتی‌پور را نشناختند که درد دل‌ها‌یش را محال است پیش بیگانه باز گوید، که اگر به غریبه پرستی بود سال‌ها پیش به پیشنهاد آن تاجر بحرینی جواب رد نمی‌داد و جلوی فورد و شولت چندتا عکس تبلیغی می‌گرفت و چنان پولی می‌گرفت که تا هرگز جلوی زن و فرزند شرمنده‌ی اجاره‌نشینی و بی‌سرپناهی نباشد. گفتم مداح نیستم و گفتند کویتی‌پور جا زد، به حماسه‌خوانی پناه برده، کسر شان می‌داند و حتی گفتند موسیقی مذاقش را مطربی کرده، اما ننوشتند و نخواندند که گفته بودم مداح نیستم چون جایگاه مداحی را بالاتر از حد خودم می‌دانم و این هم حرف تازه‌ای نیست، سی سال است که می‌گویم و به «حماسه خوانی» افتخار می‌کنم چون آن پیر مرادمان، خمینی کبیر گفت بروید و حماسه‌خوان رشادت‌های این جوانان باشید. و به اینکه خواننده‌ی موسیقی باشم افتخار می‌کنم، چون موسیقی را موهبتی آسمانی می‌دانم و پلی همیشگی برای چنگ زدن به ریسمان الهی و اگر سی سال نکردم به حرمت رفقای شهیدم بوده، یکی بهنام قبادی که نوازنده درامز بود و شهید مفقودالاثر است و حبیب شعله که نوازنده کیبورد بود و او هم شهید مفقود‌الاثر است. و با همین موسیقی بود که ندای غریبانه‌ی ما بدون هیچ تبلیغی از طرف رسانه ملی یا مطبوعات، به لطف دل‌های آگاه مردم گوش جهان را پر کرد و به اعتراف خیلی از رسانه‌ها، پرفروش‌ترین و شنیده‌ شده‌ترین شد. زیر ردای موسیقی بود که جوانانی هم‌دل عاشورا شدند که دیگران فقط توانسته بودند از دین و خدا گریزان‌شان کنند. مردم چه خوب می‌فهمند و می‌شناسند، اما چه چشم‌هایی که هم‌چنان بسته می‌مانند. «خدا بر دل‌ها و گوششان مهر نهاد، و بر چشم‌های‌شان پرده‌ای است» (سوره بقره آیات ۶ و۷). می‌دانم نشنیده بودند که امام کاظم (ع) فرموده است: «به خدا قسم حق مومن بزرگتر از حق کعبه است» و نشنیده بودند که در احادیث آمده پیش از قضاوت در مورد چیزی که شنیده‌اید از خود فرد سوال کنید، که بی سوال و پرسش نوشتند و زدند و شکستند و ما را اجنبی کردند رفت، و لابد حق کعبه هم برایشان به دیناری می‌ارزید.
    من باکی ندارم که با رسانه‌هایی گفت‌وگو کنم که صدایشان به پول سیستم‌های رسانه‌ای ضدتبلیغی گرم است که هشت سال دروغ را پیوست بمب‌هایی کردند که به صدام می‌فروختند تا بر سر خانه و کاشانه و نوامیس ما بریزد. که ما حمله می‌کردیم و به فتح نزدیک بودیم و از رادیو بی‌بی‌سی می‌فهمیدیم که انگار داشتیم عقب نشینی می‌کردیم!  این‌که رسانه‌هایی از این دست صدای من را و سخنان من را در هفته‌ی دفاع مقدس پخش کنند، بیشتر باید مایه‌ی افتخار باشد تا سرافکندگی. اگر حرف‌هایم را بی‌سانسور پخش کنند، اگر بگذارند از امامم بگویم، از خون رفیقانم بگویم و از آن‌چه امریکا و ایادی‌اش در این سال‌ها بر سر ما آوردند چرا باید غمگین باشم؟ از این دلخورم که با دروغ به اسم رادیویی داخلی با من صحبت شد، قسمت‌هایی از حرف‌هایم هم درست فهمیده نشد و ناقص نوشته شد و بدتر از آن رسانه‌هایی که با نرخ خون شهدایمان سرپا هستند، نامردانه بی هیچ پرسش و کنکاشی زدند و نوشتند که فقط پی ریختن آبرو بودند. بی‌آن‌که بدانند آبروی ما از خدایمان است و عزت‌مان به راهی که رفته‌ایم و می‌رویم و به این مفتخریم که آرمان‌هایمان را به دنیای شما نفروختیم. از این غمگینم که از کوبیدن من بوی شادی بلند بود. هلهله برپا بود که کویتی‌پرو فلان است و فلان شده است. روایتی‌ست که «خدا توی دو لحظه به بنده‌هایش می‌خندد، موقعی که بخواهد عزت بدهد و شیطان صفت‌ها بخواهند عزت الهی را از او بگیرند و موقعی که بنده‌ی شیطان صفتی را بخواهد تنبیه کند و شیطان صفت‌ها بخواهند بزرگش کنند.» غمی نیست. ما سرمان بلند است که به بیعت با پیر مرادمان و خون شهیدانمان، به بیعت با سیدالشهدای‌مان پایبند بمانیم و حواسمان باشد که دنیا و دنیا پرستان بیعت ندزدند. دل‌خوشیم که رهبری خون دل‌خورده داریم که غم ما را می‌شناسد و حزن صدا را می‌فهمد. حالا اگر توی این سی‌سال یک ریال از جایی حقوق نگرفته‌ایم، یک برگ پرونده نداریم، شرمسار زن و فرزند مانده‌ایم که این چه سرانجامی بود که گاه سقفی کرایه‌ای هم برایمان تنگ می‌آید، اگر نامه‌های‌مان به مسئولان بی‌جواب می‌ماند و ملامت آن‌ها که حرمت قلم را نمی‌شناسند به‌جای پاسخ ما را نشانه می‌گیرد، این‌ها دیگر اجرت عاشقی‌ست لابد. نطفه‌ی ما با ولایت امیرالمومنین (ع) بسته شده است. پشیمان گذشته نیستم و به آن می‌بالم که اگر عمری مجدد بود هزارباره مرام ما همین خواهد بود، عضو هیچ دسته و گروه و جناحی نخواهم بود، طبق گفته‌ی حضرت امام که فقط پاسدار ارزش‌ها باشید و در کنار آرمان‌هایم و مردم شهید پرورمان خواهم ماند و خاک پای آن‌ها. مگر می‌شود کسی عطر خمینی را شنیده باشد از آرمان او دور شود. برادر مومنم؛ آیه‌ی قران است که «با هم نزاع نکنید چون متلاشی می‌شوید». امیدوارم این حرف‌ها تلنگری باشد به برادران دینی‌ام که شاید غلفتشان موجب شادی دشمنان این سرزمین می‌شود، ما به قلم شما اعتقاد داریم، ما را جزو خوارج ندانید. ضمنا باید بگویم که بعد از اتفاقات اخیر تصمیم گرفته‌ام دیگر با هیچ رسانه‌ای مصاحبه نکنم. عمری به بی‌خبری گذراندیم و این هم افزون‌تر، ما با عشق معامله کردیم و رفقای رفته‌مان. کسی که دلواپس ما نمی‌شود؟
    عاشقم، سوخته‌ام، وا بگذارید مرا
    لحظه‌ای با دل شیدا بگذارید مرا
    سرنوشت من و دل بی‌سر و سامانی بود
    به قضا و قدر اینجا بگذارید مرا
    تلخ‌کامم که به غم‌خواری من بنشینید
    بهتر آن است به غم‌ها بگذارید مرا»

    https://musiceiranian.ir/?p=4237
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *