×
×

اگر زود نجنبیم موسیقی مجاز ما از بین خواهد رفت

  • کد نوشته: 2379
  • موسیقی ایرانیان
  • یکشنبه, ۲۴ام مرداد ۱۳۸۹
  • ۳۲ دیدگاه
  • موسیقی ایرانیان: از آن جایی که شماره ی پیش مجبور شدیم خیلی سریع مقدمه و مصاحبه را آماده کنیم، یادمان رفت از خیلی ها تشکر کنیم، اولین تشکر را به آریا کرنافی که یکی از دوستان و همراهان خوبمان در مجله است بدهکاریم.
    با اینکه ساعت ۴ با صفوی قرار مصاحبه دارم، اما ساعت ۱ و نیم است و بنده تازه دوزاریم می افتد که هیچ ایده و سوالی برای مصاحبه ندارم

  • موسیقی ایرانیان: چندی پیش قسمت اول مصاحبه ی تحلیلی با بهنام صفوی را در اینجا مطالعه کردید، توجه شما را به مقدمه و قسمت دوم مصاحبه جلب می کنیم…

    از آن جایی که شماره ی پیش مجبور شدیم خیلی سریع مقدمه و مصاحبه را آماده کنیم، یادمان رفت از خیلی ها تشکر کنیم، اولین تشکر را به آریا کرنافی که یکی از دوستان و همراهان خوبمان در مجله است بدهکاریم.
    با اینکه ساعت ۴ با صفوی قرار مصاحبه دارم، اما ساعت ۱ و نیم است و بنده تازه دوزاریم می افتد که هیچ ایده  و سوالی برای مصاحبه ندارم، فرض کنید باید یک ساعت بعد از خانه به سمت قرار مصاحبه یعنی خانه ی صفوی که در سعادت آباد قرار دارد راه بیفتم. در این وضعیت که هیچ گونه حضور ذهنی هم برای مصاحبه ندارم، آریا کرنافی به دادم می رسد و سوالاتش را برایم ایمیل می کند، درست است که از سوالاتش زیاد در مصاحبه استفاده نکردم ولی حداقل ایده های سوالاتش باعث شد مغز من از حالت stand by در بیاید و سر راه تا منزل بهنام صفوی، سوالات را در بیاورم.
    تشکر دوم هم که در شماره ی پیش از قلم افتاد باید از بهنام صفوی بکنم که برعکس اکثرخوانندگان پاپ که هنوز تک آهنگی نخوانده اند برای خود کلاس می گذارند، او با خوش رویی و برخورد خوب از ما در منزلش استقبال کرد و با دقت و حوصله به سوالات ما جواب داد.
    قسمت اول گفتگوی تحلیلی را در شماره ی هفت خواندید، در ادامه قسمت دوم این مصاحبه را که در مورد موضوعات مختلف بحث شده، می توانید بخوانید.

     

    خب فکر می کنی موفق بودن در کار هنر هم ارادی است؟ مثلا خواننده بعد از دو سال از آلبوم های اولش ازدواج می کند، آیا باز هم می تواند آن عشق حس و غم و تنهایی را در کارش صادقانه نشان دهد؟

    دقیقا مهم است، شرایط زندگی در تولید کار مهم است، نه فقط در موسیقی که موسیقی هنر حسی است بلکه در همه ی شاخه ها همین طور است. ولی در موسیقی باید هنرمند یک ریاضتی بکشد، شما تا دردی نداشته باشی نمی توانی آهنگ ماندگار و تاثیر گزاری داشته باشی، وقتی همه چیز به قول حمید طالب زاده آروم باشد، تو نمی توانی کار تاثیرگذاری ارائه بدهی، ببین یکسری موسیقی ها داریم از این گوش می شنویم، از آن گوش می رود بیرون، اصلا درگیرت نمی کند تا بخواهی به آن فکر کنی یا از آن لذت ببری، متاسفانه هشتاد درصد موسیقی هایی که در صدا و سیمای ما پخش می شوند همین است، موسیقی که تاثیر نگذارد که دیگر موسیقی نیست، موسیقی باید تاثیرگذار باشد، یا حالا آنقدر غمگین باشد که اشک مخاطب را در بیاورد یا آنقدر شاد باشد که مخاطب با آن انرژی بگیرد. اگر بین این دو باشد به نظر من موسیقی نیست.

    در جواب سوالت این را هم بگویم که کسی که ازدواج می کند لزوما حس غم و عشقش از بین نمی رود، در واقع عشق یک بحثی است و ازدواج یک بحثی دیگر، اینها از هم قابل تفکیک است.

    حالا برگردیم به آن قضیه ای که گفتی چرا موسیقی افت کرده، من اسم کسی را نمی آورم ولی همه کارهایشان خوب است، حالا یک کسی ممکن است کارش کمی از لحاظ مردم ضعیف تر ظاهر شده باشد، ولی صد در صد کار ضعیفش را بالاخره جبران می کند.

    شاید کارها خوب باشند ولی هیچ کدام یک اتفاق نیست، بطور مثال آهنگ های سنتوری یا مثلا آلبوم بنیامین در زمان خودشان در قالب مردم و جامعه یک اتفاق بودند و مثلا آهنگ های بنیامین در هر کوی و برزنی شنیده می شد، ولی امسال چنین آلبوم هایی را نداشتیم.

    ببین گروه ایگلز با یک اتفاق هتل کالیفرنیا یک تور در دور دنیا گذاشت، این اتفاق شاید فقط یک بار بیفتد، دلیل ندارد هر سال تکرار شود.

    شاید یک دلیل اتفاق نشدن آلبوم ها این است که تمام آهنگ ها در موسیقی پاپ فقط حول عشق بین دو جنس مخالف می گردد.

    نه، مگر وایسا دنیای رضا صادقی نبود؟

    خب آن یک استثنا بود و اتفاقا برای این آهنگ موفقی از کار در آمد که ترانه ی متفاوتی داشت، ولی اکثر ترانه های موسیقی پاپ حول موضوعات تکراری می چرخد، ایرادی هم که اهالی فکر و هنرهای جدی تر همیشه بر پاپ می گیرند این است که چرا موضوع تمام آهنگ ها عشق است؟

    خب چون عشق قدرتش زیاد است.

     

    آن هم درست ولی نه اینکه نود درصد موضوعات آثار ما عشق شود، یعنی هیچ دغدغه دیگر به جز عشق در آدمی وجود ندارد؟ موضوعات مختلفی مثل مسائل فلسفی، اجتماعی، سیاسی، ملی، عشق به پدر و مادر و هزار مورد دیگر وجود دارد، چرا همه ی این موضوعات باید در موسیقی پاپ ما فراموش شود؟

    حالا من یک مثال میزنم، شما گیشه های سینما را در نظر بگیر، در ایران کدام فیلم ها بیشتر از همه پرفروش است؟ معلوم است فیلم های کمدی می دانی چرا؟ چون نشاط مردم کم است و تهیه کننده ها هم اکثرا این نوع فیلم ها را از کارگردان می خواهند، شاید پنج سال بعد فیلم کمدی جواب ندهد ولی الان فیلم کمدی روی بورس است، موسیقی هم همینطور است، خط اصلی را معمولا خواننده ها نیستند که می دهند بلکه تهیه کننده ها هستند که خط می دهند، اصلا اگر آلبومی موافق طبع آنها نباشد کار را نمی خرند، خب خواننده ها هم مجبورند بروند و اینطور کار کنند.

     

    حالا این بحث را جمع کنیم، ولی من هم یک نکته را بگویم، سعی کن به سمت ساختن آهنگ هایی که دغدغه ات نیست نروی، بسیاری از خواننده های زیر زمینی که روی زمین آمدند از لحاظ فنی آلبوم هایشان خیلی پیشرفت کرد، ولی چیزی که باعث شد اکثرشان در کارها افت کنند این بود که دیگر آن حس و دغدغه اولیه را نداشتند.

    این درست ولی یک دلیل دیگری که من به آن معتقدم این است که یک کسی به بهانه ی تولید یک کار جدید بیاید و سبکش را عوض کند، این بد است، این افتی که در بعضی از آلبوم ها شما اشاره دارید برای کسانی اتفاق افتاده که سبکشان را عوض کردند، و گرنه کسی که در سبک خودش کار می کند ممکن است پایین بالا شود ولی بالاخره در سطح حدودی خود می ماند، حالا یک خواننده ای ما داریم من اسمش را نمی برم، من عاشقش هستم، این آدم ماندگارترین کارهای قدیمی خیلی از خواننده های با سابقه را چند سال قبل از تولید آن آهنگ های قدیمی، خودش خوانده که هر کسی این آهنگ های کمیاب را ندارد و کمتر کسی هم از این قضیه خبر دارد.

    این آدم سرشار از حس هست و هنوز با این سن و سال می آید و آهنگی را می خواند که هیت می شود، اینها شوخی نیست، این آدم سالهاست که با یک سبکی می خواند، و هیچ وقت نمی آید سبک خودش را کامل عوض کند و آوانگارد راک بخواند بلکه سبکش را آپدیت می کند، بخاطر همین هم است که بعد از این همه سال می آید و آهنگش هیت می شود. این ها را گفتم به این برسم که نباید حتما برای نو شدن کار، سبک را عوض کرد، هنرمند می تواند خودش را آپدیت کند ولی دلیل ندارد سبکش را کامل عوض کند.

     

    دقیقا، اصلا من می گویم نو بودن کار هم حتما ملاک نیست، یک کارهایی مثل «شد خزان»، «الهه ناز» و یا تصنیف های ماندگار ایرانی با اینکه سازبندی و موسیقی شان قدیمی است اما بخاطر قوی بودن و احساسی بودن کار، هنوز که هنوز است ماندگار است و حتی هنوز هم جوانان این دوره را تحت تاثیر قرار می دهد، ولی خیلی از کارهای موسیقی ایرانی که حتی سازبندی شان شاید خیلی جوان پسند و نو شده است نمی تواند در جامعه اثری بگذارد.

    صد در صد همینطور است.


    خب از این بحث بگذریم، یک سوال دارم، تو موسیقی زیر زمینی را تهدیدی برای موسیقی مجاز ما نمی دانی؟ با توجه به اینکه مردم کمتر به فروشگاه های موسیقی مجاز می روند به این دلیل که اصلا ما در سطح شهر ها و استان ها کمتر مرکز فروش موسیقی مجاز داریم.

    مردم اکثرا برای تهیه ی سی دی یا از سایت های دانلود موسیقی یا از فروشگاه های کامپیوتری که سی دی هم رایت می کنند، یا هم که از سر چهارراه ها کالای موسیقاییشان را تامین می کنند، به همین دلیل به طور ناخودآگاه اکثر مردم موسیقی زیر زمینی گوش خواهند کرد.


    البته مردم بیشتر از همه ماهواره نگاه می کنند، بعد هم می روند موزیک های زیر زمینی را از راه هایی که شما گفتید گوش می کنند، اصلا الان دیگر موسیقی مجاز معنا ندارد، بزرگترین مسئله ما این است که اگر زود نجنبیم و فکری نکنیم موسیقی مجاز ما از بین خواهد رفت.

    موسیقی رپ تهدیدی برای موسیقی پاپ شده و باید یک سیاستی ریخته شود که آنها ضعیف شوند نه اینکه ما ضعیف شویم، الان ما با این کار به لس آنجلسی ها کمک می کنیم، چون مردم ما که آگاهی ندارند که چه مجاز هست و چه نیست، مردم در خانه می نشینند، ماهواره را روشن می کنند و هر چیزی که رسانه های آن طرف آبی پخش کرد می روند سی دی اش را هم می خرند، برای همین است که یک آهنگایی که در ماشین ها می شنویم اکثرا کلیپ هایش در ماهواره پخش شده است.

     

    فکر می کنید پاپ در رقابت با رپ امسال شکست خورده است؟

    رقابت خیلی چیز خوبی است، اما به شرط اینکه پایاپای باشد، رقابت ناعادلانه به درد نمی خورد. شما وقتی ابزار کلیپ را داشته باشید به راحتی می توانید بوسیله آهنگ و کلیپ بر روی مخاطب تاثیر عمیق بگذارید، من همیشه این را می گویم که هر خواننده ای که با کلیپ نتواند خودش را مطرح کند خیلی بی استعداد است و دیگر باید برود کارش را کنار بگذارد.

    ببینید یا مسئولین باید بیایند یک شبکه ای را درست کنند که خواننده های مجاز در آن کلیپ هایشان را پخش کنند و کارشان را معرفی کنند و یا اینکه باید فاتحه ی موسیقی را خواند، در همه جای دنیا دیگر موسیقی تصویری شده است و شرط لازم برای دیده شدن کارها، کلیپ شدن آنهاست، یک زمانی کاست می آمده، مثلا کاست آقای مختاباد با همان آهنگ «شبانگاهان» یک میلیون نسخه فروش می کرده، الان دیگر وضعیت فرق کرده و حتما باید سیاست ها عوض شود.

    برای چه باید این موسیقی ها زیر زمینی اینطور پا بگیرد؟ چرا جلویش گرفته نمی شود؟ خب وقتی ما به مردم فقط موسیقی بد و غیر مجاز می دهیم و جلوی دیده شدن و معرفی شدن موسیقی خوب را می گیریم خب معلوم است که موسیقی ضعیف می شود و روز به روز سلیقه ی مردم هم پایین تر می رود، چون که دیگر عادت به همان موسیقی های بی محتوا کرده اند.

     

    خب، از این بحث بگذریم، نظرت در مورد موسیقی زیر زمینی، نه رپ بلکه کسانی که کار متال می کنند چیست؟

    من مخالف شدید این سبک های متال و هوی متال هستم، چون موسیقی ابعاد شیطانی هم دارد، من اگر یک زمانی مسئول ممیزی کردن آهنگ های موسیقی بودم، مطمئن یک سری از کارها را نمی گذاشتم شنیده شوند چون اینها برای روان بد است، آدمی که شخصیتش درگیر است، مشکل اجتماعی دارد را نباید اجازه ی کار به او داده شود، بعضی آهنگ ها حتی شاید باعث خودکشی آدم هایی که در شرایط خوب زندگی به سر نمی برند شود.

    البته من با راک مخالف نیستم، بلکه منظورم این است که نباید چیزهای منفی و بد غرب را به ایران بیاوریم، کسی که می آید وسط اجرا گیتارش را می شکند نباید الگوی ما باشد، هر چیزی اگر وارداتی باشد و خوب باشد خوب است ولی نباید هر چیز مسمومی را که از غرب می آید قبول کرد، در کل به نظر من گروه های موسیقی متال و هوی متال در ایران اوضاع خوبی ندارند و من کلا با اینها و موسیقی شیطانی مخالفم.

    من پیامم این هست، ما فرهنگ خودمان که این همه چیزهای خوب در آن است، چرا نمی آییم روی آنها کار کنیم و بیاییم یکسری چیزهای بد وارداتی را بگیریم که اصلا انسانیت و همه چیز را زیر پا می گذارد و ذهن آدمی را خراب می کند، برای چه باید این کار را بکنیم؟ این پیام من به فعالان و علاقمندان این نوع موسیقی است.

     

    خب کمی هم به بحث خودت برسیم، در مورد تشابه صدایت با صادقی کمی صحبت کن.

    ببین رضا صادقی یکی از دوست هایم است و ما با هم خوبیم. بگذار اول این را بگویم، حدودا از سال ۸۱ بود که کم کم آهنگ های رضا صادقی بصورت زیر زمینی شنیده می شد من او را شناختم، به جرئت می توانم بگویم که رضا صادقی از همان زمان تا به حال جزو ۵ خواننده ی محبوب من بوده است، من سال ۸۱ و ۸۲ مخصوصا ۸۳ خاطرات زیادی با آهنگ هایش دارم و خیلی هم دوستش دارم.

    ولی در مورد سوالی که پرسیدی تشابه صدا را قبول دارم وجود دارد ولی صدای من همین است و تقلیدی در کار نیست، چه بسا که کسانی که آلبوم را با گوش حرفه ای و با دقت گوش کرده باشند راحت بتوانند تشخیص بدهند و نیاز به توضیح نباشد.

     

    من کاملا قبول دارم که صدایت تقلیدی از او نیست، ولی قبول داری که اهنگ ها، ملودی ها و تحریرهای او در تو هم به طور ناخودآگاه تاثیر گذاشته؟

    ببینید بالاخره شما کسی را که دوست داشته باشید از او الهام هایی را خواهید گرفت، رضا صادقی هم برای من خواننده ای بوده که کارهایش را دوست داشتم و صددرصد از او الهام گرفته ام ولی به هیچ عنوان تقلید نبوده و تا آنجا که توانستم خودم را از این قضیه دور کردم و خواهم کرد، ولی به جز صدا، در سبک هم قبول ندارم که شباهتی داشته باشیم که به نظر من سبک مان متفاوت است.

     

    راستی علاقه ات به خوانندگی چطور شروع شد؟ چه شد که فکر کردی صدای خوبی داری؟

    من در جمع هایی که می نشستیم بعضی وقت ها می خواندم، بعد دیدم که اطرافیان در مورد صدایم نظر خوبی دارند و چون خودم هم کارم تنظیم است، واقعا خودم را گول نزدم، چون اکثر تنظیم کننده ها خودشان هم می خوانند ولی باید خواندن را بلد باشند که البته بدل بودن یا نبودن خواندن یک بحث است و تنالیته ی صدا هم یک بحث است، یکی از صدابردارای خوبمان آقای اردستانی مثال خوبی می زد، می گفت صدایی خوب است که معذرت می خوام مثل سگ بتواند پاچه ی آدم را بگیرد. آن تنالیته است که می تواند تاثیر گذارد.

     

    یعنی اینکه فالش بخوانی یا نخوانی مهم نیست؟

    چرا این مورد هم خیلی مهم است، گرچه ایرانی ها گوش موسیقایی قوی ای ندارند و هفتاد درصد کارهایی می گیرد که فالش باشد ولی آن جنس هم مهم است. ولی یک چیز دیگر بگویم، مهم ترین چیزی که باعث موفقیت کار می شود و از همه ی عواملی که ذکر شد مهم تر است و باعث میشود یک کار بگیرد سوژه ی کار است، که از جنس صدا و قدرت خوانندگی هم بسیار مهم تر است.

     

    یک سوالی دارم شاید بی ربط به بحث کنونی ما باشد، هدفت از اینکه آمدی در عالم هنر چه چیزی بود؟ پول؟، شهرت؟، ارضای احساسات شخصی؟ چه چیزی؟

    ببین این بحثش برمی گردد به بنده خدایی که مثلا پولدار است و کارش را هم دارد که ناگهان در سن ۲۷ سالگی مثلا تصمیم میگیرد یک آهنگی هم بخواند، این یک بحث است ولی یک بحث دیگر این است که تو از وقتی چشم هایت را باز می کنی در موسیقی هستی و عاشق آن هستی، خب من هم همینطور بودم، من از ۵، ۶ سالگی ساز می زدم، اولین سازم هم پیانو بود، خب خیلی هم موسیقی را دوست داشتم. ببین اصولا موسیقی ذاتی است، من از وقتی صدای موسیقی را شنیدم، یک علاقه و کششی به آن پیدا کردم و از بچگی با ساز تمرین می کردم.

    تا اینکه از سن ۱۵، ۱۶ سالگی بصورت حرفه ای وارد تنظیم شدم که در سال ۸۱ هم که کارهای رضا صادقی را شنیدم ارتباط خوبی با آن برقرار کردم، مخصوصا سبک شعرهایش، شعرهای خیلی خوبی هنوز هم می گوید، این را هم به جرأت می گویم که هیچ کسی در این چند ساله ی اخیر، شعرهایی به قوت شعرهای رضا نگفته است.

     

    چند “کلمه” می پرسم دوست دارم نظرت را راجع به این کلمات به صورت کوتاه بگویی.

    دین

    به نظر من چراغ هدایت

    پوچی

    نباید اسیرش شویم

    موسیقی رپ

    فرهنگ وارداتی که زیاد علاقه ای به آن ندارم

    وجدان

    اولین چیزی که هر انسانی با آن درگیر است

    گناه

    بد

    هنر متعهد

    صد در صد اعتقاد دارم

    غم عشق

    چشیدم، خیلی خوب و شیرین است

    سیاست

    اصلا علاقه ای ندارم

    شانس

    نود درصد رکن زندگی همه ی آدم ها را شانس بازی می کند، بیچاره آدم های بدشانس

    درآمد هنرمند

    وقتی کار هنری به بهترین شکل ممکن انجام شود خود به خود در آمد هم می آید.

     

    خب فرض کن شما درآمد نخواهی داشت آیا این کار را ادامه می دهی؟

    نه ادامه نمی دهم، شعار است که بگویم ادامه می دهم، شما اگر از یک کاری نتوانی امرار معاش بکنی و وقتی هم تخصصی در زمینه ی دیگری داری، ببخشید آدم خیلی باید دیوانه باشد چنین کاری را انجام دهد چون وقتی شما حداقل شرایط نسبی برای کار را نداشته باشی نمی توانی اصلا فعالیت هنری هم انجام دهی.

     

    پس اعتقاد داری درآمد شرط لازم برای هنرمند است، آیا هدف اصلی هم است؟

    نه هدف اصلی نیست.

     

    ممنون از اینکه وقتت را در اختیار ما گذاشتی، در پایان اگر نظر یا پیشنهادی برای سایت و مجله ی ما داری خوشحال می شوم که بشنوم.

    من به همه ی عوامل مجله خسته نباشید می گویم، واقعا این انرژی و هیجان و شوری که بچه های مجله برای موسیقی دارند، قابل تحسین است. و همین طور هم بخاطر شفاف سازی مسائل موسیقی که در هر سایتی و مجله ای دیده نمی شود، واقعا از همه ی بر و بچه های این مجموعه تشکر می کنم، امیدوارم که مثل خیلی جاهای دیگر هم که برای هنرمندان حاشیه سازی می کنند نشوید و شما هم مثل همیشه کارتان را بی حاشیه ادامه دهید.

     

     

    گفتگوی جا مانده ی تک سوالی ما با بهنام صفوی

    شاید خندتان بگیرد، شاید هم ما را مسخره کنید، شاید هم سطح حرفه ای مجله پایین بیاید ولی مهم نیست، ما زیاد در چارچوب هنجارهای اجتماعی نیستیم، به همین دلیل صادقانه حقیقت را به شما می گوییم، واقعیت این است که در مصاحبه ای که در شماره ی قبلی با بهنام صفوی کردیم جناب طراح مجله یادشان رفت یک سوال را در بین صفحات بگنجاند و تا وقتی هم که مجله منتشر شد هیچ کس از این موضوع با خبر نشد، به همین دلیل مجبور شدیم طی یک حرکت محیرالعقول آن سوال جامانده را در این صفحه قرار دهیم، شما هم زیاد بر سیستم علی پروینی ما خرده نگیرید. بگذارید ما هم مثل اهالی پست مدرن قدممان را از چارچوب های ثابت تعیین شده بیرون تر گذاریم.

    با توجه به اینکه اکثر ملودی ها در این آلبوم از خودت بوده کمی در مورد فرآیند تولید یک ملودی صحبت کن، اینکه اول ترانه انتخاب می شود و یا ملودی؟ سوال دیگرم هم این است که فکر می کنی در ملودی خوب چه چیزی تاثیر گذار است؟

    موسیقی خیلی داستان های پیچیده ای دارد، در کشور های مختلف هم تحلیل بر روی موسیقی ها متفاوت است، هر کشوری هم با توجه به فرهنگ و ارزش هایش موسیقی پاپش را آنطور بنا می گذارد، مثلا موسیقی پاپی که در اتریش وجود دارد با موسیقی پاپ ما فرق دارد، ولی در ایران هشتاد درصد ملودی، حس است و بیست درصدش هم علم موسیقی ولی تنظیم برعکس است که هشتاد درصد علم است، ۲۰ درصد حس.

    ولی ملودی قطعا وقتی موفق است که اول آهنگساز صدای خواننده را خوب بشناسد که بداند برای چه کسی دارد آنرا می سازد، بعد جامعه را بشناسد، فرهنگ مردم را بشناسد و یک ریشه های ایرانی در ملودی یافت بشود.

    من معمولا خودم اول ملودی ها را می سازم و بعد به ترانه سرا می گویم روی آن ترانه بگوید. آهنگ «تمنا» یا همان «یه روز اومدی مثل موج دریا»، «بی تو امشب»، «هی با تو هم که بی خبر» اینطور ساخته شدند.

    عکاس: فرزین ترکی پور

    • مصاحبه ی خبری مجله ی موسیقی ایرانیان را می توانید از اینجا مشاهده کنید.
    • قسمت اول مصاحبه تحلیلی مجله ی موسیقی ایرانیان را می توانید از اینجا مشاهده کنید.
    • این مصاحبه در شماره هشتم مجله موسیقی ایرانیان منتشر شده، برای دیدن آرشیو مجله موسیقی ایرانیان اینجا کلیک کنید.
    • برای مشاهده صفحات مصاحبه بصورت ارجینال که در مجله موسیقی ایرانیان منتشر شده، بر روی تصاویر زیر کلیک کنید:

    https://musiceiranian.ir/?p=2379
       
    برچسب ها بهنام صفوی

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *