×
×

مصاحبه با اعضای گروه موسیقی سون

  • کد نوشته: 32482
  • موسیقی ایرانیان
  • چهارشنبه, ۷ام فروردین ۱۳۹۲
  • ۰
  • گروه موسیقی مطرح و پر طرفدار “سون” یا هفت که از سال ۷۶ کار هنری خود را بطور رسمی آغاز کردند این روزها در گیر انتشار آلبوم جدید و زیبای خود با نام “دوست دارم ” هستند که بزودی منتشر خواهد شد. گروه هفت در گفتگوی زیبا و خواندنی با “مجله ترانه ماه ” از خاطرات خود در سریال “زمانه ” ساخت قطعه “واست میمیرم ” در شمال و قهر کردن های خود در ساخت آهنگ می گویند. در ادامه این گفتگو را با هم می خوانیم.

  • گروه موسیقی مطرح و پر طرفدار “سون” یا هفت که  از سال ۷۶ کار هنری خود را بطور رسمی آغاز کردند این روزها در گیر انتشار آلبوم جدید و زیبای خود با نام “دوست دارم ” هستند که بزودی منتشر خواهد شد. گروه  هفت  در گفتگوی زیبا و خواندنی با “مجله ترانه ماه ” از خاطرات خود در سریال “زمانه ” ساخت قطعه “واست میمیرم ” در شمال و  قهر کردن های خود در ساخت آهنگ می گویند. در ادامه این گفتگو را با هم می خوانیم.

    علاقه به موسیقی در برادران قنادی مثل خیلی از خواننده ها از کودکی بوده؟
    امیر: بله‏‏، از ابتدا که آرش با پیانو و کیبورد شروع کرد. ولی خب من هم خیلی به گیتار علاقه داشتم. البته ما در خانواده‌ای بزرگ شدیم که اهل هنر و موسیقی بودند. پدرم آکاردئون می‌زند و می‌خواند. پدربزرگم تار می‌زد. در کل اگر به سمت موسیقی نمی‌رفتیم غیرعادی بود. فرید، پسر عمه‌ام هم موزیک می‌سازد و میکس می‌کند. همه ما به نوعی درگیر موسیقی هستیم.
    آرش: صدابردای تیتراژ سریال زمانه بر عهده فرید بود.
    امیر: این قضیه در کل من را به سمت موسیقی هل داد. یک زمانی به این نتیجه رسیدیم که کارهای که می‌سازیم را خودمان هم اجرا کنیم. با کیارش هم چند سال بود که دوست بودیم و به خوبی همدیگر را می‌شناختیم.
    آقای پوزشی شما چطور با برادران قنادی اشنا شدید؟
    کیارش: در حقیقت این‌ها با من آشنا شدند.( با خنده) امیر و آرش که از بچه‌گی با هم بزرگ شده‌اند، اما قصه‌ای آشنایی من با گروه به سال۷۶ برمی‌گردد.
    شباهت ظاهری و اندامتان مخاطب را به اشتباه می‌اندازد. به نظر می‌رسید، شما دو نفر (آرش قنادی) برادر هستید؟
    آرش: بله. همه این اشتباه را می‌کنند.
    چطور شد تصمیم گرفتید نام گروهتان را سون بگذارید؟
    آرش: هفت عدد خوبی است و ما واقعا اعجاز این عدد را در کارهایمان دیدیم. هفت حالت خاصی برای ما دارد. یک جور خوش‌یمن است برایمان و به ما انرژی می‌دها
    کیارش: در کل علاقه خاصی به این عدد داشتیم، از زمانی که نام «سون» را برای گروه‌مان انتخاب کردیم، احساس می‌کنم روند رو به رشد و خوبی داشتیم.
    آرش: نمی‌توان گفت هفت، عدد مقدسی است و در تمام ادیان توجه خاصی به این عدد شده است. یا نکاتی مثل، هفت نت موسیقی، هفت روز هفته، هفت روز آفرینش و بسیاری از چیزهای دیگر… .
    کیارش: در قرآن هم خیلی به این عدد توجه شده است.
    آرش: بعد اینکه هر کسی بالاخره برای گروهش اسمی پیدا می‌کند. ما هم این اسم را انتخاب کردیم. جالب است که الان بیشتر ما را به اسم «سون» می‌شناسند. شاید خیلی‌ها اسم‌های خودمان را نشناسند. البته برخی‌ می‌گویند، چرا «سون»؟ به نظر من «سون» و «هفت» فرقی ندارد.


    آن موقع همه کارهای شادمهر را می خواندند
    آرش: من و امیر و کیارش گروهی قبل از اینکه گروه سون را به وجود بیاید، گروهی را تشکیل داده بودیم. آن زمان برای یک‌سری خواننده‌‌ها آهنگ می‌ساختیم و آن‌ها می‌خوانند. کنسرت هم می‌گذاشتیم. آن موقع‌ها بیشتر ترانه‌های شادمهر را می‌خواندند. در ابتدا کسی کنسرت می‌گذاشت نهایتا کارهای شادمهر خوانده می‌شد. آن موقع تعداد خواننده‌های مجاز محدود بود. ولی ما از همان ابتدا دوست داشتیم کارهای خودمان را بخوانیم. از سال ۸۳ یا ۸۴ بود که دیگر تصمیم گرفتیم که کار را شروع کنیم. آهنگ «ستاره» را که امیر ساخت و خودمان خواندیم. شعارمان هم این بود که نمی‌دانیم قراراست، چه اتفاقی بیافتد، ولی آنقدر آهنگ می‌سازیم و تلاش می‌کنیم تا بگیرد و مورد استقبال قرار گیرد. خدا را شکر با اولین کار اتفاق خوبی افتاد. دومین کار هم «واست میمیرم» بود تا امروز. با کیارش که مدت‌ها کار می‌کردیم و همدیگر را می‌شناختیم. من و کیارش تنظیم کارها را انجام می‌دهیم. ساخت اکثر آهنگ‌ها هم بر عهده امیر است. ترانه‌ها را هم آقای علیرضا پیروزی دوست خیلی خوبمان می‌گوید. چند سال است با ایشان دوستیم و به نوعی با ما یکی شده است. ترانه‌ای خیلی خوبی گفتند که امیدوارم آلبوم جدیدمان به زودی بیرون بیاید و بشنوید. میکس و مسترینگ آلبوم دوممان در کشور ترکیه انجام می‌شود. کار ساز‌های زهی و کوبه‌ای را هم آنجا گرفتیم. هزینه‌ی زیادی برای این کار کردیم. می‌توان گفت هر چه درآمد از آلبوم‌های قبلی داشتیم روی این کار گذاشتیم. ولی خیلی خوشحالیم و با دل و جان این کار کردیم. برای کسی که حاضر است پنج دقیقه از آلبوم ما را گوش کند بیشتر از این‌ها هزینه می‌کنیم و هیچ مشکلی نداریم. چون وظیفه‌مان است.
    عاشق باشید به هدفتان می رسید
    کیارش: تا به موسیقی علاقه نداشته باشید موفق نخواهید شد. خیلی‌ها هستند که ایام تابستان و برای سرگرمی موسیقی یاد می‌گیرند. فکر نمی‌کنم این افراد بتوانند، در زمینه موسیقی موفق شوند. خاطرم است بچه که بودم می‌رفتم خیابان جمهوری و کیبوردها را تماشا می‌کردم، چون نمی‌توانستم بخرم. بعد می‌آمدم خانه شکل کیبورد را می‌کشیدم و روی این نقاشی کار می‌کردم. منظورم این است که هرچقدر به کاری عشق داشته باشید، به آن خواهید رسید. من و بچه‌ها از بچگی به موسیقی علاقه داشتیم، پس به آرزویمان رسیدیم.
    آرش: من فکر می‌کنم مهمترین دلیل موفقیتمان بعد از همه این‌ها خانواده‌هایمان بودند و هستند. مادر من یک فرشته‌ی به تمام معنا است. مادر و پدرم خیلی برای ما زحمت کشیدند. چون اکثر مسائل کاری در خانه ما است. چه قبلا که به اتفاق در یک خانه بودیم و چه الان که فقط یک طبقه با هم فاصله داریم. واقعا در بین اطرافیانم ندیدم که به این شکل تحمل کند. تنها تحمل هم نیست بلکه آن‌ها ما را حمایت هم می‌کنند. شما تصور کن هر شب ۴۰ نفر به خانه بیایند و ببرند. بالاخره در کار ما ارتباط زیاد است.
    کیارش: من هم با نظر آرش موافقم. این تحمل نیست، چرا که تحمل هم اندازه‌ای دارد. این عشق است. پدر و مادر امیر و آرش خودشان موسیقی را دوست دارند و از اینکه به بچه‌هایشان کمک می‌کنند لذت می‌برند. شاید وقتی موسیقی ساخته می‌شود، یه قسمت سه ثانیه‌ای برای ۵ ساعت تکرار می شود. یک ریتم دائم تکرار می شود. این خودش یک شکنجه است، برای کسی که می شنود. کسی که کارش این است اصلا متوجه زمان نمی شود. اگر واقعا ،عاشق نباشید، نمی‌توانید تحمل کنید. هر کسی باشد صبرش تمام می‌شود. ولی پدر و مادر آرش و امیر خیلی تحمل کردند. ما موفقیتمان را مدیون این دو عزیز هستیم. من هم چون گاهی در خانه کار می‌کنم، همین داستان برایم پیش می آید اما پدر و مادر خودم هم خیلی همراهم بودند.
    آرش: هنوز هم تمرین‌‌های گروه ارکستر خانه‌ی ما‌ست. البته با یک طبقه فاصله.
    وقتی ما قهر می کنیم…
    کیارش: دوستی و رابطه تنگاتنگ ما خانواده‌هایمان را به هم نزدیک کرده است.
    آرش: ما در کار با هم داد و بیداد هم می‌کنیم. زمانی که موسیقی می‌سازیم گاهی اوقات کارمان نزدیک به قهر کردن هم می‌رسد ولی این فقط در کار است. بعد از آن همه چیز فراموش می‌شود. فکر می‌کنم مهمترین دلیلش این است که ما سال‌هاست که با هم رفاقت داریم. این دوره‌ها را گذراندیم.
    همیشه هم با هم هستیم. با هم سفر می‌رویم. خرید کردنمان با هم است. مثلا اگر کاری داشته باشم، امیر خانه باشد به کیارش هم زنگ می زنم که با هم برویم.
    کیارش: حتی خرید خانه هم با هم می‌رویم.(با خنده)
    آرش: در خرید کردن امیر از ما خوش سلیقه‌تر است. چون سنش از ما پایین‌تر و به روزتر است. نه این‌که من و کیارش به روز نیستیم ولی از نظر همدیگر برای خرید استفاده می‌کنیم.
    عشق ما کارمان است
    آرش: به نظرم عشق همه چیز را تغییر می‌دهد. ما عاشق کارمان هستیم و اولین مسئله مهم در زندگی ما کارمان است. هیچ چیز شخصی به کارمان ارجحیت ندارد. متاسفانه در این سال‌ها ما ۱۲-۱۳ ترک بیشتر بیرون ندادیم. چون دوست داریم مجاز کار کنیم. یک آلبوم هم بیرون دادیم ولی باز هم شعار ما در آلبوم دوممان این است که ما هنوز شروع نکردیم.
    کیارش: به آلبوم جدیدمان خیلی امیدواریم. فکر می‌کنم آن چیزی مخاطب می شنود خیلی نزدیک به چیزی است که ما می‌خواستیم.
    به فکر شغل دوم هستیم
    آرش: چند وقتی است به این فکر می‌کنیم که یک بیزینس دیگری داشته باشیم. هر چند که از ما هیچ کار دیگری جر موسیقی برنمی‌آید. ولی در فکر یک کار دیگری هستیم. البته کاری که خیلی وقتمان را نگیرد. دوست داریم از اسم مان استفاده کنیم و در کار دیگری هم پیشرفت داشته باشیم. ولی کاری که به سیستم ما بخورد.
    زمانه برایمان بهترین گزینه بود
    کیارش: ما قبل از سریال «زمانه» هم برای برنامه «ضیافت الهی» که ماه رمضان سال گذشته پخش می شد تیتراژ خوانده بودیم اما این اولین تجربه خواندن ما برای یک سریال است. خیلی وقت بود که چند پیشنهاد خوب برای سریال داشتیم ولی منتظر بودیم کاری که خودمان هم خیلی دوستش داریم را بخوانیم. وقتی سریال خوب «زمانه» بهمان پیشنهاد شد از آنجاییکه این کار تیم بسیار خوبی اعم از کارگردان باتجربه و تهیه کننده و بازیگران حرفه ای داشت احساس کردیم مناسب ماست و بعد از اینکه در جریان فیلمنامه قرار گرفتیم دیگر مطمئن شدیم این سریال به روند کاری ما هم می خورد. خود آقای عفیفه تهیه کننده کار به ما پیشنهاد دادند شعر آقای افشین یداللهی را بخوانیم و ما هم قبول کردیم چون شعر ایشان با داستان سریال کاملا همخوانی داشت.
    امیر: به نظر من هم این شعر بهترین کاری بود که برای این سریال سروده شده بود و با متن و داستان آن کاملا منطبق بود، ضمن اینکه شعر خیلی هم ملموس بود و به واقعیت نزدیک.
    کیارش: بعد از به توافق رسیدن ما امیر ملودی خیلی خوبی برای کار ساخت و بعد هم که خودمان خواندیم احساس کردیم صدایمان خیلی روی کار نشسته و در نهایت هم نتیجه خوب شد.
    عاشقانه می خوانیم نه کمدی!
    امیر: سبک کار ما و شناختی که مردم از نوع خواندن و کارهایی که تا به حال ارائه داده ایم دارند کاملا مشخص است. سبک ما عاشقانه است پس نباید مخاطبان از ما انتظار داشته باشند مثلا در یک کار کمدی بخوانیم. متاسفانه سینمای امروز هم که بیشتر طنز و کمدی است. نه اینکه بخواهیم بگوییم کمدی بد است اما در سبک کاری ما سه نفر اصلا نمی گنجد. مثلا من نمی توانم و نمی خواهم در ژانر کمدی یا تخیلی موسیقی بسازم. یکی از مهمترین دلایلی هم که ما این کار را قبول کردیم این بود که کلیت و فضای کار عاشقانه بود. ضمن اینکه حسن فتحی یکی از بهترین کارگردان های تلویزیون هستند که گذشته کاری خیلی خوبی دارند.
    آرش: مسئله دیگری که برایمان اهمیت داشت این بود که آقای فتحی با کارهای ما از قبل آشنایی داشتند ولی خودمان را از نزدیک ندیده بودند. یکی از لوکشین های سریال منزل عمه ما بود و از این طریق ما با هم آشنا شدیم و ایشان پیشنهاد دادند ما تیتراژ سریال را بخوانیم. بعد از اینکه کار را خواندیم آقای فتحی گفتند چه خوب می شود که در این سریال بازی هم کنید. ما گفتیم شاید بازیگران خوبی نباشیم و نتوانیم آن چیزی که شما مدنظرتان است را در بیاوریم اما آقای فتحی گفتند دیالوگ هایی را بهتان می دهیم که به راحتی بتوانید از پس آنها بر آیید. ویژگی مهمی که این سریال دارد و و ما بعد از اینکه تیتراژ را خواندیم متوجه آن شدیم این بود که در طول سریال وجهه خیلی خوبی از بچه های موسیقی نشان می داد. معمولا در خیلی از کارها چهره خوبی از بچه های موسیقی نشان داده نمی شود، البته نه اینکه تصویر بدی هم نشان دهند اما معمولا طوری به تصویر می کشند که کسی که اهل موسیقی است حتما اهل دود و دم هم هست یا سراغ خلاف های دیگر هم می رود. ولی در این سریال همانطور که دیدید ما به عنوان یک گروه موسیقی تلاش می کنیم یک نفر را که به سمت مواد مخدر رفته و دچار اعتیاد شده به زندگی باز می گردانیم. در واقع هنر واسطه ای برای بازگشت او به زندگی عادی می شود.
    کتاب را نباید از روی جلدش خرید
    آرش: ما خیلی دوست نداریم در چشم باشیم و هر کاری هم انجام دهیم، شاید به همین خاطر هم بود که خیلی علاقه ای به بازی کردن نداشتیم. اما این سریال آنقدر ویژگی خوب داشت که ما با اشتیاق پذیرفتیم. نکته دیگری هم که وجود دارد این است که ما در سریال زمانه خودمان بودیم و جای افراد دیگر بازی نکردیم. یک گروه موسیقی که حرفه اصلی شان موسیقی است. این گروه هنر موسیقی را طوری به تصویر می کشد که کمک کننده و ناجی یک نفر است. اتفاقی که در واقعیت هم می افتد. ما خودمان هم در زندگی واقعی خودمان سعی کردیم از مسیر عادی زندگی خارج نشویم.
    کیارش: ذهنیت بدی که از موسیقی و هنرمندانی که در این زمینه کار می کنند وجود دارد باعث شده خیلی ها فکر کنند همه کسانی که در عرصه موسیقی کار می کنند اهل خلاف اند! مثلا در تلویزیون هم خیلی پیش آمده نشان می دهند کسی که گیتار می زند اهل خلاف هم هست اما در واقعیت اینطور نیست و به نظرم نباید اینقدر دیدگاه منفی وجود داشته باشد.
    آرش: یا مثلا همیشه کسی که موهایش بلند است آدم بد داستان می شود ولی واقعا اینطور نیست. کسی کتاب را از روی جلدش نمی خرد.
    آقای فتحی از ما راضی بودند

    امیر: ما در این سریال واقعا بازی نکردیم چون خود واقعی مان را جلوی دوربین بردیم. مثلا من جای آقای فلانی بازی نکردم، همان امیر بودم. اما فکر می کنم مخاطبان از این اتفاق استقبال کردند و کارمان را دوست داشتند.
    آرش: بعضی ها بهمان گفتند همان خوانندگی را ادامه دهیم و ما هم قطعا همین کار را خواهیم کرد. اما خیلی از دوستان هم به ما لطف داشتند و گفتند کارمان خوب بوده. طرفداران و مخاطبان کارهای ما که همیشه لطف دارند اما در این کار نظر کارگردان هم خیلی برایمان مهم بود که خوشبختانه ایشان هم خیلی راضی بودند. البته شاید هم می خواستند به ما دلداری بدهند. اما برای ما هیچ چیز جذاب تر از خواندن نیست.
    کیارش: البته در همه جای دنیا بازیگری و خوانندگی در کنار هم پیش می روند اما برای هنرمندان موسیقی همیشه الویت همان موسیقی است.
    ساختار شکنی های مثبت
    آرش: شاید به تصویر کشیدن داستان یک گروه موسیقی جوان در تلویزیون به نظر یک مقدار غیر متعارف بیاید اما این اتفاق افتاده و نشان دهنده این است سازمان صدا و سیما اهدافش را طوری پیش می برد که مردم بیشتر جذب کارها شوند و این سیاست ها به نظرم کاملا درست است.
    کیارش: دقیقا همینطور است، این سریال داستان جذابی داشت و واقعا بین مردم طرفداران زیادی پیدا کرد. حضور ما به عنوان خواننده و بازیگر هم شاید کمک کوچکی به بیشتر دیده شدن کار کرده و اگر این اتفاق افتاده باشد برای ما بسیار جای خوشحالی دارد. تمام اتفاقات خوبی هم که در طول سریال افتاده به دلیل مدیریت خوب آقای فتحی بود. ما در طول کار خیلی از ایشان مشورت می گرفتیم.
    آرش: آقای فتحی به ما لطف داشتند و دستمان را خیلی در طول کار باز می گذاشتند. حتی گاهی اوقات خودمان هم دیالوگ پیشنهاد می دادیم و ایشان هم اگر آن را مناسب می دیدند جلوی دوربین هم همان دیالوگ ها را می گفتیم. ژانر کاری آقای فتحی عاشقانه است و طبیعتا موزیک های عاشقانه را هم دوست دارند. به همین دلیل کارهای ما را نیز شنیده بودند. آهنگ «دوست دارم» و «واست میمیرم» ما را هم خیلی دوست دارند.
    کیارش: البته واقعیت این است که ابتدا در داستان پرداختن به موسیقی در این حد نبود ولی در ادامه که آقای فتحی ما را دیدند و بیشتر با هم آشنا شدیم تصمیم گرفتند حضور ما هم در قصه بیشتر شود.
    شب دهم عالی بود
    آرش: قطعا هر کاری که مردم دوست داشته باشند و آن را بپسندند موفق می شود. خوشبختانه کار ما در سریال «زمانه» هم به خوبی دیده شد و این قضیه شاید برای ما جرقه ای باشد که در آینده هم اتفاق های بهتری برایمان بیفتد. البته ناگفته نماند همه این موفقیت ها به خاطر خوب بودن این سریال بود. من خودم شاید تا قبل از «زمانه» کمتر تلویزیون نگاه می کردم اما داستان این مجموعه آنقدر جذاب بود که دوست داشتم پیگیرش شوم. حتی دوستان و آشنایان ما اوایل سریال را بخاطر ما و بازی و خواندنمان نگاه می کردند اما بعد از چند قسمت خودشان از طرفداران پرو پاقرص کار شدند چون همه چیز این سریال واقعا عالی است. من خودم سریال «شب دهم» آقای فتحی را خیلی دوست داشتم و پیگیرش بودم.
    مردم کار جدید می خواهند
    امیر: مردم سلیقه های متفاوت دارند و حالا دیگر بعد از چند سال دوست دارند کارهای جدید بشنوند. البته منظور من این نیست که دوستانی که قبلا تیتراژ می خواندند بد بوده اند، اصلا اینطور نیست، اتفاقا کارهای آنها هم در زمان خودش پرطرفدار بوده. اما حالا دیگر مردم گوششان موسیقی جدید می خواهد و این موضوع به نظرم کاملا طبیعی است.
    آرش: به نظرم استفاده از خواننده های مختلف برای تیتراژها سیاست خوبی است که بین تهیه کننده و کارگردانان و مسئولین صدا و سیما دو طرفه اتفاق می افتد. الان دنیا دنیای رقابت است و مردم هم از هر چیز جدید استقبال می کنند.
    کیارش: من فکر می کنم در همکاری و همفکری همیشه اتفاق های بهتری می افتد که در نهایت نتیجه کار خوب می شود. مثلا ما در سریال «زمانه» خودمان می توانستیم موسیقی متن را هم کار کنیم ولی آقای عفیفه گفتند آقای خلعتبری موسیقی متن را می سازند و اتفاقا ما هم از اینکه توانستیم با ایشان همفکری کنیم خوشحالیم. حتی آقای خلعتبری از ملودی های ما برای موسیقی متن کار الهام گرفتند و این به نظرم باعث شد کلیت کار به هم مرتبط باشد.
    آرش: این برای ما خیلی ارزشمند بود که آقای خلعتبری که خودشان از بزرگان موسیقی هستند با ما مشورت کردند و موسیقی تیتراژ ما را شنیدند.
    امیر: وقتی این اتفاق بیفتد و فکرهای متفاوت در کنار هم قرار بگیرند قطعا کار هم رنگ تازه و جدیدی به خود می گیرد و مخاطب هم راضی تر خواهد بود.
    ترانه تیتراژ فوق العاده بود
    آرش: قبل از اینکه کار آهنگ‌سازی را شروع کنیم، آقای عفیفه قراری گذاشتند در دفتر آقای یداللهی. ماایشان را دیدیم ، ایشان هم کارهای ما را شنیدند و با ژانر کاری ما آشنا شدند. در ابتدا ترانه‌ای گفتند که برای تیتراژ انتخاب نشد و ترانه دومی که گفتند همین تیتراژ سریال زمانه است. از نظر ما هم ترانه‌ی فوق‌العاده‌ای است.
    کیارش: ترانه‌ای که ما برای کارهایمان می‌گوییم تا حدودی با کارهایی که آقای یداللهی گفته‌اند فرق می‌کند. ژانر ما تا اندازه‌ای محاوره‌ای‌تر است. رک و صریح با مخاطبانمان صحبت می‌کنیم. این سبک اقای یداللهی نبود. ایشان موسیقی‌های ما را گوش کردند و با سبک کار ما آشنا شدند. ترانه‌ای که گفتند تلفیقی از سبک ما و تکنیک ترانه‌سرایی ایشان بود، به همین دلیل فکر می‌کنم کار نو و جالبی شد. من که خیلی خوشم آمد.
    امیر: آقای یداللهی به شدت روی کار آهنگ‌سازی حساس هستند. درباره تلفیق‌ها با من صحبت می‌کردند. روی جز‌ء جزء ترانه بحث می‌کردند. به طور مثال می‌گفتند بهتر نیست ملودی این قسمت از ترانه اینطور باشد و خیلی مسائل دیگر. فکر می‌کنم حساسیت ایشان و البته خود ما کمک کرد که کار خوبی ارائه دهیم.
    همه بازیگران خوب بودند
    آرش: به نظرم همه بازیگران کار خوب بودند اما من خودم با نقش سینا( حسین مهری) و بهزاد( حمید گودرزی) خیلی ارتباط برقرار کردم. به نظر این دو نقش‌هایشان را خیلی خوب بازی کردند‏ در واقع عالی بودند.
    کیارش: شاید از همان ابتدا به دلیل اینکه با حسین مهری بیشتر کار داشتیم و بازی هم داشتیم، شخصیت سینا و خود حسین برایمان دوست‌داشتنی‌تربود.
    ما سه نفر عاشق ایرانیم
    امیر: ما در ایران رسانه ای فراگیرتر از تلویزیون نداریم و به همین دلیل است وقتی ما در تلویزیون کار می کنیم و تیتراژ می خوانیم بیشتر دیده می شویم. این موضوع حتما در آینده کاری مان هم موثر است و کمک بیشتری بهمان می کند. ما اگر هم تصمیم گرفتیم در تلویزیون و یک سریال حضور پیدا کنیم به این دلیل بود که به مردم نزدیک تر شویم.
    کیارش: حتی اگر کار خوبی هم ارائه دهی تا زمانی که دیده نشوی اتفاق خاصی برایت نمی افتد. ولی زمانی که مطرح می شوی دستت برای ارائه کارهای بهتر باز می شود. هدف ما ارائه کار خوب بود و حالا که تریبون خوبی مثل تلویزیون در اختیارمان قرار گرفته تلاشمان را بیشتر می کنیم.
    آرش: هر سه نفر ما عاشق مملکتمان هستیم و هر کاری که از دستمان بر بیاید انجام می دهیم تا عشقمان به موسیقی را ثابت کنیم. ما برای سفر کاری و تفریحی به کشورهای مختلفی سفر کرده ایم اما هیچ جا را به اندازه ایران دوست نداریم و فقط هم دوست داریم برای مردممان در این خاک کار کنیم. برای ما این لذت بخش است.
    کیارش: ما کنسرت خارجی هم داشتیم اما روی استیج رفتن هیچ کجا مثل ایران نیست و لذت ندارد.
    وقتی زیاد باشی زیادی می شوی
    کیارش: تنها نکته منفی که حضور ما در تلویزیون می تواند داشته باشد این است که ممکن است ما به دلیل زیاد دیده شدن تکراری شویم. اما ما خودمان به هیچ عنوان نمی گذاریم این اتفاق بیفتد و کنترلش می کنیم.
    آرش: نه تنها حضور در تلویزیون به نظر من زیاد روی در هر چیزی بد است. آلبوم دادن، کنسرت گذاشتم و … ممکن است مردم هم استقبال کنند اما در نهایت چه می شود. البته هر کس سلیقه خودش را دارد و مختار است هر کاری دوست دارد انجام دهد. ما این نوع کار کردن را نمی پسندیم.
    امیر: وقتی زیاد باشی زیادی می شوی و این اصلا خوب نیست. در کل دنیا هم عرف نیست که یک خواننده سالی دو-سه آلبوم بدهد.
    امان از دوربین…
    آرش: تجربه بازیگری در سریال زمانه جالب بود ولی به این نتیجه رسیدیم که واقعا کار سختی است. وقتی می‌خواهی جلوی دوربین راه بروی، راه رفتنت از حالت عادی در‌می‌آید. فقط کافیه دوربین باشد.
    کیارش: ما تجربه استیج داریم. چندین بارهم در برنامه‌های زنده تلویزیونی حضور داشتیم. ولی در برنامه هیچ متنی آماده نداریم. ولی در سریال به شما می‌گوید دیالوگ شما این است. می‌خواهید آن را بگویید، پس به آن بارها فکر می‌کنید. همه چیز ار حالت طبیعی خارج می‌شود چون قرار است بازی کنید. این قسمت را ماجرا کار را تا ندازه‌ای مشکل می‌کند. تجربه جدید برای ما این بود، نه وجود دوربین.
    آرش: هر کسی را برای کاری ساختند. به نظر من که بازیگری کار خیلی سختی است. دیالوگ‌های من هم یک مقدار سخت‌تر بود. چون کاراکتر من با ارغوان بیشتر در ارتباط بود. گاهی اوقات نویسنده چیزی می‌نوشت که اصلا در دهانت نمی‌چرخید. گاهی تغییر می‌دادیم و البته آقای فتحی هم خیلی کمک می‌کردند و با دو سه بار اشتباه چیز خوبی از آب در می‌آمد.
    کیارش: آقای فتحی هم خیلی راضی بود. حتی می‌گفت، اگر شما خواننده نمی‌شدید، بازیگرهای خوبی می شدید.
    تیتراژ میوه ممنوعه خیلی خوب بود
    آرش: در بین سریال هایی که آقای فتحی ساختند ما تیتراژ «میوه ممنوعه» را دوست داریم.
    امیر:«شب دهم» هم با صدای علیرضا قربانی خوب بود.
    کیارش: «مدار صفر درجه» را هم آقای قربانی خواندند و آن هم کار خیلی خوب بود.
    آرش: فکر می کنم همه شان بهتر از بودند. ولی ما هم تلاش خودمان را کردیم.
    کیارش: برای ما خیلی با ارزش بود که تهیه کننده و کارگردان این سریال خودشان موسیقی را می شناختند و به آن اهمیت می دهند.
    آرش: ما قبل از این سریال فکر می کردیم تهیه کننده ها فقط پول می دهند اما در این سریال متوجه شدیم افراد فرهیخته ای مثل آقای عفیفه هم هستند که فقط به قضایای مالی اهمیت نمی دهند.
    ما عاشق سفر و رستوران هستیم
    آرش: چند وقت پیش به اتفاق هم سفری به ونکور داشتیم. خیلی خوب بود و خوش گذشت. منزل یکی از اقوام بودیم. منزل عمه‌‌مان که الان هم هستیم. در کل سفر خیلی دوست داریم. غذا خوردن بیرون را هم خیلی دوست داریم.( می‌خندند)
    کیارش: در سفرهایی که داریم اتفاق‌های خوبی برایمان می‌افتاد. حتی خیلی از موزیک‌های خوبمان را در سفر ساخته‌ایم. جایی بودیم که حالمان خوب بود، آب و هوای خوب و به دور از استرس موقعیتی فراهمشده که کار خوبی بسازیم. حتی استارت کار « واست می‌میرم» در یکی از همین مسافرت‌ها اتفاق افتاد. فکر می‌کنم شمال رفته بودیم.
    آرش: شمال هم ویلای عمه می‌رویم. واقعا فامیل خوب نعمت است. عمه ما در زمینه موسیقی فعالیت داشته، او مدیر مرکز موسیقی هنرستان دخترانه بودند که سال‌هاست بازنشسته شدند.
    تنظیم های سیروان عالی است
    آرش: من کارهای سیروان و تنظیم‌هایش را خیلی دوست دارم. چون اورجینال‌ترین تنظیم‌هایی است که دراین زمان و در موسیقی ما وجود دارد. در بین آلبوم‌های جدیدی که آمده، به جز ترانه‌های احسان خواجه‌امیری که صدایش توجهم را جلب کرده، کار خوب دیگری نشنیدم.
    کیارش: کارهای جدید بابک جهانبخش خوب بود. بعضی از ملودی‌های رضا صادقی را هم دوست دارم.
    البته موسیقی دوره‌ای . وقتی از کسی خوشم می‌آید به این معنی نیست که از تمام کارهایش خوب بوده و همه را دوست دارم.
    آرش: راستش را بخواهید من عاشق خولیو ایگلسیاس هستم. وقتی آهنگ‌هایش را گوش می‌دهم، آرامش خاصی پیدا می‌کنم. همه هم از دست من کلافه شدم چون هر جا می‌روم کارهای این خواننده را گوش می‌دهم.
    امیر: شادمهر یکی از خواننده‌های مورد علاقه‌ام است. ولی خب مثل کیارش کارهای رضا صادقی و بابک جهانبخش را هم دوست دارم. کارهای قدیمی‌تر احسان خواجه‌امیری هم خیلی خوب بود. درمورد تنظیم‌کننده‌ها هم با آرش موافقم. سیروان خیلی خوب است.
    کیارش: البته من فکر می کنم اینکه طرفدار کدام خواننده باشی زیاد فرقی نمی‌کند. مهم این است که موسیقی ما در حال رشد است. تنظیم‌ها بهتر شده است.
    آرش: کیارش، من یک چیزی شنیدم. یکی از دوستان سی‌دی را برایم آورد. از همین سی‌دی‌هایی که کنار پمپ‌ بنزین‌ها می‌فروشند. گوش دادم و در حال حاضر نظر من این است که، تنظیم‌ها، میکس و مسترینگ موزیک‌ها خیلی خوب شده است. ولی خواننده خوب هنوز آنقدر نیامده است. یعنی خواننده خیلی ضعیف‌تر از موسیقی بود.
    هم فیلم دوست داریم هم انیمیشن
    کیارش: من به عالم سینما هم علاقه دارم و بیشتر فیلم‌های خارجی می‌بینم.
    آرش: ما به هر کشوری که سفر می‌کنیم، بیشترین جایی که برایش زمان می‌گذاریم، سینما است. به خصوص الان که فیلم‌های سه بعدی اکران می‌شود. البته در فروشگاه‌های لوازم موسیقی هم می‌گردیم. رستوارن هم ردخور ندارد. ( با خنده)
    کیارش: موسیقی فیلم‌ها برایمان خیلی جالب است. خود سناریو اثر و … . در کل سینما را دوست داریم.
    امیر: من عاشق تلفیق مدرنیته و هنر هستم که در سینما‌ می‌بینم. یک چیزهایی را با هم میکس می‌کنند که دیوانه کننده‌است.
    کیارش: راستش را بخواهید من کارتون خیلی دوست دارم. انیمیشن دلیر را خیلی خوب بود. آخرین فیلم ایرانی هم دیدم، «اسب حیوان نجیبی است » بود. بازی رضا عطاران به نظرم عالی بود. سوژه جالبی هم داشت.
    آرش: عصر یخبندان ۴ هم عالی بود. موسیقی خیلی خوبی هم داشت.

    https://musiceiranian.ir/?p=32482
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *