×
×

مصاحبه با رضا مهدوی مدیر کل موسیقی حوزه هنری

  • کد نوشته: 4149
  • شادروان موسوي
  • دوشنبه, ۳ام آبان ۱۳۸۹
  • ۱۳ دیدگاه
  • رضا مهدوی که حالا مدیرکل موسیقی حوزه هنری است را باید یکی از خبرسازترین چهره های موسیقی در یکی دو سال گذشته دانست. او برای نخستین بار در مواجهه ای با وزارت ارشاد- که می تواند به منازعه نیز تعبیر شود- به آلبوم ترنج محسن نامجو مجوز داد و آثار او را وارد شبکه رسمی […]

  • رضا مهدوی که حالا مدیرکل موسیقی حوزه هنری است را باید یکی از خبرسازترین چهره های موسیقی در یکی دو سال گذشته دانست. او برای نخستین بار در مواجهه ای با وزارت ارشاد- که می تواند به منازعه نیز تعبیر شود- به آلبوم ترنج محسن نامجو مجوز داد و آثار او را وارد شبکه رسمی کشور کرد. این اتفاق همان روزها هم خبرساز شد و واکنش تند برخی مسوولان وزارت ارشاد را به دنبال داشت. مهدوی هم آن روزها و هم حالا که به تعبیر خودش نامجو حسابی به بیراهه رفته هم از آن اقدام دفاع می کند و معتقد است چنین رویکردی می تواند باعث جهش در موسیقی شود. “ما اصطلاحی به نام موسیقی زیرزمینی نداریم!”

    ***
    شما موسیقی زیرزمینی را یک پدیده واراداتی می‎دانید یا فکر می‎کنید شرایط خود جامعه باعث به وجود آمدن چنین پدیده‎ای در فرهنگ موسیقایی ما شده است؟

    اساسا واژه زیرزمینی را قبول ندارم و معتقدم این پدیده‎ای که به غلط در جامعه به نام موسیقی زیرزمینی شهرت یافته است وارداتی نیست، بلکه اتفاقا خیلی هم وطنی است. اصلا در فرهنگ شرقی چیزی به نام «زیرزمینی» وجود ندارد. ما حتی در مذهب مان هم بر ظاهری بودن اعمال مذهبی تاکید داریم. ماجرا از این قرار است که وقتی ما در رسیدگی به حجم انبوه موسیقی‌های تولید شده، بررسی و ممیزی آن‎ها عاجز و ناتوان می‎شویم و توان هدایت افراد را به سمت مسیر درست نداریم سعی می‎کنیم با تولید چنین واژه‎هایی، یک جریان غلط را در جامعه ایجاد کنیم. در حقیقت وقتی جریان مدیریت فرهنگی و موسیقی، توانایی هضم جریان‌های موجود را ندارد، با طرح چنین عبارات خودساخته‌ای سعی در حذف صورت مسئله می‌کند. متأسفانه اگر یک نوع موسیقی برای دوستان قابل هضم باشد سریعا به آن مجوز می‎دهند تا انتشار پیدا کند، ولی اگر نتوانند آن را هضم کنند و با سلیقه آن‎ها هم مطابقت نداشته باشد اصطلاحی به نام «زیرزمینی» را درست می‎کنند و این اصطلاح را روی آثاری که مجوز نداده‌اند می‎چسبانند.

    با کلیات حرف شما موافقم، اما این‌که وجود موسیقی زیرزمینی را از اساس تکذیب کنیم هم به نظر جای تامل بیشتری دارد…

    این نوع موسیقی که به این نام معروف شده است به‎هیچ وجه ضد دینی یا ضد حکومتی نیست، یا حداقل من تا به‎حال این موسیقی را با چنین مضمون‎هایی نشنیده‎ام. ماجرا این است که جوانان ما کمی‎در موسیقی نوآوری کرده‌اند؛ شاید با شکل و قیافه و لباس جدیدی هم این نوع موسیقی را اجرا کنند. ما بزرگ‎ترها بسیاری از کارها را با شیوه آزمون و خطا انجام می‌دهیم، اما نوبت به جوان‌ها که می‌رسد چنین حقی برای آن‎ها قائل نیستیم. به هر حال ما حق نداریم آن‎ها را سرشکسته بکنیم تا آن‎ها هم به سمت دیگران تمایل پیدا کنند و خوراکی برای بیگانگان شوند. ما جوانان مستعد موسیقی ایران را نباید تبدیل به فرصتی برای استفاده بیگانگان کنیم. متأسفانه تا به حال نخبگان زیادی را در حوزه موسیقی به دلیل این برخورد از دست داده‎ایم و این در حالی است که سیاست اصلی و هدف دولت فعلی، جذب حداکثری است.

    اگر واقعا سیاست جذب حداکثری است، پس چرا موسیقی زیرزمینی تا به حال نتوانسته به‎شکل مجاز در جامعه هنری کشور فعالیت کند؟

    متأسفانه این سیاست دولت آقای احمدی‎نژاد کمی‎دیر در دستور کار قرار گرفت. این جذب حداکثری باید در دوره‎های قبلی اتفاق می‎افتاد تا ما شاهد از دست دادن بسیاری از توانمندان حوزه موسیقی نمی‌بودیم. فکر می‎کنم الان هم مشکل اصلی مدیریت ،سلیقه‌ای است که در حوزه موسیقی و شاید در بخش‎های دیگر هنر حاکم شده. متأسفانه این سلیقه تصمیم‎گیران کشور به شکل عمومی‎اعلام هم می‎شود که به حساسیت بیشتر جوانان دامن می‎زند. جوانان که امروز برچسب غلط زیرزمینی به آن‎ها خورده است می‎توانستند یک فرصت برای جامعه موسیقی ایران باشند که حالا تبدیل به یک تهدید شده‎اند.

    منظورتان از وجود مدیریت سلیقه‎ای، مدیریتی است که بر ممیزی آثار وجود دارد؟

    باید اعتراف کرد که مقررات و قانونی اصولی برای ممیزی آثار وجود ندارد. ما با ممیزی توسط شوراها به هیچ وجه به جایی نخواهیم رسید. کارشناسانی که در این بخش فعالیت دارند نباید از طیف خاصی باشند. این نوع مدیریت باعث می‎شود که یک اثر در یک دوره مجوز نگیرد و در دوره بعدی با تغییر مدیران، مجوزدار شود. دوستانی که الان این مسولیت را برعهده دارند، ۲۵ سال است همین کار را می‌کنند؛ حتی اگر اعمال سلیقه و بعضی حب و بغض‌های شخصی هم در میان نباشد، بعد از این همه سال با وجود مدیریت‌های ثابت نباید هم توقع اتاق جدید را داشت. بخشی از مشکلاتی که الان همه به وجود آن‎ها اذعان دارند، نتیجه سیاست‌های ما در سال‌های گذشته است و تا وقتی تصمیم‎گیران، همان گروه‌های قبلی باشند، طبیعی است که همان مشکلات پا برجا بماند. به‎نظرم باید زمینه را برای ورود جوان تر‌ها به شوراهای تصمیم گیری فراهم کرد.

    می‎خواهیم آن‌چه را شما «اعمال سلیقه شخصی» و «حب و بغض شخصی» می‌نامید بیشتر بررسی کنیم.

    بگذارید با یک مثال توضیح بدهم. قرار بود در حوزه هنری، همان زمانی که فیلم سنتوری توقیف شد، موسیقی این فیلم را منتشر کنیم، ولی گفتند که یکی از دلایل توقیف این فیلم، صدای محسن چاوشی بوده است. آن کار در آن مقطع انجام نشد، ولی صدای چاوشی، چند ماه بعد با تغییر سلیقه مدیران، مجوز گرفت و آلبوم‎های این خواننده یکی یکی منتشر شدند. تا وقتی که چنین جریانی در جامعه موسیقی ما وجود دارد استعدادهای جوانان به‎هدر می‎رود. یک مشکل دیگر هم این است که سازمان‌ها و نهادهای متولی فرهنگ، از یکدیگر حمایت نمی‎کنند. همین آقای چاوشی به‎نظرم یکی از بهترین استعداد‌های موسیقی کشور بود و هست. اخیراً آلبوم ژاکت را منتشر کرده که یک ترانه بندری هم دارد. این کار به‎نظرم خیلی خوب است. چون با بیانی سالم و پاک  مسئله ازدواج را مطرح کرده. خب ما چند تا کار اینجوری درباره ازدواج داریم؟ یکی کار مرحوم محمد نوری بود که ممنوع‎الپخش کرده‎ایم. یکی هم همین اثر است. شما وقتی جشن عروسی دارید به مدیر تالار می‌گویید این یکی و آن یکی را پخش نکن. خب کدام را پخش کند؟ همین کار آقای چاوشی خیلی خوب است. به نظرم سازمان ملی جوانان باید حامی این کار می‌شد، طرحش می‌کرد و از چاوشی هم حمایت می‌کرد. اگر می‌خواهیم به موسیقی کمک کنیم باید در حمایت از آثار مناسب بین جریان‌های دولتی هم‎گرایی وجود داشته باشد. وزارت ارشاد این اثر را تأیید کرده، سازمان ملی جوانان هم باید هواداری می‌کرد تا جوان‎هایی که ابتدای راهند کمی امیدوارتر شوند نه این‌که سر از استودیوهای خارج از کشور در بیاورند.

    به‎نظر می‌رسد مدیران با ندادن مجوز دنبال این هستند که جلو آثار نامناسب را بگیرند، فکر می‎کنید اساسا راهکاری وجود دارد که بتوان جلوی موسیقی زیرزمینی را گرفت یا این پدیده مهارشدنی نیست؟

    اتفاقا مردم روی زمین از همین موسیقی زیرزمین استقبال کردند! با وجود اینترنت نمی‎توان جلو انتشار این آثار را گرفت. ‎سال‌ها به صدای ایرج، گلپایگانی و بنان مجوز نمی‎دادند، ولی مردم صدای آن‎ها را دوست داشتند و آثارشان را می‎خریدند و گوش می‎دادند. حالا بعد از سال‌ها صدا و سیما متوجه شده که باید این صدا‌ها را پخش کند. الان وقتی به جوانان مجوز نمی‎دهند و برچسب زیرزمینی بودن را به آن‎ها می‎زنند باعث می‎شود که غرور آن‎ها بشکند و فعالیت هنری‎شان را در جای دیگر دنبال کنند.

    فکر می‎کنم نوعی تنوع سلیقه هم میان مدیران فرهنگی ما وجود دارد، یعنی حتما لازم نیست که مدیران تغییر کنند تا سلیقه‌ها عوض شود. همین حالا هم چند نگاه کاملا متفاوت نسبت به یک اثر موسیقیایی وجود دارد که این موضوع، کار را برای فعالان این حوزه مشکل می‎کند، این‎طور نیست؟

    دقیقا همین‎طور است. به‎نظرم جرم و آسیب برنامه «فیتیله» برای جامعه ما بسیار بیشتر از آثاری است که بی‎دلیل مجوز انتشار نمی‎گیرند. ‎الان بسیار راحت موسیقی بزرگسالان در برنامه فیتیله برای کودکان پخش می‎شود. ‎به نظرم این یک نوع تناقض در ممیزی سازمان‎های فرهنگی است. این نوع مدیریت باعث شده که ما به‎هیچ وجه تولید مناسبی نداشته باشیم.

    موسیقی زیرزمینی یا حتی لس‎آنجلسی دارای چه ویژگی‌هایی است که باعث جذب بیشتر مخاطب خاص و عام نسبت به انواع دیگر موسیقی داخلی می‎شود؟

    خواننده‎های معروف ما هر چند سال یک بار یک آلبوم منتشر می‎کنند و این در حالی است که هر روز یک آهنگ جدید در لس‎آنجلس برای ایرانی‌ها تولید می‎شود. میزان تولید کم و انتشار محدود آثار موسیقی داخلی باعث تغییر ذائقه مردم شده است. ما با یک مدیریت صادق و سالم می‎توانیم گوش و سلیقه شنوایی مردم را به سمت داخل تغییر دهیم. مثلا اگر مدیریت درست عمل می‎کرد ما می‎توانستیم از صدای آقای نامجو در همین داخل استفاده کنیم و باعث جذب جوانان شویم، ولی متأسفانه کاری کردیم که دیگران از ایشان بهره ببرند و مسیر ایشان تغییر کند.

    شاید همین ماجرای نامجو، مورد خوبی باشد برای کسب تجربه در موارد آینده. چه اتفاقی افتاد که حالا می‎گویید دیگران دارند از صدای ایشان بهره می‎برند؟

    «ترنج» آقای نامجو یک کار دینی بود، ایشان حتی در حال آماده کردن یک کار عاشورایی هم بود، چند تا ادعیه از مفاتیح را خوانده بود. ولی همه چیز را رها کرد و رفت. نامجو یک پدیده بود که حتی در محیط دانشگاهی هم تحمل نشد. ما خودمان ۹ عدد از آهنگ‎های ایشان را جمع کردیم و برای مسئولانی که باید گوش می‎دادند تا این آهنگ‌ها منتشر شود پخش کردیم. همه نظر مثبتی داشتند، ولی طیف دیگری وجود داشت که به نامجو و هنرش حسادت می‎کرد. وقتی کاست او را منتشر کردیم، خیلی از جوانان به این نتیجه رسیدند که شعر کلاسیک هم پویایی لازم را دارد، ولی همان طیف خاص با کج فهمی‎نگذاشتند که نامجو مطرح شود. جریانی را ایجاد کردند که نامجو را از فعالیت‎هایش خسته و دلزده کنند، این اتفاق افتاد. درست است که نامجو حالا به بی‎راهه رفته، ولی به نظرم جامعه موسیقی ما بسیار بیشتر از خود نامجو در این ماجرا ضرر کرد. فردا که این گفت‌وگو منتشر شود خیلی‌ها خواهند نوشت که مهدوی از محسن نامجو دفاع کرد! حرف من این است که موسیقی ما یک استعداد خیلی خوب را از دست داد. این اتفاق درخصوص شادمهر عقیلی هم افتاد. من همان زمان گفتم که ما درخصوص شادمهر ضرر کردیم. او بسیار قوی‎تر از کسانی بود که تا به حال کوچ کرده‎اند. یک آدم چند وجهی در دنیای موسیقی بود که می‎توانست موسیقی پاپ را متحول کند. به‎نظرم ما در حال حاضر موسیقی پاپ مطلوبی نداریم، شادمهر عقیلی می‎توانست ما را به این پاپ مطلوب برساند، ولی برای او شرایطی ایجاد کردند که رفت. ما با از دست دادن شادمهر عقیلی ضرر کردیم.

    و این اتفاق می‎تواند برای دیگر جوانان مستعدی که الان به شکل زیرزمینی فعالیت می‎کنند تکرار شود؟

    متأسفانه شرایط طوری است که مدیریت فرهنگی ما برای نخبگان موسیقی، مخصوصا جوانان، چندان ارزشی قائل نیستند. با جرئت می‎گویم که ما در نخبه‎کشی بی‎نظیر هستیم. مدیران فرهنگی ما به جای این‎که دنبال الگوسازی و نمونه‎سازی باشند فرصت کشی می‎کنند.

    فکر می‎کنید موسیقی زیرزمینی، فی نفسه باعث پیشرفت موسیقی ایرانی شده است یا بیشتر به موسیقی فاخر ایرانی آسیب‎زده است؟

    به‎نظرم این نوع موسیقی ضرری ندارد، چون اساسا تأثیرگذار نیست. مردم، این نوع موسیقی را با دقت گوش نمی‎کنند. با آن آشنا هستند اما خیلی تحویلش نمی‌گیرند. این را براساس پژوهش‌ها و به‎عنوان کسی می‌گویم که خودش موزیسین است و در این حوزه، کار مدیریتی هم انجام داده است. وقتی یک موسیقی با دقت شنیده نمی‎شود، اثرگذاری هم نخواهد داشت و بعد از مدتی فراموش می‎شود.

    یعنی نمی‎پذیرید که مثلا موسیقی رپ به‎عنوان یک نوع موسیقی زیرزمینی، میان مردم رواج یافته است و به همین دلیل می‎تواند کارکردهای اجتماعی داشته باشد؟

    قبول دارم که فراگیر است؛ سال ۸۶ ما یک پژوهش و مطالعه عمیق درباره موسیقی‌ای که شما اسمش را می‌گذارید زیرزمینی انجام دادیم. در یک دوره بررسی شده، میزان گردش پول در خرید و فروش این آثار ۸۰ میلیارد تومان بود در حالی که در همان زمان مجموع آثار فروخته شده توسط سه نهاد متولی رسمی یعنی صدا و سیما، ارشاد و حوزه هنری به ۷ میلیارد هم نمی‌رسید. درست است که موسیقی غیرمجاز شنیده می‎شود، ولی به‎نظرم تأثیرگذار نیست. اصلا خیلی‌ها به‎عنوان دهن‎کجی به این نوع موسیقی گوش می‎کنند.

    به‎نظر شما رسانه‌ها می‎توانند در این تغییر ذائقه مردم تأثیرگذار باشند؟

    حداقل در حوزه موسیقی می‎توانم بگویم که رسانه‌ها خیلی مؤثر نیستند. صدا و سیما این همه موسیقی مناسبتی می‎گذارد، ولی این آهنگ‌ها هیچ‎وقت به دل مردم نمی‎نشینند. فقط تولید آثار خوب می‎تواند به درست کردن این جریان کمک کند. اگر یک رستوران‎دار، غذای خوبی دست مردم بدهد کارش می‎گیرد و از غذایش استقبال می‎شود. این موضوع در حوزه موسیقی هم صدق می‎کند. تا وقتی که تولید آثار فاخر و ارزشمند را افزایش ندهیم نمی‎توانیم توقع داشته باشیم که مردم سراغ موسیقی زیرزمینی و لس‎آنجلسی نروند. این آثار فاخر و ارزشمند هم باید از طریق لوح فشرده به مردم عرضه شود. مردم با ارائه آثار موسیقیایی از طریق سی‎دی ارتباط برقرار می‎کنند. پیشنهادم این است که در نقاط مختلف شهر کیوسک‌هایی قرار گیرد که فقط آثار شنیداری را به مردم بفروشند. وقتی آثار به شکل گسترده در این کیوسک‌ها عرضه شود، کسی سراغ دانلود موسیقی مبتذل در اینترنت نمی‎رود.

    به‎عنوان یک کارشناس موسیقی، نظرتان درباره موسیقی رپ و رپرها چیست؟ مسئولان باید چه برخوردی با فعالان این حوزه موسیقی داشته باشند؟

    به‎نظرم رپ همان بحرطویل ایرانی است. در غرب از این نوع موسیقی برای بیان اعتراض استفاده می‎شود. اگر ما در موسیقی رپ از حرف‎های ناپسند استفاده کنیم استفاده خوبی از این نوع موسیقی نکرده‎ایم، ولی اگر متن خوبی داشته باشیم به‎نظرم باید از این نوع موسیقی حمایت هم بشود.

    https://musiceiranian.ir/?p=4149
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *