×
×

«مدیران صدا و سیما دغدغه ای برای حفظ و اشاعه موسیقی ندارند»

  • کد نوشته: 40913
  • موسیقی ایرانیان
  • چهارشنبه, ۳۰ام مرداد ۱۳۹۲
  • ۰
  • پوریا اخواص از خوانندگان جوانی است که صدایش خاص وی است و رنگ و بوی از تقلید در آن به گوش نمی رسد. اخواص درباره خود چنین می گوید: من در رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیل کردم که این رشته به درک من در رابطه با موسیقی وعنصر کلام که سنگ بنای اصلی آواز به شمار می آید ، کمک بسیار کرد. با این هنرمند گفت و گویی انجام داده ایم که در ادامه می خوانید…
    + گویا در جامعه موسیقی امروز کشور، فقط هنرمند بودن کافی نیست و می بایست با یک سری مناسبات عجیب هم آشنا بود

    «مدیران صدا و سیما دغدغه ای برای حفظ و اشاعه موسیقی ندارند»
  • پوریا اخواص

    پوریا اخواص

    موسیقی ایرانیان – محمدسعید میری: پوریا اخواص از خوانندگان جوانی است که صدایش خاص وی است و رنگ و بوی از تقلید در آن به گوش نمی رسد. اخواص درباره خود چنین می گوید: من در رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیل کردم که این رشته به درک من در رابطه با موسیقی وعنصر کلام که سنگ بنای اصلی آواز به شمار می آید ، کمک بسیار کرد.

    گرایش به هنر در زندگی پوریا اخواص به دلیل وجود خانواده ای فرهنگی و هنری  بود که وی درباره آن می گوید: پدر من استاد مصطفی اخواص از اساتید برجسته هنر نگارگری هستند و منزل ما از زمان کودکی من محفل هنرمندان بزرگ  عرصه هنر بویژه بزرگان موسیقی بود. به همین سبب من و برادرم پژهام اخواص که ایشان هم از نوازندگان برتر سازهای کوبه ­ای هستند و همچنین خواهرم که هم نقاش است و هم تار می نوازد از همان دوران کودکی به سمت موسیقی ایرانی گرایش پیدا کردیم و دائما در منزل ما صدای موسیقی ایرانی شنیده میشد. و در کل هنر، جریان اصلی زندگی ما را تشکیل می داد.
    پدرم بصورت مداوم جلسات شعر خوانی و حافظ خوانی برای من ترتیب می دادند و گاه گاهی از زنده یاد استاد بنان و استاد شجریان و… آوازها و تصانیفی را به من آموزش می­دادند و من هم تلاش می­کردم با همان صدای کودکانه و اصطلاحا «ناپخته» به تمرین این آثار بپردازم. به مرور زمان و با خواندن و شنیدن این آثار، اشتیاق فراوانی در من ایجاد شد تا جایی که حتی زمانی که پدر در منزل حضور نداشتند خودم به سراغ کاست ها می­رفتم و سعی می­کردم با تاسی از این اساتید به تمرین آثار ایشان بپردازم و همانطور که مستحضر هستید تربیت توانایی شنیداری از دوران کودکی و همچنین بهره­مندی از بانک شنیداری غنی برای دوستداران آواز و موسیقی از الزامات این هنر به شمار می آید.
    این هنرمند ، فراگیری ردیف آوازی را نزد استاد رضوی سروستانی آغاز کرد و با استاد محسن کرامتی ادامه داد وبه یادگیری نوعی دیگر از ردیف آوازی ، مرکب خوانی و اتمام دوره عالی نزد ایشان پرداخت . در سال  ۱۳۸۰ با استاد حسین علیزاده آشنا شد و در فراخوانی ای که  ایشان از خواننده های جوان بعمل می­آورد، توانست نظر مثبت ایشان را جلب کند  و به کلاس های ایشان راه پیدا کند .آشنایی با استاد علیزاده نقطه عطفی در زندگی هنری  اخواص بود و قطعاً شروع فعالیت های حرفه ای ایشان به عنوان خواننده در حضور وی میسر شد که حاصل آن کنسرت های بسیاری در ایران و دیگر نقاط جهان بوده است.
    با این هنرمند گفت و گویی انجام داده ایم که می خوانید:
    چه شد به محضر استاد سروستانی راه یافتید؟ چه‌گونه ایشان شما را پذیرفتند؟
    ۱۳ساله بودم که روزی استاد شجریان به منزل پدرم تشریف آوردند و در آن روز برایشان آوازی خواندم و به یاد دارم بسیار از جانب ایشان مورد تشویق قرار گرفتم و به سفارش ایشان به محضر استاد سروستانی راه یافتم و ایشان آنقدر بزرگوار و صمیمی بودند که من را با آن تجربه کم پذیرفتند. آن روز یک آواز دشتی از زنده یاد استاد بنان برایشان خواندم که بسیار مورد پسندشان واقع شد و از آن پس بود که با صدا سازی و طرز صحیح اجرای انواع تحریرها آشنا شدم و مسیر حرفه ای و اصلی زندگی من به سمت و سوی موسیقی آوازی ایران سوق داده شد و سال ها به یادگیری ردیف های آوازی که ایشان خود مستقیماً از نورعلی خان برومند آموخته بودند پرداختم و این از بزرگ ترین افتخارات بنده است که از موهبت حضور در کنار استاد سروستانی برخوردار شدم.

    ●فراگیری آواز نزد استاد سروستانی ـ‌برای شما که آن زمان نوجوان بودید‌ـ چه سختی‌هایی همراه داشت؟ 
    اوایل برایم کمی سخت و دشوار بود چون تکنیک لازم و تجربه کافی برای خواندن برخی از گوشه ها و قطعات آوازی که استاد می آموختند را نداشتم ولی با ممارست و نیز اشتیاقی که در من بود و با صبری که استاد سروستانی در مورد بنده مبذول می داشتند این راه برایم رفته رفته هموار شد –در آن سال ها من جز کم سن و سال ترین افراد کلاس ایشان بودم ولی با این حال به خاطر علاقه و گرایشی که به این هنر داشتم در همان دوران موفق شدم نظر مثبت ایشان را جلب کنم.

    ●بعضی استادان به شاگردهای خود می‌گویند تحصیلات دانشگاهی(در هر رشته‌ای، حتی موسیقی) مانع تمرکز فرد روی زمینه‌ی تخصصی‌اش در موسیقی می‌شود و پیشنهاد می‌کنند که دانشگاه را رها کنند. بسیاری از شاگردان هم تحت تأثیر حرف استادها، دیگر تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه نمی‌دهند. به شما هم چنین گفتند؟ به طور کلی موسیقی در روند تحصیل شما (از کودکی و نوجوانی تا دانشگاه) تأثیر منفی نگذاشت؟
    به عقیده من اگر کسی بتواند برای هر چیزی که به آن عشق می ورزد وقت بگذارد موفق می شود. البته در این دوران ادامه تحصیل و کسب مدارج عالی علمی در هر رشته وگرایش واجب است و به نظر من یادگیری هنر و تحصیل علم هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند و چه بسا در راستای همدیگرند. بسیاری از  اساتید موسیقی کشور صاحب مدارج علمی و مدارک تحصیلی با ارزش هستند و در عین حال در کار موسیقی هم بسیار مطرح و موفق هستند. فکر می کنم با برنامه ریزی و مدیریت زمان بتوان به نتیجه مطلوب رسید.


    ●شما همراه با آواز، ساز کمانچه و قیچک را فرا گرفتید. بسیاری از هنرجویان همیشه می‌پرسند آیا آموختن ساز در کنار آواز باعث نمی‌شود سرعت پیشرفت شخص کند گردد؟ آیا نواختن ساز به آواز هم کمک می‌کند؟
    اتفاقا استاد رضوی برای پیشرفت بیشتر من توصیه کردند تا حتماً سازی را انتخاب کنم و با همان جدیتی که آواز را دنبال می کنم ساز را هم تمرین کنم. حدود سال ۱۳۷۵ بود که ساز کمانچه را انتخاب کردم و توانستم تسلطی نسبی  به آن پیدا کنم و بعد در سال۱۳۸۰با ساز قیچک آشنا شدم. البته رفته رفته با ساز ارتباط و انس و الفتی ایجاد شد که باعث شد آواز کمی به حاشیه برود. بعد از مدتی وقتی دوباره به مشق آواز و تمرین ردیف های آوازی رجوع کردم احساس پیشرفت بیشتری می کردم و به تدریج سعی می کردم آواز و ساز را با هم و  بصورت همزمان تمرین کنم و به این نتیجه رسیدم که ساز می تواند به آواز کمک کند. اتفاقاً خوانندگانی که ساز هم می زنند جملات دلچسبی (از نظر جمله بندی موسیقایی)در سازشان شنیده می شود که حس آواز و جملات آوازی را بیشتر تداعی می کند. البته در علم موسیقی خود حنجره انسان،اگر درست تعلیم دیده باشد، جزء پیشرفته ترین سازها  محسوب می شود.

    ●قیچک جزو سازهایی ست که کم از آن استفاده شده است(نسبت به کمانچه). دلیلش چیست؟ قیچک ضعیف است یا هنرمندان به این ساز راغب نیستند یا هر گروهی نیاز به قیچک ندارد؟(گرچه گروه عارف از جمله گروه‌هایی بود که این ساز را بیشتر معرفی کرد همچنین گروه سیمرغ در ارکسترش از این ساز استفاده می‌کند.)
    قیچک یا غژک از نظر نوع نوازندگی سازیست که مانند کمانچه نواخته می شود و نوازندگان معاصر و کنونی این ساز، هنوز به فرم نوازندگی مشخص و واحدی دست پیدا نکرده اند و هر کدام با اکلی متفاوت ساز می زنند و من هم چون با کمانچه آشنایی داشتم این ساز را انتخاب کردم. همچنین نوع صدادهی و رنگ صوتی آن بسیار برای من جذاب بود. در نهایت ساختمان و شکل این ساز که بسیار زیبا و منحصربفرد  است.
    به عقیده من انتخاب و استفاده از یک ساز در ارکستر آن هم قیچک سازی با این قدمت و زیبایی و با آن فرم صدا دهی کاملاً به سلیقه صاحب اثر مربوط می شود که چقدر به رنگ آمیزی سازها در ارکستر اعتقاد داشته باشد و شاید علت استفاده بیشتر از این ساز در سال های اخیر این بوده که رنگ ساز کششی آلتو و باس در ارکستر های ایرانی کمتر به گوش می رسیده.
    اشاره ای به رنگ در موسیقی داشتید چگونه میتوان در آواز، فارغ از بحث تکنیک و اشراف به ردیف به رنگ وتمبری دست یافت که اثر هنرمند با اقبال و با مخاطب روبرو شود؟ صدای شما نیز صدای خاصی ست که شاید مختص خود شماست. چگونه به این دست یافتید و چقدر توانسته اید در تامین نظر مخاطب موفق باشید؟
    ممنونم و امیدوارم همینگونه باشد. برای اینکه هنرمند بتواند  امضاء و بیان ولحن خودش را دریابد بایستی خودش را جای مخاطب قرار داده و بارها  اثر خود را ضبط نموده و آنرا گوش کند. به عقیده من مدتیست به این مهم کمتر توجه شده و باید این را در نظر گرفت که تکنیک به مرور زمان با تمرین و با درک محضر اساتید حاصل می شود ولی این رنگ صداست که میتواند یک هنرمند را از بقیه متمایز کند.
    در مورد جامعه و اقبال عمومی  که ممکن است از یک خواننده پیدا کند باید بگویم که  اگر در جامعه هنری به ویژه در موسیقی آوازی، رنگها و گونه های مختلف رواج داشته باشند جامعه آرام آرام می پذیرد که میشود  از فرم های مختلف صدا لذت برد. غالبا این مخاطبین هستند که میتوانند سهم بسزایی در ایجاد خلاقیت و یا عدم خلاقیت وتنبلی و تقلید، در هنرمند مورد علاقه خود داشته باشند. معمولا در کار هنر در طول تاریخ و مکاتب هنری گوناگون به محض اینکه کسی گونه جدیدی در هنر مطرح می کرد و به بیان شخصی می رسید توسط جامعه پس زده می شد تا جایی که همان هنرمند آنقدر ممارست به خرج می داد تا بالاخره خود را به اثبات می رساند.
    باید آنقدر رنگ ها و گونه های مختلف در موسیقی عرضه شود تا مخاطب بتواند با طیف وسیعی مواجه شده و با فراغ بال انتخاب کند که جویای کدام اثر هنری باشد. متاسفانه در حال حاضر کمتر این موضوع لحاظ شده است.
    ●نظر شما در مورد تقلید در عرصه آواز چیست؟ آیا به نظر شما تقلید می تواند وسیله ای باشد برای رسیدن  به جایگاهی در موسیقی؟ آیا شما اصولا با تقلید در آواز موافقید؟
    در روزهای اول یادگیری، تقلید شاید بهترین راه آموزش و یادگیری آواز است ولی با این حال خود من از ابتدای شروع فعالیت های آوازیم بصورت حرفه ای، همیشه از تقلید گریزان بودم. هنرجو بایستی کم کم تلاش کند تا  لحن و گویش خودش را در آواز، چه خوب و چه بد پیدا کند. اعتقاد دارم که تقلید وسیله آموزشی مفیدیست که متاسفانه برای عده ای تبدیل به هدف میشود.

    ●تجربه‌ی همکاری با استاد علیزاده برایتان چه‌گونه بود؟ از وی چه آموختید؟
    تا قبل از آشنایی با ایشان با علاقه فراوان آثارشان را پی گیری می کردم تا اینکه افتخار همکاری با ایشان نصیبم شد و این از بزرگترین افتخارات زندگی من است که با ایشان همکاری دارم. در این مدت زوایای پنهانی از آواز که شاید به ندرت به آن توجه میشود را از ایشان فراگرفتم و سعی کردم که این آموخته ها را عملی کنم. آموخته هایی نظیر درک درست شعر، حس ریتم درآواز،تصویر سازی در آواز و پرهیز از رخوت و سستی در ادای جملات آوازی ، همچنین مبانی نظری موسیقی و… تاثیرات زیادی در پیشرفت هنری من داشته اند. در کل همکاری با استاد حسین علیزاده باعث می شود سطح سلیقه ارتقا پیدا کند و این مسئله موجب می گردد که در انتخاب آثار پیشنهادی کمی با تامل و گزیده کار باشم و به قول حافظ: شاهین صفت چو طعمه چشیدم ز دست شاه / کی باشد التفات به صید کبوترم.

    ●هم‌آوایی به شکلی که استاد علیزاده پی گرفتند، چیز تازه‌ای بود. در آن زمان و پیش از آن، یک خواننده بود و اگر هم عده‌ای دیگر بودند، جاهایی با او هم‌خوانی می‌کردند. ولی در اصل خواننده‌ی اصلی از بقیه جدا بود. این کار استاد علیزاده چه هدفی داشت؟
    صدای بانوان در موسیقی ایرانی سالهاست که با بی مهری مواجه شده و عدم توجه به حضور بانوان در موسیقی آوازی سبب گشته تا استاد با اندیشه ای نوین و با خلق آثاری چون راز نو ، سرود گل و … بتوانند برگی دیگر از رمز و رازهای نهفته در موسیقی به ویژه در آواز را ورق بزنند و جریانی تازه در موسیقی ایرانی ایجاد کنند که بنده نیز افتخار این را داشتم که از سال ۱۳۸۳ تاکنون در برخی از این آثارنقشی ایفا کنم.


    ●بسیاری از خوانندگان برای معرفی کردن خود به شنوندگان موسیقی با صدا و سیما همکاری می‌کنند. در حال حاضر افرادی چون علیرضا قربانی و سالار عقیلی. قبلاً ـ چه پیش از انقلاب و چه پس از آن ـ شاهد همکاری استادان آواز مانند شجریان و ناظری و تعریف و دیگران با رادیو و تلویزیون بوده ایم(بگذریم از انتقادات این هنرمندان به صدا و سیما). مسلماً اگر فعالیت‌شان در رادیو و تلویزیون نبود، به این شهرت نمی‌رسیدند. آیا تصمیم به همکاری با صدا و سیما ندارید؟
    در مورد مطرح شدن آثار باید بگویم وقتی اثری بر طبق اصول و در عین حال با چاشنی خلاقیت خلق شود به مرور زمان شناخته خواهد شد و مورد توجه قرار خواهد گرفت. رادیو و تلویزیون در تمام دنیا موثرترین رسانه در شناسایی و ارائه آثار هنری است که میتواند سهم بسزایی در اعتلای فرهنگ و شناساندن هنر ناب به مخاطبان باشد. متاسفانه در کشور ما این سازمان با محدودیتهایی نظیر نمایش ساز روبروست که بارها توسط هنرمندان و اساتید موسیقی مطرح شده اما تا بحال تصمیم موثری در این زمینه گرفته نشده است.
    من کمابیش همکاری هایی با صدا و سیما داشته ام چه از طریق خواندن تیتراژ سریال و چه از طریق پخش کار از رادیو ولی تا به حال در برنامه زنده تلویزیونی حضور نداشته ام.

    ●چرا با وجود فعالیت زیادتان کم‌تر دیده شدید؟ البته این فعالیت بیش‌تر به صورت کنسرت‌ها بوده و آلبوم‌های کم‌تری از شما منتشر شده است.

    من در طی مدت زمانی که به فعالیت حرفه ای هنری روی آورده ام همیشه به این فکر بوده ام که کارم را زمانی به منصه ظهور بگذارم که قابل ارائه باشد و چندان اهل قیل وقال های رایج امروزی نبوده و نیستم. هر چند اعتقاد دارم که هر اتفاق هنری برای رسیدن به اقبال عمومی نیازمند زمان است. معضل ارائه کار وکنسرت چیزیست که صحبت از آن دیگر بدل به کلیشه شده و شاید علت کمتر دیده شدنم این بوده که اکثر فعالیتها و کنسرت های من در خارج از کشور صورت گرفته است. من در بهترین سالن های کنسرت دنیا و مطرح ترین فستیوال های دنیا در کنار اساتید بزرگی چون حسین علیزاده و ژیوان گاسپاریان و … به اجرای کنسرت های موفقی پرداخته ام ولی در ایران متاسفانه کمتر پیش آمده که کنسرت بزرگی داشته باشم یا اگر هم اجرایی در تهران بوده به دلیل وجود مسائل پشت پرده و مواردی که همیشه برایم در هاله ای از ابهام بوده اسمی از من که خواننده اثر بوده ام برده نشده است!! به عنوان مثال در کنسرتی که با ارکستر ملی ایران در اسفند ۸۹ و خرداد ۹۰ داشتم حتی اسم من در پوستر کنسرت درج نشد!! و نام من به قدری کوچک در بروشور زیر اسم تمام نوازندگان نوشته شده بود که با چشم غیر مسلح قابل خواندن نبود!! ، بیوگرافی من در بروشور کنسرت چاپ نشد. در موردی مشابه در اواخر سال ۹۱ کنسرتی با گروه خورشید در تالار وحدت داشتم که تصویر من به عنوان خواننده از پوستر کنسرت و همچنین نام بنده در تبلیغات کنسرت اعم از سایت های خبر گزاری ، پیامک های تبلیغاتی و … حذف شد وهیچ خبرگزاری نه خبر کنسرت را پوشش داد و نه یادداشتی بر نحوه تبلیغات ضعیف و مغرضانه این کنسرت نگاشت . جالبتر اینکه از طرف سرپرست گروه هم هیچ حمایت ودلجویی از من نشد و این تفکر را در ذهن من ایجاد کرد که به نظر این اتفاقات عمدی بوده و ایشان در این بی مهری ها ذینفع بوده اند . این موارد شاید یک از ده ها موردی بود که تا امروز در مدت فعالیتم با آن روبرو شده ام و می دانم که در راهی که پا گذاشتم ازین دست مسائل چه بسا دشوار تر ادامه خواهد داشت ولی با وجود تمام این ناملایمات باز هم  ادامه خواهم داد چرا که به نفس هنر عشق می ورزم. البته متاسفانه گویا در جامعه موسیقی امروز کشور فقط هنرمند بودن کافی نیست و می بایست با یک سری مناسبات عجیب هم آشنا بود.
     به هر حال هر هنرمندی علاقمند است که بازتاب کار و زحماتی را که طی سالیان به دوش کشیده ببیند. از سویی دیگر درمورد نشر آلبوم نیز مواردی وجود دارد که سبب شده فعالیت در این حوزه کمی دشوار باشد. فقدان سیاست­گزاری های صحیح، اعمال سلیقه های بی مورد و عدم نظارت صحیح بر روند ضبط و نشر یک اثر هنری از یک سو و از سوی دیگر عدم وجود حامی مالی برای هنرمندان و نیز نبود مراکزی برای کشف استعدادهای جوان و پویا، همه و همه دست به دست هم داده تا به جز سال گذشته آنطور که باید و شاید به تهیه آلبوم نپردازم.
    ●کمی از فعالیت‌های آتی‌تان بگویید. آلبومی از شما منتشر خواهد شد؟ یا کنسرت جدیدی خواهید داشت؟
    اخیراً دو آلبوم با عنوان “یاد بی برگی” به آهنگسازی استاد جواد بطحائی و “ریشه در خاک…” به آهنگسازی مسیح تحویلداری منتشر شده که به ترتیب از طریق حوزه هنری و راوی آذرکیمیا به مخاطبان محترم عرضه شده است. در حال حاضر مشغول تمریناتی با گروه هم آوایان تحت نظر استاد علیزاده هستیم برای اجرای کنسرت هایی  که در مهرماه سال جاری در تهران(برج میلاد) و احتمالاً چند شهر دیگر که به انجام خواهد رسید.­­

    ●به نظر شما چرا موسیقی اصیل ما مدتی ست بین مردم کم‌تر مخاطب دارد؟ آیا سبک‌های دیگر موسیقی از موسیقی ما پیشی گرفتند یا هنرمندان ما کم‌تر به نیاز جامعه توجه دارند؟ شاید هم مخاطب دیگر کم‌حوصله شده!

    از دو وجه میشود این قضیه را بررسی کرد. اولا موسیقی دستگاهی ایرانی بسیار ظریف بوده و پر از زوایای ناشناخته است بنابراین مخاطبین خاص تر و کمتری را به خود جلب میکند. این مورد در تمام دنیا صدق میکند و مردم اصولا علاقه دارند موسیقی را کمی “مردمی” تر بشنوند و کمتر وارد مقوله تخصصی این رشته بشوند. اما با این وجود موسیقی ایرانی نسبت به گذشته و حتی چند سال اخیر پیشرفتهای چشمگیری داشته است و جوانان موسیقی ما با وجود تمام مشکلات پیش رو توانسته اند با خلق گرایشاتی نوین در موسیقی ایرانی، عده زیادی را به سمت این نوع موسیقی جلب کنند. البته ناگفته نماند که صداو سیما میتوانست سهم بسزایی در جذب مخاطب داشته باشد که متاسفانه بعضا با ارائه نازلترین آثار به لحاظ موسیقایی و محتوا، سطح سلیقه مخاطب را به شدت مورد آسیب قرار داده است.  بهر حال اگر بستر ارائه اثر برای تمام ژانرها مهیا باشد، مخاطبان براحتی موسیقی مورد علاقه خود را انتخاب مینمایند. البته متولیان برگزاری کنسرت ها هم معمولا در این جریان سهم بسزایی دارند.

    ● سهم موسیقی اصیل ایرانی در تلویزیون فقط یک ساعت در هفته ست و آن هم در شبکه‌ی آموزش ـ‌که نسبت به شبکه‌های دیگر مخاطب کم‌تری دارد‌ـ یا نهایتاً پخش یک آواز و تصنیفی که پیش‌تر شنیده ایم در شبکه‌ی چهار؟ برنامه‌ی «دستان» هم فقط بیوگرافی هنرمندان را کامل می‌کند. چرا نباید برنامه‌های موسیقی ما حتا نصف برنامه‌های آشپزی هم نباشد؟
    تا وقتی مدیران شبکه ها و تهیه کنندگان برنامه های تلویزیونی دغدغه ای برای حفظ و اشاعه هنر بالاخص موسیقی در برنامه کارشان نداشته باشند، و دلسوز موسیقی نباشند، نمیتوان انتظار تغییر اساسی در این مورد داشت.  به قول نوذر پرنگ : زشمع مرده دلان نور عافیت مطلب!
    ●یکی از مشکلاتی که گریبان‌گیر ناشران و هنرمندان شده، کپی‌رایت است که رعایت نکردن آن در کشور، همواره باعث شده بسیاری از آلبوم‌های موسیقی‌مان یا به احتمال فروش کم در خارج از کشور توزیع شود، یا در گنجه‌ی اتاق کار هنرمند خاک بخورد. از طرفی بسیاری از شنوندگان موسیقی در توان‌شان نیست مثلاً کنسرت چکناواریان و ناظری ـ‌که سال‌هاست به صورت زیرزمینی دست به دست شده‌ـ را بخرند هیجده هزار تومان. به نظر شما گران بودن این آثار سبب روی آوردن مردم به نسخه‌های غیر اصلی نمی‌شود؟
    البته یک بخش هم تقصیر ناشران و هنرمندان است. مثلاً آلبومی می‌خریم، آهنگ‌ساز آن به خود زحمت نداده چهار جمله توضیح دهد. یا طرح جلد آن بسیار ضعیف است. بانک اطلاعاتی‌ای از آثار موسیقی‌مان نداریم. در حالی که خارج از کشور، هر آلبومی منتشر شود، تمام اطلاعات آن در iTunes قابل بررسی است و شنوندگان می‌توانند به آن نمره بدهند و خواننده بهتر می‌تواند قضاوت کند که این کار ارزش خریدن دارد یا نه.
    البته بحث تکثیر غیرقانونی و دانلود آثار معضلیست که تمامی  هنرمندان در سراسر جهان با آن دست به گریبان هستند و با پیشرفت تکنولوژی و ظهور اینترنت امری غیرقابل کنترل به نظر میرسد. هر چند که میتواند جنبه های مثبتی نظیر مطرح تر شدن بیشتر اثر هنری و صاحب آن داشته باشد اما قطعا هزینه های تولید اثر را جبران نخواهد کرد. تفاوتی که میان ما و کشورهای دیگر وجود دارد اینست که در آنجا محصولات فرهنگی جزء سبد خانوار آنها بوده و تهیه این نوع آثار یک نیاز محسوب میشود. اما در کشور ما از طرفی مشکلات اقتصادی و از طرف دیگر عدم آموزش بنیادی صحیح به مردم موجب شده کمتر به تهیه آثار اوریجینال اقدام بورزند. تولید یک آلبوم موسیقی در تیراژ زیر ۵۰۰۰ عدد، حداقل حدود ۳۵ میلیون تومان هزینه در بر خواهد داشت که شامل حقوق آهنگساز، تنظیم کننده، خواننده،نوازندگان، استودیو، تولید، تکثیر و پخش و… میشود. بنابراین قیمت حقیقی یک اثر بسیار بیش از این مقداریست که الان در کشور رایج است بخصوص آثار با کیفیتی که توسط اساتید برجسته کشور تولید میشوند. البته نحوه عرضه آثار هنری در خارج از کشور قابل قیاس با موارد داخلی نیست. چه به لحاظ حق پخش، کپی رایت، حضور اسپانسرهای مقتدر، تبلیغات میدانی و گسترده و قیمت های بالا و چه به لحاظ فرهنگ خرید این گونه محصولات.
    https://musiceiranian.ir/?p=40913
       
    برچسب ها پوریا اخواص

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *