×
×

در مسیر آموختن!

  • کد نوشته: 22762
  • موسیقی ایرانیان
  • جمعه, ۳۱ام شهریور ۱۳۹۱
  • ۰
  • نوازنده اگر مهم‌ترین رکن موسیقی نباشد، حداقل در بحث ارائه اثر مهم‌ترین عنصر یک اثر موسیقایی است چرا که کیفیت اثر شنیداری به مجریانش وابسته است. برای بررسی وضعیت نوازندگان حرفه‌یی ایران و احترام به جایگاه مهم آنان قصد داریم من بعد ماهی یک بار به سراغ نوازندگان مطرح موسیقی ایران برویم و از کسب و کار و احوالات جویا شویم

    در مسیر آموختن!
  • امیر بهاری: در هیچ جای دنیا از این دست سبک‌های موسیقی مثل جز فیوژن و… پول آنچنانی در نمی‌آید از راک و پاپ چرا؛ اگر درست کار کنی و شانس هم بیاوری، پول درمی‌آوری. ولی بزرگان این سبک‌ها معمولا درآمد چندانی ندارند. حداقل از کار در یک بند جز که به آن اختصاص دارند پول درنمی‌آورند. مثلا هنرمندی مثل چیکوریا به عنوان یک چهره شناخته‌شده جز درآمد زیادی دارد ولی با پاپ‌استار‌های آنجا اصلا قابل مقایسه نیست

    نوازنده اگر مهم‌ترین رکن موسیقی نباشد، حداقل در بحث ارائه اثر مهم‌ترین عنصر یک اثر موسیقایی است چرا که کیفیت اثر شنیداری به مجریانش وابسته است. برای بررسی وضعیت نوازندگان حرفه‌یی ایران و احترام به جایگاه مهم آنان قصد داریم من بعد ماهی یک بار به سراغ نوازندگان مطرح موسیقی ایران برویم و از کسب و کار و احوالات جویا شویم. برای نخستین گفت‌وگوی این بخش دارا دارایی را انتخاب کرده‌ایم. دارا دارایی نوازنده گیتاربیس از پرکارترین نوازنده‌های ایرانی است. از آنجایی که توان اجرا در سبک‌های مختلف را دارد، با گروه‌های مختلف همکاری کرده و از پرکارترین نوازنده‌های باکیفیت ایرانی است. با گروه‌ها و پاپ‌استارهای متعددی روی صحنه رفته اما در این سال‌ها تنها با گروه جز (jazz) آبرنگ به عنوان عضوی از گروه همکاری داشته که نشان از تعلق خاطر شخصی دارا به این سبک، یا به بیان دقیق‌تر نشان از درگیری او با موسیقی به مفهوم جدی و ناب آن دارد. دارا در سال گذشته با گروه‌هایی مثل افشارستان، آریان و ستاره‌هایی مثل بنیامین و… روی صحنه رفته است. به رغم اینکه جایگاه تثبیت‌شده‌یی در موسیقی ایران دارد اما همچنان درگیری‌های حرفه‌یی او را از فعالیت در جهان موسیقایی مورد علاقه‌اش دور نگه می‌دارد و دارا برای کار روی پروژه‌های مورد علاقه‌اش ناگزیر باید با سختی بسیار برای خود فراغتی ایجاد کند. دارا از معدود هنرمندانی است که در تمام زمانی که شما با او گپ می‌زنید، از دغدغه آموختن سخن می‌گوید و آموختن مدام را مهم‌ترین وظیفه نوازنده می‌داند. گفت‌وگو با این نوازنده توانمند و البته خوش‌اخلاق و خوشنام پیش روی شماست.

    شما نوازنده‌یی هستید که در استایل‌ها و سبک‌های مختلف کار می‌کنید و جایگاه مشخص و قابل تاملی هم در موسیقی ایران دارید. به نظر شما یک نوازنده حرفه‌یی در ایران در حال حاضر با چه مسائلی درگیر است و چه جایگاهی دارد؟

    دایره فعالیت یک نوازنده حرفه‌یی در ایران از لحاظ سبک و استایل باید مقداری وسیع باشد تا بتواند در این بازار موسیقی خودش را روی آب نگه دارد (منظورم از لحاظ کسب درآمد و گذران زندگی است). این یک بخش است، بخش دیگر هم – البته برای خود من – این است که بتوانم پیشرفت کنم، حالا این پیشرفت کردن می‌تواند پیشرفت در تکنیک یا به دست آوردن یکسری درک‌هایی در موسیقی یا به عبارتی همان پیشرفت در علم موسیقی باشد. به نظر من این مساله باید برای هر نوازنده‌یی مهم باشد. نوازنده اگر حرفه‌یی است به این معنی که دارد از این راه پول درمی‌آورد، باید بتواند در کنار کار برای درآمدزایی، از یک راه و منبعی دانسته‌های موسیقایی خود را افزایش دهد تا بتواند در علم و هنر موسیقی پیشرفت کند. متاسفانه در ایران تنها راهی که یک نوازنده می‌تواند از طریق آن درآمدزایی کند کار کردن در زمینه‌ موسیقی پاپ مصرفی است. در چنین موسیقی پاپی ممکن است برای او پیشرفتی حاصل نشود. این بخش از موسیقی پاپ روز دنیا هم چیزی برای یک نوازنده سطح بالا ندارد و پیشرفت‌های موسیقی پاپ معمولا در زمینه‌های دیگر صورت می‌گیرد. پیشرفت اصلی امروزه در صدا‌سازی، میکس و تنظیم اتفاق می‌افتد. در نتیجه کار در زمینه موسیقی پاپ اینچنین مصرفی برای یک نوازنده چندان امکان پیشرفت را فراهم نمی‌کند.

    آیا در ایران پدیده‌یی برای بازاریابی وجود دارد؟ به عبارت دیگر سوالم این است که اگر بخواهید کاری برای خودتان پیدا کنید از چه طریق این کار را انجام می‌دهید؟ ایا اصلا بازاریابی وجود دارد و اگر هست به چه شکل و شمایلی صورت می‌گیرد؟

    من نمی‌دانم این بازاریابی چطور انجام می‌شود یعنی تعریفی نمی‌توانم از آن ارائه دهم. گاهی اوقات شما به عنوان نوازنده‌، کاری را در استودیو یا روی استیج انجام می‌دهید که به نظر خودتان کار شاقی هم نیست ولی در موسیقی پاپ کار خارق‌العاده‌یی به نظر می‌آید. این ماجرا به تدریج می‌تواند برای تو کارآفرینی کند. مثلا اگر توانایی‌هایی داشته باشی و یکسری کارهای ویژه‌یی را انجام بدهی، در موسیقی پاپ یک اسم پیدا می‌کنی که این اسم می‌تواند برای تو کارآفرین باشد و روابطی را ایجاد کند که همین روابط دوباره کار‌های دیگری را برای تو ایجاد می‌کند. البته باید پشتکار داشته باشی و بتوانی خودت را پله‌پله بالا بکشی.

    یعنی باز همان موسیقی‌ای که خودتان دوست دارید و سلیقه شخصی شماست باعث می‌شود یکسری توانایی‌هایی به وجود بیاید که بتوان با آن در موسیقی پاپ کار پیدا کرد؟

    احتمالا چنین چیزی است. من خودم زمانی که موسیقی را شروع کردم هیچ‌گونه درآمدی از موسیقی نداشتم و هیچ‌وقت هم قرار نبود کاری ضبط شود یا کنسرتی اجرا شود. فقط یکسری کارهایی بود که خیلی خودجوش انجام می‌شد و شاید همین کارها بود که توانایی‌هایی را به من داد که امروز بتوانم از طریق آنها کسب درآمد کنم. شاید همین ساختن درونی‌ای که نسبت به موسیقی داشتم باعث شد توانایی‌هایی کسب کنم که اعتماد تهیه‌کننده‌ها یا آهنگسازان را جلب کنم تا این شغل را به من بدهند، یعنی شغل«نوازندگی سازم» را به من بدهند. بله از این منظر تا حدی حرف شما درست است.

    روند کاری شما به گونه‌‌یی ا‌ست که راحت می‌توان حدس زد کدامیک از کارهایی که می‌کنید در سبک و سلیقه خودتان و از روی علاقه است و کدام بیشتر جنبه حرفه‌یی و ارتزاق دارد. در گروه‌های کمی شما به عنوان عضو ثابت فعالیت کردید. این تفکیک برای شما به چه صورتی اتفاق می‌افتد و آیا مشکلی برای شما ایجاد نمی‌کند؟

    در این چند سال اخیر که فضای موسیقی پاپ کمی بازتر شده، بالطبع وقت برای پرداختن به موسیقی مورد علاقه‌ام خیلی کمتر شده و من عملا به صورت مداوم روی استیج با خواننده‌ها هستم و شاید در سال دو سه بار برایم پیش بیاید که برای ضبط موسیقی مورد علاقه‌ام به استودیو بروم یا به هر شکل به کاری که دوست دارم بپردازم.

    یعنی حتی فعالیت‌هایی مثل اجراهای پژوهشی هم برای شما محدود است؟

    خوشبختانه برنامه‌های پژوهشی دارد کمی جا می‌افتد واگر این قضیه ادامه پیدا کند می‌تواند خیلی کمک‌کننده باشد چون موزیسین‌ها می‌توانند به صورت مداوم روی استیج باشند و هرچند این استیج خیلی بزرگ نیست و شاید بیش از ۵۰ مخاطب هم نداشته باشد اما باز فرصتی است برای به امتحان گذاشتن چیزی که موزیسین‌ها کار کرده‌اند. این داستان کمتر از یک سال است که دارد پا می‌گیرد ولی برای ما حتی برای خود من روزنه امیدی است که سعی می‌کنم از این فضا استفاده کنم تا هم بتوانم چیز بیشتری یاد بگیرم و هم بتوانم موسیقی‌ام را به گوش شنونده برسانم. چون روند درست این است که شما یک چیزی را یاد بگیرید و بعد بتوانید از آن بهره ببرید و بعد آن را به کسانی هم ارائه کنید تا از کارتان فیدبک بگیرید و نقاط ضعف را شناسایی کنید.

    با اینکه اجراهای شما اکثرا اجراهای پاپ است و تعداد اجراهای پاپ شما چندین برابر اجراهای متفاوت‌تان است، بین خود موزیسین‌ها و فن‌های جدی موسیقی صحبت از نوازنده باس جز که می‌شود، از شما هم اسمی به میان می‌آید. دوسه نفر بیشتر نیستند و یکی از آنها شما هستید. فکر می‌کنم با این عنوان شناخته می‌شوید که دارا دارایی نوازنده گیتار باس در استایل جز است. این توانایی را در این سال‌ها که حالا آبرنگی هم وجود ندارد چطور حفظ کردید؟ و آیا الان توانایی این را دارید که اگر قرارباشد اجرای فیوژن یا جزی روی صحنه ببرید بتوانید نوازندگی کنید؟

    بله. از زمانی که با آبرنگ کار می‌کردم بالطبع چیزهای بیشتری در این مدت یاد گرفته‌ام. هیچ‌وقت خودم را نوازنده هیچ ژانر خاصی نمی‌دانم. علاقه دارم که بتوانم جز بنوازم. این شکسته‌نفسی نیست ولی من با ماهان (میرعرب) و حمزه (یگانه) و هنرمندانی امثال آنها بُر خوردم و به من عنوان نوازنده بیس جز داده شده. جدا از این بحث به نظر من نباید از نوازندگی جز یک تابو ساخت و گفت هیچ‌وقت نمی‌توان این زبان را یاد گرفت. بعضی از علاقه‌مندان در ایران تنها به واسطه جاذبه‌های تکنیکی این سبک نوازندگی به سمت آن می‌آیند اما در حقیقت این موسیقی درک بیشتری می‌خواهد.برای من تنها مطلب مهم این است که واقعا آنقدر مطلب و رنگ در این موسیقی زیاد است که هر چه بیشتر با آن درگیر می‌شوی، می‌بینی باید بیشتر یاد گرفت. برای همین واقعا خودم فکر نمی‌کنم جزمیوزیشن خوبی هستم. دارم یاد می‌گیرم.

    با اینکه هیچ بند جزی وجود ندارد، هنوز هم این روند یادگیری ادامه دارد؟

    بله قطعا وجود دارد. البته در حال حاضر فعالیت گروهی منسجمی وجود ندارد و یادگیری در قالب کار گروهی بیشتر و عمیق‌تر اتفاق می‌افتد ولی با همه اینها این روند یادگیری برای من وجود دارد. کارهایی هست که همیشه دلم می‌خواست انجام بدهم مثل یادگیری از روی متُد و کاور کردن و ترنسکریپت کردن سولوها یا بیس‌لاین‌های موزیسین‌های دیگر. در حال حاضر مشغول یادگیری به این ترتیب هستم. ضمن اینکه یکسری کارهایی هم هست که امیدوارم به مرحله ضبط هم برسد؛ کارهایی که اسم خاصی نمی‌شود رویش گذاشت ولی می‌توانم بگویم یک مقداری از ملودی‌های محلی ایرانی را دارم با فرم و هارمونی جز تلفیق می‌کنم و می‌خواهم مجموعه‌یی را آماده و به زودی ضبط کنم.

    اتفاقا می‌خواستم سوال کنم نگاه ایرانی‌ای که در موسیقی آبرنگ به وجود آمد، چه تاثیری بر کار شما داشت؟

    من به واسطه همین مساله با موسیقی ایرانی بیشتر درگیر شدم. البته هنوز نمی‌توانم موسیقی ایرانی را خیلی آکادمیک نگاه کنم و بگویم این موسیقی را بلدم. ولی در روند کار با گروه آبرنگ مایه‌هایی درونی و حسی از موسیقی ایرانی برداشت کردیم تا با هارمونی جز تلفیق کنیم و مجموعه‌یی بسازیم. الان هم که این کار را دارم می‌کنم، دیدم خیلی فرق کرده، خیلی ساده‌تر می‌بینم. قبلا فکر می‌کردم هر چقدر پیچیدگی بیشتر ایجاد کنیم بهتر است ولی الان دارم خیلی ساده و حسی با این پدیده برخورد می‌کنم. و دوست دارم یک روزی بتوانم آمیزش درستی بین موسیقی ایرانی و غربی برقرار کنم و چیزی ارائه کنم که حد وسط این دو نباشد بلکه کار پرمایه‌یی باشد، هر چند خیلی کند در این زمینه پیش می‌روم.

    با توجه به اینکه یک جورهایی تنها افتاده‌اید، نوازنده بیس هم هستید، خیلی سخت است که بخواهید سولو کار کنید ولی خب هنرمندان باس‌نوازی هم هستند مثل مارکوس میلر که آلبوم‌های سولو با محوریت گیتار بیس کار می‌کنند. هیچ‌وقت فکر نکردید کاری به آن صورت انجام بدهید؟

    چرا، اتفاقا کاری که مشغول انجامش هستم همین است. کاری که دارم می‌کنم تقریبا چنین شکلی دارد. من توانایی سولویستی مارکوس میلر را ندارم. فکر می‌کنم خیلی زود به ورطه تکرار بیفتم اگر بخواهم چیزهایی که بلدم را نشان بدهم چون دامنه لغاتم آنقدر زیاد نیست. بیشتر دوست دارم شکل کاری که انجام می‌دهم، موسیقی‌ای باشد با محوریت سازبیس نه اینکه همه تکنیک باشد و نشان دادن یکسری توانایی. چنین ایده‌یی دارم و خیلی هم سعی می‌کنم حتما ساختار موسیقی و ملودی‌های ایرانی با بستری غربی باشد.

    موسیقی ایرانی که می‌گویی بیشتر منظورت موسیقی محلی ما است یا موسیقی ردیف؟

    موسیقی محلی. حتی این کاری که دارم انجام می‌دهم، یکسری ملودی‌های محلی شناخته شده است. و خیلی به آوازهای محلی گرایش دارم و چیزهایی که خیلی به آنها اهمیت داده نمی‌شود و یکسری آدم‌ها مثل آقای درویشی دارند روی آنها کار می‌کنند و من هم دلم می‌خواهد چنین کاری بکنم با این تفاوت که کمی هم بُعد غربی به آن اضافه کنم. ولی گرایش بیشترم به موسیقی محلی است.

    خواننده هم دارد؟

    می‌تواند داشته باشد. فعلا تصمیمی گرفته نشده. فعلا دارم فکر می‌کنم که ملودی‌ها را با بیس اجرا کنم.

    مثل اینکه تنها گفت‌وگویی که پیش از این انجام دادید با روزنامه ما بوده است. یادم هست در آنجا گفته بودید بدتان نمی‌آید ارجاعی هم به راک داشته باشید. در این سال‌ها فرصتش پیش آمده که این کار را هم تجربه کنید؟

    بله، دوست دارم. من اصلا با راک وارد عرصه موسیقی شدم. با گروه‌هایی مثل میرا، رازشب و آور و… حتی قبل از اینکه بخواهم روی استیج دیده شوم، به صورت زیرزمینی فعالیت خیلی منسجم راک داشتیم. با دوستم آرش مقدم که الان نوازنده درامز بنامی است، در آن زمان یک کاور بند [گروه‌هایی که کارهای دیگران را بازنوازی می‌کنند] داشتیم که فقط بلک سبث و الوی یا پینک‌فلوید کاور می‌کردیم. به هر حال راک ژانر جذابی برای من است. ولی همان‌طور که گفتم، یک مقدار به سادگی گرایش پیدا کرده‌ام. می‌توانم بگویم ذائقه‌ام کمی پاپ‌تر شده است. ارزشگذاری هم نمی‌کنم که سادگی در موسیقی بهتر است یا بدتر شاید شرایط سنی یا روحی ایجاب می‌کند که در موسیقی به دنبال فرم و بیان باشم. مثلا الان راک‌استارهای مورد علاقه من هنرمندانی مثل پیتر گبریل یا فیل کالینز هستند.

    البته به نظر شما ساده است اما خیلی هم ساده نیست.

    مقایسه‌اش کن با دریم تیاتر و بندهایی که پیچیدگی‌های ساختاری دارند.

    البته به اعتقاد من موسیقی امثال پیتر گبریل در ذات موسیقی پیچیده‌تری است.

    دقیقا. درونمایه موسیقی خیلی عمیق است. طرز بیانش ساده است ولی به قول شما آنقدر آن درونمایه و تفکر لایه‌های مختلف دارد که همان من را جذب می‌کند.

    در واقع در بیان ظاهری ساده است ولی در معنا و فرم عمیق.

    چنین موسیقی راکی الان برای من دوست داشتنی است. البته گوش دادن با نوازندگی خیلی فرق می‌کند. مثلا من الان شاید دوست نداشته باشم موسیقی پروگرسیو گوش کنم ولی شاید دوست داشته باشم در یک بند پروگرسیو ساز بزنم، چون به هر حال برایم یکسری جدابیت‌ها دارد. ولی شاید همان چیزی را که نواختم حاضر نباشم گوش کنم یا به کسی پیشنهاد کنم که گوش کند. یعنی کار عملی با مخاطب موسیقی قرار گرفتن چنین فرق‌هایی دارد. در واقع اینکه سخنگو باشی یا شنونده فرق می‌کند.

    می‌خواستم در این مصاحبه بخشی هم به فعالیت شما در آبرنگ بپردازیم، شما و سایر اعضای آبرنگ کار کردید و به عنوان تنها گروه جز روی استیج رفتید و خیلی هم مورد توجه قرار گرفتید، چرا این اتفاق ادامه پیدا نکرد؟

    خب علت اصلی این بود که یکسری اعضا مثل ماهان و حمزه تصمیم به مهاجرت گرفتند. یعنی ماهان که رفت ما عملا کار خاصی نکردیم جز پارسال که یک Jam Session داشتیم. علت اصلی این است. ماهان بنا به دلایل خودش تصمیم به مهاجرت گرفت و الان هم خیلی موفق است. نمی‌دانم آلبوم percian side of jazz را گوش دادی یا نه. فوق‌العاده است. روندی که او دارد واقعا عالی است و واقعا خوشحالم که این روند را طی می‌کند ولی خوشحال نیستم از اینکه باعث شد کاری که می‌کردیم متوقف شود و البته یک دلیل دیگر هم خود من بودم. از چند سال پیش خیلی سر خودم را شلوغ کردم و اصلا روند زندگی‌ام به ترتیبی شد که باید پول می‌ساختم و هنوز هم باید این کار را کنم.

    یعنی آبرنگ درآمدزایی نداشت؟

    نه. البته با همان تنها کاری که کردیم، انتظاری هم نمی‌رفت که درآمدی داشته باشد، شاید اگر کار می‌کردیم و ادامه می‌دادیم می‌توانستیم به جاهایی هم برسیم که درآمد هم داشته باشیم ولی نه به آن صورت. اصلا در هیچ جای دنیا این نوع موسیقی درآمد آنچنانی نمی‌تواند داشته باشد. بحث ایران هم که خب جداست. خود من هم به این سبک موسیقی‌ها هیچ‌وقت برای درآمدشان نگاه نکردم. همان‌طور که گفتم نتوانستم خیلی با دو عضو دیگر که مانده بودند همکاری کنم. آنها کارشان را ادامه دادند و‌ بندی هم به نام نایما دارند که آلبوم‌شان هم منتشر شده. آنها خیلی منسجم‌تر کار کردند و من خیلی متاسفم که نتوانستم با آنها کار کنم. فقط چند سال پیش یک کنسرت بزرگداشت Joe Zawinul داشتیم یعنی علت اولش رفتن ماهان بود و دلیل بعدی‌اش هم گرفتاری‌های من.

    پس شما از اول هم خیلی قصد پول درآوردن از آبرنگ را نداشتید؟

    نه. در هیچ جای دنیا از این دست سبک‌های موسیقی مثل جز فیوژن و… پول آنچنانی در نمی‌آید از راک و پاپ چرا؛ اگر درست کار کنی و شانس هم بیاوری، پول درمی‌آوری. ولی بزرگان این سبک‌ها معمولا درآمد چندانی ندارند. حداقل از کار در یک بند جز که به آن اختصاص دارند پول درنمی‌آورند. مثلا هنرمندی مثل چیکوریا به عنوان یک چهره شناخته‌شده جز درآمد زیادی دارد ولی با پاپ‌استار‌های آنجا اصلا قابل مقایسه نیست. درآمد چیکوریا از بند او نیست؛ از کلینیک‌های او، کارهایی که با دیگران می‌کند و حتی کارهای پاپی است که انجام می‌دهد.

    همیشه این علامت تعجب برایم وجود داشت که چرا کسی مثل جیمی اسمیت برای مایکل جکسون نوازندگی کرده است!

    بله، در آنجا اصلا اشل کاری فرق می‌کند. مثلا جیمی اسمیت آنها به لحاظ مختصات فرهنگی جامعه به اندازه مایکل جکسون مطرح است ولی لزوما به اندازه او پولدار نیست. همین مناسبات با یکسری تفاوت‌ها در ایران هم پیدا می‌شود. ولی خب اینجا یکسری مسائل دیگری هم وجود دارد مثلا اینکه در اینجا اصلا نوازنده مطرح نیست و تنها خواننده است که مطرح می‌شود.

    با همه اینها چشم‌اندازی که شما راجع به آینده خودتان دارید، چگونه است؟

    چیزی که راجع به خودم مطمئنم این است که من موسیقی را ادامه می‌دهم. من برای خودم آینده‌یی غیر از موسیقی نمی‌توانم ببینم و هیچ‌وقت هم نمی‌خواهم کاری غیر از آن انجام دهم و اصلا بلد هم نیستم که انجام بدهم. روند خودم را طی می‌کنم و اگر بخواهم در ایران بمانم اگر یک روزی نتوانم از ژانر موسیقی پاپ زندگی خودم را بچرخانم سراغ کار دیگری نمی‌روم و سعی می‌کنم از همین کار درآمد کمتری کسب کنم. مثلا از خودم می‌پرسم اگر سال دیگر شرایط کار برای موسیقی پاپ سخت‌تر شود چکار می‌‌شود کرد؟ سعی می‌کنم مثلا یک مدرسه موسیقی درست و حسابی درست کنم که محوریتش ساز بیس باشد و بتوانم کارهای ویژه‌یی در زمینه آموزش آن انجام دهم یا اگر این کارهای پژوهشی باقی بماند شاید بتوان کارهایی کرد که حتی درآمدی هم با آن کسب کرد و… اگر در ایران بمانم چنین آینده‌یی برای خودم می‌بینم. این را اضافه می‌کنم، انتظار بالایی ندارم سعی خودم را می‌کنم ولی فکر نمی‌کنم شرایط ایران به نحوی باشد که روزی اتفاق خاص یا خیلی بزرگی برای نوازنده بیفتد. به هر حال سعی خودم را می‌کنم چه در ایران باشم چه خارج ایران، حتی اگر روزی فقط یک چیز کوچک یاد بگیرم، روز مفیدی را پشت سرگذاشته‌ام. می‌خواهم این روند پیشرفت ادامه پیدا کند و یک زندگی موزیسینی معمولی داشته باشم.

    https://musiceiranian.ir/?p=22762
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *