×
×

موسیقی ما چیزی کم دارد…

  • کد نوشته: 146822
  • موسیقی ایرانیان
  • چهارشنبه, ۳۱ام خرداد ۱۳۹۶
  • ۰
  • علاوه‌بر نی، در نواختن چند ساز دیگر نظیر عود و پیانو هم تخصص دارد. تاکنون در جشنواره‌های مختلف داخلی هم همچون جشنواره موسیقی جوان و فجر حضور پیدا کرده است. آراس رجبی ضمن دریافت عنوان‌های برتر در این جشنواره‌ها، در فستیوال‌های برون‌مرزی نیز حضور داشته است. او هم مثل خیلی‌های دیگر از فضای حاکم بر […]

    موسیقی ما چیزی کم دارد…
  • علاوه‌بر نی، در نواختن چند ساز دیگر نظیر عود و پیانو هم تخصص دارد. تاکنون در جشنواره‌های مختلف داخلی هم همچون جشنواره موسیقی جوان و فجر حضور پیدا کرده است. آراس رجبی ضمن دریافت عنوان‌های برتر در این جشنواره‌ها، در فستیوال‌های برون‌مرزی نیز حضور داشته است. او هم مثل خیلی‌های دیگر از فضای حاکم بر جامعه نوازندگان دلگیر است. او تصمیم دارد درزمینه تلفیق موسیقی ایرانی کاری انجام دهد که به‌زودی رسانه‌ای خواهد شد. دو کتاب هم درزمینه آموزش موسیقی نگاشته اما این کتاب‌ها هم چند سال است به‌خاطر مسائل مالی در قفسه کتابخانه خاک می‌خورد. همسرش علاقه‌مند و نازنده و مدرس موسیقی غربی است و خودش از عاشقان موسیقی شرق به حساب می‌آید. او خاطره تلخ اتفاقی را هم در ذهن دارد که تحملش احتمالا کار هر کسی نیست؛ خاطره‌ای که مرورش بغض می‌آورد و گذر ثانیه‌ها را سخت‌تر و سخت‌تر. رجبی با همه این تنگناها روزگار می‌گذراند. با او درباره نگاهش به موسیقی، تلفیق، نقشی که مخاطب در این بین دارد و البته مرور بخشی از آن اتفاق تلخ گفت‌وگو کرده‌ایم:

    آقای رجبی با توجه به پرورش در یک خانواده هنری، چه شد به نواختن ساز نی علاقه‌مند شدید؟
    من متولد سال ۶۲ هستم. سال ۶۹ بود که برای حضور در کلاس‌های آقای مسعود جاهد به تهران آمدم. پدرم نوازنده تار بود و قبل از انقلاب صدابرداری هم می‌کرد چون ایشان نوازنده بود، من را هم به‌سمت نوازندگی سوق داد و دوست داشت من هم در این راه گام بردارم.
    امروز از اینکه ساز نی را به‌عنوان ساز اصلی انتخاب کردید، پشیمان نیستید؟
    پدرم در این راه عمرش را صرف کرده بود و به واقع باید بگویم عاشق بود و به نظر خودم من را به‌درستی در این مسیر هدایت کرد؛ البته باید بگویم در ابتدا علاقه‌ چندانی به ساز نی نداشتم و حضورم در محضر آقای جاهد به‌خاطر خواسته‌های پدرم بود. در ادامه آرام‌آرام به ساز نی علاقه‌مند شدم و تا سال ۷۷ نزد آقای جاهد ماندم. سپس برای دوره تکمیلی ساز نی به کلاس‌های استاد محمدعلی کیانی‌نژاد رفتم و این کلاس‌ها تا سال ۸۲ ادامه داشت. بعد از آنکه دیدم درزمینه آموزش ساز، دیگر چیزی برای یادگیری باقی نمانده، استاد کیانی‌نژاد هم در اصطلاح نوازندگی من را تأیید کردند؛ بنابراین از آن زمان خودم به‌تنهایی فعالیتم را ادامه دادم؛ البته در گروه‌های مختلف در کنار استادان ارجمند همچنان به یادگیری البته در ساحتی دیگر ادامه داده‌ام و این مسیر برایم هنوز ادامه دارد.
    نکته عجیب و البته قابل احتمال درباره گرایشتان به نوازندگی این است که پدرتان قبل از شما سختی‌های حضور در این جایگاه را کشیده بودند. به‌هرحال اینکه همواره بهره‌مندی‌ها و نام و نشان و تقدیر و تشکرها را در اغلب موارد از خوانندگان می‌کنند، مربوط به دیروز و امروز نباید باشد. این سؤال را از این نظر می‌پرسم که در تولید یک موسیقی باکلام، افراد زیادی همچون شاعر، آهنگساز، نوازنده و… زحمت می‌کشند اما درنهایت اثر به نام خواننده معروف می‌شود، درحالی‌که حتی خواننده هم یک نوازنده است که با حنجره‌اش می‌نوازد و در نهایت هم خواننده و هم نوازنده در اختیار آهنگساز هستند.
    من این را قبول دارم که در خیلی از موارد اسم خواننده را به‌عنوان صاحب اثر به‌کار می‌برند که البته درست نیست اما به گمانم علتش این است که خواننده شعر را بیان می‌کند و مردم ما شعر را خیلی دوست دارند. مردم ما آهنگ‌ها را بیشتر با شعرها به‌خاطر می‌آورند تا با ملودی و ساز. به نظرم موسیقی ایرانی با موسیقی غربی خیلی فرق دارد، درحالی‌که آثار هنرمندانی همچون باخ، شوپن با هر آهنگساز دیگری از گذشته با نام او معرفی شده، هرچند گروه‌های مختلفی آن را اجرا کرده باشند. موسیقی ایرانی دارای حس و حال خاص خودش است. در موسیقی ایرانی، همه کارهای موسیقی را حس انجام می‌دهد.
    در موسیقی غربی، حس نقشی ندارد؟
    البته در موسیقی غربی هم حس وجود دارد اما در آن آثار، نوازندگان بیشتر مثل تایپیست‌ هستند. آنها یک ملودی و یک نت دارند و موسیقی را طبق استاندارد می‌نوازند اما در موسیقی ایرانی، غیر ‌از این استانداردها، استاندارد دیگری به نام بیان موسیقی هم وجود دارد. پس در موسیقی ایرانی، بیان و حس نوازنده هم اهمیت زیادی دارد؛ بنابراین حتی اگر یک نوازنده کاملا حرفه‌ای باشد اما حس نداشته باشد و نتواند مطلب را آن‌طور که باید ارائه کند، ارزش زیادی نخواهد داشت. در رابطه با شیوه گذشته در موسیقی ایران هم باید بگویم خواننده‌ با نوازنده و شاعر می‌نشستند و این مثلث با کمک هم یک موسیقی را تولید می‌کردند اما امروز برای مثال در اجرای گروهی نوازنده‌ها باید ۲۰ جلسه تمرین کنند، درحالی‌که خواننده اگر وقت داشته باشد یکی، دو جلسه با گروه تمرین می‌کند و کار را به روی صحنه می‌برند که البته نتیجه هم قابل پیش‌بینی است و آن‌طور که باید از آب درنمی‌آید. وقتی خواننده فقط جلسه آخر تمرین را می‌آید، تمام اصول را به‌هم می‌ریزد چون تمرین درست و حسابی روی کار صورت نگرفته است. طبیعتا در چنین شرایطی، حس‌وحال میان نوازنده و خواننده هم به‌وجود نمی‌آید. برای همین است که الان دیگر کارهایی مثل آثار چند دهه قبل را نمی‌شنویم و موسیقی‌های امروزی، حس کمتری دارند.
    برخی معتقدند اگر کسی نوازندگی را از کودکی و نوجوانی یاد نگرفته باشد، در دانشگاه هم عملا فقط یک مدرک خواهد گرفت و به‌صورت علمی چیزی در چنته نخواهد داشت. نظر شما دراین‌مورد چیست؟
    من هم تا حدودی با این موضوع موافقم و به نظرم آن دسته از دوستانی که می‌خواهند وارد دانشگاه موسیقی شوند، بهتر است موسیقی را از هنرستان شروع کنند چون واقعا با چهار سال حضور در دانشگاه اتفاق خاصی برایشان نمی‌افتد. علاقه‌مندان به ساز بهتر است که از سوم راهنمایی در هنرستان‌سازی را انتخاب کنند و در دانشگاه هم آن ساز را ادامه دهند. دانشجویان موسیقی باید این نکته را در نظر بگیرند که تعداد استادان خوب در دانشکده‌‌های موسیقی خیلی کم شده است.
    اما سابقه همه هنرمندان فعال در مرکز حفظ و اشاعه که آثار گران‌سنگی را به تاریخ موسیقی ایرانی تقدیم کردند، به همین دانشگاه بازمی‌گردد.
    بله درست است اما امروز متأسفانه استادان موسیقی به‌لحاظ مالی حمایت نمی‌شوند و احترام خیلی زیادی به آنها گذاشته نمی‌شود. اگر به‌درستی از تجربه این بزرگان که در دانشکده هنرهای زیبا و مرکز حفظ و اشاعه مورد توجه قرار گرفتند و استعدادهایشان بارور شد، استفاده شود و آنها مورد حمایت قرار بگیرند، به دانشگاه‌ها می‌آیند و شرایط بهتری برای آموزش موسیقی به‌وجود می‌آید. امیدوارم جوان‌ها راهشان را با آگاهی انتخاب کنند و اگر واقعا موسیقی و نوازندگی را دوست دارند، به دانشگاه موسیقی بروند.
    در سایر رشته‌ها چنین وضعی تقریبا معمولی است اما آیا واقعا کسی پیدا می‌شود که بدون علاقه به موسیقی وارد دانشگاه شود؟
    خیلی‌ها را دیده‌ام که وارد دانشکده موسیقی می‌شوند و وسط ترم تصمیم می‌گیرند سازشان را عوض کنند چون ساز برایشان سخت بوده‌! طبیعتا آن فرد فقط آمده مدرک بگیرد. همه‌جای دنیا استانداردهایی برای پذیرش ورودی دانشجویان موسیقی دارد اما متأسفانه در ایران این‌طور نیست و خیلی‌ها که شاید حتی علاقه‌ای به موسیقی نداشته‌ باشند، وارد رشته موسیقی می‌شوند.
    تحصیلات دانشگاهی‌ شما مربوط به چه رشته‌ای است و در کجا تحصیل کرده‌اید؟
    من در کنسرواتوار تهران دوره دانشجویی‌ام را گذراندم. ساز نی، ساز تخصصی من بود که آن را در خارج از فضای دانشگاه یاد گرفته بودم، به‌همین‌خاطر تصمیم گرفتم یک ساز دیگر را در دانشگاه بیاموزم که عود را انتخاب کردم؛ البته نواختن عود را هم قبل از دانشگاه بلد بودم اما دوست داشتم آن را به‌صورت علمی یاد بگیرم. خوشبختانه از تصمیمی که گرفتم، راضی هستم، ضمن آنکه پیانو هم می‌نوازم.
    به نظر شما، نحوه تدریس استادان موسیقی امروز با استادان قدیمی همچون استاد صبا یا استاد علینقی وزیری چقدر فرق دارد و آن استادان و حتی شاگردهای آنان که معلمان نسل بعد بودند، چه منش و سلوکی در تدریسشان داشتند که توانستند هنرمندان بسیاری را به جامعه موسیقی تحویل دهند؟
    استادهای قدیمی در آموزش، فقط نوازندگی را مورد توجه قرار نمی‌دادند و نکات دیگری مثل نحوه نشستن، صحبت‌کردن و… را هم آموزش می‌دادند. الان یک هنرجو به آموزشگاه می‌رود، ۲۰ دقیقه می‌نشیند، استاد دو نت را جلویش می‌گذارد و تمام! به نظر من این وضعیت تقصیر استادهای ماست. در‌این‌زمینه من به مردم حق می‌دهم. بعضی از استادان در تبلیغات کلاس‌هایشان می‌زنند: آموزش تنبک در سه جلسه! مگر چنین چیزی امکان‌پذیر است؟ متأسفانه این‌گونه استادان از گذشتگان درس نگرفته‌اند. ناگفته نماند برخی هم واقعا عجله دارند. خیلی‌ها با من تماس می‌گیرند و می‌گویند ما می‌خواهیم بیاییم کلاس نی، عود یا پیانو. آموزش این سازها چند جلسه طول می‌کشد؟ خانواده می‌خواهد دختر یا پسرش را در سه ماه تابستان به کلاس موسیقی بفرستد و بتهوون تحویل بگیرد! (با خنده) البته من خوشحالم که الان حدود ۷۰، ۸۰ درصد جوانان فعال در حوزه موسیقی، مدارک لیسانس یا فوق‌‌لیسانس این رشته را دارند و امیدوارم این اتفاق تداوم پیدا کند.
    امروز تقریبا سه دهه از عمر نوازندگی شما گذشته و از این مدت، دو دهه‌اش را نوازنده‌ای حرفه‌ای بوده‌اید. با چنین شرایطی، وضعیت نوازندگی را چطور می‌بینید و برای آینده نوازندگی چه چشم‌اندازی دارید؟
    اوضاع امروز نوازندگی نه‌تنها برای من بلکه متأسفانه برای خیلی از نوازنده‌ها خوب نیست. ما الان نمی‌توانیم در گروه‌های زیادی حضور پیدا کنیم چون وقتش را نداریم. وقتش را هم داشته باشیم، می‌گویند نوازنده خوب نوازنده‌ای است که فقط در یک گروه باشد، درحالی‌که من اگر فقط در یک گروه ساز بزنم و جای دیگری نروم، شاید در عرض سه ماه فقط یک ملیون تومان دستمزد بگیرم. با این یک میلیون تومان چه کار می‌شود کرد؟ از طرفی، همین حضور در گروه‌ها و آموزشگاه‌های نوازندگی آن‌قدر کار وقت‌گیر و طاقت‌فرسایی است که اکثر نوازندگان فرصت نمی‌کنند به کارهای پژوهشی خودشان برسند و صرفا مجبورند همین رویه را ادامه دهند. الان خیلی از بزرگان نوازندگی به‌خاطر مسائل مالی نمی‌توانند فعالیت کنند و وقتشان را روی کارهایی می‌گذارند که در اصطلاح با آن بتوان خرج زن و بچه‌ را داد.
    اگر امروز به ۲۷ سال پیش بازمی‌گشتید، دوباره همین راه را طی می‌کردید؟
    من اگر ۶۰ سال پیش به دنیا می‌آمدم و ۳۰ سال بعد از آن نوازنده می‌شدم، این مسیر را هموارتر طی می‌کردم و از ورود به این مسیر هرگز پشیمان نمی‌شدم اما اگر امروز به همان ۳۰ سال قبل برگردم، قطعا این راه را طی نمی‌کردم. الان احساس می‌کنم این راه، یک راه بی‌نتیجه بوده است. در این مسیر خیلی‌ها زحمت کشیده‌اند اما شما در نهایت می‌بینید که دستمزد یک نوازنده ۵۰۰ هزار تومان است و دستمزد یک خواننده ۵۰۰ ملیون تومان. درحالی‌که آن نوازنده احتمالا ۲۰ سال برای نوازنده‌شدن زحمت کشیده اما یک خواننده با پنج سال به نتیجه رسیده است. یا آن نوازنده در طول روز ۱۰ ساعت تمرین می‌کند و یک خواننده شاید فقط یک ساعت برای تمرین‌کردن وقت می‌گذارد. الان آدم که به خودش می‌آید، می‌گوید چرا این راه را طی کردم؟ شاید آن زمانی که من تازه آموزش نی را آغاز کردم و حتی قبل‌تر از آن، پارتی‌بازی کمتر بود و راحت‌تر می‌توانستید به حق خودتان برسید. به‌همین‌خاطر است که می‌گویم اگر ۳۰ سال پیش یک نوازنده حرفه‌ای بودم، از ورود به این مسیر پشیمان نمی‌شدم. از‌سوی‌دیگر، متأسفانه خیلی از نوازنده‌ها برند شده‌اند اما نوازندگان خوبی نیستند، درحالی‌که خیلی از نوازنده‌ها برند نیستند ولی نوازنده‌های قابلی هستند. من خیلی به سؤال شما فکر کرده‌ام و به این حقیقت پی برده‌ام که شاید این مسیری که طی کرده‌ام بی‌نتیجه بوده اما در انتها همیشه به یک پاسخ می‌رسم. من موسیقی را دوست دارم و این کار به من آرامش می‌دهد و علاقه و آرامشی که با موسیقی دارم باعث شده این مسیر را همچنان ادامه دهم.
    با این توضیح، همسرتان نوازنده پیانو است و در عرصه موسیقی غربی نوازندگی می‌کند؛ زندگی یک نوازنده در ژانر موسیقی ایرانی در کنار یک نوازنده در ژانر موسیقی غربی مشکل نیست؟ درزمینه موسیقی احتمالا چه بحث‌هایی میان شما شکل می‌گیرد؟
    من و همسرم، معصومه سادات رشیدنیا در کنسرواتوار تهران با همدیگر همکلاس بودیم. من به موسیقی شرق علاقه‌مندم و همسرم به موسیقی کلاسیک. بین ما گپ‌وگفت‌های موسیقایی زیادی بوده که البته دید من را روشن‌تر کرده است. حضور همسرم باعث شده تعصبات نادرستی را که داشته‌ام، کنار بگذارم. این را هم بگویم که همیشه همه‌چیز تا این حد خوب و خوش نبوده و گاهی وقت‌ها هم در این گپ‌و‌گفت‌ها هر دویمان ناراحت هم شده‌ایم.
    چرا؟
    چون من به موسیقی شرق تعصب دارم. بااین‌حال، صحبت‌های هنری که میان من و همسرم بوده، به هر دویمان کمک کرده است. شاید اگر ایشان هم به موسیقی شرق علاقه داشت، این گفت‌وگوها بین ما نبود و دید من روشن‌تر نمی‌شد.
    در میان صحبت‌هایتان به این موضوع اشاره کردید که اگر دغدغه و مشکلات مالی برای نوازندگان نبود، آنان می‌توانستند کارهای پژوهشی انجام دهند. منظورتان از کارهای پژوهشی دقیقا چیست و آیا خودتان قصد ندارید در‌این‌زمینه فعالیتی انجام دهید؟
    منظورم نوشتن کتاب، تولید یک آلبوم نوازندگی و کارهای از این دست است. اتفاقا من خودم پنج، ۶ سال پیش یک کتاب نوشتم که هنوز به ‌دلیل همان مشکلات، منتشر نشده است. من اگر بخواهم یک اثر ارزشمند را به ثبت برسانم، باید حتما حال خوبی داشته باشم چون اگر در وجودم استرس مسائل مالی و اجاره‌‌خانه و… باشد، هیچ‌وقت نمی‌توانم اثر خوبی را ارائه کنم؛ البته شاید عده‌ای از بزرگان هیچ‌وقت دغدغه این مسائل را نداشته باشند. به‌هرحال آنها چهره هستند و سال‌ها در‌این‌زمینه فعالیت کرده‌اند. کتاب من پنج سال پیش تمام شده و الان دارد در قفسه کتابخانه‌‌ام خاک می‌خورد چون کسی من را نمی‌شناسد. هر کجا هم که برای چاپ و تکثیر آن می‌روم، می‌گویند خودت هزینه‌اش را بده! اگر می‌توانستم هزینه آن کتاب‌ را بدهم که وارد نشر شما نمی‌شدم! من الان می‌خواهم از زبان خودم و بقیه همکارانم صحبت کنم. اگر امروز آلبوم من بیرون بیاید، بعد از ۲۷ سال به‌عنوان یک نوازنده جدید شناخته می‌شوم. سال بعد اگر یک آلبوم دیگر هم منتشر کنم، باز هم یک نوازنده جدید هستم چون تازه دو آلبوم با نام من بیرون آمده! نمی‌دانم چه زمانی قرار است ما هم قدیمی شویم. یک عده انتظار دارند امثال من در همان ۱۰ سالگی آلبوم منتشر کنند. پس چه زمانی ساز یاد بگیریم و پخته‌تر شویم؟ به این مشکلات، معضل عدم رعایت کپی‌رایت را هم اضافه کنید. فکرش را کنید که آلبوم من بیرون بیاید. به نظرتان چند نسخه از آن فروش می‌رود؟ قطعا اغلب دانلود غیر‌قانونی می‌شود. کسی هم جلوی این معضل را نمی‌گیرد. مردم عزیزمان بدانند هر کسی که درزمینه موسیقی فعالیت می‌کند، تمام زندگی‌اش همان آلبومی است که دانلود غیر‌قانونی می‌شود. با این وضعیت، موزیسین‌های ما دیگر نمی‌توانند برای مردم کار کنند. امیدوارم که این شرایط بهتر شود. خوشبختانه در یکی، دو سال اخیر حداقل موسیقی‌های تلفیقی به‌وجودآمده با فروش خوبی مواجه شده‌اند که امیدوارم این روال ادامه پیدا کند.
    همان‌طور که اشاره کردید، در سال‌های اخیر موسیقی‌های تلفیقی گوناگونی در کشورمان رایج شده که خیلی از این تلفیق‌ها روی موسیقی دستگاهی صورت می‌گیرد و معمولا آواز یا سازهای موسیقی ایرانی با موسیقی‌های دیگر تلفیق می‌شود. در‌این‌زمینه دو نظرگاه وجود دارد که اولی موافق تلفیق در موسیقی ایرانی و دیگری به‌شدت یک نگاه انتقادی به این مقوله دارد و معتقد است که موسیقی ایرانی نیازی به به‌روز‌شدن ندارد. نظر شما درمورد تلفیق در موسیقی ایرانی چیست؟
    من معتقدم اگر استادان موسیقی ایرانی، این هنر را دوست دارند، باید اجازه بدهند در آن تلفیق صورت بگیرد وگرنه با این روال، دیگر کسی خریدار این موسیقی نخواهد بود. الان خیلی کمتر پیش می‌آید که یک نفر بخواهد همان موسیقی صد سال پیش را گوش کند. بهتر است به‌خاطر خود موسیقی ایرانی، آن را روزآمد کنند. موسیقی ایرانی باید با موسیقی غربی تلفیق شود تا از بین نرود. به نظرتان اگر الان یک گروه سنتی در استادیوم آزادی اجرا بگذارد و صرفا یک موسیقی ایرانی دست‌نخورده را اجرا کند، چند نفر به تماشای آن اجرا می‌روند؟ در نهایت هزار نفر اما کسانی که موسیقی ایرانی را با موسیقی‌های دیگر تلفیق کرده‌اند، موفق بوده و امروز اجراهای پرتماشاگری برگزار می‌کنند. موسیقی ایرانی حیف است که بخواهد با به‌روزنشدن از بین برود. الان جوان‌های موسیقی چند آهنگ از آثار دهه ۳۰ و ۴۰ را تلفیق کرده‌اند که سر زبان‌ها افتاده که طبیعتا این کار بسیار خوب و پسندیده‌ای است. اینکه ما بنشینیم و ۶ ساعت مدام نی بنوازیم که خریداری ندارد و مردم از نی هم زده می‌شوند. ما برای آنکه مردم از موسیقی‌ ایرانی زده نشوند، باید این موسیقی را با موسیقی‌های دیگر تلفیق کرده و طعم جدیدی را وارد موسیقی کنیم که موردپسند مردم باشد. باید کاری کنیم که موسیقی ایرانی دوباره روی لب‌های مردم زمزمه شود. این‌ کار را با جلوگیری از تلفیق موسیقی نمی‌شود انجام داد. متأسفانه در ایران برخی می‌خواهند موسیقی ایرانی را در سر مردم کنند که این‌ راهش نیست. الان مردم ما انگلیسی می‌خوانند و موسیقی ایرانی دارد از بین می‌رود چون عده‌ای می‌خواهند موسیقی صد سال پیش را به خورد جوانان متولد دهه ۷۰ بدهند!
    خود ماهیت تلفیق در موسیقی هم محل سؤال است چون آنچه دیگری به‌عنوان تلفیق قبول دارد، شاید از نظر شما تلفیق نباشد و بالعکس. از طرفی این تلفیق می‌تواند تا یک جایی تلفیق باشد و شاید از آن به بعد دیگر از مقوله تلفیق خارج شود. به تعبیر شما در موسیقی ایرانی تا کجا می‌توان پیش رفت و تعبیر تلفیق را به‌کار برد؟
    به نظرم هنوز وقت آن نرسیده که متر و معیاری برای تلفیق در موسیقی ایرانی در نظر بگیریم و مثلا بگوییم از اینجا به بعد دیگر تلفیق نیست. دلیلش هم این است که ما هنوز داریم تست می‌کنیم و به طعم جدیدی نرسیده‌ایم. ما باید چند مسیر درست را طی کنیم تا بتوانیم به جای ثابتی برسیم. من درزمینه ساخت ساز، سررشته چندانی ندارم اما برای شما مثال می‌زنم که مثلا درمورد سازهای کمانچه، تار، سه‌تار و… ۱۰ مدل ساز مختلف وجود دارد و ما هنوز به یک استاندارد خوب نرسیده‌ایم. این سازها باید آن‌قدر ساخته شوند و استادها از آنها انتقاد کرده و ایراد بگیرند که در نهایت بتوانیم در ساخت ساز به استانداردی دقیق برسیم. کشورهای دیگر به این استاندارد رسیده و آن را جهانی کرده‌اند. در یک ارکستر کلاسیک جهانی ممکن است ویولنیست‌های مختلفی از کشورهای مختلف وجود داشته باشند اما درنهایت ساز همه آنها یک صدای مشترک را می‌دهد و متفاوت از دیگری نیست.
    موسیقی ایرانی در تلفیق باید شفاف عمل کند و زیردست نباشد. باید آن‌قدر راه‌های مختلف را امتحان کند که به استاندارد برسد و در ادامه طبق آن استاندارد پیش برود. علت آن هم که اشاره کردم هنوز نمی‌توان گفت در تلفیق موسیقی ایرانی تا کجا می‌توان پیش رفت این است که ما هنوز به این استاندارد نرسیده‌ایم و این استاندارد با کارکردن و امتحان مداوم حاصل می‌شود؛ البته باید توجه کرد در هر نوع تلفیقی که در موسیقی ایرانی صورت می‌گیرد، ماهیت خود موسیقی ایرانی نباید زیر سؤال برود. هر کسی که می‌آید و تلفیق می‌کند، باید زحمت خودش را بکشد و حسش را پیاده کند تا طعم‌های جدیدی به‌وجود بیاید و این طعم‌ها درنهایت در یک جایی ثابت شود. آنجاست که دیگر می‌شود به یک استاندارد جدی در تلفیق در موسیقی ایرانی دست پیدا کرد؛ البته قابل‌توجه است که این استاندارد می‌تواند در زمینه بخش‌های مختلف موسیقی ایرانی هم متفاوت باشد. مثلا شعری که قافیه و ردیف دارد، یک نوع مدل تلفیق می‌خواهد و شعر نو یک مدل دیگر. یا سایر موارد از این دست.
    در اینجا بحث مخاطب هم مطرح می‌شود و باید دید مخاطب تا کجا با مقوله تلفیق کنار می‌آید که البته مخاطب موسیقی ایرانی در سال‌های اخیر نشان داده رویکرد مثبتی به تلفیق دارد. باوجوداین، شما معتقدید موزیسین‌های ما باید موسیقی خود را بدون توجه به نیاز مخاطب تولید کنند و خوراکی که فکر می‌کنند درست است به مخاطب بدهند یا آنکه ذائقه مخاطب را بشناسند و همراه با ذائقه مخاطب پیش بروند؟
    به نظرم کسی که کار موسیقی می‌کند باید مردم را همراه با خود به سمت موسیقی مدنظرش بکشاند. مردم ما خیلی قابل احترامند ولی من معتقدم این وظیفه آهنگساز است که طعم جدید و البته دلپذیری را به موسیقی کشور تزریق کند و درصورتی‌که کار آهنگساز و سایر موزیسین‌ها خوب باشد، قطعا مخاطب هم با آنها همراه می‌شود. وقتی‌ ما یک موسیقی خوب ایرانی همراه با تلفیق استاندارد ارائه بدهیم، مخاطبی که به‌دنبال کار خوب است، قطعا این موسیقی استاندارد و با احساس را از ما می‌پذیرد. مردم ما بسیار محترمند و خودشان به‌دنبال این راه می‌گردند. پس بهتر است ما هم به فکر مردم باشیم و راهی‌ را انتخاب کنیم که مردم از موسیقی ایرانی زده نشوند. امیدوارم به مخاطب احترام بگذاریم و رسالت کاری را که برعهده ما گذاشته شده، به‌خوبی اجرا کنیم.
    درحالی‌که در سال‌های اخیر، جدا از کشورهای صاحب‌سبک در موسیقی، برخی کشورهای همسایه خود ما نیز موسیقی‌هایی را تولید می‌کنند که در کشورهای دیگر ازجمله ایران اجرا می‌شود، صادقانه بگویید آیا موسیقی ایرانی با توجه به تمام راه‌هایی که رفته و تمام راه‌هایی که باید برود، پتانسیل آن را دارد که به‌عنوان یک موسیقی پرطرفدار برای کشور خودش و مردم دنیا معرفی شود؟
    این پتانسیل در موسیقی ایرانی وجود دارد اما قبل از آن خیلی چیزها باید درست شود. مثلا آنکه نوازندگی یک شغل است اما در کشور ما کسی آن را قبول ندارد و همه فکر می‌کنند نوازندگی صرفا یک تفریح و سرگرمی است. این در حالی‌ است که در کشورهای دیگر نوازنده را به‌عنوان یک تکنیسین و به‌عنوان کسی که برای فرهنگ کشور زحمت کشیده، می‌شناسند. در ایران اگر کسی از شما بپرسد شغلتان چیست، شما نمی‌توانید بگویید نوازنده. یکی دیگر از چیزهایی که باید درست شود هم این است که نوازنده‌های کاربلد به حقشان برسند و دیده شوند چون الان خیلی از بزرگان نوازندگی در خانه‌هایشان هستند و افرادی به برند تبدیل شده‌اند که واقعا به اندازه آن آدم‌ها نوازنده نیستند. آن کشورهایی که شما می‌گویید، تمام این راه‌ها را پیش برده‌اند و افرادی در آن کشورها به جایگاه‌های رفیع رسیده‌اند که آن جایگاه واقعا حقشان بوده است. موسیقی ایرانی سابقه چند هزار ساله دارد و همواره نشان داده ماندگار می‌ماند؛ البته در گذشته، موسیقی‌های زیادی برای رقابت با موسیقی ایرانی نبودند و شاید هر صد یا ۲۰۰ سال یک‌بار یک موسیقی در مقابل موسیقی ایرانی قرار می‌گرفت اما الان این رقابت دقیقه‌ای است و همه کشورها در‌این‌زمینه با همدیگر می‌جنگند و خودشان را بهتر از قبل نشان می‌دهند؛ بنابراین ما هم باید پابه‌پای آن کشورها بجنگیم تا موسیقی اصیلمان حفظ شود. ما هم باید از تمام پتانسیل‌هایمان برای پیشرفت در این مسیر استفاده کنیم و به جوان‌ترها میدان بدهیم. اینکه استادی ۵۰ سال است دارد کار می‌کند، بسیار ارزشمند است و باید دست آن استاد را بوسید اما این داشته‌ها نباید باعث شود نسل بعدی موسیقی را به فراموشی بسپاریم و جوان‌های امروز که امید آینده موسیقی هستند را کنار بگذاریم. صحبت از تمدن یک کشور است که نیاز به علم و نیروی جوان و فرهنگ‌ساز دارد. باید به این داشته‌ها توجه بیشتری شود.
    برای آینده حضورتان در عرصه موسیقی برنامه جدیدی ندارید؟
    من یک فکر جدید درزمینه موسیقی تلفیقی دارم که می‌خواهم آن را به‌زودی اجرایی کنم. در آینده درمورد این پروژه که متعلق به طرفداران و علاقه‌مندان به موسیقی تلفیقی است، بیشتر با یکدیگر صحبت خواهیم کرد. من احساس می‌کنم در موسیقی کشور، چیزی کم است؛ بنابراین می‌خواهم به اندازه خودم قدمی در‌این‌راستا بردارم که امیدوارم قدمی درست و حسابی باشد. دوست دارم درستی یا غلطی راهی را که می‌خواهم در آن قدم بردارم، مردم عزیز کشورمان به من گوشزد کنند. من مردم کشورم را خیلی دوست دارم و همیشه معتقدم مردم ما آگاه هستند و بهترین‌ها را انتخاب می‌کنند. مردم ما موسیقی‌های مختلفی اعم از سنتی، پاپ، راک و تلفیقی را دوست دارند و هرکدام از اینها را هم با آگاهی گوش می‌دهند. دوست دارم مردم من را با آگاهی‌شان در مسیر جدیدی که انتخاب کرده‌ام،
    کمک کنند.
    کلام پایانی؟
    در پایان از شما و از همه مخاطبانی که این گفت‌وگو را تا پایان خواندند، کمال تشکر را دارم. امیدوارم چراغ موسیقی ایرانی همیشه روشن باشد و همه عزیزان فعال در این عرصه در سلامت کامل به‌سر ببرند. همچنین امیدوارم لیاقت این را داشته باشم که اندازه یک سر سوزن بتوانم به موسیقی این مرزوبوم، وطن و مردم نازنینم خدمت کنم. ان‌شاءالله که در آینده موسیقی ایرانی در کمال آرامش و همراه با پیشرفت روزافزون باشد.

    https://musiceiranian.ir/?p=146822
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *